شاید یکی از مهمترین اخبار اجتماعی ماه اخیر همان اخباری بود که پیرامون ساخت یک ویدئوی خلاف قانون توسط 7 جوان ایرانی بر روی پشت بامی در تهران در رسانه ها بازتاب یافت.

گروه اجتماعی، در عداوت و دشمنی روزآنلاین و رسانه هایی پیرو و پیشوای آن شکی نیست. با این حال بررسی چگونه دشمنی ورزیدن و خصم اندیشی این ها نیز چیزی نیست که بشود به این بهانه که "نمی شود از دشمن انتظار دوستی داشت"، گذر کرد و هیچ نگفت.
به گزارش بولتن نیوز، شاید یکی از مهمترین اخبار اجتماعی ماه اخیر همان اخباری بود که پیرامون ساخت یک ویدئوی خلاف قانون توسط 7 جوان ایرانی بر روی پشت بامی در تهران در رسانه ها بازتاب یافت. با این حال پی گیری جدی برخی رسانه ها که در مواردی با توجه به ایده های خاص این عزیزان برای حمایت از این اتفاق نیازمند تخصیص بودجه نیز بود، صرف هزینه ی های قابل توجه ازسوی آنان، مسئله را از یک بازی کودکانه تعدادی جوان ایرانی که در اثر اشتباه در درک وضعیت فردی و اجتماعی شان به دام این ماجرا افتاده بودند، به مسئله ای مهم که می خواهد برخی از اساسی ترین مسائل احساسی و جامعه شناختی ایران امروز را به چالش بکشد، تبدیل شد.
در همین حال،
روزآنلاین در یادداشتی تحت عنوان
«تسخیر بام های تهران با رقص و آواز» با اشاره به این واقعه و بدون ارائه ی تحلیلی دقیق(البته) و صرفاً با استفاده از تیتری سانتیمانتال و جو زده، صحبت هایی درخصوص تسخیر فضای اجتماعی به میان آورد و (به قول معروف) با ارتباط دادن گل ظریف و سرخ رنگی به نام "شقایق" به پهلوانی اسطوره ای و دیوتن معروف به "گودرز" سعی در وارونه جلوه دادن ماجرا در راستای منافع سیاسی خاص این رسانه ی معاند داشت.
نویسنده ی روزآنلاین پس از آن تیتر شورانگیز می نویسد: "هفت هنرمند ایرانی زیر گوش مقامات ایرانی با الهام گرفتن از ترانه "خوشحال" فارل ویلیامز تصویر دیگری از ایران نشان دادند."
وی ادامه می دهد: "کی گفته که در جمهوری اسلامی نمی توان شادی کرد و جشن گرفت؟ هفت جوان ایرانی با دستمال سرهای رنگارنگ، کت های دیسکویی، رژ لب های پررنگ، و کلاه چاپلینی از خود فیلم گرفته اند و ترانه "هپی" فارل ویلیامز را که شهرت جهانی پیدا کرده به سبک خود بازاجرا کرده اند. شاید چیز جدیدی نباشد، چرا که از کی یف تا آبیجان، از توکیو تا کینگستون، این ترانه ازسوی جوانان علاقه مند بازاجرا شده است."
و در بند بعد می نویسد: "ولی تفاوت در اینجاست که در جمهوری اسلامی گوش دادن به چنین ترانه ای و
انجام چنین حرکاتی ممنوع است و بیشتر از آن رقصیدن روی بام و در ملاء عام. و
این هفت جوان روی همین بام ها که مردم در سال ۲۰۰۹ در برابر سرکوب خونبار
جنبش سبز فریاد "الله اکبر" سر می دادند، گرد هم جمع شدند..." و در بخش بعدی یادداشت یک صفحه ای و نیمه کاره اش می آورد: "... ولی جوانان، که در این کشور اکثریت را به خود اختصاص می دهند [۷۰ درصد از ایرانیان زیر ۳۰ سال سن دارند و شاهد وقوع انقلاب اسلامی نبوده اند]، در همه امور دست دارند. اگر اینترنت ازسوی حکومت اسلامی مورد سانسور قرار می گیرد، ولی ایرانیان ازطریق سرورهای پراکسی به یوتیوب، فیس بوک و توئیتر دسترسی دارند، حتی اگر اتصال شان بسیار کند باشد. اینترنت دسترسی نامحدود آنها به موسیقی غربی را که البته در سطح خیابان ها نیز به وفور قابل دسترس است، تضمین می کند."
به هرتفسیر به نظر می رسد، اکنون با گذشتن (دقیقاً) یک ماه از این ماجرا و خوابیدن قائله، بسیار بهتر از هر زمان دیگری می توان به بازبینی آن چه در این ماجرا به وقوع پیوست پرداخت.
درحالی که عده ای از دوست داران نظام بی شک اشاره ی دوباره به ماجرای "هپی ها" را نابه جا و به اصلاح درحکم نوعی نبش قبر خطری که اکنون مهار شده بدانند و اساساً با تحریر این یادداشت مخالف باشند. با این حال برخی مدعیات مطروحه در طول ماجرای "هپی ها" آن چنان بی اساس است که سکوت در برابر آن صرفاً می تواند ناشی از ضعف باشد و لاغیر.
شاید مهمترین این مسائل را باید در برخورد سطحی این منتقدین گودنشین جویا شد. این عزیزان که انگار مخاطبشان را صرفاًعده ای جوان بیش خوشحال تشکیل می دهند که به جز هورا کشیدن کاری ازشان ساخته نیست، با تاکید بر روی معنای تحت الفظی ترانه ای که توسط این 7جوان بازاجرا شده، شعار فقر شادی در ایران سرداده و سعی دارند با همین منطق لنگ درهوا و در همین منزل ثابت کنند جامعه ای متکثر 75 میلیونی تماماً افسرده و ناراحت است و خندیدن را از یاد برده است. فارغ از این که بسیاری از همین ملت آگاه حتی از همین فرصت نیز برای طنزآفرینی و خندیدن استفاده کرده و اتفاقاً به ریش عزیزان مان در روزآنلاین می خندند.
نمونه ی بسیار جالب این موضوع را می توان در حاشیه ی ماجرای موازی دیگری که از سوی برخی از رسانه های خارجی و معاند بسیار پیگیری شد، بازدید نمود. در ماجرای کمپین فیسبوکی «آزادی یواشکی حجاب» (اگر در ذکر عنوانش اشتباه نکرده باشم) یا یک همچنین چیزی، مردم با راه اندازی صفحه هایی مشابه در هجو ایده ی خامی که سعی در نشانه رفتن مستحکم ترین باورهای مذهبی ایرانیان داشت و نام گذاری آن به نام هایی همچون «آزادی یواشکی مردان»، آزادی یواشکی زنان در امریکا» و عناوینی از این دست و انتشار تصاویر طنزآمیز و تحریر یادداشت های به راستی خنده دار و غنی درسی فراموش نشدنی به این گودنشینان دادند و مهم تر از آن و پیش از آن (و بدون آن که شاید قصدی در این خصوص داشته باشند) ثابت کردند، ایرانیان مردمانی بسیار شادند و حتی به عدوات ها و دشمنی های کورکورانه ی مهمترین دشمنانشان نیز می خندند.
این اقدام خودجوش و مردمی به راستی آن ضرب المثل و کنایه ی کهن فارسی را نیز به اثبات رساند که "خنده بر هر درد بی درمان دواست"!
١- خيلي ها اصلا روحشونم از اين فيلم خبر نداشت، خوب وقتي ميبينن قبح قضيه ريخته ميشه،مثل الان كه چندتا ويديو ديگه هم مثل اينو ساختن تو يوتوب هست
٢- با اينكار بدتر لج مردم در مياد چون وقتي اين همه فساد اقتصادي و دزدي ميشه با هيچ كدومشون ابن جوري بر خورد نميشه
٣- اسمشون اين افراد آخر ويديو گذاشتن وقتي هم كه دستگير شدن ظرف دو روز آزاد شدن و جز سوژه واسه غربي ها هيچي نداشت كه باز بكوبن بهمون اي هوار ايران اينجوريه و ...
بخدا قسم این روش برخورد با مردم اشتباهه.
دیگه بیخیال
من منفی دادم چون این جمله ، جمله ی دکتر روحانیه در پاسخ به دستگیری اونها
این نوع شادی حق مسلم نیست
افتاد؟
این با روح تمام ادیان الهی در تعارض است لازم شاد بودن فساد و فحشا انجام دادن نیست!!
.......
از نیروی انتظامی تشکر می کنیم که جلوی بی بند و باری و بی قید و بندی به اسم شادی را می گیرد.
بلا شک کشور ما هم همینطوره .
اگر فردی یا افرادی قانون و مقررات را نفض بکند طبیعتا باید مجازات شود تا عبرتی برای دیگران باشد
اگرمیوه گندیده ی داخل جعبه را دور نیندازی بعد از چند روز تمام میوه ها را خراب میکند
......
نظر دادن درباره ی شاد بودن احتیاج به دانش گسترده ای داره عزیزان
همون طوری که در سطح کم اهمیت تر وقتی که جسم ما بیمار می شه خیلی هامون حتی حاضر نیستیم به متخصص مراجعه کنیم و می گیم (فقط فوق تخصص !) در مورد شادی هم که سطح مهمتر و مرتبط با روح و روان ماست باید بیشتر احتیاط کنیم ...
کسی که با مکاتب مختلف غربی و شرقی و اسلامی آشنا باشه حق گسترش ایده و نظر در این باره رو داره (درست جایگاه پزشک متخصص رو داره)، کی گفته چیزی که غربی ها با تبلیغات به اسم شادی گسترش دادن الگوی درستیه؟
ولی چون متاسفانه ایده ی رایج هست عده ای تنها این تعریف رو از شادی دارند ...
با اینکه دیر شده امیدوارم نظر من هم دیده بشه