محمدرضا سبزعلیپور*: يکي از بيماري هايي که امروزه بشر را در زندگي اجتماعي رنج ميدهد، اين است که غالب مردم به حق خويش قانع نبوده و براي تحقق بخشيدن به انديشه هاي دنيا محورانه خود و رسیدن به مطامع شخصی، اهداف حزبی، سیاسی و اقتصادی خويش از مسير عدالت خارج و گام در مسير بي انصافي و بي عدالتي ميگذارند. مسيري که داراي پيچ و خم هاي بسيار و گردنه هاي خطرناکی است و سقوط در این راه قطعاً محتمل میباشد. از جمله، سقوط از قله رفیع انسانيت. سقوط به درهّ اي که میتواند انسان را تا مرز بی احساسی و بی وجدانی و شايد فراتر از آن پايين ببرد.
انصاف از ریشه «نصف» می آید و به معناي رعايت حق و عدالت است. رعايت عدالت بين خويش و ديگران، یعنی خود را نسبت به ديگران برتر و صاحب امتيازتر ندانستن، به خود نسبت به ديگران ويژگي های خاص قائل نشدن و سلوکي چون مابقی مردم در پيش گرفتن، با اين دیدگاه و اعتقاد کار کردن که اين خداوند است که خلعت خدمت بر تن تو کرده و به فيض عنايت اين نعمت، تو را برتر داشته است. پس باید قدر اين نعمت را دانسته و بواقع و در عمل شکر آن را بجا آورد.
امام عليعليه السلام نیز هميشه كارگزاران خود را به اين امر مهم سفارش داده و آنان را به عدل و انصاف فرا ميخوانده است. از سفارشهاي مهم حضرت به مالك اشتر، انصاف داشتن با مردم است و جالب آن كه امير مؤمنان (ع) قضات را با عدل و كارگزاران را با انصاف و مدارا ميستايد؛ زيرا قاضي هميشه بايد حق را در نظر بگيرد و به مقتضاي عدل عمل و رفتار كرده و حكم دهد؛ اما كارگزار لازم است با انصاف و مدارا برخورد نمايد ولا غیر.
مقدمه فوق را نگاشتم تا آرام آرام به اصل موضوع رسیده و به آن بپردازم و آن اینکه سخنان ده روز پیش جناب آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور درخصوص واردات از چین و ایجاد اشتغال برای جوانان چینی، اینجانب را بر آن داشت تا باز هم دست به قلم شده و جهت تنویر افکار عمومی و یادآوری عدل و انصاف به خود و دوستانم عزیزم به نکاتی چند اشاره نمایم لکن شاید برخی سؤال کنند که چرا اینقدر دیر به یاد گفتار معاون محترم اول رئیس جمهور افتاده ای؟ در پاسخ به این سؤال باید عرض کنم که به دو دلیل نوشتار حقیر ده روز بطول انجامید و آن اینکه اولاً بدنبال کلماتی بودم تا با توسل به آن کلمات بتوانم بهتر و شفاف تر، دین مطلب را ادا کنم ثانیاً علیرغم دانسته های خود مجدداً تحقیقات و مطالعاتی را در ارتباط با میزان صادرات نفت، درآمد کشور و واردات در دولتهای نهم، دهم و یازدهم انجام دادم تا یادداشتی برپایه اطلاعات درست و مستدل به رشته تحریر درآورم.
روز شنبه مورخ پنجم اردیبهشت ماه سالجاری معاون اول ریاست جمهوری در مراسم افتتاحیه سومین نمایشگاه تجهیزات و مواد آزمایشگاهی ساخت ایران اظهارات قابل تأملی را مطرح نمودند بدین مضمون که در دولتهای نهم و دهم700 میلیارد دلار پول کشور صرف واردات کالا از کشور چین شد و این به آن معناست که این میزان پول رفته و موجب اشتغال جوانان چینی شده است!! بر زبان جاری ساختن این جملات شجاعت و جسارت خاصی را میخواهد که من نمی دانم ایشان این همه شجاعت را از کجا آورده که هر از چند گاهی عدل و انصاف را زیر پا گذاشته و با سخنان خویش، مرد خبرساز ایران میشود؟!
هر چند که درآمد دولتهای نهم و دهم خیلی کمتر از مبلغ ادعایی معاون اول میباشد اما فرض را بر این میگذاریم که فرمایشات ایشان درست بوده و درآمد نفتی و غیرنفتی دولتهای نهم و دهم همان700 میلیارد دلار بوده است لکن به فرض درست بودن این ادعا، آیا کشور بزرگی همچون ایران خرج دیگری نداشته که همۀ درآمد آن را صرف واردات کرده اند؟ آیا بخشهای دیگر کشورمان خرج نداشته است؟ آیا شرکت ملی نفت ایران سهمی از درآمدهای نفتی را برداشت نکرده است؟ سهم بودجه نظامی ایران از درآمد آن 8 سال چقدر بوده؟ اگر وارداتی هم انجام شده آیا تمام واردات 8 سال گذشته ایران فقط از چین بوده؟ پس سهم سایر کشورهای جهان از واردات کشورمان چقدر بوده است؟ و دهها سؤال دیگری که وارد جزئیات آن نمی شوم.
و اما در ارتباط با آمار واقعی واردات ایران از کشور چین طی آن 8 سال باید عرض کنم که طبق بررسی های انجام شده واردات رسمی و قاچاق ایران از چین در دولتهای نهم و دهم حدود110میلیارد دلار بوده است نه بیشتر!! پس نتیجه میگیریم که آمار ارائه شده از جانب آقای جهانگیری کاملاً بی اساس و اغراق آمیز بوده است.
وقتیکه معاون اول ریاست جمهوری کشوری همچون ایران که تمام دستگاههای اقتصادی و آماری را تحت نظر خود دارد مبادرت به اعلام چنین اعداد و ارقام غیر واقعی آنهم در برابر رسانه های رسمی کشور میکند هیچ دلیل و توجیهی ندارد مگر اینکه ایشان بدنبال غرض ورزی و گرفتن انتقام از دولت قبل بوده، یا در پی جلب توجه میباشند، یا اینکه آدرس غلط دادند تا حواس مردم عزیز را از کم کاری و عدم موفقیت دولت در رفع مشکلات اقتصادی کشور پرت کنند و یا دست آخر اینکه بدنبال تحقق اهداف حزبی و سیاسی خود هستند که هر هدفی را با ارائه آمار غیر واقعی در سر داشته باشند غیر قابل توجیه و نوعی بی انصافی درحق ایران و ایرانی میباشد. زمانیکه دانش آموز بودیم در کتابهای درسی نظریه ماکیاولیسم را میخواندیم که می گفت: "هدف، وسیله را توجیه میکند" اما هر چه به مغز خود فشار میاوردیم دقیقاً متوجه نمی شدیم که منظور آقای ماکیاولی از این نظریه چیست، ولیکن عملکرد دوستانی همچون آقای جهانگیری در این روزها موجب شده است تا نظریه ماکیاولیسم را بهتر از قبل درک کرده و آن را بنحو احسن بفهمیم.
هدف اینجانب از نگارش این یادداشت دفاع از دولتهای نهم و دهم نیست زیرا هر کسی کمترین شناختی از نگارنده داشته باشد بخوبی میداند که بنده هم انتقادات بی شماری به عملکرد آقای احمدی نژاد و تیم اقتصادی ایشان داشتم و بیشترین انتقادات را در رسانه ها به سیاستها و عملکرد دولتهای نهم و دهم وارد میکردم در صورتیکه خیلی از دوستان و دولتمردان امروز طی 8 سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، در لاک محافظه کاری فرو رفته بوده و روزه سکوت گرفته بودند از جمله آقای جهانگیری اما امروز که احمدی نژاد از اسب حکومت پایین آمده همه دل و جرأت پیدا کرده و منتقد سیاستهای احمدی نژاد شده اند!! منتقد واقعی کسی است که از اشخاص صاحب منصب و دارای قدرت در زمان صدارتشان انتقاد کند نه زمانیکه از اسب افتادند که در این زمان همه منتقد و چوب به دست میشوند.
همه دوستان منجمله نگارنده این یادداشت بدنبال این بودیم تا با پیروزی آقای روحانی و تشکیل دولت تدبیر و امید، تمام ضعفهای دولت قبل را جبران و بر مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... کشورمان فائق آییم تا به احمدی نژادی ها در عمل نشان دهیم که رسم کشورداری چنین است اما متأسفانه از موقعیکه دولت را در اختیار گرفته ایم نه تنها به وعده هایمان عمل نکرده ایم بلکه طی دو سال گذشته غالباً سیاه نمائی را پیشه کرده و همه مشکلات گذشته و آینده را به گردن احمدی نژاد انداخته ایم!! آیا مردم عزیزمان بدنبال چنین دولتی بودند؟ اگر احمدی نژادی ها طی 8 سال گذشته700 میلیارد دلار پول کشور را صرف اشتغال جوانان چینی کرده اند!! الحق والانصاف خودمان طی دو سال گذشته چه قدمی برای جوانان ایرانی و اشتغال آنها برداشته ایم؟ آیا ما چین را شریک اول تجاری خود نمیدانیم و هماکنون پولی را صرف اشتغال جوانان چینی نمی کنیم؟ چه قدمی برای احیاء کارخانه های ورشکسته ایران برداشته ایم؟ دهها و شاید هم صدها سوال دیگر وجود دارد که از حوصله این یادداشت خارج میباشد.
مع الوصف هدف اینجانب از این قلم فرسائی و به رشته تحریر درآوردن موارد فوق این است که به خود و دوستانم توصیه کنم که برای رسیدن به اهداف خویش و توجیه ناکامی های خود به هیچ عنوان از دایره انصاف خارج نشویم و این و آن را قربانی چند روز صدارت خودمان نکنیم. قاعده انصاف این است که هر آنچه را برای خود دوست داریم برای دیگران نیز دوست بداریم و هر آنچه را که برای خود نمی پسندیم و دشمن میداریم برای دیگران نیز نپسندیم و دشمن بداریم، همه آزادی ها و همه حقوق بشر در یک کلمه نهفته است، کلمه"انصاف" یک اجمالی است از تمام حقوق انسانها منتها باید به آن عمل کرد.
اگر اینگونه برخوردها و سخن گفتن را به یک اصل و عادت مبدل کنیم قطعاً دیر یا زود آینده گان نیز همین کار و برخورد را با خودمان انجام خواهند داد.
در خاتمه درخواست و خواهش نگارنده از دوستان دولتمرد علی الخصوص جناب آقای جهانگیری این است که بیائیم احمدی نژاد را برای همیشه فراموش کنیم و بجای حرف و سخنرانی و سیاه نمائی، عمل را پیشه و در دستور کار قرار دهیم و از همه مهمتر اینکه کمی هم منصف باشیم که در اینصورت قطعاً مشکلات کشور مرتفع و ایران گلستان خواهد شد.
*رئیس مرکز تجارت جهانی ایران
اگر بعنوان کارشناس اظهار نظر می فرمائید مدرک تحصیلی شما چیست !؟
مرکز تجارت جهانی ایران کجاست ؟
تاکنون چه اثری داشته اید ؟
مجوز فعالیت رسمی دارید؟
آیا مرکز شما وابسته به آمریکا است ؟