گروه اجتماعی، اردیبهشت است و اینجا قطعه ای از بهشت... با آنانکه با اقتدا به مادرشان بی بی حضرت زهرا (س)، بی نشانی را برای خود برگزیده اند... اینجا قطعه سرداران بی پلاک است.
· پنج کیلومتر تا بهشت
وقتی رفتن را آغاز می کنی هوا هم گویی همراهی ات می کن .هوا خوب است، اصلا اراده کرده تا از لا به لای ابرها هر چه ملایم تر بتابد. پا در راه جاده که می گذاری کشش عجیبی در انسان ایجاد می شود تا ادامه دهی.
گل فروشی های کنار جاده و کودکان گلفروشی که روزی اشان را از رهگذران طلب می کنند صدایشان قدم به قدم به گوش می رسد :میخک ..رز..مریم... نمیتوانی صدای درخواستشان را نشنیده بگیری ...میخک چند؟به بغل دستی اش نگاهی می اندازد ومی گوید : سه تومن.
دو سه کیلومترپشت سر هم ایستاده اند، هر کدام به دنبال «دشت اول»شان هستند خانم میخک دوتومن ...کودک دیگری به دنبال ماشینت می دود ونفسی چاق می کند و با گلاب به استقبالت می آید.. گلاب نمی خواهی ؟
دسته گلی و گلابی می خری و ادامه می دهی ... پنج کیلومتر مانده تا بهشت ... .
خورشید دیگر به وسط آسمان رسیده است به انتهای جاده که می رسی وارد دراصلی بهشت زهرا می شوی ...سلام می دهی به همه پدران و مادران و همه عزیزان سفرکرده ... .
اما در پی مقصد دیگری هستی، جایی که خفتگان در خاک زنده اند و نزد خدایشان روزی می گیرند. انگار طنین صدای کجایید ای شهیدان خدایی به گوش می رسد. دلت هوایی می شود، حالا دیگر از هوای غبار آلود شهر جدا شده ای. نفس می کشی. به خودت می آیی و می بینی در کنار سرداران بی پلاک که به بالهایشان پلاک بسته شده نشسته ای ...ردیف در ردیف کبوترانی را می بینی که در خاک خفته اند؛ نه نشانی و نه پلاکی و نه نشانی ...
· سرداران بی پلاک، بی نشانی را برگزیده اند
آقای اکبری خادم الشهدا می گوید :در بهشت زهرا4000شهید گمنام وجود دارد، ولی شهدای ویژه تری داریم که همان سرداران بی پلاک هستند. چون از تقدیر شهدای قطعه سرداران بی پلاک نیست که بی پلاک شده اند بلکه خودشان پلاک هایشان را قبل از عملیات از گردنشان باز کردند و وصیت کردند تا هیچ نام ونشانی از آنها نماند به رسم بی نشانی مادرشان بی بی حضرت زهرا (س) ....آنها داوطلبانه بی نشانی را برگزیده اند.
"سر مزار شهدای گمنام خیلی ها حاجت روا شده اند این را می توان از دست نوشته های رو سنگ مزارشان فهمید"
· فانوسهایی که از شهدا نور می گیرند
نگاهت
از فانوسهایی که بر قبرها خودنمایی می کند دور نمی ماند چقدر خودنمایی می کنند.
گویی از این شهدا نور گرفته اند، بوی بهشت می آید از مزارشان.... انرژی مثبت می
دهند...
روی همه قبرها این عبارت را می خوانی :شهید گمنام فرزند روح الله .
· او مرا می شناسد!
پسر جوانی که در کنار قبر شمعی را روشن کرده می گوید: نامم محمد است و او را نمیشناسم اما او مرا خوب می شناسد چون همیشه جوابم را می دهد... بعد اشکهایش را پاک می کند و می رود.
آهسته که از کنار سنگ ها رد می شوی صدایی می شنویی، گویی کسی دارد ثواب یاسین خواندنش را هدیه می کند، نه، شاید به امانت می سپارد نزد این شهید.
· سلامم را به جواد برسان
پیرزنی از لابه لای جمعیت سید جوادش را صدا می زند ..نوزده ساله بود که به جنگ رفت از شهیدی که بالای سرش نشسته می خواهد که سلامش را به نازنین پسرش برساند.
آشوبی در دل برپا می شود نمی توان قبرها را شمارش کرد ..یک ..دو ..سه ...ده ...سی ...چهارصد لاله گمنامی که خجالت زده ات می کنند از بزرگی.
· شستن قبرها قبل و پس از حاجت روا شدن
در بین مزارها شیلنگ قرمزی توجه ات را جلب می کند ... شیلنگی که حاجتمندان گویا مزار شهدا را با آن غبار روبی می کنند... بسیاری نیز بی آنکه زبان به خواسته برآورند، ... حاجت روا شده اند... حال آمده اند به رسم ادب و تشکر، جلایی به این سنگ مزار سرداران بی پلاک دهند... گویی اینجا رسم است شستن قبرها قبل یا پس از حاجت روا شدن.
· آهی برای جا ماندن از قافله شهدا
مرد میانسالی شمعی را روشن کرده و بر سر مزار گذاشته و با چنان آهی نشان می دهد که از دوستانش و قافله شهدا جای مانده است.
پیر
..جوان ..زن ..مرد ...با هر شکل و شمایلی در تب و تاب رسیدن بر سر مزارسرداران بی
پلاک هستند، این را می توان به روشنی در این قطعه دید.
· شهید گمنام سلام
وقتی به خودت می آیی می بینی که در حال زمزمه کردن واژه «سرداران بی پلاک»هستی... روبروی تابلو می ایستی به رسم ادب دست بر سینه می گذاری و به همه شهدای گمنامی که به خواسته خویش گمنام شدند و بی پلاک... سلام می دهی: شهید گمنام سلام...
· دیگر انگار عیدت عید شده است
پایت را که بیرون می گذاری از قطعه سرداران بی پلاک، انگار سبکتر شده ای... انگار روحت جلایی دیگری یافته... انگار بهارت بهاری تر شده و عیدت عید شده است...
گزارش از: وجیهه قادری
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com