***
بسم الله الرحمن الرحیم «اَمَّا بَعد فَاِنَّ فِیما تَبَیَّنتُ مِن اِدبارِ الدُّنیا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهرِ عَلَیَّ و إقبَالِ الآخره إِلّيَ مَا يَزَعُنِي عَن ذِکرِ مَن سِوَايَ، وَالاِهتِمامِ بِما وَرائِی، غَیرَ اَنِّی حَیثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النّاسِ همُّ نفسي «وَالاِهتِمامِ بِما وَرائِی، غَیرَ اَنِّی حَیثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النّاسِ همُّ نفسي، فَصَدَقَنِی رَأیِی، وَ صَرَفَنِی عَن هَوایَ وَ صَرَّحَ لِی مَحضُ اَمرِی فأَفضَي بِي إِِلی جِدٍّ لا یَکُونُ فِیهِ لَعِبٌ، وَ صِدقٍ لا یَشُوبُهُ کَذِبٌ وَ وَجَدتُکَ بَعضِی، بَل وَجَدتُکَ کُلِّی، حَتّی کَاَنَّ شَیئًا لَو اَصابَکَ اَصابَنِی وَ کَاَنَّ المَوتَ لَو اَتاکَ اَتانِی، فَعَنَانِي مِن أَمرِکَ ما يعنِيني مِن أَمرِ نَفسي فَکَتَبتُ ألَيکَ مُستَظهِراً بِهِ إِن أَنَا بَقِيتُ لَکَ أَو فَنَيتُ فَإِنِّي اُوصِيکَ بِتَقوَي اللة أَي لُزُومِ أَمرِه»
بهانهی جمع شدن ما، بازخوانی نامهی 31 حضرت علی (ع) به امام حسن مجتبی یا به عبارتی، بازخوانی منشور تربیتی پدران برای پسران است. این نامه که بعد از عهدنامهی مالک اشتر از طولانیترین نامههای کتاب شریف نهجالبلاغه است، 20 فقره دارد. ما در این سه چهار جلسه فقط توانستیم یک یا دو فقرهاش را بخوانیم و در موردش صحبت کنیم. در جلسهی گذشته در باب غفلت و تحلیلهایی که علمای اخلاق و اهل عرفان در مورد مفهوم غفلت کردهاند سخن گفتیم.
یکی از عواملی که باعث میشود انسانها به تعبیر مولا علی (ع) «تاجر غرور» شوند و فریب دنیا را بخورند، غفلت است. دربارهی غفلت هم بحث مبسوطی کردیم که بخشی از غفلتها گریز ناپذیرند و بعضی گریز پذیر. عوامل دیگری را هم برای فریب خوردن ذکر کردیم. یکی از آنها، فراموشی «شأن مسافر بودن دنیا»ست. یکی دیگر از این عوامل، موضوع «آفرینندگی و خلاقیت انسان» است که باعث فریب خوردن انسان میشود. سؤال مهم اينست: اکنون که ما در اینجا نشستهایم دچار غفلت هستیم یا نه؟ یا نشانههای غفلت چیست که اگر بخواهیم دچار غفلت نشویم از نشانههایش فرار کنیم؟ نشانههای غفلت انسان را چند مورد ذکر کردهاند:
احساس کاذب بینیازی از پند و اندرز: یعنی اگر شما در جامعه، انسانی را دیدید که حال و حوصلهی شنیدن حرف حق نداشت، اگر کسی بهش گفت یک نکتهای هست که میخواهم به تو بگویم، بگوید برو بابا، بیخیال، ولمان کنید و از اين قبيل حرفها، نشان میدهد این انسان دچار غفلت شده است. اما این حالت یکبار در بین عوام مردم پیش میآید، یکبار در بین جوانها پیش میآید که دچار غفلتند، دچار احساس بینیازی از شنیدن پند و اندرزند. دوست ندارند حرفهای حکیمانه بشنوند و فرق دارد. ما در روایات داریم که اگر دلتان گرفت، یا دچار خستگی از دنیا شدید، سعی کنید کلمات حکیمانه بخوانید. حکمتهای صفحات پایانی نهج البلاغه دل شما را باز میکند.
یکی از شاخههای بینیازی انسان از پند و اندرز که بيشتر در مورد خواص اتفاق میافتد. - خواص جامعه، چه آنهایی که اهل علمند، چه آنهایی که اهل صنعتند، اهل علوم طبیعیاند، چه آنهایی که اهل مدیریتاند، اهل سیاستاند- پنداري است که قبل از دورهی رنسانس در انسان جدید بوجود آمد و به نوعی اینها را در بر میگیرد. آن پندار چیست؟ آن پندار این است که «انسان میتواند هر چیزی را آزمایش کند، مگر آنکه با آزمایش ثابت شود ضرر دارد.» یعنی اگر یک چیزی درست شد به اسم سیگار، انسان میتواند این سیگار را تا مادامی که ثابت نشده باشد ضرر دارد، بکشد!.
به تعبیر دیگر، برای انسان مدرن، تجربه کردن یک اصل است. البته این اصل در تشکیلات علمی به درد میخورد. از اصل استقرا و تجربه استفاده میشود، از آزمایش استفاده میشود. در آزمایشگاه بعضی از قوانین طبیعی حاکم بر خلقت کشف میشود. اما در مورد خود انسان، این اصل همیشه صادق نیست. بعضاً دیدهايم در بین دوستان دانشجو یا جوانها خیلی تبلیغ میشود که آقا یک بار تجربه کن، یک بار تجربهاش که به جایی بر نمیخورد، یک بار این فیلم را بگیریم ببینیم این چیست؟ یک بار برویم شیشه بکشیم ببینیم این چیست؟ با یک بار که کسی عملی نمیشود.
این پندار که تجربه کردن مُباح است، هر چیزی مباح است مگر اینکه ضررش برای انسان اثبات شود. این اندیشهی «تجربه کردن هر چیز» با اندیشهی دینی سازگار نیست. آنهایی که قلب انسان را، روح انسان را میشناسند ميدانند. در بعضی تعابیر بزرگان اخلاق هست که مثلاً بخاطر شنيدن فقط يک غيبت انسان چهل روز به زحمت میافتد تا دوباره قلب خودش را پاک کند. ما این مطلب را متوجه نمیشویم تا اهل عمل نباشيم. اما آنهایی که کارهای روانشناسی کردهاند، تحقیقاتی انجام دادهاند که یک ذره ما را به این مفاهیم نزدیک میکند. به همین دلیل است که روانشناسان غربي گفتهاند اگر نوجوان یا جوانی فیلمی ببیند که صحنههای حیوانی داشته باشد و فقط یک بار ببیند و بعد مراقبتهایی از خودش بکند که آن صحنه و عوارضش را پاک کند، بیست سال طول میکشد که بتواند آن تصویر ذهنی که ایجاد شده را در ناخوداگاهش فراموشش کند، تازه اگر اراده کند. تازه اين تأثيرِ رواني است که بررسي شده و تأثير معنوي و اخلاقي آن متفاوت است و اصلاً عوالم اينها با هم فرق دارد.
وقتی انسان به این مرحله میرسد که هر چیزی مباح شد، هر چیزی مباح شد یعنی چی؟ یعنی من بروم توی خیابان و با موتور ویراژ بدهم؟ ميگويند مباح است. تا وقتي ثابت نشده به تجربه این موتور میتواند آدم بکشد ميتواني. من توی بزرگراه با چه سرعتی بروم؟ با هر سرعتي که بتواني مگر به تجربه ضررش را ببيني. اينجا دیگر پند واندرز فایده ندارد. آقا من میخواهم خودم تجربه کنم. اگر به این نتیجه رسیدم و دیدم که مشکل دارد، خودم ولش میکنم. شما اصلاً چه حقی داری به من بگویی این کار را بکن این کار را نکن؟ انسان وقتی به این فضا رسید که هر تجربهای مباح است مگر اینکه بعداً ضررش مشخص بشود، یعنی من میخواهم عالم را تجربه کنم. لذتهایش را تجربه کنم. اگر دیدم بد است، تازه اگر خودم دیدم بد است ... ! این غفلت است. یکی از نشانههای بزرگ غفلت است. غفلت از اينکه اين عالم حساب و کتابي دارد و به تعبير قرآني «عبث» آفريده نشده و «خدا از اعمال ما غافل نيست».
ادامه دارد...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com