گروه بین الملل، یک استاد دانشگاه با اشاره به رویکرد جدید اروپاییان برای از سرگیری روابط با نظام سوریه پس از چهار سال خطای راهبردی گفت: جریان دومی در اروپا این نگاه را تعقیب میکند که دولت آقای بشار اسد را در منطقه شناسایی و با آن رابطه برقرار کند.
به گزارش بولتن نیوز، اتحادیه ی اروپا از بازیگران مهم عرصه خارجی تحولات سوریه در چند سال گذشته بوده است. اما مقامات اروپایی پس از چهار سال دشمنی با نظام سیاسی سوریه اکنون تلاش دارند بار دیگر روابط دیپلماتیک خود را با دمشق را از سر بگیرند. به همین منظور، چند تن از نمایندگان مجلس فرانسه اخیرا در دمشق با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه دیدار و گفت و گو کردند. در همین راستا گفتگویی با دکتر محمد علی بصیری استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اروپا و آمریکا داشتیم که از نظر می گذرد:
اگر بخواهیم نگاهی به نوع نگاه اروپا به مسئله سوریه در دو سه سال گذشته داشته باشیم، به طور خلاصه بفرمایید این موضوع باید با چه روندی مورد بررسی قرار گیرد؟
بعد از جنگ سرد دو جریان در اروپا داشته ایم که بستگی دارد که کدام یک از این دو جریان غالب باشد. یک جریان این است که جریانی تبعی با سیاست های خارجی آمریکاست که عمدتا جریان های چپ و میانه در صورتی که قدرت داشته باشند، نگاه آن ها به بحث های بین المللی به خصوص خاورمیانه با نگاه آمریکایی ها نود درصد و حتی می توان گفت صد در صد منطبق است. جریان دومی هم هست که نگاه مستقل تر از آمریکا به مسائل بین الملل دارد و خواهان این است که اتحادیه اروپا به عنوان یک قدرت مستقل و بازیگر مجزا در مسائل بین المللی عمل کند . اینان عمدتا این جریان های چپ متمایل به راست یا راست افراطی بیشتر این دید را دارند. زمانی که بحران سوریه آغاز شد، شاهد هستیم که عمدتا جریان های تبعی و متمایل به آمریکا با نگاه آمریکایی خواهان تحول در سوریه و تغییر نظام سوریه هستند و تقریبا طبق آمریکا حرکت می کنند و در این قضایا پیرو هستند. ولی اخیرا با تحولاتی که رخ داده است و به خصوص با روی کار آمدن چپ ها در فرانسه و بعضی جریان های راست افراطی موجب مقداری تغییر دیدگاه اتحادیه اروپا به سمت دیدگاه استقلالی است. آنها متوجه شده اند که خواستی که آمریکایی ها در خاورمیانه و در قضیه سوریه داشته اند، عملی شدنی نیست. بنابراین نمی توان زیر فشار رسانه ای و سازماندهی منطقه ای عمومی نظامی قدرتمند و ریشه دار مثل آقای بشار را به این راحتی ریشه کن کرد. به خاطر همین چرخش به صورت نیمه رسمی یا بعضا غیر رسمی در اتحادیه شروع شده است و نمایندگان فرانسه با وجود اعتراض بخشی از دولتمردان این نگاه و اراده را در بحث آینده سوریه اعمال خواهد کرد.
اگر بخواهیم به سیاست های چند ماه گذشته کشورهای اروپایی نگاه کنیم، چه عواملی در تغییر آرام روند تغییر اتحادیه اروپا به سوریه مؤثر بوده است؟
معمولا یک موضوع سیاسی را از چند سطح ریشه یابی می کنیم و علل آن را بررسی می کنیم. در حوزه بین المللی چیزی که رخ داده است این است که تنش آمریکایی ها با روسیه در مسائلی مانند اوکراین و مسائل عراق و سوریه، باعث شده است که نگاه یکدستی که بین آمریکا و اروپا در تحولات بوده است، خدشه دار شده و تقریبا تضعیف شود. جابه جایی بازیگران و جریانات چپ و راست افراطی در سطح منطقه و در اتحادیه اروپا عامل دیگری است. در سطح خرد در خود منطقه هم نتیجه گسترده اطلاعاتی که ائتلاف ضد آقای بشار اسد با محوریت آمریکا و اروپا تعقیب کرد، هزینه های مالی و اقتصادی و آبروی زیادی مصرف شد و نتیجه ای که آن ها خواهان آن بودند که این دولت حداکثر شش ماه یا یک سال سرنگون شود اما چنین وضعیتی رخ نداد و حتی نتیجه معکوس داشت . مضاف بر این ناامنی که از این بحران داشتیم، کشورهای همسایه و حتی آمریکا و اتحادیه اروپا و کشورهای متحد آن ها در منطقه در حال سرایت است، آن ها را وادار کرد که حداقل بخشی از اروپایی ها نگاه تجدید نظر طلبانه یا واقع گرایانه و یا حداقل عملگرایانه ای پیدا کنند که نسبت به آن سیاست ها با ایجاد شک و تردید در آینده تغییری ایجاد کنند.
مسئله نیروهای سلفی تندروی اروپایی که در گروه داعش و سایر گروه های سلفی حضور داشتند، چه تأثیری بر این تغییر نگاه داشته است؟
جریان های سلفی که به خصوص فرانسوی ها از آن حمایت کرده اند و مرزهایشان را باز گذاشته اند، نتیجه مطلوبی که خواهان آن بودند، به بار نیامده است. این جریان یک جریان افراطی ضد اخلاقی، ضد حقوقی و ضد دینی بوده است. این جریان بخش هایی از سوریه و عراق را به اشغال درآورده است و روز به روز مرتکب جنایت می شود . لذا به صورت غیر مستقیم، این دولت ها متهم و تحت فشار افکار عمومی بین المللی و داخلی خود هستند که نتیجه حمایت های آن ها از مخالفان اسد نه تنها بحث آزاد کردن ملت ها و تأمین حقوق بشر نبوده است، بلکه حداقل هایی از ازادی بشری که مردم سوریه و عراق داشته اند نیز از بین رفته است و وضعیت اسفباری برای این دو کشور به بار آمده است و علاوه بر آن تهدیدهایی را هم برای کشورهای دیگر به بار آورده است.
وضعیت میدانی سوریه و قدرت نمایی بیشتر ارتش و دولت سوریه چه تأثیری در تغییر نگاه رهبران اروپایی و بازیگران اروپایی داشته است؟
عامل این امر داخلی بوده است. تصور آن ها این بود که دولت سوریه پایگاه مردمی ندارد و مقاومت جدی از طرف مردم و نیروهای مسلح آن نمی شود و به راحتی با این حرکت ها می شود دولت سوریه را ساقط کرد. اما واقعیت میدانی نشان داد که بخش مهمی از مردم سوریه حامی دولت هستند و مقاومت کرده اند و ایستاده اند و در میدان عملا یک نوع شکست برای مخالفین سوریه رخ داده است و آثار مخرب و خطرناکی را رقم زده است که آن ها نیز خواهان گسترش این مسائل در این کشور نیستند.
با توجه به وضعیت موجود چند نوع نگاه در مورد عادی سازی روابط با سوریه در بین کشورهای اروپایی وجود دارد؟
یک نگاه مربوط به قبل هست که می گویند رابطه ای نباشد و به مخالفین انواع کمک ها را ارسال کنند. خصوصا آن ها به مخالفین معتدل یا جریان های دموکرات معتقد هستند. ولی باید گفت مخالف معتدل و دموکرات مبارزه پارلمانی میکند، مبارزه مسلحانه جزء ذات این جریان نیست و این یک نگاه پارادوکسیکالی است که در مورد اختلاف در نگاه اول هست. جریان دومی در حال حاضر این نگاه را تعقیب می کند که دولت آقای بشار را در منطقه شناسایی و با آن رابطه برقرار کند، این نگاه وزن بیشتری دارد. البته ممکن است جریان بینابینی هم باشد که بی تفاوت و ناظر نسبت به مسائل خاورمیانه از جمله بخش سوریه و فلسطین باشد. کما این که در دوره گذشته این جریان کم و بیش در فرانسه هم بود. یعنی فرانسه از آن نگاه فعال به یک نگاه منفعل و بی طرف تبدیل شده بود. ولی جریان اول و دوم در اروپا بیشتر نقش ایفا می کنند.
کدام کشورهای اروپایی ممکن است در شرایط کنونی به سمت عادی سازی کامل روابط خود با سوریه و حضور در سفارتخانه بروند؟
فعلا چون سوریه و لبنان منطقه سابق مستعمره فرانسه بوده اند و فرانسه در این زمینه حساسیت بیشتری از خود نشان می دهد. اما به تبع فرانسه آلمان، انگلیس و ایتالیا هم ممکن است این حرکات را به وجود بیاورند.
عادی سازی روابط و گشایش مجدد سفارتخانه ها چه تأثیرات منطقه ای و بین المللی دارد؟
گشایش سفارتخانه ها می تواند آتش درگیری و تنش را کاهش دهد و به نوعی جریان را به سمت مسائل سیاسی و دیپلماتیک سوق دهد.
این مسئله چه تأثیری در دیدگاه آمریکا به سوریه دارد؟
آمریکا هم در زمانی که متحدین به این سمت بروند، نگاه خود را تعدیل خواهد کرد و دامنه تنش باز هم به نوعی تقلیل پیدا می کند.
با توجه به وضعیت موجود تا چه حد امکان دارد که عادی سازی کامل روابط بین کشورهای اروپایی و سوریه رخ دهد؟
اگر بهترین فرض را هم این موضوع بگذاریم که اعضای اتحادیه نگاه خود را تعدیل کنند و آمریکا هم از آن نگاه قبلی برگردد، ولی هیچ گاه ابزار تنش و درگیری بر ضد دولت بشار به صورت اساسی ریشه کن نمی شود. کما این که در مسئله کشور عراق و کشورهای دیگر نیز نگاه خود را ثابت کردند یا تغییر دادند اما این وضعیت را حفظ کردند . آنها میخواهند تنش ها و درگیری های مسلحانه در بخش هایی از کشور، حداقل در بخش های مرزی با شکاف های قومی، وجود داشته تا بتوانند منافع را با امتیازگیری از دو طرف با استفاده از بازار فروش سلاح به دست آورند. لذا موضوع عادی سازی روابط به آن معنا نیست که سوریه بتواند آرامش بلند مدتی بدون تنش های نظامی برای همیشه پیدا کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com