به گزارش بولتن نیوز به نقل از کیهان، « اعلاميه امروز حکومت نظامي خدعه و خلاف شرع است و مردم به هيچ وجه به آن اعتناء نکنند . برادران و خواهران عزيزم ، هراسي به خود راه ندهيد که به خواست خداوند تعالي ، حق پيروز است .»
بختيار در همان جلسه رو به سپهبد مقدم ( رئيس ساواک ) نموده ، ضمن اشاره اي دستور داد :
« تيمسار، آن طرح خودتان را به موقع اجراء گذاشته و آن عده را که با هم بررسي کرده ايم ، دستگير نماييد .»
سرهنگ کيخسرو نصرتي ( رئيس ستاد پليس تهران ) که پس از پيروزي انقلاب ، خود را به کميته امام معرفي و پس از تحقيقات آزاد شد ، گفت :
«بعد از ظهر روز شنبه 21 بهمن ماه ، سپهبد رحيمي ( فرماندار نظامي و رئيس شهرباني ) به پليس تهران دستور داد که در کليه ساختمان هاي مشرف به ميدان ها و مراکز عمومي شهر سنگر گيري نمايند و آماده باشند تا نيروهاي ارتشي به آنها ملحق گردند ... از دستورات و قرائن آشکار بود که کودتائي در شرف تکوين است و اين کودتا قرار بود نيمه هاي شب انجام پذيرد . دستور رحيمي به پليس تهران آن بود که نيروهاي پليس و ارتش، هر جنبنده اي را که در روز يکشنبه 22 بهمن در خيابان مشاهده کردند، به گلوله ببندند .»
پس از خنثي شدن اين طرح شيطاني، برژينسکي در آخرين روز حيات رژيم پهلوي (يعني روز 22 بهمن 1357) باز هم دست از تلاش براي اجراي کودتا و سرکوب نهضت اسلامي مردم ايران برنمي دارد.
وي در کتاب خود مي گويد:
«در جلسه کميته هماهنگي در روز يازدهم فوريه [22 بهمن] ... من تاکيد ورزيدم چنانچه گزينه C [کودتا] واقعاً عملي نيست، تلاش در جهت اجراي آن احمقانه بوده ولي اگر عملي است بايد آن را به مورد اجرا گذاشت.»
سوليوان که در روز 22 بهمن در تلاش براي يافتن راهي براي نجات رئيس هيئت مستشاري آمريکا در ايران بود، هنگامي که از وزارت امور خارجه آمريکا به وي تلفن مي کنند، از شنيدن طرح برژينسکي بي نهايت خشمگين مي شود. وي ماجرا را اين گونه تعريف مي کند:
« نهايت خشم و عصبانيت من در اين مکالمه موقعي بود که گفته شد برژينسکي درباره امکان ترتيب دادن يک کودتا براي استقرار يک رژيم نظامي به جاي حکومت در حال سقوط بختيار از من نظر مي خواهد.130... پس از مدتي دوباره « نيوسام» (معاون وزير خارجه) تماس گرفت و اين بار با لحني جّدي و آمرانه گفت به وي دستور داده شده است از من بخواهد که با رئيس هيئت مستشاري نظامي آمريکا در ايران تماس برقرار کنم و نظر او را درباره امکان دست زدن به يک کودتاي نظامي سوال کرده، به واشنگتن گزارش بدهم. من از نيوسام سوال کردم که آيا او نمي داند رئيس هيئت مستشاري ما هم اکنون در يک پناهگاه زيرزميني به دام افتاده و من براي نجات او تلاش مي کنم؟ نيوسام گفت موضوع را درک مي کند ولي دستوري که به او داده شده اين است که نظر ژنرال رئيس هيئت مستشاري آمريکا درباره کودتا سوال شود!»
سايروس ونس (وزير امور خارجه آمريکا) نيز در کتاب خود، اين ماجرا را چنين بيان کرده است:
« روز يازدهم فوريه، مرکز فرماندهي نيروهاي مسلح که اعضاي هيئت مستشاري نظامي آمريکا هم در آنجا بودند، مورد حمله گروه هاي مسلح قرار گرفت. در حالي که سوليوان و همکاران او براي نجات آمريکائيان از اين گرفتاري تلاش مي کردند، ديويد نيوسام از اتاق وضعيت کاخ سفيد، به سوليوان تلفن کرد و از او پرسيد که آيا امکان دست زدن به يک کودتاي فوري وجود دارد؟»
برژينسکي که موفق نمي شود از طريق سوليوان پاسخ دلخواه خود را بگيرد، به سراغ هايزر مي رود. وي سعي مي کند تا از طريق معاون وزير دفاع (دانکن) نظر هايزر را جويا شود .خود ژنرال هايزر، اين ماجرا را چنين نقل مي کند:
«يکشنبه يازدهم فوريه 1979 [22 بهمن 1357] مکالمه تلفني از واشنگتن به اشتوتگارت آلمان: وقتي مکالمه شروع شد اطلاع دادم که ژنرال هيگ با من است. ژنرال ديويد جونز (رئيس ستاد مشترک) هم گفت که در آن سوي خط، دانکن و برژينسکي هم حضور دارند. دانکن رشته سخن را به دست گرفت. از من پرسيد آيا از اوضاع تهران خبر دارم؟ گفتم بله. سوال بعدي دانکن سوال تندي بود. پرسيد آيا مايلم دوباره به تهران بروم و رهبري کودتا را بر عهده بگيرم؟ پاسخ دادم که قبلاً بارها گفته ام اگر رهبري ارتش ايران از صحنه کنار برود، تمامي سيستم ارتش سقوط خواهد کرد. در شرايط کنوني که رهبري ارتش در زندان است، اوضاع وخيم تر است. لذا طرح هائي که در مدت اقامت من در تهران تهيه شده بود، ديگر عملي نيست... مسئله اين طور مطرح شد که قرار است قضيه به شيوه آمريکايي حل شود يعني عده اي از افسران بلند پايه براي رهبري کودتا ترغيب شوند. سرانجام بعد از آن همه روزها که سرگرم تشويق ژنرال ها براي کودتا بودم، تنها مقامي که در کاخ سفيد علاقه اي به اين راه حل نشان داده بود، برژينسکي بود. با داشتن همه اين افکار در ذهن، تصميم گرفتم محکي بزنم. تصميم گرفتم شيوه اي را که روس ها در اتيوپي به کار گرفته بودند پيشنهاد کنم. گفتم حاضرم با شرايط زير به ايران باز گردم: 1- پول نامحدود در اختيارم قرار گيرد. 2- ده الي دوازده ژنرال آمريکايي براي من دست چين شوند. 3- حدود ده هزار نفر از بهترين نيروهاي آمريکايي در اختيارم قرار گيرد زيرا در اين مرحله، نمي دانستم بر روي چه تعداد از نيروهاي ايراني مي توانم حساب کنم.»
البته از همان ابتداي ورود هايزر به ايران، اسرائيلي ها نيز معتقد بودند که فقط يک کودتاي نظامي به اسرائيل توانائي مي دهد تا حداقل مقداري از روابط خود را با ايران حفظ کند.در اين راستا ، در يک گزارش «خيلي محرمانه» مورخ چهارم ژانويه 1979 ( 14 دي 1357 ) از سفارت آمريکا در تل آويو به وزارت امور خارجه آمريکا تحت عنوان «اسرائيل و تحولات ايران» چنين آمده است : «درست مثل همه ما ، اسرائيلي ها با حالت بهت زده و هراسناک ، سير فروريختن ايران به اعماق را نظاره کرده اند. آنها معتقدند که رژيم ثابت قدم ، وفادار و طرفدار غرب شاه ، به صورت اصلاح ناپذيري از هم پاشيده شده و در انتظار جانشين پيش بيني شده اش مي باشد . در برخي افراد اين شبهه وجود دارد که دولت بعدي تهران به رهبري هر کس که باشد ، به اکثر – و اگر نه تمام – جنبه هاي رابطه نزديک و از روي دقت ايجاد شده ميان ايران و اسرائيل ، پايان مي بخشد . از نظر برخي تحليلگران اسرائيلي ، فقط يک کودتاي نظامي به اسرائيل توانايي مي دهد تا حداقل مقداري از روابط خود را با ايران حفظ کند .»
گزارش فوق هنگامي جالب تر مي شود که بدانيم اين روزها مقارن با زماني است که ديويد کيمخي ( معاون سرويس موساد ) و اليعزر تسفرير (نماينده موساد در ايران ) چندين ملاقات با شاپور بختيار داشته و با يکديگر تبادل نظر کرده اند و آخرين ملاقات آنها در روز 18 بهمن 57 بوده است.135 يعني کودتاي نظامي خواست مشترک آمريکا و اسرائيل بود. امّا شتاب تحولات انقلاب و فروپاشي رژيم شاهنشاهي، فرصت اجراي طرح مذکور را به آمريکايي ها نداد و آنان ناباورانه، از دست رفتن مهم ترين متحد خود در اين منطقه از جهان را به نظاره ايستادند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com