مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
گروه سبک زندگی، مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
به گزارش بولتن نیوز، «وَالأهتِمام بِمَا وَرَايی» میفرماید: به این نتیجه رسیدم که فقط غم خودم را بخورم. اين ترکيب دو معنی دارد. اگر «مَا» و «وَرَايی» را از هم جدا کنیم، میشود خودش. اما اگر باهم باشد، یعنی کسی که مقابل من است. کنایه از اینکه به این نتیجه رسیدم، غم خودم را بخورم و برای قیامتم کار بکنم. اگر انسان فقط به فکر خودش باشد اما به صورت اول، این یک جور انتخاب است. اگر انسان به فکر خودش باشد به شکل دوم، يکسری انتخابهای دیگر دارد.
«غَيرُ اَنّي حَیثُ تَفَرّدَ بِی» دیدم که به تنهایی، «دُونَ هُمُومِ النّاسِ همّ نفسي» بدون اینکه غمهای مردم را بخورم. میفرماید: من وقتی این سه چیز را دیدیم، به این نتیجه رسیدم که اصلاً غم مردم را نخورم. حضرت علی به پسرش میفرماید: «اصلاً غم مردم را نخور». آن نان شب ندارد بخورد، آن جهیزیه ندارد، آن خانه ندارد پسرش را زن دهد. اصلاً غم مردم را نخور به چه معنی؟ یکی از غفلتهای بزرگ اجتماعی جامعهی ما این است که بعضیها اصلاً به جای اینکه به فکر خودشان باشند هی مرتب به فکر این هستند که آقا بچهی فلانی را هم بگوییم بیاید مسجد سر به راه شود، هدایت شود. نه، تو مسؤول هدایت دیگران نیستی. هر کاری میکنی باید غم خودت را بخوری. حالا این را توضیح میدهيم.
این غم خود خوردن یک مقام معنوی است. ما باید دعا بکنیم که خدایا ما را به مرتبهای برسان که فقط غم خودمان را بخوریم. توی فضای اجتماعی، غفلتها خیلی بیشتر از این حرفهاست. گاهی طرف نه نمازی، نه عبادتی و غم خودش را نمیخورد. اما درگیر این است که آی آقا دو ماه دیگر سال جدید است و من خرید عیدم را چه کار کنم؟ پول گذاشتی کنار؟ یا مثلاً خانم میگوید که من مهمانی نمیآیم. چرا نمیآیی؟ میگوید آخر این روزگار است که برای من درست کردی؟ شما امسال واسهی من لباس نخریدی، این لباسها از مد افتاده. من چه طوری بیایم؟ دیدهاید گاهی اینگونه ادبیات را؟ اینقدر که باید غم خودش را بخورد، غم مُد را میخورد. غمگين و نگران قضاوت ديگران در مورد لباسش است! آقا مُد از کی آمده؟ بصورت جديدش مد از قرن 16 آمده. 400 سال است ما اسیر مد هستیم. یک عدهای غم مد میخورند. آقا برویم بازار ببینیم مد جديد چی آمده؟ دم عید که میشود چرا اینقدر بازارهای شهر شلوغ است؟ شما که میخواهی بروی لباس عید بخری، یک ماه جلوتر بخر. میگوید نه، رفتیم بازار گشتیم مدل جدید هنوز نیامده. یا مثلاً رفته خرید، خسته برگشته. چی شده؟ هیچی، صبح تا حالا توی بازار گشتم، یک مانتو پیدا نکردم بخرم! ای داد بیداد! این چه بازاری است که اصلاً مانتو ندارد؟ یعنی یک شبانهروز، گاهی یک هفته وقت میگذارد یک دست لباس بخرد. این از کجا آمده؟ اين مصداق بارز غفلت است. این لباس نمیماند، شما شش ماه میپوشید باید بیندازیدش دور. باز از غفلتهای دیگر، آقا الان بحث یارانههاست. بیشتر از اینکه ملت نگران نماز صبحشان، نماز ظهرشان باشند، نگران آخرت باشند، نگران این باشند که رزقی که در میآورند حلال باشد، دائم میگویند آقا به نظرتان گرانی میشود؟ آقا تحلیل شما چیست؟ نان چقدر میخواهد بشود؟ آقا اینها میخواهند با ما چکار کنند؟ چه بلایی قرار است سر ما بیاید؟ ای خاکم به سر، چهار تا ماکارانی بخریم، بگذاریم توی خانه، گران میشود. همهی فکر و ذکرش شده گرانی. این ضعف ایمان و غفلت است. مگر از اولین روزی که شما به دنیا آمدید تا الان که میخواهند یارانهها را اجرا کنند، شما در رفاه مطلق زندگی میکردید؟ نه آقا، از اول تا الان هشتمان گروي نُهمان بوده. پس اینهمه نگرانی و دغدغه چیست؟ این غفلت است. چرا؟ چون بحث شکم یک ضریب باید داشته باشد توی زندگی. باید بهش فکر کنیم، صبح مرد خانه باید برود سر کار، نان بیاورد. کسی که دارد تلاش میکند برای خانوادهاش، مثل «مجاهد فی سبیل الله» است. از يک مدير زحمتکش گرفته تا آن کسی که در بازار گاری هُل میدهد هزار تومان، دو هزار تومان که یک پولدار، با منت میگذارد کف دستش. حالا بعضی اوقات انگیزههای سیاسی هم به آن دامن میزنند. آقا توی سایتها زدند فلان، پس بدبخت شدیم. بعضیها هم به صورت ذاتی حساب دو دو تا چهار تا میکنند. میگویند نکند ما شرمندهی زن و بچهمان شویم؟ خوب مگر چه میخواهد بشود؟ نگرانی و غم خود را خوردن، فرق میکند تا غم شکم خود را خوردن، غم زمین خود را خوردن، غم لباس خود را خوردن. ببینید! حضرت تعبیر خیلی ظریفی دارد. «مَن سِوايَ» نه «مَا سِوايَ». یعنی هر چه غیر از منِ حقیقی خودم را ول کردم. دیگر غم مغازهام را نمیخورم. غم شکمم را نمیخورم. غم بیارزش شدن ماشینم را نمیخورم. اینها چیزهایست که مال من است، نه خود من. ولی اینها که ماندنی نیست. اینها همهاش گذاشتنی و رفتنی است. اینها که نمیمانند، غم خودم را میخورم. پس غم خود خوردن یک مقام است، یک مقام معنوی است، چرا؟ نتیجهی این غم خود خوردن چيست؟ دقت کنيد کسی که غم خودش را بخورد، میرسد به اینکه هر کاری که میخواهد بکند، برای آخرتش بکند. مثلاً امام جماعت مسجد میآید نماز بخواند. شما هم سؤال داری، میآیی برای مردم نماز بخوانی یا برای خودت؟ «به نام خدا! ما برای اینکه مردم بیدار شوند میآییم اینجا نماز میخوانیم؟» نه آقا! چنین چیزی نداریم. بالاغیرتاً تو به فکر مسلمانی مردم نباش. امام جماعت اگر بیاید نماز بخواند برای مردم، به درد نمیخورد. باید بیاید برای خودش نماز بخواند. آقا من آمدم این حرفها را برای شما بزنم؟ اگر واقعاً قرار است این حرفها را برای شما بزنم که دچار خسرانم. اینهمه سخنران عالِم و خوب توی تلویزیون است. شما هر شبکهای بزنید، خدا را شکر هست. بالاخره گوش ما هم پر از این حرفهاست. ما آمدیم این را با هم بخوانیم. اگر قرار باشد من برای شما صحبت کنم که چیزی برای خودم نمیماند. من باید غصهی خودم را بخورم. تو هم باید غصهی خودت را بخوری. آن روحانی هم باید غصهی خودش را بخورد. یکی از انحرافهایی که پیش میآید توی جامعه، اینست که ما احساس «خود پیامبر بودن» بهمان دست میدهد. میگوییم «بله، یک هیأت درست کردیم، الان محرم هم نزدیک است. حاج آقای فلان را به عنوان سخنران دعوت کنیم، حاجی فلان را هم به عنوان مداح. بچهها بیایند استفاده کنند. به هر حال در عاشورای حسینی چیزی نصیبشان شود.» اگر یکی از او بپرسد شما چیکار میکنید؟ در جواب میگوید «هیچی ما هم پیگیری میکنیم.» اگر از او بپرسید خوب خودت اصلاً توی جلسه هستی؟ میگوید: «نه، من فقط تدارکاتم. حالا هم بايد بروم دنبال کارها!» آقا! مگر تو پیغمبر ملتی که مراسم درست کنی؟ آقا تو باید غم خودت را بخوری که هر کاری میکنی بايد بر اساس«والأهتِمامِ بِمَا وَرَايي» باشد. اگر نماز جماعت میخوانی و امام جماعتی، به نیت آخرت بخوانی. آن وقت برکت هم ایجاد میشود.
ادامه دارد...