صرفنظر از تلاشهای معدود استادان جوان و میانسال موسیقی سنتی و تا حدودی دستاندرکاران موسیقی نظامی، میتوان این دوران را دوران فترت و رکود کامل در زمینه هنر موسیقی نامید؛ رکودی که به هر صورت در سالهای بعد به پایان رسید و موسیقی به تدریج در رشتههای مختلف در نظام جمهوری اسلامی حیات تازه گرفت. در همان سالهای ابتدایی جنگ ایران و عراق صدا و سیما تولیداتی با مضمون دفاع مقدس، عرضه میکرد.
حمید شاهنگیان، سید محمد میرزمانی، سیامک برنجان از جمله افرادی بودند که در آن زمان اقدام به تولید آهنگهایی با مضمون دفاع مقدس کردند.
به گزارش سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا، به انگیزه برگزاری نخستین همایش «نقش ماندگار رادیو در دفاع مقدس» به سراغ این سه تن رفتیم تا از حال و هوای موسیقی رادیو در روزهای جبهه و جنگ جویا شویم.
چه رخدادی در دوران هشت سال دفاع مقدس باعث شد تا شما و همکارانتان شروع به ساخت آهنگ با مضامین جبهه کنید؟ از آن روزها برایمان بگوید؟
برنجان : در آن زمان، ما در منطقه دریانو که فاصله کمی با فرودگاه داشت، زندگی میکردیم. در یکی از روزها ناگهان صدای ناهنجاری به گوشمان رسید. همه همسایهها به سمت پشت بام هجوم آوردند و از آنجا متوجه شدیم که عراق به ایران حمله و فرودگاه را بمباران کرده است که این موضوع باعث رنجش زیادی در من شد. آن زمان به عنوان آهنگ ساز و در برخی موارد به عنوان خواننده در صدا و سیمای جمهوری اسلامی خدمت میکردم. در آن هنگام، در حال تنظیم آهنگی در استودیو هشت بودیم که جمشید نجفی، خواننده ترانه «خلبانان» برحسب رفاقتی که با هم داشتیم، به استودیو آمد. با هم به پشت بام رفتیم و با دیدن صحنه بمباران ناراحتی زیادی در جان ما نشست. از این رو تصمیم گرفتم آهنگی که در حال ضبط آن بودم را نیمهکاره رها کنم و به فکر کاری برای این عرصه باشم. در همین حین با دستم که به حالت پرواز به بالا رفت، گفتم، پرواز کن. جمشید گفت: این چیه؟ گفتم که می خواهم آهنگی با این مضمون بسازم. بعد از رفتن جمشید با خودم فکر میکردم که باید کاری در خور مقابله با این کاری که عراق کرده است، بسازم. اولین نوآوری که در این کار کردهام این است که چون خودم آذری زبان هستم، این شعر را به دو بخش فارسی و آذری دستهبندی کرده و به کمک خدا توانستم تا صبح علاوه بر سرودن شعر آن را آهنگ سازی و تنظیم کنم. در آن زمان شاهنگیان، مسئول واحد موسیقی رادیو بودند و بنده و آقایان میر زمانی، روحانی، یوسف زمانی، شهبازیان، سبزواری و شاهرخی از اعضای شورا بودیم. روز بعد این کار را در شورا ارائه دادم که مورد استقبال اعضای شورا قرار گرفت و این گونه شد که این آهنگ به عنوان جایگزین آهنگ قبلی به استودیو هشت رادیو رفت و به صورت کاری فاخر تقدیم به مردم عزیز ایران زمین شد. به خاطر صدای گرم و جذاب آقای نجفی و اینکه قبل از آن هم به خاطر شروع انقلاب کارهای فاخری انجام داده بودند پیشنهاد کردم تا در این کار از ایشان استفاده شود به این صورت بود که خلبانان خلق شد خوانده شد و پخش شد.
شاهنگیان: آن روزها شرایط، شرایطی عادی نبود. در آن زمان خیلیها راضی نبودند که کار انجام دهند؛ اما من و آقایان برنجیان و میرزمانی جزو افراد فعال در این عرصه بودیم، که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تمامی تولیدات آن روز رادیو و تلویزیون گردآوری و واحدی به نام موسیقی ایجاد شد. در شورا هم شورای شعر هم شورای موسیقی داشتیم که گاهی افراد عضو در هر شورا، در شوراهای دیگر هم شرکت میکردند تا بتوانیم ارتباط موثری در این حوزه ایجاد کنیم. همچنین ارتباط صحیح تلفیقی بین شعر و موسیقی وجود داشته باشد. لذا اگر کلامی وجاهت خود را از دست می داد و دیگران متوجه نمی شدند، شعرای ما کمک می کردند یا اگر تلفیق شعری با موسیقی خوب درنمیآمد و مفاهیم را درست القا نمیکرد کسانی مانند آقایان شهبازی، مشفق کاشانی و مرحوم اوستا اظهارنظر میکردند. با تمام محدودیتها کارهای زیادی انجام شد. یک سری موسیقی بدون کلام که حالت مارش مانند برای تهییج لازم بود، ساخته می شد که به صورت ویِژه برای جنگ پخش می شد. یک سری موسیقی هم دارای شعر بود که مرحوم محمدرضا لطفی میرزاده و علی زاده روی شعر های مرحوم کاشانی کار می کردند. البته عمده کاری که من برای جنگ و دفاع مقدس انجام دادم، کار برای جانبازان بود؛ چرا من که به طور ذاتی علاقه خاصی به این حوزه دارم. چند کار انجام دادیم که یکی از آن ها را آقای گلریز آن را خواندند و به دلیل این که زمان زیادی می گذرد در خاطرم نیست.
میرزمانی: در آن زمان رادیو با تمام قوا و در حرکت وسیعی در بخشهای مختلف فعال بود؛ چرا که تلویزیون هم آن زمان فقط دارای دو شبکه بود. در بخش موسیقی جدای از سرودها و قطعات با کلام، موسیقی بدون کلام هم ساخته میشد. آرم بسیاری از برنامههای رادیویی در دفاع مقدس در واحد رادیو تولید میشد؛ و بعضاً از آثار قبل و یا موسیقی کلاسیک انتخاب میکردند؛ ولی اکثر آنها تولید واحد موسیقی رادیو بود. خاطر دارم که در هفته وحدت باید سرود وحدت را به زبانهای مختلف تدارک میدیدیم. سرود به زبانهای مختلف از جمله فارسی، ترکی و کردی و حتی انگلیسی داشتیم و فقط زبان لری نداشتیم و نمیدانستم که آقای برنجیان در ارتباط با لری شناختی دارد یا خیر؟ در دفتر با ایشان مطرح کردم که اگر بتوان در ارتباط با وحدت، زبان لری نیز داشته باشیم، بسیار خوب است. ایشان چیزی نگفتند و رفتند. چند روز بعد یک نوار ریلیها آورد و گفت بگذارید. تا گذاشتیم، دیدم کمانچه خودش است و با زبان لری خوانده میشود. گفتم این چیه؟ گفت لری است که فارسی میخواند. گفتم این ترکی است که لری را به فارسی تبدیل کرده است.
آقای برنجان شما برایمان بگوید چه شد که چنین تصمیمی گرفتید؛ اینکه ترکی که لری را به فارسی تبدیل کند؟
برنجان: مادر خدا بیامرز من که چادری و مذهبی شدید بود، به خاطر سوز دستگاه موسیقی ماهور موسیقی لری را خیلی دوست داشت. من دانشجو دانشکده هنرهای زیبا بوده و مجبور بودم در خانه تمرین کنم. آن موقع که مادرم مریض شد و سرطان گرفت. دیگر نمی توانست نماز بخواند و میگفت من که نمیتوانم نماز بخوانم در وقتهای نماز بیا بالای سرم یک کم کمانچه لری بزن که سوز داشته باشد تا من یک مقدارگریه کنم. من بنا به توصیههای قبلی این آهنگ را رفتم در جلد یک خواننده لر و سعی کردم آهنگ مناسبی را به زبان لری برای وحدت آماده کنم، که با دو گروه کار می کردم، یکی گروه خالقی در مرکز حفظ اشاعه و ارکست آذربایجانی همان رادیو میدان ارگ. ما برای هر موسیقی یک ماه اجرا میکردیم؛ اما سر این آهنگ بدون تمرین برای ضبط رفتیم. بعد بردم پیش آقای شاهنگیان ایشان از روی هیجان بسیار رنگ پوستشان سرخ شد.
آقای شاهنگیان شما آن روز را به خاطر دارید؟
بله، این کار از طرف برنجیان برام بعید بود. ما آنجا سعی میکردیم با هیچی، کارهای شاخصی درست کنیم. برای این که بعدا نگویند که این کار خارج است و اعتراضی روی آن شود، از منظر لهجه از یکی از دوستان رادیو که متخصص آهنگ های فولکلور به خصوص لری بود خواستیم تا بیاید و کارشناسی کند و او گفت که معلوم است که این کار کسی است که لر نیست؛ اما به نظر من درست خوانده شد و هدف درست ادا شد. در ارتباط با پیروزی خرمشهر هم یک آهنگ لری ساخته بودم که بعد از مریض شدن و خارج شدنم از ایران، آهنگ توسط خواننده لر خوانده شد.
همان طور که تاریخ دفاع مقدس را بررسی میکنیم و میبینیم که همه مردم با جان و دل در میدان حضور داشتند، به نظر شما حضور هنرمندان در این عرصه چگونه بوده است؟
میرزمانی: یه اعتقاد من کسانی که در میدان بودند مثل مردم از جان و دل حضور داشتند. به همین خاطر به دل مینشست و کسی که کار می کرد به خاطر پول و یا هدف دیگری نبود. به خاطرهمین بسیار تاثیرگذار بوده است و هدف این بود که با مردم در مقابله با دشمن همراه باشند. از این رو ما می بینیم که آثاری که در آن زمان تولید میشد هم بسیار فراگیر و هم بسیار تاثیرگذار بوده است. آقای برنجان اشاره کردند خودشان شعر می گفتند، می خواندند و آهنگسازی و رهبری ارکستر میکردند. بعضی از آثار یک روزه انجام می شد. یک روز صحبت شد که برای جبهه یک آهنگ بسازید و مفهوم آن این باشد که برای پیروزی به پیش بروند، آقای سبزواری یک شعری را گفتند «به پیش سوی جبههها برای فتح کربلا» من یادم هست که اینقدر کار عجلهای بود که با آقای شهبازی نشستیم و ملودی را با هم ردیف کردیم و من بردم منزل و تنظیم کردم و فردا کار تولید شد. من میخواهم یادی کنم از هنرمندانی که در هشت سال دفاع مقدس، جانانه تلاش کردند حسن و حسین یوسف زمانی، مجتبی میرزاده و راغب.
شاهنگیان: هم انقلاب و هم دفاع مقدس یک حرکت کاملاً مردمی بود در جنگ دفاع مقدس ما این متخصصان جنگ و تکنوکراتهای ما نبودند که دفاع را همگانی کردند، بلکه این روحیه انقلابی و یکی بودن همه باعث شد که هرکس هرکاری توانست انجام دهد. اگر خاطرتان باشد آن ایامی که رژیم متجاوز بعث به ایران حمله کرد بعد از یک شوک 24 ساعته هر کسی در هر زمینهای هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد و در مدت کوتاهی شروع وحشتناک هجوم به خاک ایران را مردم متوقف کردند. ما در آن شرایطی که کار ساختن سرودها به عهده ما بود، خودمان را مانند کسی میدانستیم که در خط مقدم دفاع مقدس در حال دفاع از کشور است. با این تفاوت که ما در عرصه هنر فعالیت میکردیم. ما گاهی با مرحوم شاهرخی، قیصر امین پور، اوستا و آقایان مشفق کاشانی و سبزواری به جبهه میرسیدیم. حضور این هنرمندان باعث تهییج رزمندگان میشد. من یک سری کارها میکردم که شبیه کارهای قبل از انقلاب بود که بیت گردون داشت مثل شعر «از شهیدان به ما این پیام است راه حق راه سرخ امام است» این یکی از کارهایی است که رسانهای نشد و ما با انتقال آن به بچه بسیجی و مسجدیها آن را به منطقه میرساندیم.
خاطرهای در مورد زمانی که از شهدا و منطقه برای شعر سرودن الهام گرفتند؟
میرزمانی: من در رادیو بودم. رفتم خدمت مجید حداد عادل که به درجه شهادت نائل شدند. دیدم ایشان پریشان است. تازه آن جا بود که فهمیدم فرودگاه را زدند. دوستی داشتم در برنامه سپاه رادیو از گزارشگران برنامه پاسداران مجید جیران پور، با ایشان صحبت کردیم و به عنوان گزارشگر به خرمشهر رفتیم. من چیزی آنجا دیدم که فکر میکنم تا آخر عمرم فراموش نکنم. نیمههای شب بود که سر و صدا بالا گرفت. از خواب پریدم؛ آن هم چه خوابیدنی، دقیقاً جایی که من خوابیده بودم زیرم چند تا اسلحه ژ- 3 بود که از روی خستگی روی آنها خوابم برده بود. پسری به نام «ناصر» که جوان بود و فرمانده آن قسمت «سید مهدی هاشمی» از فرماندهان شهید چمران بود. از آن طرف صدای تانک میآمد، ناصر با قسم، آیه و اصرار از فرماندهاش درخواست میکرد که اجازه دهد تا برود تا با یک تیر دشمن را به هلاکت برساند و می گفت اگر اینها صبح پایشان به اینجا برسد همه را درو خواهند کرد. برایم خیلی جالب بود که پسری در این سن و سال به این شجاعت باشد و این همه آمادگی را دارد که از جانش بگذرد تا کشورش را از تهاجم نجات دهد. بعد از آن هم با جیران پور چند جا رفتیم. یکی از جاهایی که رفتیم منطقه غرب بود. تنگه حاجیان یک تپه و یک سنگر بود. من دیدم که بوروشورهایی را آوردند و پخش کردند. گفتم اینها چیه؟ گفتند دیروز یک نفر اینجا شهید شده و این هم زندگینامهاش است و تحت تاثیر این جریان قطعهای را ساختم به نام «شهادت همسنگر» که همان زمان ارکستر مجلسی اجرا کرد و در برنامههای رادیویی و تلویزیونی بکار گرفته می شد. یک قطعه دیگر تحت تاثیر آن جریانات ساختم به نام «پیام پیروزی» که آن هم بدون کلام و یک مارش شاد بود و بعضاً استفاده میشد. من از همان زمانی که وارد رادیو شدم هنرجوی هنرستان بودم و در دوره عالی و رشته آهنگ سازی تحصیل می کردم. بنابراین دوست داشتم دانستههایم را به عمل تجربه کنم. آن هنگام هنرمندان زیادی به جبهه رفتند و از نزدیک برای رزمندگان برنامه اجرا کردند و مقداد کاظمی بارها رفتند و چند برنامه در جبهه اجرا کردند که هم برای هنرمندان و هم برای رزمندگان تاثیرات بسیار مثبتی داشت. خیلی جالب است همه فکر می کنند کسی که به جبهه رفته زخمی، شهید و خون دیده است باید روحیهاش خراب باشد؛ اما اینها وقتی از جبهه برمیگشتند، بسیار شاد و پرانرژی بودند. عکس یادگاری با روحیههای خیلی قشنگ گرفته بودند. به نظرم میرسد در جنگ انسان احساس میکرد همه چیز فضل و نعمت و عنایت است، این نبود که ما در شرایط خفت و ذلت قرار گرفته باشیم، رزمندههای ما تا لحظه آخر هم روحیهشان را حفظ میکردند. من یادم میآید دوستی میگفت که لحظات آخرش بود که به او گفتند چه حرفی داری؟ چه چیزی داری؟ با خنده و شوخی میگفت که آقا این کمپوتهایی که می فرستند عکس روش رو نکنن تا الان چند بار به من رب گوجه فرنگی افتاده. یعنی شما ببینید یک شهید یک کسی که دیگر در حال از دنیا رفتن است، اما هنوز روحیهاش را حفظ کرده است. به نظر میرسد یک حرکت مردمی بود و الحمدالله موسیقی دین خود را به جنگ ادا کرد.
شاهنگیان: هنرمندان با حضورشان به بچههای جبهه روحیه میدادند و خودشان نیز از بچههای جبهه روحیه، ایده و سوژه میگرفتند و میآمدند و کار میکردند. یادم آمد که از مرحومه سپیده کاشانی یادی کنم. بالاخره ایشان یک بانو بود و به کرات به جبهه رفت. ایشان از رفتن به جبهه چه هدفی داشته و چی میخواست ؟ میخواست جبهه را بشناسد تا بتواند راجع به جبهه حرف بزند و شعرهایی میگفت که برای رزمندگان بسیار تاثیرگذار بوده است و آهنگسازان روی آن کار میکردند و تبدیل به آهنگهای مختلف میشد. متاسفانه تاکنون کسی سرودهای آن زمان را تحلیل نکرده و حتی در آرشیو هم قرار نگرفته است، اگر تهیهکنندهها کار ما را میخواهند به خود ما رجوع کنند.
برنجان: ما خیلی دوست داشتیم در خط نبرد جبهه باشیم؛ اما به ما می گفتند تاثیرگذاری شما در اینجا بیشتر است. متاسفانه توفیق حضور در جبهه را نداشتم؛ اما تمام تلاشم را در سرودها گذاشتم تا بتوانم در روحیه رزمندهها تاثیرگذار باشم.
احساس شما در زمان پخش سرودهایتان چه بود و این که چه قدر خودتان را در پیروزیها سهیم میدانستید؟
میرزمانی: بارها خدا را شکر کردم که به من توفیق داد تا چند قطعه ناچیز را تقدیم مردم کنم و این احساس خیلی خوبی است. شما زمانی که کسی به حرفهایتان گوش می دهد، احساس خوبی خواهید داشت چه برسد به این که میلیون ها نفر در حال گوش دادن به حرف شما باشند که همه اینها از الطاف خداوند است. یکی از این قطعاتی که من به آن افتخار میکنم «ای بسیجی است» همان زمانها در یکی از برنامههای تلویزیونی شبکه دو دعوت شدم این قدر این قطعه پخش شده بود که آدم احساس میکرد نوک نیزه است و انگشت اشارهاش به سمت دشمن است و این احساس غرور و افتخار را در انسان ایجاد میکند.
شاهنگیان: به نظر من اگر یک هنرمند را میخواهید بکشید، آثارش را از دیگران پنهان کنید. در این صورت هم روحش و هم جسمش می میرد. بنابراین هنرمند کاری که ارائه میکند، تحت هر شرایطی دلش میخواهد بروز کند. بنابراین هرکاری که از دوستان پخش می شد، قطعاً شوق زیادی داشتند و این امر برای کارهای بعدی آنها را آماده میکرد. بنده بارها گفتم با دیگران هم کاری ندارم، من حاضرم همه کارهایی که قبل از انقلاب تا همین امروز انجام دادم را با کار یک روز یک رزمنده که در جبهه انجام داده است، معاوضه کنم.
برنجان: من یک خاطره قشنگ و افتخاری که برای خودم می دانم این بوده است که در زمان پیروزی خرمشهر آقای شاهنگیان که رییس ما بود در آن زمان گفت که چیزی را برای پیروزی آماده کنم و من یک قطعه شعر آقای سبزواری با صدای سید جلال محمدی ارائه کردم که همان لحظه که خرمشهر پیروز شد این کار من پخش شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com