12 تیرماه 1367 با حمله موشکی ناو وینسنس امریکا به هواپیمای مسافربری ایرباس جمهوری اسلامی ایران بر فراز خلیج فارس، جنایت بزرگ دیگری در پرونده سراسر جنایت امریکایی ها به ثبت رسید.
به
گزارش بولتن نیوز، بر اثر این جنایت هولناک که هرگز از حافظه ملت ایران و جامعه بین الملل پاک
نخواهدشد، 290 نفر غیرنظامی مظلومانه به شهادت رسیدند. بخش قابل توجهی از
جنایت جنگی امریکا در طول تاریخش، جنایت ضدبشری و جنایت علیه غیرنظامیان بی
دفاع بوده و ساقط کردن هواپیمای ایراباس، یکی از نمونه های این نوع جنایات
است.
پس از انتشار اخبار این جنایت و آدم کشی امریکایی های مدعی
طرفداری از حقوق بشر، سردمداران کاخ سفید برای رهایی از فشار افکار عمومی و
سرپوش گذاشتن بر این جنایت بزرگ، اشتباه در دید را، با این تصور که
هواپیمای ساقط شده یک هواپیمای نظامی است، دلیل این اقدام نظامیان خود
اعلام کردند!
امریکایی ها برای توجیه این جنایت، دلیلی ارائه کردند
که نه با ادعاهای آنها در برخورداری از تجهیزات مدرن و پیشرفته در صنایع
هوافضا می خواند و نه اصولاً با توجه به مسائل فنی در حوزه ایمنی پرواز ها و
برخورداری صنعت هوانوردی از امکانات پیشرفته، امکان چنین اشتباهی وجود
دارد. اما در این میان، دادن جایزه از سوی کاخ سفید به جنایتکاران این
حادثه، دلیل مستقلی بر عمدی بودن این جنایت است.
در کجای دنیا و در
کدام مکتب و بر اساس کدام منطق، می توان پذیرفت که فردی بر اثر یک اشتباه
بزرگ، جنایتی بزرگ را علیه بشریت رقم بزند، آنگاه به خاطر این جنایتش تشویق
شود! بنابراین تردیدی وجود ندارد که شلیک موشک از سوی ناو وینسنس به سوی
هواپیمای مسافربری ایرباس با 290 سرنشین با دستور بوده و به همین دلیل
اجراکنندگان دستور انجام جنایت ضدبشری، باید مورد تشویق قرار گیرند!
سؤال
اینجاست که سردمداران آدم کش امریکایی که سابقه آدمکشی و جنایات آنان را
در پروژه های نسل کشی سرخ پوستان امریکا، انداختن بمب های هسته ای در دو
شهر ژاپن، لشکرکشی ها و تهاجمات سنگین به ملل مستضعف و ضعیفی چون ویتنام
و... می توان دید، به چه دلیل و بر اساس چه تحلیلی دست به این جنایات زدند؟
دلایل این رفتار ضدبشری را، باید با تحلیل جنگ عراق علیه ملت
ایران و روندهای آن به دست آورد. ارتش بعث عراق به فرماندهی صدام حسین با
برخورداری کامل از حمایت دولت های مرتجع عرب در منطقه و قدرت های غربی و به
ویژه امریکا، تصور می کرد مبتنی بر استراتژی جنگ برق آسا، ظرف چند هفته به
تمامی اهداف راهبردی تجاوز دست خواهد یافت.
حامیان صدام حسین نیز
با چنین تصوری، هر آنچه را در توان داشتند در اختیار صدام قرار دادند، لکن
سرنوشت این جنگ به گونه ای دیگر رقم خورد.
با عملیات های بزرگ
رزمندگان اسلام، نه تنها مناطق راهبردی تحت اشغال بعثی های متجاوز به خاک
ایران آزاد شد، بلکه با ورود رزمندگان سپاه اسلام به برخی از مناطق
استراتژیک عراق، صدام حسین و ارتش او در آستانه فروپاشی و سقوط نظامی قرار
گرفتند.
تصور چنین فرو ریختنی برای غرب و خصوصاً کشور هایی چون
امریکا که در طول جنگ، تمامی کمک های لجستیکی، مالی، اطلاعاتی، تجهیزاتی
و... را از صدام و ارتش بعث عراق به عمل آورده بودند، دیوانه کننده بود.
بر
همین اساس امریکایی ها تصمیم گرفتند با دخالت مستقیم در جنگ به نفع متجاوز
از سقوط نظامی صدام و ارتش بعث عراق جلوگیری به عمل آورده و سرنوشت جنگ را
به گونه ای دیگر رقم بزنند.
با چنین تحلیلی از صحنه نبرد میان
ایران و عراق از سوی امریکایی ها، مداخله های مستقیم امریکایی ها در جنگ
آغاز می شود و مرحله جدیدی از جنگ شکل می گیرد.
در این مرحله نوین
از جنگ، امریکایی ها به صورت آشکارا در کنار متجاوز قرار گرفته و برای
نجات آن از خطر سقوط، دست به هر کاری می زنند. تحریم کالاهای ایرانی، تحریم
نفتی ایران، جنگ سفارتخانه ها، بمباران سکوهای نفتی رشادت، نصر، سلمان،
رسالت و مبارک و در نهایت حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس، نمونه هایی از
این دخالت های مستقیم امریکا در جنگ به نفع متجاوز است.
منهدم
ساختن یک هواپیمای مسافربری ایرانی بر فراز خلیج فارس از سوی ناو
وینسنس،دارای این پیام به جمهوری اسلامی بود که امریکا برای نجات صدام از
خطر سقوط و جلوگیری از پیروزی کامل نظامی ایران در جنگ، حاضر به انجام هر
جنایتی می باشد!
در واقع، امریکایی ها با این جنایت، ماهیت ضد بشری
و ماهیت قدرت طلبی خود را به هر قیمت آشکار ساختند. این نکته ای است که
همه ملت های آزادیخواه و خود ملت امریکا باید آن را مورد توجه قرار دهند.
خلق یک جنایت هولناک بر فراز خلیج فارس در 12 تیر 67 از سوی
سردمداران کاخ سفید، آشکار کننده خلق و خوی درندگی حاکمان ایالات متحده
است.
تا این خلق و خوی وجود دارد، جهان روی آرامش، صلح، ثبات و
امنیت را نخواهد دید. آنچه اکنون در کشورهای منطقه غرب آسیا و خصوصاً
کشورهایی چون سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان و ... می گذرد، نشات گرفته
از همین خلق و خوی گرگ صفتی سردمداران کاخ سفید است.
امریکایی ها
برای رسیدن به منافع نامشروع خود و حفظ موقعیت ابرقدرتی در جهان، ثبات
کشورهای منطقه راهبردی غرب آسیا را نشانه رفته اند و هیچ ابایی ندارند که
با برافروختن جنگ های داخلی قومی، قبیله ای و مذهبی، این منطقه را به
قتلگاه انسان های مظلوم و بی گناه تبدیل کنند.
بنابراین، تنها با هوشیاری ملت ها و شناخت دقیق کیدها و نقشه های شوم امریکا، می توان توطئه های بزرگ این چنینی را خنثی کرد.
**یدالله جوانی
**جوان آنلاین