کد خبر: ۲۲۸۹۴۶
تاریخ انتشار:

انقلاب ها می میرند؟

انقلاب ها می میرند؟گروه سیاسی، علیرضا سعید آبادی*، ملت ها هر روز انقلاب نمی کنند.نهضت مشروطه در ایران اگر در زمان خود به نتیجه می رسید انقلاب اسلامی از پیش محقق شده بود.انقلاب شاید ناگزیرترین انتخاب یک ملت برای تغییر وضعیت موجود است.راه های متعددی قبل از شعله ور شدن انقلاب ها در اذهان رهبران فکری و سیاسی و نخبگان جامعه شکل می گیرد و به مردم گوشزد می شود.
به گزارش بولتن نیوز، رفرم سیاسی، بازنگری قانون اساسی ، همه پرسی ها ، برگزاری اجتماعات ، روشنگری رسانه ها ، جنبش های دانشجویی در دانشگاه ها و حتی در برخی از جوامع کودتاهای نظامی شیوه ها و گزینه های تغییر هستند.شما فکر می کنید بیشتر مردم قاره آمریکا که در دهه های گذشته با کودتاها سرنوشت شان رقم  خورده است از وضع موجود راضی نبوده اند؟
اگر نبودند همانند شیلیایی ها محکم تر در برابر کودتاها می ایستادند و سرنوشت سیاسی خود را به نظامی ها نمی دادند.کودتای نظامی 28 مرداد 1332 در ایران محصول غلبه عوامل خارجی بر متغیرهای داخلی در جامعه آن زمان ماست.معنای دیگر این عبارت ها ، این است که انقلاب ها برای وقوع به شرایط خاصی نیاز دارند تا وضع موجود را تغییر دهند.ایدئولژی ، اصلی ترین محمل برای شکل گیری یک انقلاب است.ایدئولژی را اگر محتوای انقلاب ها بدانیم پیاده سازی آن بستگی تام و تمام به صاحبان ایدئولژی و قدرت ذهنی و ایمانی رهبران هر انقلاب دارد.انقلاب کبیر فرانسه ، انقلاب اکتبر روسیه ، انقلاب مردم هند ، انقلاب کمونیستی چین و انقلاب اسلامی ایران بزرگ ترین انقلاب ها هستند که ایدئولژی-محور بوده اند.

از نگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی ره ، ساحت سیاست به سه نوع سیاست الهی ، سیاست حیوانی و سیاست شیطانی تقسیم می شود.از این رو ، ایدئولژی که محتوای انقلاب است از این تقسیم بندی خارج نیست.ایدئولژی دینی در ایران باعث تحول انسان ها و اعتلای معنویت در جامعه شده است.ایدئولژی انسان-محور و سکولار در فرانسه ، ایدئولژی مادی در روسیه و چین و ایدئولژی فلسفی در هند با ایدئولژی اسلامی صددرصد متفاوت هستند.انقلاب با همه سختی ها ، پیچیدگی ها و ظرافت هایی که دارد واقع می شود.اما این که سرنوشت محتوم و از پیش تعیین شده ای برای هر کدام قائل باشیم قابل قبول نیست.انقلاب ها درپی دگرگونی در ساختارهای سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی گذشته و تلاش برای رسیدن به یک شرایط بهتر حادث می شوند.انقلاب کبیر فرانسه ، انقلاب سرخ روسیه ، انقلاب مردم هندوستان و  انقلاب کمونیستی چین از بزرگ ترین انقلاب های امروزی بوده اند که هرکدام بر مناسبات جهانی تاثیر به سزایی داشته اند.اما انقلاب اسلامی ایران از جنس دیگری است.اگر انقلاب فرانسه را اعتراض جامعه غربی به نظام کلیسا-پادشاهی بدانیم و انقلاب روسیه را چالشی برای نظام سرمایه داری ، انقلاب هند را جنبشی ضد استعماری و انقلاب چین را نوع دیگری از انقلاب های چپ تلقی کنیم ، انقلاب اسلامی ایران نفی انسان محوری غربی و ماده انگاری شرقی است.ظرفیت بالای دین در انقلاب ایران ، عامل اصلی شکل گیری و پیروزی این نهضت فکری و دینی در تاریخ معاصر است.انقلاب آزادی خواهانه فرانسه و انقلاب های ضدسرمایه داری چپ هرکدام در مقطع زمانی خاصی ظهور کرده اند ولی درحال حاضر اثر ناچیزی در مواجهه با مسائل جهان دارند و یا دیگر ، مرده اند و به تاریخ پیوسته اند.
انقلاب فرانسه ، فرزندان خود را گردن می زند.بناپارت به جهان گشایی و از بین بردن مردم سایر کشورها روی می آورد.در دوره معاصر ، فرانسه برای سرکوب انقلاب الجزایر به ضد انسانی ترین اقدامات متوسل می شود.اومانیسم غربی محصول انقلاب فرانسه است.اما همین اومانیسم دربرابر نسل کشی مسلمانان میانمار ، غزه ، عراق ، سوریه و اقدامات تروریستی در جاهای دیگر ساکت است و در بسیاری از جاها بصورت آشکار و نهان حتی از تروریست ها حمایت می کند.انقلاب های چپ که با شعار عدالت مردم را به حرکت درآوردند از این رویه های ضدبشری بارها استفاده کرده اند.شوروی سابق برای قلع و قمع نیروهای مخالف در داخل و در کشورهای بلوک شرق به فجیع ترین کشتارها دست می زند.کوره های آدم سوزی استالین معروف است.خاطره تلخ کشتار دانشجویان در میدان تیان آن من پکن از اذهان پاک نشده است.روسیه ، هند و چین دیگر مزاحم نظام سرمایه داری نیستند بلکه آنها جزیی از مناسبات سرمایه داری جهانی به شمار می روند.

انقلاب ها می میرند؟انقلاب اسلامی ایران ، از نظر ابعاد و تاثیرات و ماندگاری با این انقلاب ها کاملاً متفاوت است.این انقلاب ، مستقل از مناسبات قدرت های بزرگ و در تعارض آشکار با سلطه آنها شکل گرفته و تا به امروز به حیات پربار خود ادامه داده است.تاثیرات انقلاب اسلامی را در خارج از مرزها و در جهان معاصر می توان قدرت یابی محرومان و مستضعفان در برابر مستکبران دانست.مقاومت در سرزمین های اشغالی ، نوار غزه و بیداری در کشورهای اسلامی از برکات اخیر این قدرت یابی است.الگوبرداری گروه های جهادی در افغانستان ، لبنان ، فلسطین ، سوریه ، بحرین ، عربستان ، یمن ، تونس ، عراق ، مصر و سایر کشورها از انقلاب اسلامی ایران باعث سربلندی جهان اسلام است.بزرگ ترین تاثیر انقلاب اسلامی در داخل ، پیروزی گفتمان دفاع مقدس مردم ایران است.مگر می شود بدون برخورداری از ایمان بالا ، عمق فکری ، ایدئولژی انسان ساز و جامعه ساز اسلام الگوی بی بدیلی در عرصه های دفاعی ، سیاسی و فرهنگی آنگونه که در دهه اول انقلاب اسلامی شاهد آن بودیم ارایه کرد.حال سوال این است که سرنوشت انقلاب اسلامی با انسان محوری غربی و ماده انگاری شرقی چه تفاوتی دارد؟پاسخ این است تا زمانی که تفاوت های بنیادی بین اینها حفظ شود می توان به پیوستگی ارزش ها و پیروی نسل های متمادی انقلاب اسلامی از آن امیدوار بود.میزان تحقق اهداف انقلاب اسلامی به اندازه تغییرات ساختاری در بخش های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی جامعه بستگی دارد.برنامه های پنج ساله ، بودجه های نظامی ، خریدهای تکنولژی ، مظاهر شهرنشینی ، سرگرمی های تلویزیونی ، ورزش قهرمانی ، و خیلی چیزهای دیگر پیش از انقلاب بوده اند و سابقه دارند.آنچه تفاوت مبنایی ایجاد می کند آن روحیات و معنویاتی است که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس جامعه ما را از گذشته متمایز می کند و باید حفظ و نهادینه شوند تا ارزش های انقلاب به آیندگان منتقل گردد.توسعه کیفی مقدم بر توسعه کمی است.کیفیت و معنویت ، زیرساخت یک جامعه ارزشی است.نمی توان یک جامعه الهی را صرفا ً بر بنیان های مادی استوار ساخت.توسعه مادی در خدمت ارزش ها باید باشد.توازن بین این دو مقوله از اهمیت راهبردی برخوردار است.نه جامعه فقیر می تواند یک جامعه ایده آل باشد و نه یک جامعه مصرفی الگوی مناسبی برای سایر ملت های آزاده است.فردمحوری در دمکراسی غربی و جمع نگری در تفکر سوسیالیستی هیچ کدام در ایدئولژی انقلاب اسلامی به تنهایی جایی ندارند.
الگوی بسیج در هشت سال دفاع مقدس ، نمونه عملی جایگاه فرد در نظام اسلامی است.فرد و خلاقیت های فردی در پیشبرد و پیروزی این ملت نقش به سزایی داشته است.پیاده سازی الگوهای بومی به نسلی از مدیران تحول آفرین در نظام اداری نیاز دارد که شناخت جامعی از گذشته و نیازهای حال و آینده داشته باشند و مجری احکام اسلامی باشند.نظام اداری طوطی وار درپی مدل های شرقی و غربی حرکت کرده و نتوانسته تعریف درست و دقیقی از مختصات و ویژگی های جامعه سترگ ایرانی ارایه کند.انسان در انقلاب اسلامی هویت جدیدی می یابد و بسیار تحول آفرین است اما در پیچ و خم های اداری به ناکجاآباد می رسد.نظام اداری بسیار ناکارآمد است.دولت یک عنصر انقلاب ها می میرند؟وارداتی و بومی نشده است.فرهنگ اداری و سازمانی یک حلقه مفقوده است.انتصابات در یک نظام سلسله مراتبی بی قاعده اتفاق می افتد که در بیشتر مواقع مقبولیت عامه نیز ندارند.در نظام اداری متاسفانه انتصابات از شفافیت ، قاعده مندی و شایسته سالاری لازم برخوردار نیستند.دیده می شود که تقوای کاری افراد در بسیاری از انتصاب ها مقدم شمرده نمی شوند و محتویات پرونده های گزینشی ، حراستی و اداری افراد ملاک مستقیم این انتصابات نبوده اند.به تعبیر معصوم ، اگر شایسته تر وجود داشته باشد و انتصاب ناشایست انجام گیرد به خدا و رسول او خیانت شده است.به نظر شما ، این خیانت به ندرت اتفاق می افتد یا این که زیاد با آن مواجه شده اید؟اشکال در نبودن ساختار اداری بومی و جامع الاطراف است.اگر جای آقای رئیس جمهور بودم فارغ از ملاحظات سیاسی وارد این مقوله می شدم و به کمک تجربه های حاصل از چندین دولت پس از انقلاب اسلامی ، این مهم را برای همیشه جمع و جور می کردم.ساختار نظام سیاسی با وجود ارکان منحصربفرد ولایت فقیه ، مجلس خبرگان رهبری ، شورای نگهبان ، مجمع تشخیص مصلحت نظام ، علمای حوزه های دینی و ائمه جمعه از حیث محتوایی بسیار دقیق است.دولت ها برای پیاده سازی ایدئولژی انقلاب اسلامی از ابتدا محتاج یک انقلاب اداری بوده اند که تا به امروز به تاخیر افتاده است.ایدئولژی ، ساختارها را می سازد و اگر محتوا نباشد پوسته دوام نمی آورد و یا دست کم به شکل دیگر درمی آید و آخر الامر از بنیان های پیشین اثری باقی نمی ماند.نخبگان جامعه ، باید ایدئولژی را در گفتار و نوشته های خود به مردم بازتاب دهند.
آسیب شناسی انقلاب مشروطه نشان می دهد که مردم و نخبگان رابطه دوسویه و تعاملی بایکدیگر نداشته اند.بدین معنا که رهبران فکری یا خیلی از مردم جلوتر و یا خیلی عقب تر بوده اند.گاهی وقت ها بنظر می رسد که برخی از نخبگان ما گویا برای جامعه و مردمانی دیگر دارند راهکار تجویز می کنند و شناخت دقیقی از دردها و مشکلات بومی ندارند.خواسته های مردم را نمی شناسند و چون این برداشت ها واقعی نیستند ، راه حل ها نیز کاربردی نخواهند بود.شناسایی مختصات جامعه ایرانی در پیش از اسلام و پس از پذیرش آیین توحیدی اسلام نیازمند مطالعه همه جانبه و تامل بسیار است.اگر انقلاب مشروطه در زمان خود به نتیجه نرسید شاید بدلیل نداشتن شناخت درست از این مردم بوده است.نخبگان سیاسی برای راهبری مردم باید آنان را بشناسند.آینده انقلاب اسلامی به ماندگاری ارزش های بنیادین آن بستگی بسیار زیادی دارد.
دفاع مقدس این ارزش ها را  آبدیده کرده است.دولت ها برای پیاده سازی و نهادینه سازی این ارزش ها ، مسئولیت و رسالت بزرگی دارند.ایکاش به یک تعریف بومی از دولت اسلامی در کشورمان می رسیدیم و خود را از ساختارهای شرقی و غربی رها می کردیم.با مظاهر خارجی نمی توان انقلاب درونی برپاکرد.ملت ما انقلاب اسلامی را با تمام وجود حفظ کرده است.برنامه ریزی های کلان بیشتر در دست دولت است.ما هیچگاه دولت فرهنگی نداشته ایم.دولت ها یا رویکرد سیاسی داشته اند و یا اقتصادی.دولت فرهنگی نیاز مبرم جامعه ایرانی با اهداف والای برخاسته از انقلاب اسلامی است.این سرنوشت برای ما گریز ناپذیر است ؛ یا بقای ارزش ها و یا فنای ارزش ها.راه دیگری نیست.هزینه برنامه ریزی های نادرست از جیب ملت است.ملت ، انقلاب کرده و می خواهد از این تغییرات ، نسل های متمادی بهره ببرند.نمی شود جامعه را به دفعات دچار تغییرات شدید کرد.ساختار برآمده از انقلاب اسلامی تجربه گرانسنگی است که باید برای پایداری و ماندگاری آن برای تمامی نسل های آینده کار دقیق انجام شود و در دولت پیاده سازی گردد.این در حیطه علوم انسانی و علوم حوزوی است.دولت باید تغییر را از خود شروع کند.من در این زمینه ایده های فراوانی دارم.

دولت اعتدال چون در ابتدای راه است این فرصت را دارد که بتواند به مخرج مشترکی از دولت های گذشته دست یابد و پدیدآور یک انقلاب اداری در کشور و پایه گذار فرایند بومی دولت سازی باشد.رویه شکل گیری دولت های پس از انقلاب اسلامی و انتصاب های مدیران ارشد دولتی تاکنون تابع یک نگاه همه جانبه گرا نبوده است و مردم در بازی دولت ها همواره از دامان یکی به دیگری پناه برده اند.هر دولت از نقد یا مخالفت با دولت قبل شکل می گیرد و در این جابجایی بخشی از افکار مردم تجزیه می شوند.هر دولت بخشی از مردم و افکار جامعه را از آن خود می کند.دولت دفاع مقدس و پیروان آن ، دولت سازندگی و پیروان آن ، دولت اصلاحات و پیروان آن ، دولت عدالت و پیروان آن و دولت اعتدال و پیروان آن.تجزیه یک کشور فقط در اقلیم و جغرافیا اتفاق نمی افتد بلکه تجزیه افکار و افراد جامعه خطرناک ترین نوع تجزیه یک ملت است.نظام وفاداری در کشور ما درست تبیین و پیاده سازی نشده است.وفاداری شهروندان در نظام اسلامی به خوبی مختصات و مبانی قانونی لازم را دارد.اشکال در تفسیر و پیاده سازی آن در دولت های مختلف بوده است.روابط فامیلی اعضای اصلی دولت ها در ایران ، روابط مرید و مرادی اشخاص ، روابط سیاسی و جناحی بدون نگاه فراگیر و همه جانبه و مبتنی بر منافع ملی و گسترش امتیازطلبی های رانتی و اقتصادی متناسب با شان نظام اسلامی و مردم نیست.

انقلاب ها می میرند؟

دولت فرهنگی و انقلاب اداری راهگشای انقلاب اسلامی به سوی آینده است.اولین قانون و مقررات اداری در کشور ما موسوم به قانون وظایف مصوب سال 1287 شمسی ماحصل کار اولین مجلس شورای ملی در چارچوب قانون اساسی مشروطیت است.قانون استخدام  کشوری سال 1301 درپی همین شرایط و در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول اجرا شده است.قانون استخدام کشوری سال 1345 ، قانون نظام هماهنگ پرداخت در سال 1370 و قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب سال 1386 قوانین بعدی برای ساماندهی مسائل اداری در کشور هستند.پس از انقلاب اسلامی ، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران زیربنای نظام اداری کشور و جامع همه جهات قانونگذاری است.مشکل در تفاسیر متفاوت و پیاده سازی آن بوده است.

انقلاب اداری به معنی پی ریزی یک ساختار جدید براساس کرامت انسان ، انتظارات عمومی مردم ، تجربیات اداری موجود ، همه جانبه گرایی ، نظام وفاداری کارمند-دولت-نظام اسلامی و رویکرد بومی انسان-محور دفاع مقدس ملت ایران است.

کرامت انسان ، همان نگاه توحیدی و اسلامی است که انسان را بر تمامی موجودات کرامت بخشیده و بزرگ شمرده است.

نظام اداری سه عنصر انسانی مهم دارد:کارمندان ، مسئولان و مردم.در این نظام اداری ، مسئولان نقش ارتباطی را ایفا می کنند.مردم خواسته های خود را به مسئولان منعکس می کنند و این خواسته ها توسط کارمندان درچارچوب قوانین و مقررات و رویه های اداری موجود به اجرا درمی آیند.وجه مشترک هر سه عنصر انسانی ، کرامت است.

انتظارات عمومی مردم همان نگاهی است که مردم به حکومت اسلامی و کارگزاران آن دارند و می خواهند حکومت در برابر آنان پاسخگو باشد.نباید افراد را در سازمان ها چون فرد هستند نادیده گرفت.چنین نگاهی به تدریج ، اعتماد عمومی را از بین می برد و نظام اداری را تضعیف می کند.ارزیابی رضایت مندی مردم ، شاخص تعیین کننده در گردش اداری امور است.

تجربیات اداری بومی ، همان نگاه به روز به روش ها و قوانین جامعه است.بومی سازی این روش ها و نظام های مدیریتی از مهم ترین وظایف برنامه ریزان و کارمندان ارشد دولت است.

همه جانبه گرایی همان نگاه بلندمدت و جامع به دولت های پس از انقلاب اسلامی و منافع دین و ملت است.معیار برتری و انتصاب در دولت ها ، نزدیکی و دوری به شخص رئیس جمهور یا وزرا و مقامات نیست بلکه توان بالای عقیدتی ، فکری ، برنامه ریزی و اجرایی افراد و به تعبیر من تقوای کاری افراد از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.

نظام وفاداری کارمند-دولت-نظام اسلامی همان نگاهی است که باید در انتصاب ها رعایت شود و کارمندان تا سطح وزیر بر این اساس به خدمت گرفته شوند.وفاداری کارمند به مبانی دینی  ، ملی و سازمانی بالاتر از وفاداری به اشخاص باید تعریف شود که متاسفانه در دولت های پس از انقلاب اسلامی نهادینه نشده است.برای درک این مهم به رویکرد دفاع مقدس به عنوان یک تجربه بومی بسیار ناب باید توجه کرد.

رویکرد انسان-محور دفاع مقدس از منظر نویسنده ، ظرفیت یک پاردایم غالب را دارد که بکارگرفته نشده است.این همان نگاه بومی ، ثابت شده و بسیار کاربردی است که وقتی انسان ها به آن هویت دست می یابند انتظار هرگونه معجزه ای از آنان می توان داشت.بدیهی است دست یافتن به یک الگوی انسانی در نظام اداری که برگرفته از الگوی تجربه شده و کاربردی انسان های جنگ در دهه اول انقلاب اسلامی باشد بدون درنظر گرفتن دین هویت ساز اسلام ، راهبری ولی فقیه و نقش حمایتی و والای مردم در کشور ما امکان پذیر نیست.

بسیاری از انقلاب های بزرگ مرده اند اما انقلاب اسلامی پابرجاست چون اسلام درون مایه آن ، رهبری دینی باعث قوام آن و مردم پشتیبان آن هستند.اسلام برای همه شئون زندگی برنامه دارد.توجه به دنیا و آخرت و پیگیری امور مادی و معنوی به معنای پذیرش یکی و رد دیگری نیست.بندگان در سایه نعمت های خداوند زندگی می کنند.نعمت های مادی و معنوی هردو مهم هستند.یکی برای بقای جسم و دیگری برای صفای روح.جامعه اسلامی ما علاوه بر مواهب طبیعی در حرکت تکاملی خود طی قرون متمادی از نعمت های خاصی برخوردار گردیده که باید آنها را حفظ کند.مردم خوب ، ارزش های دینی ، ساختار سیاسی ، سرزمین بارور ، انقلاب اسلامی و دوستان ما همه از نعمت های الهی و منشا خیر هستند و شکر آنها بر حکومت کنندگان و حکومت شوندگان ، واجب است.امام سجاد علیه السلام می فرماید:گناهانى كه نعمت را تغییر مى دهند عبارتند از:ظلم بر مردم ، ترك عمل خیرى كه بدان عادت شده ، كفران نعمت ، و ترك شكر ، و این همانست كه خداى تعالى درباره اش فرموده است.:"ان اللّه لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم"

*کارشناس ارشد روابط بین الملل و کارشناس اقتصادی



شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین