مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است.
گروه فرهنگ و هنر - مطالبی
که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31
نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر
محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی
و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی
بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه،
باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
ما یک «تعقّل» داریم که به معنای خوب فکر کردن است، یک «تفقّه» داریم یعنی تعقّل صریح کردن. یعنی تعقّل عمیق کردن. یک «اصطلاح فقیه» داریم که از قرن سوم حجری به بعد، کسانی که تخصص پیدا میکردند در فروع دین، به اینها میگفتند فقیه. اما تا قبل از آن معنای تفقه یعنی تعقل عمیق، تعقل صریح. بنابراین آیاتی از قرآن اگر کلمهای به اسم «والیَتَفَقّه» آمده یعنی تعقل عمیق بکنید در دین. یعنی در دین عمیق شوید. ما برای اینکه تعقل در دین را بیشتر بفهمیم، باید یک احصاء عقلی کنیم. ما به چند صورت میتوانیم با دین برخورد کنیم. یکی اینکه اصلاً خیلی با فکر، سر و کار نداشته باشیم مثل بچه. نماز صبح چند رکعت است؟ دو رکعت. چه طوری نماز میخوانی؟ چه جوری وضو میگیرند؟ هرچه شما بهش گفتی قبول میکند. یکسری از افکار دیگران را به صورت تقلیدی بگیرید، این بشود دین ما. این یک راهش. راه دوم این است که یکسری مطالب در مورد دین بدانید. مثلاً اجمالاً یک چیزهایی از دین بدانید. نمازی بدانید، دعای کمیلی به گوشمان خورده باشد. زیارت عاشورایی به گوشمان خورده باشد. یک چیزهایی شنیده باشیم از تاریخ اسلام که واقعهی کربلا چی شد؟ یعنی خودمان برویم بشنویم یا بخوانیم. راه سوم این است که علاوه بر اینکه بخوانیم این کتاب را، بفهمیم یکسری دادههایی را. سعی کنیم بفهمیم. یعنی روی این گزارههای دینی فکر هم بکنیم که حالا من میگویم ثمرات این تفکر چیست؟ مثال میزنم از بزرگان. راه چهارم این است که شدیداً در مفاهیم دینی فرو رویم به گونهای که چهارچوب ذهنی ما دینی شود. چهارچوب ذهنی ما مسلمانی شود، اسلامی شود.
مقصود مولا علی (ع) از تعقل در دین این است که ما به گونهای تفکر کنیم در مفاهیم دینی که چهارچوب ذهنی ما دینی شود. به چه معنا؟ به این معنا که آقا من با رفیقم دعوایم شده. خوب، بزنم توی گوشش؟ ببخشمش؟ نامه بنویسم برایش؟ به پدرش شکایت کنم؟ کسی که در فضای تفکر دینی قرار دارد، سیستم ذهنیاش دینی شده. الان امتحانش این است که دین به او بگوید اینجا چه کار کن. خوب آقا میخواهم ازدواج کنم. چه کار باید بکنم؟ از چه راهی باید بروم؟ آن زوجهی مناسب من چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ تفکر دینی یعنی به ذهنت برسد که خدا همین جوری آفریده که نیاز به زوجهای هم باشد. خوب حالا دین چه میگوید؟ دین میگوید چه جوری بروم خواستگاری؟ دین میگوید که چه زوجی مناسب من است؟ این معنای تفکر درونی دین است.
قبل از انقلاب آنهایی که به دنبال دین میرفتند، سعی میکردند فکر هم بکنند، مطالعه هم بکنند. چون گروههای مارکسیستی بودند، ملی- مذهبیها بودند. اینها مینشستند داد و بیداد میکردند. قبول نداشتند، مجبور بود استدلال بیاورد. قوی بود فهم دینیشان. اما بعد از انقلاب این ضعف دینشناسی خیلی جاها خودش را نشان میدهد. البته دلایل زیادی هم دارد.
یکی از دلایلش اینست که اساساً قرن بیستم و بیستویکم، قرن کمیّت است. شما وارد اینترنت که میشوید هر کلمهای را که میخواهی جستجو کن. کلی اطلاعات میآید اما نه منبع دارد نه عمقش معلوم است. از اطلاعات خیلی سطحی هست، تا اطلاعات خیلی عمیق. نسل جدید به جای اینکه بیشتر با کتاب مأنوس باشد و کتاب بخواند، بیشتر رسانههای بیداری میبیند. تلویزیون میبیند و بعد هم میرود سراغ اینترنت. این باعث میشود کميّتگرا و سطحیگرا باشد. مثلاً گزارشگر فوتبال وقتی فوتبال را گزارش میکند، شمارهی کفش بازیکن را میداند. روز تولدش را میداند. اینکه یک بار ازدواج کرده، با نامزدش دعوا کرده. هفتهی قبل در سواحل اسپانیا عکاسها رفتن عکس بگیرن، با مشت زده تو صورتشان. این تیم شصت بار با اون تیم بازی کرده. بیست بار این برده، سی بار آن یکی برده، ده بار مساوی شده. پانزده بار دعوا شده، سه بار تماشاگرها فلان شدند... کلی اطلاعات، اما همهاش سطحی. در واقع دریایی از اطلاعات است که عمقش یک ميليمتر است. این یکی از ویژگیهای فرهنگی قرن بیستم و بیستویکم است. یعنی انسانها اطلاعات سطحی و به درد نخور زیادی دارند.
این نشریات زردی که منتشر میشود، آقا فلان هنرپیشه را گرفتند، توی باغ داشت تریاک میکشید. آقا فلان هنرپیشه ازدواج کرد ... به چه درد میخورد اینها؟ اطلاعات ترکيبي که جذابیت لحظهاي و مصرفي دارد و فقط عمر را ميکشد. لحظههاي عمر را با خود ميخورد همين.