مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
گروه سبک زندگی، مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
به گزارش بولتن نیوز، در سنتهای قدیمی، جلسات اخلاقی ما که الان هم در تهران یکی دو جلسه اینطوری هست، گاهی روزهایی که اساتید اخلاقی هستند، محفلهایی هست که دور هم جمع میشوند و دور 14000 صلوات میگیرند. در واقع همهی افراد، جمع میشوند ذیل معلم اخلاق و هر کسی با وضو وارد میشود. افراد با هم حرف نمیزنند و با آرامش و سکوت به نیت چهارده معصوم تلاش میکنند و این تعداد صلوات را میفرستند که محفلشان نورانی شود و استمداد میطلبند از صلوات. هست از علامه طباطبایی، یک آقایی رفت گفت آقا من هر چه این جلسات اخلاقی میروم، این چهارده هزار صلواتم را نمیتوانم کامل بفرستم دليلش چیست؟ ایشان فرمودند یکی هم بفرستید کافی است. اگر که با خلوص و با توجه فرستاده شود، این تأثیر خودش را میگذارد. بنابراین ما نباید این اذکار را خیلی ساده بگیریم.
ذکر دیگری که خیلی وقتها لازم به نظر میرسد، خصوصاً برای جوانهای ما در مواقعی که در معرض امتحانهای سخت قرار میگیرند و بهش نیاز دارند، ذکر یونسیه هست. این ذکری هست که حضرت یونس (ع) در دل ماهی و در سیاهی آن فضا قرار داشت و در واقع راه نجاتی برایش نبود، با استمداد از این ذکر توانست نجات پیدا کند. گویی که اگر انسان به احوالات قلب خودش رجوع کند و ببیند که پر از دنیا شده و ببیند که ای بسا بانگ رحیلی زده میشود و باید برود و قلب سلیم برای آن دنیا ندارد، باید متوسل شود به این ذکر.
در احوالات بعضی از علمای ما هست که مثلاً مرحوم آمیرزا جواد آقاي ملکی تبریزی، هر روز صبح بعد از نماز صبح در حالت سجده، یعنی در حالتی که خودش را هم حس نکند - چون وقتی به سجده میرود آن هیکل وجودی خودش را هم حس نمیکند - چهارصد مرتبه این ذکر را میگفتند. البته قاعده این است که این اذکار همین طوری که گفتم وقتی تکرار میکنید، برای قلب شما صقیل است. بنابراین شما خسته میشوید. نمیخواهید بگویید. دیگر ولش میکنید یا گویی که قلب شما فرار میکند. مثلاً برویم از فوتبال حرف بزنیم.
چون اینها حرفهای سبکی است در عالم خلقت. خیلی فشاری به قلب نمیآید. حالا این که گفتم ذکر، آنرا باید به قلب بگویی. به قلب بگوییم یعنی چه؟ يعني با آرامش گفته ميشود و نه لزوماً با زبان. همیشه بعد از نماز صبح فرصت مغتنمی است برای ذکر. چون هم آلودگی صوتی کم هست و هم اینکه خانواده هنوز بیدار نشدهاند. ذکر در آرامش با زبان گفته میشود و با آرامش تکرار میشود تا به حضور قلب میرسیم. یعنی یواش یواش حالتی ایجاد میشود که گویی کسی در درون شما ذکر را میگوید. مثل حالتی که شعری حفظ کردهاید و الان که من را نگاه میکنید، آن شعر هم توی ذهنتان گفته میشود. باید به این حالت برسید. گفتن این ذکر باید با هماهنگ کردن زبان و قلب باشد. باید کاری کرد که ما متأثر شویم از این ذکر تا بتوانیم از برکتش استفاده کنیم. فقط مهم این است که اگر انسان احساس کرد قلبش خسته میشود یا وقتی خودش دارد راه را آماده میکند ذکری بگوید. چون ذهنش پَرِش میکند. به هر حال نفس به این راحتی رام شدنی نیست، یک مقداری توجه میخواهد.
جملهی بعدی که حضرت، به امام حسن میفرماید «وَالأعتِصَامِ بِحبلِه». میفرمایند که چنگ بزن به ریسمان خداوند. تمسک بجوی به ریسمان خداوند. چرا میگوییم ریسمان؟ در قدیم یکسری ابزارها، ابزارهای نجات بودند، مثل ریسمان. مثل حالتی که انسان به چاه میافتد و اگر قرار است نجات پیدا کند، ریسمان به چاه میاندازید و میگویید این طناب را محکم ببند دور کمرت، ما تو را بکشیم بالا. یا وقتی یک آدم در دریا یا رودخانه میافتد و شما میترسید نجاتش بدهید، او که دست و پا میزند، شما یک طناب یا یک چیزی میاندازید که نجات پیدا کند. یکسری ابزارهایی هست که حالا توی فضاهای قدیمی ما گاهی ما توی خانه بهش نیاز داریم. مثلاً میگویید که برو طناب مش حسن آقا را برو بگیر بیا، که یکسری وسایل است ببندیم جابجایش کنیم. یا میخواهیم جایی را بکنیم، بیل و کلنگ نداریم.
در تفاسیر داریم، از امام صادق(ع) سؤال شد معنای «وأعتَصِمُوا بِحَبلِ الله جَمِیعاً ولا تَفَرّقُوا» چیست؟ حضرت میفرمایند «منظور از حبل الله حضرت علی (ع) است و به ولایت علی ابن ابیطالب چنگ بزنید و از آن خارج نشوید تا رستگار شوید». در واقع یکی از ریسمانهایی که میتواند باعث نجات انسانها از دریای متلاطم و طوفانی فریبهای دنیایی شود، با این وصفهایی که در نامه خواندیم، این چنگ زدن به ولایت علی ابن ابیطالب است. البته خود حضرت علی (ع) در خطبهی 110 نهج البلاغه، هفده طناب را هم معرفی میکند که یکی از این طنابها، ولایت پیامبر است. یکی دیگر از آنها جهاد است، جهاد هم طنابی است که انسان را میگیرد و از دل دریای متلاطم فریبهای دنیایی نجات میدهد. حالا اگر دوستان خواستند میتوانند به این خطبه مراجعه کنند.
ادامه دارد...