مبنای همه این ادعاهای رسانهای این بود که پس از سازش سیاسی در مذاکرات هستهای، خاورمیانه براساس رویکرد جدید ایران و آمریکا به ثباتی نسبی دست مییابد اما با موضع صریح و روشن ایران، همه این تحلیلها به کما رفت؛ در جایی که ایران و در قالب مواضع روشن مقام معظم رهبری تاکید کرد که با آمریکاییها جز بر سر موضوع هستهای صلح آمیز کشورمان در قالب مذاکرات 1+5 گفتگویی بر سر تحولات منطقه صورت نخواهد گرفت. روند تحولات در خاورمیانه و حتی موضوع مذاکرات هستهای نیز نشان داده است که اصل برای آمریکاییها فقط مصالح آنها است و لذا با هر برگ سیاسی و نظامی در منطقه بر همین اساس بازی میکنند چنانچه امروز با برگ سعودی در بحران یمن بازی میکنند.
اما اشتباه این گونه گمانه زنیهای سیاسی که یا به عمد و یا از روی سهو بوده به سرعت روشن شد و نشان داد که حل و فصل تحولات منطقه رویکردی نظامی و امنیتی پیدا کرده است:
1- پادشاهی سعودی بر خلاف تصور برخی پیش بینیهای تحلیلگران سیاسی، جنگی فراگیر در یمن را آغاز کرد. دایره این جنگ حتی بر خلاف گمانه زنیهای برخی استراتژیستهای نظامی بوده است. سعودی به قول سازمان ملل و موسسات حقوق بشری از قدرت افراطی نظامی در این جنگ استفاده میکند و طرفهای بینالمللی از جمله آمریکا و روسیه به شکل مشترک یکی در مقام دفاع و یکی دیگر در مقام سکوت نظاره گر جنگ ویرانگر در یمن هستند. پادشاهی سعودی با ایجاد پیمانی موسوم به پیمان عربی تلاش کرده است تا این جنگ را به عنوان رسالتی مذهبی و قومی در مقابل ایران جلوه دهد. آنها در سایه سکوت و عدم اقدام عملی روسها در شورای امنیت توانستند قطعنامهای در شورای امنیت را به تصویب برسانند که اکنون دست مایه بینالمللی سعودی در جنگ علیه یمن و هرگونه مذاکرات سیاسی است.
برخی از تحلیلگران عرب که در مدار تبیین سیاستهای جدید سعودی در منطقه قلم فرسایی میکنند چنین وانمود میکنند که حملات هوایی سعودی به یمن در واقع عرض اندام در برابر ایران است تا قدرت برتر هوایی خود را به رخ بکشد و نشان دهد که در صورت وقوع جنگهای رو در رو دارای پتانسیل بالایی برای اداره جنگ است. شاید پرواز جنگنده های سعودی بر فراز شهر النخیب در شمال شرقی کربلا و سپس بمباران این منطقه توسط داعش یکی از مانورهای همین نیروی هوایی سعودی باشد تا نشان دهد میتواند دست برتر در داخل عراق را نیز داشته باشد. (برخی مقامات عراقی تاکید دارند که اطلاعات میدانی حمله به النخیب توسط سعودیها در اختیار داعش قرار گرفته است) این همه در حالی است که لابلای این تحلیلها باز چنین نمایش داده میشود که موافقت روسیه با تحویل سریع سامانه موشکی اس 300 به ایران در حالی پس از تحولات نظامی یمن صورت گرفته است تا موازنه نظامی بین پدافند هوایی ایران با قدرت نیروی هوایی سعودی در منطقه را برقرار کند؛ گرچه این موضوع نه از سوی ایران و نه از سوی روسیه به هیچ وجه مورد توجه جدی قرار نگرفته است. پیشتر کارشناسان سیاسی منتقد سیاست خارجی سعودی بر این اعتقاد بودند که پادشاهی سعودی درصدد است به هر شکلی شده وضعیت موجود در خاورمیانه را حفظ کند تا بار دیگر جمهوریخواهان در آمریکا به قدرت برسند تا با کمک آمریکا به اصطلاح کار نظام سوریه را یکسره و به قدرت منطقهای ایران پایان دهند. بر همین اساس از آغاز سقوط قیمتهای نفت آنها بودجهای 500 میلیارد دلاری کنار گذاردهاند تا ضمن اداره بحرانهای مالی و نظامی، خود را به عهد جدید جمهوریخواهان جنگ طلب برسانند.
2- نبردها در سوریه به شکل قابل ملاحظهای شدت گرفته است و در دو جبهه شمالی (حلب)، جبهه ادلب و تدمر نیروهای ارتش سوریه متحمل شکستهایی شدهاند. ارتش موسوم به الفتح که توسط افسران ارتش ترکیه با کمک آمریکا و بودجه مشترک سعودی-قطری سازماندهی شده، در مواضع نظامی مهم بین ادلب و لاذقیه پیروزیهایی به دست آوردهاند و شهر اریحا را به تصرف خویش در آوردهاند و درصددند تا نوک حملات را به سوی لاذقیه انتقال دهند. در جنگهای یک ماهه اخیر در سوریه شهرهای ادلب و شهر تاریخی تدمر (پالمیرا) به دست نیروهای جبهه تروریستی النصره و داعش سقوط کردهاند. جبهه درعا در جنوب دمشق منطقهای به مثابه آتش زیر خاکستر است و انتظار میرود با کمک اردن عملیات گستردهای در این منطقه آغاز شود. فقط نبردها در شرق سوریه در منطقه قلمون آن هم به دلیل حضور نیروهای مقاومت اسلامی و حزبالله پیروزی قاطع به همراه داشته است. در منطقه حلب نیز درگیریهای شدیدی جریان دارد. داعش در این منطقه با به تصرف درآوردن مناطقی از حلب شمالی و دسترسی به برخی مناطق مرزی توانسته است قدرت خود را بر جبهه النصره دیکته کند و تا حدودی معادلات قطریها و ترکیه را در قبال النصره و جیشالفتح برهم بزند . گفته میشود ترکیه تا پیش از هرگونه تعیین معادلات جدید منطقهای به دنبال سقوط این شهر به دست نیروهای تازه سازماندهی شده ارتش موسوم به جیشالفتح است تا دست برتر را در هرگونه تحولات سریعالسیر در سوریه داشته باشد.
3- شهر رمادی عراق به دست نیروهای تروریستی داعش سقوط کرده است. این در حالی است که پس از آزادی تکریت گمانه زنیها بر آن بود که حرکت به سوی موصل برای آزادیش آغاز میشود اما با دخالت آمریکاییها تحت عنوان دفاع از اهل سنت عراق این روند متوقف شد. با سقوط رمادی و استمرار آن عملا دو استان نینوا و الانبار به دو استان تحت تصرف داعش در سوریه متصل میشود و این همان چهار استانی است که در نقشه فرضی تجزیه خاورمیانه به عنوان یک کشور سنی نشین آمده است. برخی بر این اعتقادند این همان جایی است که اندیشههای امپراطوری جدید ترکیه عثمانی تحقق مییابد.
4- جنگ در قلمون سوریه و نقاط ممتد در داخل خاک لبنان گسترش یافت و در حقیقت حزبالله لبنان با تحلیلی که از شرایط تکفیریها و داعش و النصره در سوریه داشت مطمئن بود که داعش و النصره به صورت همزمان حملات گستردهای را پس از آغاز ماه بهار به طرف لبنان و تحکیم مواضعشان در سوریه انجام خواهند داد تا ضمن محاصره نیروهای مقاومت اسلامی خط ارتباطی حیاتی و استراتژیک بیروت دمشق را از منطقه زبدانی زیر آتش قرار داده و آن را قطع کنند.
5- با پیروزیهای حزبالله لبنان در نبردهای قلمون فریادهای فتنه طایفی در میان جریانهای سلفی شمال و شرق لبنان که با جبهه النصره در همبستگی به سر میبرند به شدت افزایش یافته است به گونهای که آتش بس رسانهای طایفی را در هم شکستهاند و بی پروا پیروان خود را به دفاع از نیروهای النصره در سوریه فرا میخوانند؛ گویی که لبنان در آستانه جنگی محتمل است که از هم اکنون سربازهای پیاده نظام این جنگ را گسیل میدارند. از همه مهمتر با توجه به استقرار چهار تا پنج هزار از نیروهای مجموعههای مسلح سوری در داخل عرسال، تلاش بسیاری از سوی هم پیمانان این مجموعه در لبنان آغاز شد تا نوک حملات حزبالله را به سوی عرسال نشان دهد که مکانی کاملا سنی نشین است. آنها تلاش کردند تا عصیان مذهبی طایفی علیه حزبالله راه بیاندازند تا شاید عملیات حزبالله در این منطقه متوقف شده و نیروهای النصره نفس راحتی بکشند اما حزبالله با حمله وسیع به مناطق همجوار عرسال و کوهپایهها و تپههای مشرف بر این منطقه به پیشروی خود ادامه داد و تاکید کرد که موضوع حمله به عرسال کاملا تبلیغاتی است و حزبالله حل مشکل امنیتی عرسال را به ارتش لبنان واگذار کرده است و هرگز در این منطقه دخالت مستقیم نمیکند.
6- ترکیه دیگر ابایی ندارد تا حضور مستقیم نظامیاش در سوریه را کتمان کند. دستان آشکار ترکیه در سقوط ادلب که پس از بازگشت اردوغان از سفر به تهران به وقوع پیوست دیگر پرده پوشی نمیشود. ترکیه اکنون ارتشی به نام جیشالفتح در شمال سوریه دارد که با اداره نظامی افسران ارتشش و بودجه سخاوتمندانه سعودی و قطریها (به دور از هرگونه اختلاف نظری درباره اخوان المسلمین مصر) کنترل میشود، نیروهایی که آمریکایی خود میگویند که توسط افسران کارآزمودهاش آموزش دیدهاند.
7- اردن همچنان به نقش پنهانش در تحولات عراق و سوریه ادامه میدهد. بخش مهمی از تجهیزات و نفرات مجموعههای مسلح تروریستی این دو کشور از طریق اردن تامین میشوند. اردن آماده است تا در صورت نیاز هزاران نیروی تازه نفس که توسط آمریکاییها آموزش دیدهاند روانه عراق و سوریه کند، نیروهایی که حمایت مالی گسترده سعودی و قطر را دارند.
8- جنگ نیابتی در مرزهای ایران یکسال پیش در چنین روزهایی بر سر زبانها افتاد و انعکاس سقوط موصل در عراق نشان داد که عملیاتی کردن این سناریو در دست کشورهای حامی تروریسم داعشی در عراق است و این در زمانی بیشتر آشکار شد که جنگ داعش در جنوب کرکوک و سپس در جلولا در استان دیالی عراق و در نزدیکی مرزهای کشورمان آغاز شد. پس از تحولات در استان دیالی بر همگان روشن شد که یکی از اهداف مهم سقوط موصل حرکت سریع تکفیریهای داعش به سوی مرزهای ایران بوده است تا همچنان که مقامات کشورمان اعلام کردهاند جنگ نیابتی علیه ایران راه اندازی کنند؛ گرچه این نقشه شوم با اقدامات سریع کشورمان در حمایت از دولت مرکزی عراق و سپس اقلیم کردستان عراق در نطفه خفه شد و برنامههای ایران نه تنها شبح حضور داعش در نزدیکی مرزهای ایران را از بین برد حتی مانع از سقوط اربیل و بغداد شد. اکنون که یکسال از سقوط موصل گذشته است همه کارشناسان نظامی میدانند که سقوط موصل با کمک تسلیحاتی و اطلاعاتی ترکیه و همکاری بسیار فشرده سازمان اطلاعاتی سعودی با بعثیهای سابق در این شهر و ایجاد هماهنگی بین آنها با داعش صورت پذیرفته است.
در کنار افزایش هجوم نیروهای تکفیری در عراق و سوریه و تصرف الرمادی، ادلب، تدمر و شمال حلب ارتش سعودی از زمین و دریا و هوا یمن و نیروهای وابسته به انصارالله و ارتش این کشور را آماج شدیدترین حملات قرار میدهد و هم زمان با تجهیز نیروهای القاعده و طرفداران رییس جمهور مستعفی تلاش دارد تا منطقهای صد درصد تحت کنترل ایجاد کند تا دولت یمنی مستقر در ریاض به یمن بازگردد. برخی منابع تاکید دارند که سقوط تدمر در برابر چشمان نیروهای پیمان بینالمللی وابسته به آمریکا و ارائه اطلاعات میدانی از سوی برخی کشورها از جمله ترکیه و سعودی صورت گرفته است. آیا کسی میتواند بپذیرد که حدود هفتاد ماشین حمل نیروهای وابسته به داعش در مسیری حدود شصت کیلومتر در بیابانهای بین عراق و سوریه حرکت کنند و هیچ چشمی آنها را مشاهده نکرده باشد؟ حتی ماهوارههای جاسوسی آمریکا؟ از سوی دیگر امکانات لجستیک جدید داعشیها در این حملات که کاملا جدید و بازسازی شده هستند از کجا وارد سوریه میشود در حالی که به اعتبار نقشههای پیمان بین المللی تحت رهبری آمریکا داعش باید در محاصره کامل باشد.
از سوی دیگر نیروهای تازه نفس داعش که بخش قابل ملاحظهای از آنها از خارج از مرزهای عراق و سوریه گسیل میشوند از کجا وارد خاک سوریه میشوند؟ روشن است که دو راه بیشتر وجود ندارد یکی از اردن و دیگری از خاک ترکیه.
براساس برخی تحلیلهای موجود حتی ممکن است اسرائیل وارد جنگهای خاورمیانه شود. واکنش اخیر سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان به هرگونه حمله احتمالی اسرائیل به مقاومت چه در لبنان و چه در سوریه بیانگر وجود فرضیهای واقعی مبنی بر دخالت آشکارتر اسرائیل در بحران نظامی خاورمیانه است که یک بار تحت عنوان ضربه بر انبار تسلیحاتی استراتژیک حزبالله (که نمونههایی از آن را تاکنون در داخل سوریه و مناطق شرقی لبنان شاهد بودهایم) و یکبار ممکن است حتی تحت عنوان دفاع از اقلیتهای سوریه (دروزیهای منطقه سویدا در امتداد بلندیهای جولان و قنیطره) صورت گیرد.
در کنار همه این واقعیتهای میدانی بمباران تبلیغاتی علیه نظام سوریه و به شکل خاص علیه شخص بشار اسد شدتی مضاعف گرفته است تا جایی که برخی رسانهها از تلاش بشار اسد برای ترک دمشق سخن گفتهاند (روزنامه قطری العرب) و این در حالی است که همه میدانند (هم براساس وضعیت میدانی و هم براساس توافقهای بینالمللی پس از برچیده شدن سلاحهای شیمایی از سوریه در قالب توافق آمریکا و روسیه) موضوع سقوط دمشق خط قرمزی برای بسیاری از طرفهای منطقهای و بینالمللی است:
- دمشق برای تجار و بازرگانان سوریه آخرین نقطه امید زنده نگهداشتن رگههای اقتصادی سوریه برای بازیابی مجدد اقتصاد کشور است. این در حالی است که تقریبا تمامی شهرهای مهم سوریه که نبض اقتصاد کشور بودهاند در جنگ نابود شدهاند که از جمله آن حلب است. گفته شده است که تجار این شهر در زمانی که معاذ الخطیب، ریاست ائتلاف موسوم به ملی مخالفان سوریه را داشت از وی خواسته بودند تا حمله به دمشق در دستور کار هیچ گروهی قرار نگیرد. برهمین اساس وی در همان زمان تلاش کرده بود تا این خواسته عملی شود گرچه در برههای از زمان به باد فراموشی سپرده شد.
- با آنکه قرارداد فیمابین آمریکا و روسیه بر سر برچیده شدن سلاحهای شیمایی سوریه آشکار نشده است اما گفته میشود که موضوع عدم تعرض به دمشق و عدم حمله به سوریه آنچنانکه که ناتو در لیبی به اجراء در آورد جزو مهمی از اجزای توافق بین دو طرف بوده است.
- روند گسترش حمله به حلب و تز جدید حمله به شهرهای ساحلی سوریه (که با سقوط ادلب و شهر اریحا نشانههای آن هویدا گشته است) نشان میدهد که دمشق آخرین جایی است که در سوریه در یک تراژدی نظامی احتمالی سقوط خواهد کرد.
- حمله به دمشق آنچنانکه در بمبارانهای تبلیغاتی علیه نظام و رییس جمهور سوریه در پیش گرفته شده است به منزله جنگی بزرگ و همه جانبه در خاورمیانه است که دامنه آن بی هیچ شک و شبههای اسرائیل را در بر خواهد گرفت و این منطقه از دریای سرخ تا دریای مدیترانه را فراخواهد گرفت.
با این همه هیچ فرضی در توسعه جنگ احتمالی در خاورمیانه نباید از نگاه دور نگهداشته شود حتی حمله احتمالی به دمشق و یا تلاش مجموعههای مسلح وابسته به سعودی، ترکیه و قطر برای دسترسی به دریای مدیترانه با نفوذ به شمال لاذقیه. و پر واضح است که جنگ در خاورمیانه در حال شدت یافتن و توسعه است اما به رغم مواضع سیاسی روسیه معلوم نیست مسکو چرا اقدامی قاطع، صریح و آشکار در جبهههای نظامی اتخاذ نمیکند تا به فرضیههای تحلیلی خاکستری در منطقه خاتمه دهد؟
1- به رغم آن که خط هوایی لجستیک و کمکهای نظامی بین مسکو و دمشق برقرار است اما چرا روسیه سلاحهای موسوم به استراتژیک در اختیار ارتش سوریه قرار نمیدهد؟ در همین سوریه بارها و بارها جنگندههای وابسته به "پیمان بینالمللی علیه تروریسم" به رهبری آمریکا مواضع نیروهای داعش را بمباران کردهاند و عملیات گسترده انجام داده و حتی کماندوهای آمریکایی اخیرا در داخل سوریه برای قتل یکی از رهبران داعش عملیات هلیبرد و زمینی انجام دادند اما چرا روسیه علیه مواضع گروههای تروریستی داعش در استانهای رقه، دیرالزور و شهرهای تدمر، ادلب، درعا و نیز حلب دست به اقدام مشابه نمیزند؟ چرا روسیه با بمب افکنهای استراتژیک خویش مواضع گروههای تروریستی در داخل سوریه را هدف قرار نمیدهد؟ آیا دخالت نظامی ارتش ترکیه و سازماندهی ارتش موسوم به جیش الفتح توسط ارتش ترکیه که زمینه سقوط ادلب و حرکت این مجموعه مسلح به سوی شهرهای ساحلی سوریه را فراهم کرده است از نگاه دولت روسیه مخفی مانده است یا آن که روسیه در اندیشههای دیگری به سر می برد و همچنان در پی لابی با آمریکا بر سر سوریه است و آیا این لابی همان موضوعی است که در مذاکرات اخیر بین مسکو و واشنگتن در مذاکرات پنج ساعته سوچی روسیه انجام شد؟ آیا این موضوع صحت دارد که هواپیماهای میگ 29 سوریه از اطلاعات ماهوارهای روسها برای حملات علیه مواضع مجموعههای تروریستی در سوریه محروم هستند؟
2- روسیه به خوبی میداند که آمریکا به دنبال چه نقشهای در خاورمیانه است، نقشهای که سرآمد آن تلاش برای تجزیه خاورمیانه است و نقطه آغازین این برنامه تجزیه عراق است چنانچه کنگره آمریکا عملا در همین مسیر تلاش کرد تا در عراق حرکت کند. روسیه در قبال این تحولات از نظر نظامی و عملیاتی در کجای سناریو قرار دارد و به رغم روابط خوب با عراق و روابط استراتژیک با دولت سوریه چرا اقدامی تقریبا همسان با ارتش آمریکا در عراق و به خصوص در سوریه انجام نمیدهد؟
3- هنوز سوالهای بسیاری وجود دارد که چرا دولت روسیه اجازه تصویب طرح سعودی در شورای امنیت سازمان ملل را در خصوص یمن داد، قطعنامهای که اکنون در سایه آن پادشاهی سعودی عملیات خود را از نگاه بینالمللی مشروع میداند؟ چرا روسیه تلاشهای گسترده سابق خود در یمن را به شکلی سوال برانگیز مسکوت و کان لم یکن گذاشت تا جایی که صدای دوستانش را نیز در یمن در آورد؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com