کد خبر: ۲۱۷۱۰۴
تاریخ انتشار:
تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی

اهمیت نگاه تاریخی در تربیت قلوب انسانی / 3

مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعه‌شناسی و روان‌شناسی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، باب جدیدی در مقوله‌ی سبک زندگی اسلامی باز کند.
به گزارش بولتن نیوز، حالا روش تربیتی امروزه‌ی خودمان را نسبت به فرزندانمان کمي مقایسه بکنیم با روش تربیتی حضرت علی (ع). عمدتاً الان خانواده‌ای که می‌خواهد بچه‌دار بشود دغدغه‌های مالی زیادی دارد. بالاخره فرزند وقتی می‌خواهد متولد بشود نگرانی‌هایی دارد. مراقبت‌هایی دارد، تغذیه خیلی مهم است. کتابی می‌گیرند که سیب بخورد بچه چی می‌شود لیمو بخورد چي، هر چی خانم گفت تهیه بکن. به هر حال این دوره، دوره‌ی خاصی است. بعد بچه که قرار است به دنیا بیاید خوب سیسمونی باید خانواده بیاورند. مقدماتش باید آماده بشود که زن و مرد جوان برای تربیت بچه، برای بزرگ کردن  مشکل جدي نداشته باشند. اما چند نوع دارد این تربیت. یکی اینکه نگران تغذیه خود بچه و مادر بچه هست که خوب رشد بکنند. این هم دینی است هم عقلی. مرحله‌ی بعد وقتی بچه به دنیا می‌آید نگران این هستیم که برویم کانون پرورش فکری، یک سری بازی‌های کودکان برايش بخریم. نوار بخریم، شعر یاد بگیرد، حتی خیلی‌ها وارد کانون می‌شوند و رشته‌ی آموزش زبان انگلیسی به کودکان ما قبل دبستان را شروع می‌کنند. ما چه جوری به بچه ابتدایی باید یاد بدهیم که به سلام بگوید هلو Hello. بعد بچه‌ی ابتدایی را می‌خواهند بگذارند کلاس زبان. بعد غیر انتفاعی، بعد دبیرستان، بعد گزینه یک، نمی‌دانم کنکور، اگر قبول نشد، یک دست نوازشی رویش می‌کشیم، می‌فرستیم دانشگاه آزاد. یواش یواش بزرگتر می‌شود. یک پولی جور می‌کنیم شوهر بدهیم يا زن بدهيم. بعد پیر شدیم عصا گرفتیم دستمان، زنگ نمی‌زند حال بابا را بپرسد، حال مامان را بپرسد. چرا؟ یا یک مقداری تحصیلاتش بالا می‌رود نمی‌شیند پای صحبت پدر و مادر؟ بعد می‌گویند چی شده؟ می‌گوید به هر حال ما همدیگر را نمی‌فهمیم. مثلاً من فوق لیسانس گرفتم از دانشگاه آزاد، اما پدر من سیکل دارد یا کارمند است. حالا بشینیم با هم چی بگوییم؟! حرف من را نمی‌فهمد. وقتی حرف من را نمی‌فهمد ولش کن دیگر.
خانواده‌های امروزی کوچک شده. وقتی فرزندها ازدواج می‌کنند، مستقل می‌شوند و می‌روند. سر زدن‌های‌شان، مراجعه‌ی‌شان، احترام‌شان این‌ها کم و زیاد می‌شود. تحت تأثیر خانم یا آقایی که با ایشان ازدواج می‌کنند قرار می‌گیرند. بعد می‌گویند ای داد بیداد، ما یک عمر دویدیم دست بچه‌های‌مان را گرفتیم که در پیری، بچه‌ی‌مان عصای پیری بشود، نشد. چرا اینجوری شده؟ مبنای عرفي شده تربيت این دختر و پسری که در جامعه‌ی ما امروز تحت عنوان فرزند سالاری توسط جامعه شناسان، و روان شناسان خانواده تحلیل می‌شود دینی نیست. اصلاً در اسلام نگفته‌اند که پدر بزرگوار، مادر بزرگوار، همه زندگیت را فدایی بچه‌ات کن. ما چنین چیزی نداریم. تکلیف اساسی که بر عهده‌ی یک مؤمن مسلمان وجود دارد این است که فرزندش را تربیت دینی بکند. نه اینکه از شکم خود بزند، تا می‌تواند فرزندش را لوس بار بیاورد. هر چی بخواهد بهش بگوید چشم. اگر هر چی خواست برایش تهیه کند. بعد یواش یواش این بچه نمی‌تواند سختی‌های دنیایی را وقتی بزرگ می‌شود تحمل کند. اما امروز بيشتر رشد جسمی، تربیت علمی، کلاس شنا گذاشتن، اینکه بچه را بفرستند گواهینامه بگیرد، اینکه کلاس نقاشی بگذاریم، خیلی عرف است. تنها چیزی که الان کم رنگ است اينست که باید تربیت دینی‌اش بکنیم. خیلی مهم نیست اگر شناد یاد نگرفت، خط یاد نگرفت، اگر تربیت دینی کردیم با کم سوادی ما می‌سازد، با نداشتن‌ها می‌سازد، به عنوان یک پدر به عنوان واسطه‌‌ی خلقت، به عنوان یک مادر که احترامش خیلی واجب است، احترام می گذارد. اگر پول نداشتید بچه‌ی‌تان را بفرستید دانشگاه آزاد، با شما دیگر قهر نمی‌کند. آقا زنگ زده می‌گوید بچه‌ی من سه ماه با من قهر کرده. شما چه جوری با هم توی یک خانه زندگی می‌کنید ولی بچه‌ی‌تان با شما قهر کرده؟ می‌گوید قهر است دیگر. می‌گوید صدایش که می‌کنم جواب نمی‌دهد. چند سالش است؟ می‌گوید 22 سالش است. چرا قهر کرده؟ می‌گوید یکی دو بار می‌گفت می‌خواهم بروم دانشگاه. من گفتم شهریه ندارم به تو بدهم. از آن به بعد دیگر جواب سلامم را نمی‌دهد. پس خورد و خوارک را چی می‌کند؟ می‌آید می‌نشیند یک دانه نان هم نمی‌گیرد. مامانش می‌گوید برو سبزی بخر، میوه بخر، نمی‌گیرد. آماده که شد، می‌آید می‌نشیند سرش را می‌اندازد پایین، غذایش را می‌خورد، سفره را هم جمع نمی‌کند.
نه به پدر گفت، نه به مادر گفت چیه. چون طلب کار است. چرا؟ چون از بچگی هر چی گفت گفتید چشم. حالا یک جا نمی‌تواند پول شهریه بدهد. می‌گوید آقاجان بیا درس بخوان برو دانشگاه دولتی. بالاخره یک کارمند معمولی چقدر حقوق  دارد؟ چرا اینجوری شد عزیزم؟ تو خودت بچه‌ات را اینجوری تربیت کردی. یک جوری تربیت کردی که بزند به سر خودت، چرا؟ چون محور تربیت‌ها در جامعه‌ی ما از تربیت دینی خارج شده. ما باید بینش بچه را درست کنیم و دینی تربیت کنیم که آقا دنیا اصل نیست. پسرم ببین! تو دانشگاه هم نرفتی مهم نیست، تو باید انسان خوبی باشی، انسان سالم و صالحی باشی. اگر خیلی هم پولدار نشدی مهم نیست، باید از راه حلال در بیاری، اینها مهم هستند.
یک پدری خیلی دوست داشت که پسرش پیشرفت کند. می‌گفت که او بی‌عرضه است. رفته تعمیرات موتوری. آخرش هم فکر نمی‌کنم تا پنجاه سالگی‌اش بتواند خانه بخرد. اما آن بچه‌‌ی دیگرم رفته طلاسازی، دمش گرم. زرنگ است. اصلاً این ارزش داوری‌ها از داوری‌های غلط است. روش حضرت علی (ع) این بود که اول فرزند خود را ارزیابی دینی بکند.
ادامه دارد...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین