* نخبه یعنی پژوهشگر و اندیشمند به گزارش بولتن نیوز،محمدصادق افراسیابی، در مورد
نخبگان، نخست به بیان خاطره ای از دهه 80 می پردازد: برای آزمون سراسری
دانشگاه ها آماده می شدم، اما احساس می کردم کلاسهای درس، وقتم را تلف می
کند و آن چه که به دنبالش هستم، به دست نخواهم آورد. پس به مدرسه شبانه
رفتم تا به تنهایی و بدون کمک دبیران، درس ها را بخوانم و بتوانم از وقتم
بیشتر برای مطالعه دیگر کتاب ها استفاده کنم. با همه سختی هایی که این شیوه
داشت و باعث قطع همیاری معلمان قبلی شد و کسانی حتی کوشیدند روحیه ام را
ضعیف کنند، به لطف خدا توانستم رتبه نخست دانشگاه آزاد در گروه علوم
اجتماعی و رتبه 47 دانشگاه سراسری را در سال 1381 کسب کنم.
مدرس
دانشگاه علمی کاربردی با بیان این که در آن دوران دریافتم که سیستم و نظام
آموزشی ما در کشور نه تنها بر پایه کشف و پرورش استعدادها نیست، بلکه نگاه
مسئولین آموزشی این است که همه، یک مسیر واحد را بپیمایند، می افزاید: در
حالی که باید شیوه تعامل آموزشی با نخبگان، متفاوت باشد.
تعریف
مدرس دانشکده خبر از نخبه چنین است: «نخبه علمی کسی است که می خواهد بیش از
دیگران مطالعه و پژوهش کند و به آن چه آموخته است، بیندیشد.» وقتی ما با
همه افراد، برخوردی یکسان داریم و همه را با سطح متفاوتی از استعدادها در
یک کلاس درس قرار می دهیم، به سرکوب استعدادهای نوجوانان و جوانان نخبه می
انجامد. واقعیت این است که استعدادهای نخبگان در کشور ما علیرغم تمامی تلاش
ها و دلسوزی های مسئولین، ناخواسته سرکوب می شود!
و افراسیابی
راهکار نشان می دهد: شیوه تعامل با نخبگان باید متفاوت با رفتاری باشد که
اینک شاهد آن هستیم. برای پرورش نخبگان لازم است این فرصت را در اختیار
آنان قرار دهیم که خودشان انتخاب کنند که چه را بخوانند و چگونه مطالعه
کنند که بهتر به نتیجه برسند.
یکی از بزرگترین ظلم ها در حق نخبه
علمی، این است که گاه او را مجبور به حضور در کلاس های عمومی با سطحی
متفاوت از استعدادها و با اساتید تازه کار می کنیم و نمی گذاریم آن طور که
علاقه دارد، علم بیاموزد و تولید علم کند. البته این سطح از آزادی تنها در
شرایطی منجر به پرورش استعدادهای نخبگان می شود که در کنارش، استاد راهنما
حضور داشته باشد و با مشاوره های خود بتواند نخبه را راهنمایی کند.
مورد
دوم در خصوص نخبگان و فرار مغزها این است که حتی اگر جوانان و نوجوانان
نخبه از این مسیر جان سالم به در برند و دارای هوش اجتماعی بالایی باشند که
بتوانند روحیه خود را علیرغم تمامی ناملایمات علمی و اجتماعی حفظ کنند، پس
از پایان تحصیل بار دیگر با چالش جدیدی مواجه هستند؛ آنان هرجا مشغول کار
شوند به ویژه در یک محیط اجرایی ـ مدیران آنان معمولاً اجازه تفکر و کارهای
علمی را از آنان می گیرند و انتظارشان از نخبه، یک کارمند معمولی است که
فقط باید مجری سیاست های دیکته شده از بالا به پایین باشد.
محمدصادق
افراسیابی، با این بیان این که«نمی گویم مدیران باید کارمندان نخبگان
باشند و اتفاقا بر عکس به تجارب مدیریتی مدیران میانی و عالی در سازمان ها
اعتقاد دارم»، در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات می افزاید: اما راه
استفاده از نخبگان در سازمان های اداری، این است که هدف را برای او تبیین
کنند و از او راهکار بخواهند و اجازه دهند تصمیم سازی کنند. قطعاً زمانی که
امکان تصمیم سازی برای نخبگان فراهم شود، اختیارات تصمیم گیری مدیران
بالادستی کاهش نمی یابد و حتی بر عکس، گزینه های روی میز مدیران تصمیم
گیرنده زیاد می شود و آنان می توانند بهترین تصمیمات را بگیرند.
* غیرت ملی نخبگانافراسیابی
باور دارد که در این شرایط به طور ناخواسته، استعدادهای نخبگان در 3 عرصه
علم آموزی، تولید علم و مدیریت اجرایی سرکوب می شود، اینک شاهد هستیم که
بیگانگان و کشورهای غربی و شرقی، به دعوت از نخبگان کشور ما می پردازند و
بهترین حقوق ها، مزایا و اختیارات را برای آنان فراهم می کنند. در چنین
شرایطی، جوان یا نوجوان نخبه باید دارای غیرت ملی ویژه ای باشد که میهن اش
را ترک نکند و البته کم نیستند نخبگانی که غیرت ایرانی خود را حفظ کرده اند
و در کشور خود مانده اند؛ اما سوال جدی تر این است که ما چه برنامه ریزی
هایی برای استفاده از این نخبگان غیرتمند داریم؟
افراسیابی، ادبیات
دیگری برای تبیین پدیده مهاجرت سرمایه های انسانی دارد: این که چرا
دانشگاه های غربی حاضرند هر هزینه ای برای متخصصان ایرانی بپردازند و نظام
آموزش ایران هم حاضر است به راحتی متخصصان و دانشجویان ایرانی را تقدیم
کشورهای غربی کند، علتش این است که مسئولین اجرایی کشور به درستی با مفهوم
سرمایه های فکری آشنا نشده اند. سرمایه های فکری، کل دارایی های ناملموس
جمعی مبتنی بر دانش است که یک سازمان را برای عمل، توانا می سازد. یا به
تعریف دیگر، سرمایه های فکری دانشی است که می تواند به ارزش تبدیل شود.
نظریه پردازان برای توضیح سرمایه های فکری، از استعاره درخت که زندگی اش
وابسته به ریشه است، و آن نیز در زیر خاک پنهان است، استفاده می کنند و می
گویند که موفقیت هر کشور به سرمایه های فکری اش وابسته است که آن نیز یک
منبع پنهان است و بخش عمده ای از آن را نیروهای انسانی نخبه تشکیل می
دهند.
به گفته مدرس دانشگاه، اگر به این استعاره دقت کنیم، باید از
خود بپرسیم مگر امکان دارد ریشه درخت را به راحتی و با قیمت کم به دیگران
بفروشیم؟ آن چه که قابل خرید و فروش است، میوه درخت است و نه ریشه آن!
بنابراین، مسئولین خوب است تمامی تلاش های خود را انجام دهند و نخبگان را
به عنوان سرمایه های فکری کشور حفظ کنند و اجازه ندهند ریشه های علم و
فناوری کشور به این راحتی از آنِ دیگر کشورهای جهان شود. همان گونه که درخت
بدون ریشه، فایدهِ چندانی ندارد، کشور هم با از دست دادن سرمایه های فکری و
نخبگان خود، عملا نمی تواند کار چندانی پیش برد.
* چه کسی بماند؟«در
سال 1385 یک گروه مطالعاتی از میان دانشجویان و اساتید رشته های ارتباطات،
فناوری اطلاعات و رسانه های گروهی در خصوص تلویزیون تعاملی تشکیل شد و در
این میان از پروفسور سپیده چکاوه، عضو انجمن توسعه و سرمایه گذاری آلمان
برای مشارکت در بحث های این گروه دعوت شد.»
سخنان بالا از آنِ
محمدصادق افراسیابی است، او می افزاید: زمانی که پروفسور چکاوه وارد این
پروژه مطالعاتی شد، ضمن طرح مباحث علمی خود، رفته رفته با اعضای گروه آشنا
شد و پس از آن که از رتبه من در دانشگاه و کسب عنوان پژوهشگر برتر در سال
های قبل تر آگاه شد، با انجمن یاد شده گفتگویی ترتیب داد تا بتوانم با
حمایت مالی این انجمن در یکی از مراکز تحقیقات آلمان، تحصیلات خود را ادامه
دهم و کمک هزینه ای را هم دریافت کنم. این پیشنهاد در آن زمان بسیار
وسوسه انگیز بود، اما تنها چیزی که باعث شد در ایران بمانم، تعصب و غیرت
اسلامی ایرانی بود که احساس می کردم باید در کشور خودم منشأ اثر باشم.
این
مدرس دانشگاه باور دارد: درست است که مشکلات زیادی در ارتباط با نخبگان
داریم و باید از مسئولین بخواهیم نسبت به حل مشکلات اقدام کنند، اما از سوی
دیگر باید با نخبگان هم وارد گفتگو شویم و توضیح دهیم که کشور ما یک تمدن
نوظهور در ارتباط با فرهنگ اسلامی ایرانی است و اگر آنان با دیدن شرایط
سخت، کشور را رها کنند، پس چه کسی باید تمدن اسلامی/ایرانی را زنده و سرپا
نگه دارد؟ این وظیفه تک تک ما است که در کشورمان بمانیم و علیرغم همه سختی
ها و نگاه های سیاسی و جناحی به نخبگان، تمامی تلاش خود را برای حل مشکلات
جامعه به کار بریم. طبیعتا مقاومت، هزینه هایی هم دارد و انسان بدون سختی
کشیدن نمی تواند پیشرفت های مادی و معنوی کند. البته صحبت هایم نفی کننده
مسئولیت های مدیران اجرایی و افراد دارای منصب و مقام در دولت نیست؛
مسئولین اجرایی هم باید بدانند افراد نخبه، بسیار باهوش هستند و متوجه
عملکرد آنان می شوند.
* بهره گیری، نه شعارزدگی به
باور دکتر افراسیابی، برخورد سیاسی و استفاده های شعاری از نخبگان، سرکوب
ایده های نو، انتقاد ناپذیری برخی مسئولان، نبود گفتوگو با نخبگان، پذیرش
نخبگان در شعار و کنارگذاشتن آنان در عمل، فراهم نکردن تسهیلات مربوط به
پرورش استعدادهای نخبگان، بی توجهی به جایگاه نخبگان و گاه کوچک شمردن آنان
به بهانه نداشتن تجربه های اجرایی و هزاران مورد دیگر، مسایلی است که موجب
خسارت های بی شماری از جمله از دست دادن سرمایه های فکری جامعه می شود.
این چالش ها تنها با یک عزم ملی و مدیریت جهادی قابل حل است.
و
سخن پایانی او در این مورد: «اگر رهنمودهای مقام معظم رهبری و توصیه های
ایشان به مسئولین اجرایی در خصوص نخبگان جدی گرفته شود، بسیاری از مشکلات
حل خواهد شد.»
* بزرگ نمایی آمارهادکتر عیسی
کشاورز ـ مدیر گروه فرهنگ و هنر دانشگاه جامع علمی کاربردی و مدرس دانشکده
خبر، درباره پدیده مهاجرت نخبگان معتقد است: آمار مهاجرت نخبگان و نرخ
مهاجرت ها جدی است و گفته می شود در مهاجرت نخبگان در جهان اول هستیم؛
بنابراین مهاجرت نخبگان را نمی توان رد کرد. اما آمارها در این باره به 4
شکل آمارهای کشورهای مهاجرپذیر، آمار رسمی دولت ایران،آمارهای سازمان های
جهانی و آمارهای شفاهی و غیررسمی وجود دارد که با هم تناقض جدی دارند و
باید دلایلش ریشه یابی شود.
به گفته این مدرس دانشگاه، گاهی این
آمارها مغایر با منافع ملی ایران و از سوی دسته های اول و چهارم تولید می
شود، تا کشورهای غربی را بر حق جلوه دهند و وضع ایران و دیگر کشورهای دوست
را نامناسب بنمایانند؛ و با این کار، دیگران را تشویق به مهاجرت و کشورهای
غربی را به استفاده از سرمایه های فکری کشورهای در حال توسعه، تشویق کنند، و
در نهایت مهاجرت نخبگان را در نزد افکار عمومی توجیه سازند؛ تا این افراد
فضا و فرصت های مناسب را برای ماندن در کشور خودشان نداشته اند.
به
باور عیسی کشاورز، روشن است که کشورهای غربی فقط به بهره بردن از منافع
معدنی و نفتی توجه ندارند، بلکه برای اقتصاد دانش بنیان، باید سرمایههای
فکری را شکار کنند. پس پرداختن به این آمار تا حد زیادی مخصوص این کشورها
است تا سرمایه های فکری کشورهایی مانند ایران را به چنگ آورند و این ربودن
سرمایه های فکری ایران را خیرخواهانه و از روی ترحم جلوه دهند.
او
با بیان این که بنابراین برخی آمارهای مهاجرت مغزها ساختگی و در راستای
جنگ نرم است، می افزاید: آنچه مسلم است، آمار این 4 مرجع، اختلاف زیادی را
نشان می دهد. مهاجرت نخبگان را رد نمی کنم، اما بیان «فرار مغزها» خودش
ادبیات جنگ روانی است که ما نباید به این دام بیفتیم. شاید پدیده «مهاجرت
نخبگان» بهتر ایفای نقش کند.
* سنت ایرانیدکتر
عیسی کشاورز سپس از راهکارهایش می گوید: راهکارها باید با علل و انگیزه
مهاجرت تطابق داشته باشد. به طور کلی چند راهکار به ذهن می رسد؛ برنامه های
علمی و پژوهشی شامل بازنگری کل فرایندهای حمایتی، سیاست گذاری و نظارتی،
بهبود اقتصادی، معیشتی و ایجاد فضای کسب و کار و بهره وری، برنامه های
فرهنگی اجتماعی و محیطی و استفاده از نخبگان در چرخه های مدیریتی.
به
گفته کشاورز، مهاجرت و جهانگردی و کسب علم، همیشه در تربیت و فرهنگ تاریخی
ایرانیان جای داشته است و برخی از مهاجرت ها الزاما به دلیل ناراحتی
ایرانیان از شرایط فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کشور نیست و از این رو اگر
«مهاجرت نخبگان» جایگزین «فرار مغزها» شود، بهتر است.
* سبب سازهای مهاجرترضا
نامی ـ عضو گروه مشاوران ماهنامه مدیریت ارتباطات، در مورد سبب های مهاجرت
نخبگان می گوید: با بررسی رتبه بندی جهانی محیط کسب وکار و جایگاه ایران،
از زاویه دیگری نیز می توان به این موضوع پرداخت که چه عواملی در ترغیب
جوانان و نخبگان به مهاجرت موثر بوده است؟
او با بیان این که رتبه
بندی مهاجرت ایرانیان به این صورت است که جوانان و نوجوانان ایرانی در
ابتدا به آمریکا مهاجرت کرده اند، می افزاید: پس از آن کانادا رتبه دوم و
در نهایت استرالیا رتبه سوم را دارد. البته بسیاری از جوانان غیور ما پس از
مهاجرت های علمی، به کشور باز می گردند، تا از علم خود به نفع جامعه
استفاده کنند؛ و این که بیشترین مهاجرت به آمریکا بوده است، به این معنی
نیست که ایرانیان تمایل خاصی به آمریکا دارند، بلکه پیشرفت های علمی آمریکا
از یک سو و برنامه ریزی های این کشور برای جذب نخبگان ایرانی از دیگرسو،
باعث شده است تا جوانان و نوجوانان نخبه ما به این کشور مهاجرت کنند.
* رهیافت تجاری سازی علمعلی
اصغر نوروز زاده ـ کارشناس ارشد مدیریت منابع انسانی، به تجاری سازی علم،
به عنوان یک راهکار نام میبرد: تجاری سازی علم، راهکاری برای بازگشت علم
به کشور و پیشگیری از مهاجرت نخبگان است. واقعیت این است که بودجه وزارت
علوم در تمامی سال های گذشته هیچگاه بیشتر نشده است و مسئولین فقط در ظاهر
از دانشجویان نخبه حمایت کرده اند. ما با اکتفا به این بودجه، توان حفظ
نخبگان را نخواهیم داشت، بنابراین یکی از راهکارهایی که می شود از مهاجرت
نخبگان به خارج و وابستگی آنان به دانشگاه های بین المللی پیشگیری کرد،
قیمت گذاری و فروش علم است.
منبع: اطلاعات/ ع.درویشی
یک مشت رقاص وطن فروش بچه سرمایه دار سوسول از ایران میرن.
آمریکا هم برای اینکه بگه اینا نخبه هستند تو ناسا و مراکز علمی تحقیقاتی به اینها کار میده فکر میکنید اینها واقعا نخبه هستند؟!!!!
نخبه کسانی هستند که با کار و زحمت و تلاش دارن به بهترین شکل ممکن ایران رو میگردونند!
این همه شکوفایی اقتصادی و صنعتی و کشاورزی و این همه مهاجری که دوست داره بیاد ایران اینجا زندگی کنه ثمره تلاش همین نخبه های خودمونه دیگه!
دوست گرامی مطمئن هستم که خدا شما رو بخاطر قلب پاکتان کمک کرده تا آینده خوبی رو برای خودتان رقم بزنید.
موفق باشید.
مهاجرت نخبه چیزی جزء توهم سیاسیون و مراکز آموزش عالی ایران نیست!!!
ما نه نخبه هستیم و نه نخبه داریم!! البته این بدان معنا نیست که ما بی استعداد هستیم !!!
ما افراد مستعد بسیاری داریم ولی نخبه نیستند!!
این دو مقوله بسیار با هم متفاوت هستند!!!
شما هر چقدر هم راننده خوبی باشید و دارای شم و مهارت بالای در رانندگی باشید با یک ماشین مدل 1940 نمی توانید به خوبی رانندگی کنید!!!
کشورهای غربی افراد مستعد را شناسایی می کنند ، به انها آموزش می دهند، برای این افراد هزینه می کنند و در آخر هم از آنها استفاده می کنند!!! افرادی با چنین شرایط "نخبه مهاجر" و یا "مغز فراری" قلمداد نمی شوند!!!
دوستی میگفت کانادا برای ایده هایی که خودشان هم می دانند که هر گز به نتیجه نمی رسد هزینه های بالایی صرف می کنند!!!
لطفا و خواهشا دیگر از عبارت "مهاجرت نخبه ها " و یا "فرار مغزها" استفاده نکنید!!!
موفق باشید.
به امید روز یکه تمام این مسخره بازیهای نخبگان... نخبگان تمام شود و تمام مردم در شرائط یکسان تحصبل کنند و شاگردان زرنگ با افتخار و یا با دستمزد همکلاسیهای خود را در دروس کمک کنند .کاریکه حداقل در آلمان برقرار است و مدارس نخبگان اسمی غریب و گمنام است.بیش از چهل سال است ما نحبه پروری میکنیم هنوز هم با یک تشر خارجیها به تحریم بازار ارز دلار و یورو ودینار و ریال و درهم همگی درهم به رقص هندی مشغول میشوند.
برو ببین تعداد نخبه های آلمان تو آمریکا و سایر نقاط جهان بیشتره یا ما؟!!! فقط آلمان ها نخبه هاشون رو نگه داشتند و ما بیشتر از اونها نخبه داشتیم و صادر کردیم.
کی گفته همه نخبه های ایرانی در مدارس خاص درس خوندند؟!!!
نخبه میشناسم از محله خزانه و یاغچی آباد و کنار ریل راه آهن الان داره تو آمریکا مسئولیت های تحقیقاتی و علمی انجام میدن.
مگه با باد زدن بچه ها توی مدارس خاص که تو نخبه ای تو نخبه ای کسی نخبه میشه و غربی ها جذبش میکنند؟!!!
متأسفانه ملت ما حفظ کردن دروس را نوعی دانش آموزی میپندارند!!!
این مسئله فقط شامل ایران نیست بلکه کل خاورمیانه و کل جهان سومی ها را در بر می گیرد!!!
هیچکس نمی تواند نمونه ای از نوآوری و پیشرفت در تکنولوژی را ، در کل منطقه خاورمیانه آنهم در طول صد سال گذشته مثال بزند!!!