به گزارش بولتن نیوز، از منظر عربستان سعودی، دستیابی به توافقی هستهای با ایران در عین حال که زمینه را برای بهبود تواناییهای اقتصادی تهران در پی لغو تحریمها فراهم خواهد کرد در عین حال باعث تقویت جایگاه جمهوری اسلامی ایران به عنوان قدرتی در منطقه خواهد شد؛ ایرانی که به رغم فشارهای شدید و ظالمانه بین المللی به رهبری آمریکا برای عقب نشینی از حقوق هستهای خود، همچنان نقش راهبردی را در تحولات منطقهای ایفا می کند و این امر برای خاندان آل سعود پذیرفتنی نیست که ایران به رغم همه تحریمها و فشارهای اعمالی، همچنان دست برتر را در مدیریت تحولات منطقهای ایفا می کند ضمن آنکه ایستادگی تهران در برابر زیادهخواهیهای دولتهای غربی در قبال پرونده هستهای، این پیام را برای رقبای تهران در منطقه به دنبال داشت که در تنظیم روابط خود با جمهوری اسلامی ایران، می بایست جایگاه قدرتمند و تاثیرگذار آن را نیز در نظر بگیرند.
عربستان بین ایران هستهای و نفوذ ایران در منطقه رابطهای مستقیم می بیند از این جنبه که معتقد است کاهش نفوذ منطقهای ایران باعث افزایش بختهای دستیابی به توافقی بهتر در آینده خواهد شد زیرا اینگونه می اندیشد که تسلیم شدن ایران در برابر فشارهای غرب در پرونده هستهای، ایران را آنچنان درگیر مسائل خود خواهد کرد که به ناچار از تاثیرگذاری آن در منطقه خواهد کاست.
اما عربستان شاهد این امر بود که نفوذ ایران در لبنان، عراق و یمن به نحوی افزایش یافت که دیگر جایی برای پیشبرد راهبردهای شاهزادگان سعودی در این کشورها وجود نداشت به ویژه پس از آنکه گروهک تروریستی داعش که با حمایتهای علنی و مخفیانه و گسترده ریاض، حوزه نفوذ خود را گسترش داده و بتدریج به تهدیدی جدی برای خاندان سعودی تبدیل شد، عربستان را بشدت درگیر سردرگمی کردد.
در واقع تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به کشوری هستهای، ریاض را بر آن داشت که به هر نحو ممکن خود را به عنوان دیگر بازیگر تاثیرگذار در ساختار دوگانه نظم منطقهای در کنار جمهوری اسلامی ایران تثبیت نماید که این امر تا زمان وقوع بیداری اسلامی در سال 2011 ادامه یافت که البته به شکل گیری اردوگاه سومی متشکل از ترکیه، قطر و اخوان المسلمین منجر شد. این اردوگاه در کنار عربستان سعودی در عین حال که برای کسب نفوذ منطقهای تلاش می کردند، از تمامی منابع خود برای جلوگیری از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران بهره گرفتند که البته تمامی تلاشهایشان به سود تهران شد.
در این بافت حمله ائتلاف به رهبری عربستان به یمن را باید شاخص بازگشت به نظم منطقهای قدیمی تحلیل کرد چرا که عربستان حوثی های یمن را بازیگران غیر دولتی می داند که نقشی که در یمن تاکنون ایفا کرده اند، بر شرایط و ساختار قبیلهای و قومی عربستان سعودی تاثیرگذار است و ممکن است زمینهساز بی ثباتی داخلی در عربستان را به وجود آورد در عین حال که سران ریاض سرکوب حوثیها را زدن ضربهای به راهبردهای جمهوری اسلامی ایران می بیند.
به عبارت دیگر، حاکمان جدید سعودی به تغییر معادله سیاسی از موازنه ای بین بازیگران دولتی و غیر دولتی به موازنه ای بین یک دولت و یک مخالف در چارچوبی دولتی تمایل دارند چرا که به زعم آنها در چنین اوضاعی، جمهوری اسلامی ایران و داعش از کمترین تاثیرگذاری در سرریز تحولات به عربستان برخوردارند و بر این اساس کاهش نفوذ ایران در منطقه –به باور عربستان- باعث خواهد شد که ایران در مذاکراتش با قدرتهای جهانی ناچار به دادن امتیاز شده و توافقی حاصل شود که عربستان و متحدان منطقهایش آن را مناسب و در راستای منافع خود بدانند.
این در حالی است که مقامات سعودی اعلام کرده اند که ریاض برای دستیابی به تواناییهای بازدارندگی که به معنای توسعه برنامه هستهای عربستان است، تلاش خواهد کرد اما باید دید با وجود اختلافات شدیدی که بین ریاض و واشنگتن در پیشبرد سیاستها در قبال جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و کاهش بی اعتمادی سران عربستان به همتایان آمریکایی، واشنگتن اجازه شکل گیری اتحاد عربستان با دیگر کشورها برای تامین جاهطلبیهای هستهای اعلامی کاخ نشینان سعودی را خواهد داد یا خیر.
در واقع عربستان در تلاش برای به دست گرفتن روند ترسیم مجدد نقشه ژئوپولیتیک خاورمیانه است که به نظر می رسد در این راه، با وجود کشور قدرتمندی همچون جمهوری اسلامی ایران، با دشواریهای بسیاری روبروست و نیل به هرگونه توافقی هستهای با جمهوری اسلامی ایران که به هر شکلی توانایی هستهای ایران را در هر سطح و درجهای حفظ نماید، به هیچ وجه خوشایند عربستان و متحدان عرب آن نیست اما باید تصریح کرد که از دانش و توانایی هستهای جمهوری اسلامی ایران که البته کاملا صلح آمیز است، تنها یکی از مولفههای قدرت تهران است و ایران از مولفههای گستردهای برای حفظ جایگاه راهبردی و تاثیرگذار خود در معادلات منطقهای برخوردار است و از این منظر نگرانیهای عربستان و متحدان عربش قابل تحلیل است که دستیابی ایران به توافقی که هم تحریمهای اقتصادی اعمالی بر آن را لغو کند که به رشد و تقویت اقتصادی ایران منجر شود و در عین حال، حقوق هستهای ایران را حفظ کرده و برنامه هستهای آن در هر سطحی ادامه یابد، برای خاندان سعودی و دیگر شیخ نشینهای عرب قابل پذیرش نیست و از این رو کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به هرگونه توافق هستهای که قدرت هستهای ایران را حفظ نماید بشدت موضع دارند ضمن آنکه لغو تحریمها و از سرگیری صادرات نفت ایران نیز خبر خوشی برای کشورهای نفت خیز منطقه نیست چرا که نفت ایران، در قیمتگذاریهای جدید نفت و به تبع آن کاهش احتمالی قیمتهای جهانی نفت تاثیرگذار خواهد بود که این امر ضمن تقویت اقتصادی ایران، آثار منفی اقتصادی برای کشورهای خلیج فارس خواهد داشت که در حال حاضر هم از جنبه مالی اوضاع خوبی را سپری نمی کنند.
از این رو کشورهای حوزه خلیج فارس و در راس آن عربستان سعودی درسایه واقعیتهای در حال تغییر باید بپذیرند که جمهوری اسلامی ایران نه تنها یک کشور بی ثبات کننده نیست بلکه به عنوان کشوری موثر و غیر قابل کتمان در ثبات منطقهای می تواند نقش بسزایی را در تقویت مناسبات و همکاریهای منطقهای و مقابله با تهدیداتی همچون داعش ایفا کند که آتش آن دامن همه کشورهای منطقه را خواهد گرفت. این کشورها باید حفظ منافع بلند مدت خود را در تقویت مناسبات چندجانبه با جمهوری اسلامی ایران و دوری گزیدن از پیمانهای نظامی و امنیتی با آمریکا ببیند.
اما خطاهای راهبردی و اشتباه محاسباتی کشورهای عربی منطقه در حضور در جنگی یک جانبه علیه یمن، جز آنکه ویرانی و تباهی را به دنبال نخواهد داشت، حضور کشورهای غربی و در راس آن آمریکا برای حفظ هژمونی خود را به دنبال خواهد داشت و این کشورها باید بپذیرند که درگیر شدن در جنگ نه تنها راه حل مشکلات منطقهای –حتی اگر با هدف کاهش تاثیرگذاری و نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه باشد- نیست بلکه ظهور گروهکهای تروریستی جدید را به دنبال خواهد داشت که آتش آن، دامن این کشورها را خواهد گرفت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com