به گزارش بولتن به نقل از شرق، قالب نوشتهها درخصوص جناح راست، محافظهکاران یا اصولگرایان، حول محور باورهای سیاسی آنان است. اگر هم تحلیلی پیرامون تفاوتها میان اصولگرایان قدیمیتر از یکسو و جوانترها از سوی دیگر صورت بگیرد، باز بر سر باورها و گرایشات سیاسی آنان است. اینکه نسل قدیمیتر و سنتیتر اصولگرایان، همچون دکتر عباس شیبانی، مرحوم حبیبالله عسگراولادی، مرحوم آیتالله مهدویکنی یا آیتالله شیخمحمدیزدی، مرحوم آذریقمی یا دکتر احمد توکلی چه آرا و گرایشات سیاسی داشتند و نسل جدید اصولگرایان همچون مهدی کوچکزاده، علیرضا زاکانی، مهرداد بذرپاش، حجتالاسلام علیرضا پناهیان، حجتالاسلام حمید رسایی، الیاس نادران و... چه گرایشات و باورهای سیاسی دارند؟ این یادداشت معتقد است اگرچه مبانی و باورهای سیاسی بسیار مهم هستند، اما اخلاق و درستتر گفته باشیم تفاوتهای اخلاقی میان دو نسل از اصولگرایان، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
بگذارید کار خود را با طرح این پرسش شروع کنم که آیا اساسا تفاوت یا تفاوتهایی میان نسل قدیم با نسل جدید اصولگرایان وجود دارد یا خیر؟ در پاسخ باید گفت البته تفاوت در سلوک اخلاقی میان آنان وجود دارد. در عین حال باید متذکر شویم که نگارنده به هیچ روی به «قاعده تعمیم» اعتقادی ندارم و نمیخواهم یک حکم کلی یا یک قاعده کلی وضع کنم؛ بهعبارتدیگر مرادم از گفتن اینکه میان دو نسل قدیم و جدید اصولگرایان تفاوتهایی از نظر رفتارهای اخلاقی وجود دارد، به هیچ روی به معنای آن نیست که همه سنتیها رفتارهای اخلاقی یکسانی داشتند و ایضا همه نسل جدیدیها هم سلوک اخلاقی مشابهی دارند. یقینا هم در قدیمیها و هم در نسل جدیدیها استثنائاتی میتوان سراغ گرفت. به علاوه مرز یا تقسیمبندی اصلی میان قدیمیها و جدیدیها وجود ندارد. برخی اصولگرایان که دستکم از نظر سنی به نسل گذشته تعلق دارند، رفتارهای اخلاقیشان به جای شباهت بههمنسلان خودشان، بیشتر نزدیک میشود به نسل جدیدیها؛ برای مثال، آیتالله سیداحمد علمالهدی، آیتالله موحدیکرمانی یا حجتالاسلام کاظم صدیقی و شماری دیگر، با اینکه از نظر سنی به نسل قدیمیتر تعلق راست دارند اما از نظر اخلاق سیاسی کاملا با نسل جدیدیها همچون آیتالله سیداحمد خاتمی و دیگران که از آنان بهعنوان نسل جوان نام بردیم، در یک طیف قرار میگیرند.
یکی از بارزترین نکاتی که میان نسل جدید و قدیم اصولگرایان تفاوت به وجود میآورد، رفتارشان در برابر مخالفان و رقبای سیاسی است. سنتیها ضمن آنکه روی باورها و نظرات سیاسی تاکید میورزیدند بسیاری از آنها حاضر نمیشدند به واسطه ملاحظات سیاسی یا عقیدتی، عقبه و گذشته مخالفان را نادیده بگیرند. رفتار مرحوم عسگراولادی یا حتی مرحوم آذریقمی مصداق اخلاقمداری و رعایت تقوای سیاسی قدیمیها بود یا مرحوم آیتالله مهدویکنی نیز کمتر حاضر میشد چشم روی مخالف، منتقد و رقیب سیاسی بسته و هرچه به نظرش میرسد به وی بگوید. اصولگرایان سنتی حداقلهایی را در کشمکشهای سیاسی و نسبت به مخالفان رعایت میکردند. همهچیز برای آنها در سیاست و رقابت بر سر دستیابی به کرسیهای فلان نهاد خلاصه نمیشد. برای بسیاری از اصولگرایان سنتی، هدف اگرچه مقدس و شریعت نبیاکرم(ص) میبود، مع ذالک هر رفتار سیاسی را برای رسیدن به آن هدف نه شرعا جایز میدانستند و نه حاضر بودند به کار بگیرند.
اما برای طیف جوانتر، به نظر میرسد که قداست هدف، وسیله را برایشان تا حدود زیادی توجیه میکند. رویکرد جوانترها نسبت به مخالفان و منتقدان تندتر از قدیمیهاست. سنتیترها کمتر حاضر میشدند هر طور که شد و هر ابزار و هر گفتهای را در قبال رقبا و مخالفان سیاسی به کار گیرند اما اصولگرایان جوان چنان با بغض و کینه و بدون گذشت نسبت به منتقدان برخورد میکنند که گویی دانایی مطلق هستند و مخالفان، برعکس، جهالت کامل هستند. بهعنوان مثال هردو جریان اصولگرا با آمریکا مخالفت میورزیدند اما دشمنی و موضعگیری نسلجدیدیها بهمراتب متفاوتتر از نسل قبلی است و اهل منطق و دریافت درست از شرایط جهانی امروز نیستند.
از نظر جهانبینی و باورهای سیاسی هم اصولگرایان جوان با قدیمیها، تفاوتهای آشکاری دارند. مخالفت جدیدیها با مفاهیمی چون «دموکراسی» و... خیلی بیشتر از نسل قبلی است. جدیدیها به کل خواهان رویارویی با مفاهیم و تمدن غرب هستند. تاکید و اصرار تکرار آنها روی مقولاتی همچون علوم انسانی اسلامی، سبک زندگی جدید در مقابل آنچه فاسد میپندارند، محدودکردن هرچهبیشتر مراودات علمی، آکادمیک و فرهنگی با غرب، اصرار و تاکید بر غربستیزی، آمریکاستیزی و... از جمله تفاوتهای دیگر اصولگرایان نسل جدید با سنتیهاست.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com