يکي از حقايقي که اين روزها به دلايل مختلف با آن مواجه هستيم ازدواج دختران و پسران سنين پايين با افراد سنين بالاتر از خودشان است که اغلب پيامد هايي منفي به دنبال داشته است.
گروه روانشناسی، يکي از حقايقي که اين روزها به دلايل مختلف با آن مواجه هستيم ازدواج دختران و پسران سنين پايين با افراد سنين بالاتر از خودشان است که اغلب پيامد هايي منفي به دنبال داشته است.
به گزارش بولتن نیوز، «حوادث»، تعيين کننده کيفيت زندگي مشترک ما نيستند، بلکه نوع برخورد و واکنش ما در برابر حوادث، تعيين کننده کيفيت زندگي مشترک ماست. تغييرات در ملاک هاي ازدواج طي سال هاي اخير بسيار سريع و عميق بوده است؛ به طوري که اين روزها بهتر است بگوييم ملاک مشخصي براي ازدواج باقي نمانده است و اين خود يکي از دلايل کمرنگ شدن ارزش ها و ناپايداري در برابر سختي هاي زندگي مشترک است.
از طرفي، عشق از چالش هاي مهم زندگي همه ماست و اگر مبناي درستي نداشته باشد و به ازدواج بينجامد داستان به قدري فاجعه آميز خواهد شد که در نهايت به جدايي زوجين مي انجامد. با توجه به آنچه عنوان شد مي توان نتيجه گرفت که شروع زندگي مشترک بدون ملاک هاي مشخص به يک نقطه منتهي خواهد شد و آن احساس نا خشنودي و نارضايتي از زندگي است که در آخر به از هم پاشيدگي رابطه يا بهتر است بگوييم از هم پاشيدگي بنياني به نام " خانواده " منجر مي شود بنياني که محل تولد تمامي ارزش هاي انساني و اخلاقي است.
يکي از حقايقي که اين روزها به دلايل مختلف با آن مواجه هستيم ازدواج دختران و پسران سنين پايين با افراد سنين بالاتر از خودشان است که اغلب پيامد هايي منفي به دنبال داشته است. در ادامه، ضمن اشاره به ملاک هاي احتمالي براي انجام چنين ازدواج هايي از سوي افراد، به پيامد هاي اين ازدواج ها نيز پرداخته خواهد شد:
ضعيف بودن شناخت فرد از خود : اولين و مهم ترين دليل ازدواج هايي به اين سبک، اين است که مرد يا زن متقاضي اين نوع ازدواج، خود و همچنين نياز و انگيزه هاي خود را براي ازدواج نمي شناسد لذا لازم است قبل از ازدواج تکليفمان را با خودمان روشن کنيم.
درگير مشکلات اقتصادي: يکي از پيامد هاي مشکلات اقتصادي در جامعه ما، شايد همين ازدواج هاي غير متعارف باشد. ازدواج دختران بسيار جوان با مردان متأهل و متمکن و يا ازدواج پسران جوان با خانم هاي مطلقه بزرگ تر از خود در موارد بسياري به مشکلات اقتصادي مربوط است.
به بيان ديگر وقتي مهيا کردن شرايط اوليه ازدواج براي پسران جوان و مجرد که با مشکلاتي چون نداشتن کار مناسب درگير هستند، بسيار سخت مي شود تمايل آن ها براي ازدواج با خانم هاي مطلقه ولي بهره مند از اوضاع اقتصادي مطلوب تر افزايش مي يابد. از سوي ديگر، وقتي دختر جواني با مشکلات اقتصادي زيادي روبه رو باشد يا خانواده اش در تهيه جهيزيه ناتوان باشند، مجبور است تن به ازدواج با مردان بسيار بزرگ تر از خود و يا حتي ازدواج با مردان متأهل بدهد. اين ها موجب مي شود که امروزه شاهد ازدواج هايي با اشکال نا متعارف باشيم که البته اغلب آن ها در نهايت با مشکل مواجه خواهند شد. لذا لازم است نگاه مان به مسائل اقتصادي را به عنوان يکي از ملاک هاي ازدواج خوب بررسي کنيم. در واقع بدانيم «ازدواج» راه مناسبي براي تعديل مشکلات اقتصادي نيست.
در حسرت جايگاه اجتماعي : گاهي اوقات موقعيت اجتماعي خوب يک مرد باعث مي شود برخي دختران مجرد براي بهره مندي از اين منزلت اجتماعي تصميم به ازدواجي نامتعارف بگيرند. در نظر بسياري از دختراني که راه هاي زيادي براي ارتقاي منزلت اجتماعي پيش رويشان نيست، ازدواج با مردان داراي موقعيت ويژه ولو متاهل يا بسيار بزرگ تر از خود مي تواند راهي براي جبران اين محدوديت ها باشد. آگاهي دختران نسبت به پيامدهاي اين نوع ازدواج مي تواند ازدواج با انگيزه هاي آگاهانه تري را موجب شود.
عشق، تعهد و امنيت: نمي توان اميد داشت که عشق براي مدت طولاني در بالاترين سطح احساسي خود باقي بماند. اين امر به ويژه درباره ازدواج هاي نامتعارف بيشتر صدق مي کند به طوري که اختلاف سني بالا، نرسيدن به سازگاري عاطفي و زناشويي به دليل اين اختلاف سني، ناتواني در درک متقابل و نيز ناهماهنگي در انرژي رواني که نياز است رابطه را گرم تر و با دوام تر سازد زمينه ناسازگاري و جدايي را فراهم مي کند. از طرفي بايد بدانيم آنچه مهم است حفظ عشق است، نه عاشق شدن. در پاسخ به دو دختر فرستنده پيامک بايد گفت مردي که قادر به حفظ عشق خود نسبت به همسر و فرزندانش نيست مسلم است که قادر به حفظ تعهدي دوباره نيز نمي باشد. همين طور مردي که امنيت رواني خود و خانواده اش را به راحتي به خطر مي اندازد مي تواند تهديدي براي شما در زندگي جديد نيز محسوب شود.
سکوتي پر از درد : در ميان ازدواج هاي به ظاهر موفق در اين سبک نامتعارف، به نظر مي رسد عاملي مستتر است که پوسته ازدواج را سالم نگه داشته است و بيرونش را زيبا جلوه مي دهد که همين امر موجب ازدياد آن شده است و آن عامل " سکوت " است. سکوت به دليل ترس از ابراز پشيماني، ترس از طلاق، ترس از تنها شدن، ترس از مشکلات اقتصادي، ترس از آينده فرزندان و... .
اغلب ازدواج هايي از اين قبيل خط پايان مشخصي ندارند يا به ندرت به طلاق منتهي مي شوند. هرچند برخي از زوجين در اين رابطه سعي در حفظ آن خواهند کرد، چرا که نه توان تجربه شکستي دوباره را دارند و نه تحمل تنهايي تا پايان عمر، اما احتمالاً اين زندگي هيچ گاه رنگ و بوي رضايت به خود نخواهد ديد لذا نياز است تا آگاهانه فرد و موقعيتي را انتخاب کنيم که قادر به پذيرش مسئوليت آن نيز باشيم.