کد خبر: ۲۲۵۸۵۹
تاریخ انتشار:
تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی؛

پایداری در دین و نتایج آن / 6

مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است.
پایداری در دین و نتایج آن / 6گروه مذهبی، مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعه‌شناسی و روان‌شناسی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، باب جدیدی در مقوله‌ی سبک زندگی اسلامی باز کند.

به گزارش بولتن نیوز، رفاه‌پرستی که در جامعه‌ی ما متأسفانه دارد رواج پیدا می‌کند و خصوصاً در نسل جوان ما دیده می‌شود، عیب خیلی بزرگ دیگری هم دارد. انسانی که رفاه‌پرست باشد، حاضر نیست که غذای چرب و نرم سفره‌اش را ول کند برود کمک به محرومین. حاضر نیست برنامه‌ی منظم خوابش را ول کند برود اردوی جهادی. از خانه و زندگي‌اش دل بکند برود جبهه. بنابراین رفاه‌پرستی باعث می‌شود انسان‌ها آرمان‌های‌شان را از دست بدهند. اگر انسانی مرتب دنبال رفاه بیشتر باشد شما بدانید که در زندگیش روی هیچ اصل دینی، تا آخر آخرش نمی‌تواند خیلی محکم بایستد. یعنی یک جایی می‌لغزد. یک جایی رها می‌کند. اگر انسانی کار برایش عبادت باشد، بزرگ‌ترین تفریحش باشد، نه. اما اگر انسانی وقتی یک زانتیا می‌آید رد شود، یک پرادو می‌آید رد شود، یک آه می‌کشد و می‌گوید چرا من ندارم؟ این مقايسه‌هاي افراطي رفاه طلبی است. بله انسان به ماشین نیاز دارد. احتمالاً می‌خواهد خریدی بکند، خانواده را ببرد تفریحی آخر هفته‌ای، بالاخره سری به پدر و مادر بزند. اما اینکه بخواهد خودش را به زحمت بیاندازد براي مدل خاص ماشين، این رفاه پرستی است.

کسی که از سختی‌ها فرار می‌کند، در نهایت خیلی قابل اعتماد برای حلقه‌ی دینداران نیست. کسی که از سختی‌ها فرار می‌کند، گفته شده و تجربه‌ی تاریخی بشر نشان داده آبروی آدم را می‌برد. آن‌هایی که از سختی‌ها فرار می‌کنند، مثلاً می‌آمدند در حلقه‌ی انقلابی‌ها. یکهو ساواک این‌ها را می‌گرفت. یک کشیده که می‌زد، این‌ها همه‌شان اعتراف می‌کردند. چرا؟ چون نمی‌توانستند سختی را تحمل کنند.
طرف بلند می‌شد می‌رفت جبهه. می‌دید فقط گلوله می‌آید. غذا نیست بخوریم. اینجا که گرد و خاک است. مسواک کجا بزنم؟ کرم ضد آفتاب نداریم. آقایی توی دانشگاه اصفهان دکترا دارد. خودش تعریف می‌کرد و غصه می‌خورد. می‌گفت من با شهید فلانی و فلانی بلند شدیم رفتیم جبهه‌ی آبادان. گفت من آنجا کرم ضد آفتاب برده بودم. می‌گفت همه‌اش توی این فکر بودم که این پوست من نسوزد ولی این‌ها دعای کمیل می‌رفتند می‌خواندند. من آن موقع کمی در آن فضا مقاومت کردم. بعد دیدم این جبهه جای من نیست. من پوستم داغون می‌شود.
 عین جملات خودش است. ول کردم آمدم و دیگر نرفتم. اما الان پشیمانم. رفاه طلبی آخرش ایستادگی نیست. و ای بسا انسان‌هایی که خیلی رفاه‌طلب و دنیاطلب می‌شوند حتی اگر در حلقه‌ی مبارزاتیِ کارهای بزرگ مثل کارهای انقلابی قرار می‌گیرند اینجا آخرش جایی آبروی بقیه‌ی دوستان‌شان را می‌برند. اگر یک انسان انقلابی با سوابق بسیار زیاد دیدید که این‌ها وارد فعالیت‌های دنیایی شدید شدند و خیلی پولدار شدند، حتما توی دلتان بگویید الفاتحه‌ی دینداری. با بررسی تاریخ اسلام ما متوجه می‌شویم کسانی تا آخر دیندار باقی ماندند که از اول، يک چیز را برای خودشان حل کردند. آن چه بود؟
پایداری در دین و نتایج آن / 6«اگر دینداری و دین‌یاری سختی دارد، این دین داشتن به سختی‌هایش می‌ارزد.» آن‌هایی که دنبال امام حسین رفتند، یک چیز را برای خودشان حل کردند. آقا این راه سختی دارد، کشته شدن دارد، بیوه شدن زن دارد، یتیم شدن بچه دارد، خیلی سخت است. هنوز هم پدران شهدا و مادران شهدا بچه‌های‌شان را یادشان نرفته. هر وقت یادشان می‌افتد متأثر مي‌شوند. خیلی‌ها‌شان از نظر دنیایی دچار بیماری‌های روحی شدند. تحملش سخت بوده. ولی اصحاب امام حسین به این نتیجه رسیدند که اگر چه دینداری سخت است، ولی به سختی‌هایش می‌ارزد. این نکته‌، خیلی مهم است. اگر شما به این نتیجه رسیدی که دینداری به سختی‌اش می‌ارزد، آن وقت می‌توانی در این مسیر قرار بگیری. در تاریخ اسلام، مثلاً از خلیفه‌ی اول در تاریخ یعقوبی توصیف شده. خلیفه‌ی اول لاغر اندام بود و استخوان‌های گونه‌اش زده بود بیرون. انگشت‌های دستش نازک و بلند بود و شغلش هم تجارت بود. صدای خیلی خوبی هم داشت. روح لطیفی هم داشت. تا یک اتفاقی می‌افتاد، فوری گریه می‌کرد. شما می‌دانید که وقتی حضرت علی (ع) آمد مسجد و گفت که پیامبر در وصف من چه گفت و چه گفت و چه گفت و شما در حق من جفا کرديد ابوبکر اینجا شروع کرد به گریه کردن. یا در جریان جنگ خندق، مسلمان‌ها جمع شدند سلمان فارسی گفت که ما دور شهر را خندق می‌کنیم. گفتند خوب بیلش کو؟ کلنگش کو؟ که ناهار بدهد؟ کارگرش کو؟ دور هم جمع شدند. خلیفه‌ی اول وضعش خیلی خوب بود. گفت پول بیل و کلنگ‌ها را من می‌دهم. بعد پول بیل و کلنگ‌ها را داد، رفتند تهیه کردند. بعد آمده بود ایستاده بود کنار کارگرها دست به کمر کارگرها را نظاره مي‌کرد. مسلمان‌هایی که داشتند می‌کندند، آن موقع شعر ساختند. مضمون این شعر این بود: آیا کسی که پول می‌دهد با کسی که عرق می‌ریزد یکی است؟ نه.
در فیلم آژانس شیشه‌ای صحنه‌ای هست که یک حزب اللهی آمده براي رفیقش که جانباز است و نمی‌فرستندش خارج، چون پول بلیط ندارد. آژانس را گرفته و با اسلحه، نمی‌گذارد کسی برود بیرون. آقایی از آن وسط گروگان‌ها می‌گوید این‌هایی که ادعای حزب اللهی بودن می‌کنند، پول جنگش را که ما دادیم. پول خمپاره و فشنگ‌هایش را ما دادیم. چی را تو ادعا می‌کنی؟ آیا واقعاً کسی که پول می‌دهد با کسی که سینه سپر می‌کند جلوي دشمن برابر است؟ پس «و عَوِّد نَفسَکَ التَّصَبُّر عَلَي المَکروه و نِعمَ الخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِي الحقِّ».  بار پروردگارا به ما توفیق صبر در راه حق عنایت بفرما...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین