مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
گروه سبک زندگی، مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
به گزارش بولتن نیوز، «أَحیِ قَلبَک بِالمُوعِظَه» پس علی (ع) اول میآید بینش میدهد. مربی اول فضا را توضيح ميدهد. ببین پسرم! تو به عنوان یک بازیکن، این زمین بازی اینطوری است، این قسمت گل و شل است، این قسمت سر سبز است، این قسمت یکی میخواهد شما را فریب دهد. فضای میدان بازی دنیایی که شما میخواهی واردش شوی این است. حالا وقتی حضرت این فضا را توصیف کرد، بعد به فرزندش میگوید چه کار باید بکنی. دلت را با موعظه زنده کن. موعظه یعنی چه؟
براساس آیات شریف قرآن در سورهی اعراف آیهی 172 داریم که اصلاً انسان بنا نیست چیزی در این عالم یاد بگیرد، بلکه انسان قرار است که در مجالس مذهبی آن چیزهایی که در عالم، فرد بهش شهادت میداده، به خاطرش بیاید. آیه داریم «و أَشهَدَهُم عَلَی أَنفُسِهِم» شهادت گرفته شد به خودشان. «أَلَستُ بِرَبِّکُم؟ قالُوا بَلي» پرسید از آنها، مگر من خدای شما نیستم؟ پروردگار شما نیستم؟ گفتند بله ما شهادت میدهیم. در واقع ما یک بار شهادت دادهایم که خداوند پروردگار ماست. اما چون در دنیا دچار غفلت میشویم، جلسات مذهبی، مسجد و نماز جماعت، روضه همهی اینها یک بهانههایی است که ما را از آن غفلت نجات دهند. دوباره یادمان بیاید. قرار نیست چیز جدیدی گفته شود. بنابراین محور تعالیم دینی این نیست که ورق ورقش حرفهای نو و جدید باشد.
بخشی از تعالیم دینی چیست تکرار است. پس موعظه چیست؟ در واقع ما با موعظه نمیگذاریم قلبمان بمیرد. چرا؟ چون ما با قلبمان به قیامت میرویم، نه با مدرکمان. من دکترم، مهندسم، فوق لیسانسم. ما با اطلاعاتمان هم به قیامت نمیرویم. شنیدید میگویند اگر انسان در یک فضایی حل شود، مثلاً طرف میخواهد برود امتحان گواهینامه رانندگی بدهد، بهش میگویند بزن دنده دو، برو عقب، گم میکند، قاطی میکند، بلد نیست. چرا؟ بلد است، یادش میرود. هول ميکند. وقتی آدم سر جلسهی امتحان هُل کرد، خیلی از چیزهایی که حفظ کرده یادش میرود. روز قیامت هم همین است. این نیست که بنده مقداری از قرآن و نهج البلاغه را حفظ کرده باشم، بعد بگویند خوب آقا، بارک الله رد شو. انسان با قلبش به قیامت میرود، نه با اطلاعاتش. بنابراین «أَحیِ قَلبَک بِالمُوعِظَه» به خاطر این است. چون قلب خیلی مهم است، چون تنها چیزی که ما با آن به قیامت میرویم، قلب است. حضرت علی (ع) به امام حسن توصیه میکنند: آقا قلبت! قلبت! قلبت! مواظب قلبت باش.
«و أَمِته بِاالزِّهادَه» میگوید با دل نبستن به دنیا، حب دنیا را در دلت بمیران. یعنی چی؟ یعنی شما توی خیابان دارید در مسیری میروید به دلت میگویی نميخواهم. یعنی دیگر برنگرد نگاه کن. اینکه برنگردی نگاه کنی یعنی کشتی دنیا را. «و قَوِّه بِاليَقِين» با یقین قلبت را تقویت کن. یعنی قلب انسان با مال دنیا تقویت نمیشود، با علم هم تقویت نمیشود. با یقین تقویت میشود. «و نَوِّره بِالحِکمه» با چراغ حکمت، نورانیاش کن. حکمت چیست؟
در سورهی جمعه، مفصل از حکمت بحث شده و حتی رسالت انبیا این گفته شده که در واقع پیامبران شریعت را آوردند که انسانها را حکیم کنند. « َيتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ و یُزَکِّیهِم و یُعَلِّمُهُم الکِتابَ و الحِکمَه» حالا حکمت چیست؟ گفتیم در آیات قرآن کریم حکمت تعریف شده است به «خیر کثیر». بعد مقایسه شده با دنیا. گفته دنیا یک متاع خیلی قلیل است و حکمت خیر کثیر است. حکمت چیست که خیر کثیر است؟ انسان حکیم انسانی است که درست میبیند، درست تحلیل میکند و به اندازه میبیند و به اندازه تحلیل میکند. به چه معنی؟ به این معنی که اگر کسی قرآن فهم شود، دنیا را درست تحلیل میکند. این لیوان و حد این لیوان را همین لیوان میبیند. اگر انسان جایگاه این لیوان را خیلی بیشتر بداند، دچار اشتباه در تحلیل میشود. بعد نمیتواند به جایی برسد، شکست میخورد. میگوید انسان حکیم انسانی است که نسبتهای دنیایی را نسبت سیاست را، نسبت اقتصاد را، نسبت خانواده را، همهی اینها را متعادل میبیند. چگونه انسان به این مرحله میرسد که این نسبتها را متعادل و درست ببیند؟ باید انسان قرآن فهم باشد. چون تنها کتابیست که آمده است به ما حکمت بیاموزد. باز به تعبیر خود قرآن انسان حکیم کیست؟
اگر انسان در مرحلهای باشد که آیات قرآن را خوب فهم بکند، انسان حکیم میشود. یعنی به دنیا، به آخرت و هر چه به اندازهی خودش اهمیت میدهد. «وذَلِّلهُ بِذِکر المَوت» نفست را با یاد مرگ رام کن. دیدید گاهی دانش آموزی در کلاس خیلی شیطنت میکند، مثلاً معلم به او میگوید پاشو بیا جلوی کلاس، یک پا و دو دست بالا. چرا با بچهی مردم اینطور میکند؟ میگوید میخواهم رامش کنم. وقتی میخواهی رامش کنی، نه که بزنی توی سرش، این که به بقیه نمیگویی دستها بالا یک پا بالا، آرامند و کاری باهاشان نداری، یک سختی بر این وارد میکنی که رام شود، آآرام شود. میگوید شما نفست را با یاد مرگ ذلیل کن.
ادامه دارد...