گروه بین الملل، وب سایت آمریکایی المانیتور طی تحلیلی به بررسی وضعیت کمشکش های
سیاسی و نظامی در منطقه پرداخته است. این مقاله می گوید که در پی تغییر و تحولات
سالهای اخیر خاورمیانه، سه بلوک قدرت مقاومت، میانه رو، و اخوانی تشکیل شده که
رقابت آنها در چند جبهه گوناگون در جریان است. در ادامه این تحلیل تقدیم می گردد:
به گزارش بولتن نیوز، حمله آمریکا به عراق در سال 2003 موجب شد که پیوندها در خاورمیانه دستخوش تغییر شوند. این حمله زیربنای ایجاد دو بلوک اصلی قدرت را در خاورمیانه فراهم کرد، و نظمی نوین پدید آورد که بر اساس آن منطقه بین کشورهای هوادار آمریکا و ضد آمریکا تقسیم شد.
سقوط صدام حسین، ادامه یافتن و شدت گرفتن بحران فلسطین، رشد حزب الله در لبنان بعد از آزادسازی جنوب لبنان و اتحاد سوری-ایرانی همه از عوامل تشکیل قطب "مقاومت" بودند؛ شعارهای ضد آمریکایی افزایش یافت و مردمی که در نیم قرن گذشته تنها ناامیدی را تجربه کرده بودند جذب این جریان شدند. این بلوک توانست اسلام گرایان، ملی گرایان، چپ گرایان و آشوب طلبان را گرد هم آورد. در این بلوک ایران، سوریه، حزب الله و گروه های مقاومت فلسطینی (برای مثال حماس، جهاد اسلامی و جبهه آزادیبخش فلسطین) به هم متصل شدند.
در سوی دیگر صحنه، بلوک به اصطلاح "میانه رو"، به قول خود با واقع گرایی به مسائل منطقه نگاه می کرد. این گروه آماده صلح با اسراییل بود و روابط بسیار خوبی با غرب و به خصوص آمریکا داشت، و نخبگان لیبرال، چپ گرایان سابق، اسلام گرایان وتجار را به خود جذب کرد. این بلوک خود را تنها شریک قابل اتکای غرب و آمریکا در منطقه در مواجهه با محور مقاومت نشان می داد. این بلوک توانست عربستان سعودی، اردن، دولت خودگردان، مراکش، بحرین، امارات، کویت و مصر و نیز کشورهای کوچک دیگری که نقش زیادی در وقایع نداشتند را زیر یک چتر گرد آورد.
ترور نخست وزیر سابق لبنان یعنی رفیق حریری در 14 فوریه سال 2005 نقطه عطفی در روابط بین دو محور بود. بلوک میانه رو، به طور مستقیم و غیر مستقیم رژیم سوریه را متهم به دخالت داشتن در ارسال کامیون حامل بمبی کرد که پایتخت لبنان را لرزاند و باعث مرگ 22 نفر به همراه حریری شد. یک سال و نیم بعد، جنگ سال 2006 بین حزب الله و اسراییل باعث عمیق تر شدن این شکاف شد. عربستان سعودی حزب الله را متهم به یک "ماجراجویی حساب نشده" کرد که باعث شروع آخرین بحران خاورمیانه شده است. در میانه جنگ سال 2006، قطر با کمپین حمایت خود از اقدامات دیپلماتیک، و نیز پوشش وقایع جنگ به سود حزب الله در شبکه تلویزیونی تازه تاسیس الجزیره به محور مقاومت پیوست.
تا 15 مارس 2011، نقشه اتحادها در سطح منطقه بدون تغییر مانده بود. گرجه از لحظه ای که مردم سوریه به خیابان ها ریختند محور مقاومت شروع به ترک خوردن کرد. با گذشت چند ماه، قطر و ترکیه کاملا در محور مخالف بلوک مقاومت قرار گرفتند، گرچه به بلوک میانه رو نیز نپیوستند. قبل از انقلاب سوریه، مردم در مصر، یمن، لیبی، بحرین و تونس نیز خواهان آزادی بودند. با شروع پدیده بهار عربی مردم این کشورها به خیابان ها ریخته بودند. در مصر، لیبی و تونس، اخوان المسلمین این تغییر را هدایت می کرد، با پشتیبانی آشکار قطر. یک بلوک اعلام نشده از اخوان المسلمین به وجود آمد که با حمایت قطر و ترکیه همراه بود؛ البته ترکیه اختلافاتی با اخوان المسلمین لیبی داشت. آنکارا از اقدامات بر ضد رهبر لیبی در آن زمان یعنی معمر قذافی خودداری کرد، اما بعدها تصمیم گرفت که از شورش ها در سوریه و مصر انقلابی با تمام توان حمایت کند. گروه مقاومت فلسطینی، حماس نیز بخشی از این ائتلاف بود. البته این گروه در انتخاب بین محور مقاومت و محور اخوانی کمی مردد بود.
در لیبی، اسلام گرایان در انتخابات شکست خوردند، و در تونس نیز بعد از بازگشتن چپ گرایان و ملی گرایان تاثیر خود را از دست دادند، گرچه از قدرت کنار گذاشته نشدند. در مصر نیز دولت اخوان المسلمین در سی ام ژانویه 2013 سرنگون شد، پس از تظاهراتی که منجر به دستگیری محمد مرسی و کابینه مورد حمایت اخوان المسلمین شد. قطر، ترکیه و حماس بار دیگر خود را تحت فشار بلوک میانه رو دیدند. از دیرباز یک رقابت تاریخی بین عربستان سعودی، ترکیه و قطر وجود داشت. تلاشهایی برای طرح ریزی دوباره روابط با بلوک مقاومت شروع شد و فشارهایی اعمال شد. اما اختلافات زیاد موجب بروز مشکل در اعتمادسازی بین این دو شد، که عمده این اختلافات بر سر خونریزی های سوریه بود. ترکیه، قطر و حماس بلوک خود را ساختند، که به لطف بازوی رسانه ای قوی و تاثیری که اخوان المسلمین هنوز در برخی بخش های منطقه دارد از قدرت زیادی برخوردار است.
ناآرامی ها در سوریه تبدیل به یک جنگ داخلی شد و در اینجا بود که پیوند آهنین بین سوریه، ایران و حزب الله نمایان شد. بعدها با کشیده شدن درگیری های سوریه به عراق، بغداد نیز ستون چهارم این بلوک شد، که نشاندهنده ظهور هلالی شیعی بود که پادشاه اردن، عبدالله پیشتر آن را گوشزد کرده بود. در این دوره استراتژی این بلوک کمی تهاجمی تر شد. تهران، دمشق و بغداد، به همراه حزب الله، اتهامات بر ضد بلوک قطری-ترکی و نیز بلوک میانه رو را به خاطر حمایت از نظامیان در سوریه و عراق تکرار می کردند. در همین حال، دیگر بلوک ها نیز بلوک مقاومت را به ارتکاب جنایت در سوریه و عراق متهم می کردند.
بعد از خلع مرسی از مقام ریاست جمهوری، بلوک میانه رو دوباره مصر را به دست آورد، در حالی که کنترل بر اردن، امارات، بحرین، مراکش و عربستان سعودی را حفظ می کرد. این حکومت ها در مقابل تغییر مقاوم نشان می دادند، به جز بحرین و قسمت های شرفی عربستان سعودی. اما این مساله قاعده بازی را تغییر نداد. رسانه های ایران نقشی مهم در نمایش وقایع بحرین و عربستان سعودی داشتند، گرچه هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد حمایت ایران چیزی بیش از پوشش رسانه ای بوده است.
با وجود افزایش بحرانها و مشکلات، یک نظم جدید در خاورمیانه شکل گرفته است. این سناریوی جدید سه بلوک اصلی قدرت را در خود دارد که در چند جبهه در حال درگیری با یکدیگر هستند، و هریک از آنها می کوشد دشمنانش را تضعیف کند تا بر آنها مسلط شود. واقعیت این است که این سه بلوک قدرت امروز با دشمن سرسختی به نام داعش مواجه هستند که برای هر سه آنها تهدید محسوب می شود. داعشی که هر بلوک دیگر بلوکها را به حمایت، پشتیبانی و تامین مالی آن متهم می کند. داعش با رضایت و خوشحالی نظاره گر این کشمکش بین طرفهای مختلف است، چون هرچه این بلوکها بیشتر با هم بجنگند و یکدیگر را تضعیف کنند شانس داعش برای پیروزی بیشتر می شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
بایستی گفت که زیاده بر این "دانسته" های خود غره مباش که :
"سعدی علیه الرحمه" مشورت و تأمل در هر امری را نشانه ی رستگاری می داند و بر این بوده است که مردم هشیار، زمام عقل را به دست هوای نفس نمی دهند که در این صورت پشیمان خواهند شد:
به اول همه کاری تأمل اولی تر بکن، وگرنه پشیمان شوی به آخر کار
خواهی که رستگار شوی راست کار باش
تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی
تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز
پس واجب است در همه کاری تأملی
هر که بی مشورت کند تدبیر
غالبش بر غرض نیاید تیر
بیخ بی مشورت که بنشانی
برنیارد به جز پشیمانی