گروه موسیقی: هر وقت برای مصاحبه میرفتم همیشه حواسم بیشتر به سؤالها و جوابها بود، اما این مصاحبه کمی متفاوت شد. در واقع وقتی رودرروی محمدرضا علیمردانی یا همان آقای بائوی سریال "پایتخت" نشستم دیگر به فکر سؤال نبودم و اشتیاق دانستن درباره این هنرمند که شاید با نامش را باید مرد "هزار صدا" نامید در وجودم بیشتر شد. البته هیجان و شوخطبعی او از ابتدا تا انتهای این گفتوگو ادامه داشت.
به گزارش بولتن نیوز، آنچه در ادامه میخوانید ماحصل یک ساعت گپی خودمانی با کسی است که مدتها صدایی برای آوا نداشت، اما امروز یک هنرمند به تمام معناست.
آقای علیمردانی چطور به استعداد خود پی بردید؟
تا مدتها به استعداد پی نبرده بودم. فقط میدانستم در مقایسه با بچههای دیگر تفاوتی در کارهایی که دوست دارم انجام بدهم وجود دارد، اما تصور نمیکردم شاید این استعداد باشد. تا دوم راهنمایی که برای روز معلم خودمان نمایشی تدارک دیدیم و اجرا کردیم. معلم اجتماعی من پس از دیدن نمایش، از توان و استعداد من در بازیگری گفت. آنجا برای اولین بار جرقه این کار در ذهنم زده شد.
چه کارهایی انجام میدادید؟
چون مشکل صوت داشتم و بیصدا بودم، دست به کارهای دیگر میزدم، در واقع شیطنتهای من به صورت بازیگری بود و هیچوقت نمیدانستم که بازیگری است. از اینکه دیگران به کارهای غیرواقعی من واکنش واقعی نشان میدادند لذت میبردم. البته خیلی مواقع به تنبیه منجر میشد.
از چه زمانی به کلاسهای بازیگری میرفتید؟
سال 1370 به کانون میرفتم و با هادی کاظمی، علی سلیمانی، مجید آقاکریمی و ... همکلاسی بودم. هرچه جلوتر رفتم متوجه شدم ابزار من برای این کار ناقص است تا به لطف خداوند مسائل برطرف شد. در سال 1374 جلوی دوربین رفتم و تئاتر هم به صورت حرفهای اجرا کردم.
آن مدت هم با مشکل صدا درگیر بودید؟
بله. مقدمات درمان را گذرانده و رو به بهبود بودم. به کار تئاتر هم ادامه میدادم.
مراحل بهبود شما چگونه صورت گرفت؟
صدای من به سختی بیرون میآمد و صوتی هم که خارج میشد آوای ناهنجاری بود. درواقع پزشکان اعتقاد داشتند نمیتوان کاری انجام داد. من زیاد توجه نمیکردم. در حقیقت از ناامیدی خسته شده بودم تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم الکی امیدوار باشم. پس از مطالعات فراوان به درمان باستانی مصری رسیدم که یک قاری آن را انجام داده و نتیجه خوبی هم گرفته بود. من هم این روش را شروع کردم و آثار بهبود مشاهده شد. به مرور فهمیدم باید با پزشکان و جراحان مراوده کنم. طی چند سال یاد گرفتم باید از چه چیزهایی پرهیز کنم و چه چیزهایی برای خوب شدن من مفید است و چطور میتوانم کنترل شده از آن کار بکشم.
بعد از تئاتر به چه کاری مشغول شدید؟
وارد حوزه صدا شدم. بعد فهمیدم فقط صدادار شدن برای من کافی نیست و باید کاری کنم این صدا ثبت شود.
پس با تئاتر استعداد خود را شکوفا کردید و وارد تلویزیون شدید و بعد به حوزه موسیقی قدم نهادید؟
علاقه من به موسیقی از بچگی بود، اما در خانه ما با هنر مخالفت میشد. من هیچوقت به فکر خواننده شدن نبودم. در حال حاضر معتقد هستم که بازیگری میطلبد که موسیقی کار کنم. وقتی وارد دنیای تئاتر شدم جهان وسیعی رو به روی خود دیدم. وقتی صدا سر راه من قرار گرفت از آنجایی که دغدغه من بود در آن تاختم.
اشاره کردید از طرف خانواده دچار محدودیت بودید. چطور به فراگیری موسیقی مشغول شدید؟
من بدون داشتن معلم نواختن گیتار را یاد گرفتم. از آنجایی که میتوانستم زمانی هرچند کوتاه برای ساز بگذارم شروع به گیتار زدن کردم تا ترانهها و شبه شعرهایی که به ذهنم میرسید سر و سامان موزیکالی بدهم. بیشتر اوقات مشکلات زندگی موضوع ترانه من میشد. همچنین اطرافیان میخواستند کارهایی برایشان اجرا کنم و در دیدارهای بعدی نیز این خواسته را تکرار میکردند. متوجه شدم حس خوب این ساز زدن بین من و دیگران مشترک است.
تیتراژ "انقلاب زیبا" را شما خواندید، این کار به خاطر دوستی با کارگردان بود یا علاقهتان به موسیقی؟
پارتیبازی برای من جاافتاده نیست. وقتی کسی شایستگی انجام کاری را داشته باشد به پارتی نیازی ندارد. من با امیر توسلی دوستی قدیمی داشتم. از سال 1385 که برای جمعآوری آلبوم جدی شدم از اولین کسانی بود که اعلام آمادگی برای همکاری کرد. طی مسائلی فرصت همکاری پیش نیامد. با رامین عباسی زاده تهیهکننده "انقلاب زیبا" دو یا سه سال قبل در پروژه "سقوط یک فرشته" آشنا شدم. بر حسب تصادف چند سال بعد آقای عباسی زاده تهیهکننده و امیر توسلی آهنگساز "انقلاب زیبا" دنبال تیتراژی متفاوت بودند. آقای توسلی صدای مرا در خواندن شنیده بود. بعد از صحبتی با رامین عباسیزاده به آنها پیوستم و در نهایت امیر با همراهی خودم ملودی و ترانه آن را ساختیم و اتود زدیم. خدا را شکر نتیجه خوبی هم حاصل شد.
چطور به فکر انتشار آلبوم افتادید؟
همین دوستان و دوستان قدیمیتر در تمام سالهایی که برای خودم مینواختم مدام مرا برای انتشار آلبوم تشویق میکردند. داریوش صالح پور که یکی از بهترینهای موزیک است در جمعآوری این اثر خیلی به من کمک کرد. به واقع بهترین قطعه آلبوم مرا داریوش ساخته است. برای من جالب بود که در بعضی ژانرها هنوز خوانندهای نداریم. من با ادعای خوانندگی جلو نیامدهام و هنوز در حال یادگیری هستم؛ میشود اینطور گفت که من یک صدا-بازیگر هستم.
آلبوم چند قطعه دارد؟
11 قطعه. البته ممکن است این تعداد بیشتر بشود.
آیا در این اثر اصوات مختلفی میشنویم؟
ممکن است چند سوژه نامربوط و چند حال و هوای متفاوت بشنوید. اما به طور زنجیروار از یک فضا به فضایی دیگر میرسند. از یک ترانه شاد که برای همسرم سرودهام شروع میشود تا قطعهای که هیجان دارد اما انتقادی است.
یعنی از هر سبکی در آن خواهیم شنید؟
از عاشقانه شوخ تا اجتماعی خواهید شنید و وارد معنویت هم میشود. آخرین قطعه که ساخته داریوش صالح پور است و فضایی سایکو دارد حدیث دل گفتن است.
عنوان اثر را انتخاب کردهاید؟
بله، آن را "حبس نفس" نام گذاشتیم.
چرا این عنوان را برگزیدید؟
این نام اولین آهنگ است و انتخاب آن چند وجه دارد.
چه وجههایی داشت؟
وقتی من ترانه میگفتم به این فکر نبودم که برای همسرم هم ترانهای بگوییم تا زمانی که گله کرد. تازه توجه من جلب شد. از نظر من سهم همسرم بود که عنوان آلبوم نام قطعهای باشد که برای او سرودهام.دیگر وجه آن این است که اسم جدی است. به طور کلی در "حبس نفس" کار جدی زیاد دارم.
این استعداد موسیقی فقط برای یک آلبوم است؟
خیر. تا چند آلبوم دیگر سوژه دارم.
یکی از موضوعات در صدای شما شباهت آن به صدای محسن چاوشی است. شما که توانایی این را دارید به روشهای مختلف صدای خود را ارائه دهید، چرا بیشتر در این سبک کار میکنید؟
ممکن است در بعضی قسمتها و حال و هوای مشابه مثل هم باشند، اما جان و خمیر و فلز صدا متفاوت بوده و تکنیک فرق میکند. آنقدر گوش مردم به صداهای یک شکل عادت کرده است که قدرت تفکیک بعد از چند کار رخ میدهد. من و امثال من و آقای صالحپور نمیفهمیم در کجا تشابه وجود دارد. بنابراین اگر تکنیکی وارد این بحث بشویم باید بگویم گوش موسیقایی مردم ضعیف است و مقصر هم نیستند و زمان میبرد تا تفاوت را درک کنند.
برای انتشار این اثر با شرکت خاصی وارد معامله شدهاید؟
با شرکت "آوای فروهر" صحبت کردهام و به احتمال زیاد با همان پیش خواهم رفت. همچنین آقای مهدی صفی یاری تهیهکننده آلبوم هستند.
تاریخ انتشار آن مشخص شده است؟
خیر. اما تمام تلاش ما این است تا آخر سال جاری منتشر شود. قبل از "حبس نفس" چند قطعه منتشر خواهد شد چون این کار به معرفی خواننده کمک میکند. در این حین تبلیغات آلبوم نیز صورت میگیرد.
از آثار خوانندگان امروزی کدام را میپسندید؟
نمیتوانم صرفاً یک نفر را نام ببرم. برای من جالب است که طیف وسیعی از مخاطبین آثار خوانندگان امروزی را میپسندند. همه به شدت برای من محترم هستند و تمام آهنگها را گوش میکنم. ممکن است تمام آلبوم یک هنرمند مورد پسند من نباشد، اما حتماً چند قطعه در آن هست که دوست دارم.
برسیم به بائو در "پایتخت 4". چطور به این پروژه پیوستید؟
از اوایل دوره 70 با محسن تنابنده همدوره بودم. بعدها در سریال "مأمور بدرقه" همبازی شدیم و در این سریال تنها کسی که لهجه مازنی داشت من بودم. آقای تنابنده با من تماس گرفتند و در خصوص انیمیشنهایی که در پایتخت مشاهده کردید کمک خواستند. در این خلال دنبال بازیگری برای نقش بائو بودند که بعد از 24 سال دوستی مشترک، هادی کاظمی من مرا برای این نقش به محسن یادآوری کرد و اینگونه وارد همکاری با ایشان شدم.
آخرین بخش صحبت ما در ارتباط با دوبلوری شما است. کلیپ طنز "دیرین دیرین" در برنامه "خندوانه" ایده شما بود؟
خیر. ایده از من نبود. من فقط در این کار مشارکت داشتهام. آقای ابوالحسنی تهیهکننده "دیرین دیرین" بعد از موفقیت در مجموعه "حیات وحش" در فکر تولید انیمیشن روزانه بودند و به فرهنگسازی ما کمک کند. پس از صحبت با علی درخشی کارگردان این کار، ایده پختهتر شد و به مراحل قابل اجرا رسید. همه نقشهای "دیرین دیرین" را خودم اجرا میکنم البته قرار است دوستانی در حوزه صدا وارد کنیم تا تنوع در کار بیشتر شود.
شما در برنامه "ماه عسل" و "خندوانه" هم حضور پیدا کردید. آیا این حضور در موفقیت شما نقش داشت؟
هر چه پیش میآید را خداوند میچیند. من فقط برای رسیدن به اهداف تلاش میکنم.
به عنوان آخرین سؤال. اگر قرار باشد یک شغل داشته باشید بین موسیقی، تئاتر و تلویزیون کدام را انتخاب میکنید؟
یا همه یا هیچکدام.
انتهای پیام/
مینا آتشی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com