کد خبر: ۲۰۶۲۳۷
تاریخ انتشار:
تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی؛

غفلت و عوارض روشي و بينشي آن در زندگي انسان /1/

زندگی ما دست خود ما نیست. اینکه ما به سعادت برسیم یا به شقاوت دست ما نیست. نه، رهین روزگار بودن با اسیر سرنوشت بودن فرق دارد. انسان به حکم قضا و قدر مختار آفریده شده که سرنوشت خود را زیر چتر اين قضا و قدر شکل بدهد.

گروه فرهنگی - مقدمه: مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است.

به گزارش بولتن نیوز، وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعه‌شناسی و روان‌شناسی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، باب جدیدی در مقوله‌ی سبک زندگی اسلامی باز کند.

غفلت و عوارض روشي و بينشي آن در زندگي انسان /1/

***

«و امّا بعد بسم‌الله الرّحمن الرّحیم، مِنَ الواِلد الفان، المُقِرّ ِللزَّمان، المُدْبِرِ العُمُر، المُستسلِم لِلدَّهر، الذّامِّ لِلدنّيا، السّاکن مَساکِن المَوتي والظّاعِنِ عنها غداً. إلي المَولودِ المُؤمَّلِ ما لا يُدرَک، السّالِکِ سَبيلِ مَن قَد هَلَک، غَرَضِ الأَسقامِ و رَهِينَه الأيّام و رَهِينه الأيّامِ و رَميِّه الأمصائبِ و عَبدِ الدُنيا و تَاجِرِ الغُرُور، و غَرِيمِ المَنَاياَ، و إَسيِرِ الموت، و حَلِيفِ الهُموم و قَرِين الأحزان، و نُصبِ الآفاتِ، و صَرِيعِ الشَّهواتِ و خلِيفَه الأمواتِ»

گفتيم برخلاف تصور ما نامه به معناي وسيعش (به معناي ابزاري که حرفمان را در حالي به طرف مقابل منتقل کنيم که خودمان در برابرش حضور نداشته باشيم) می‌تواند یک ابزار تربیتی باشد و ما در جامعه این ابزار را خیلی جدی نگرفته‌ایم. نکته دوم این بود که نامه حضرت علی(ع) یک نامه نمادین است. خطابش در واقع به همه ما انسانهاست. نکته سوم اينکه نامه حضرت یک نامه عاطفی یا یک نامه سیاسی نیست، بلکه مانیفست تعلیم و تربیت دینی است. بنابراین از آنجا که در تعلیم و تربیت شناخت ماهیت دنیا و شناخت ماهیت بشر و نشان دادن راه سعادت آنها نکات کلیدی هستند ما باید بتوانیم اين نکات را در این نامه استخراج کنیم تا نسبت به همه اینها بصیرت پیدا کنیم.

در ابتدای نامه حضرت خودشان را به عنوان پدر با هفت خصلت و فرزندشان را با چهارده خصلت مورد خطاب قرار می‌دهند. البته در این اوصاف هفت‌گانه و چهارده‌گانه کسی مذمّت نمی‌شود. چه خصوصیاتی که برای پدر برمی‌شمارند و چه آنها که برای پسر ذکر می‌کنند. اینها جنبه‌های لاينفک زندگی ما هستند که از قضا واقعیت دارند ولی ما خیلی به آنها توجه نداریم. حضرت تلاش می‌کنند با بیان این اوصاف، آن جنبه‌های واقعی که ما نسبت به آنها دچار غفلت شده‌ایم را جلوی چشم ما قرار بدهند.

خواندیم «مِنَ الوالِدِ الفان، المُقرِّلِلزَّمان» از پدری که می‌داند می‌خواهد بمیرد، اقرار می‌کند که زندگی در حال گذرست. «المُدبِرِالعُمُر» عمر را پشت سر گذاشته، عمری که برنمی‌گردد. «المُستَسلِم لِلدَّهر»، تسلیم اوامر سرپیچی‌ناپذیر طبيعتتست. گفتیم اگر کسی واقعاً درک بکند که درزندگی دنیایی قوانین تغییرناپذیری وجود دارد به این درجه می‌رسد که المستسلم للدهر شود، اما اگر این قوانین سرپیچی‌ناپذیر را نپذیرد، دچار مشکلات بسیار زیادي می‌شود. اگر قدش کوتاه باشد اسیر این می‌شود که چه جوری قدش باید بلند شود. اگر احساس کند که زیبا نیست اسیر مغازه‌های لوازم آرایشی و پوشش‌های آن چنانی می‌شود تا واقعیتی را که عیب خودش می‌شمارد برطرف بکند. «الذامِّ لِلدنیا» مذمت کننده دنیا. یعنی کسی که نه از خوشی‌هاي دنیا خوشحال شود نه از غمهای دنیا ناراحت. در واقع وارد بازیهای این دنیا نشده. کسی که وارد بازیهای این دنیا نشود فریب این دنیا را هم نمی‌خورد. البته مفهوم مذمّت دنیا در ادامه بحثها و در جلسات بعد بیشتر شکافته مي‌شود.

«الساکِنِ مَساکِنِ المَوتی»، همه ما ساکن منازل مردگانیم. این زمین روزی منزل کسانی بوده که امروز سر در آغوش خاک دارند و «الظّاعِنِ عنها غداً»، نه تنها ساکن منازل مردگان هستیم که فردا هم از این دیار می‌رویم. این هفت خصوصیت را حضرت فرمودند تا برسند به چهارده خصوصیت که به عنوان یک انسان برمی‌شمارند، نسبت به یک فرزند، نسبت به یک جوان که آرزوهایی دارد.

«إلي المَولودِ المُؤَمَّل لا یُدرَک». به فرزندی که آرزومند چیزیست که بهش نمی‌رسد. یعنی نوعاً انسانها در جوانی‌شان آرزوهایی دارند که از زاویه نگاه یک والد فان به همه این آرزوها دست پیدا نمی‌کنند. در جایی دیگر حضرت اين را طور ديگري بیان می‌کند «و لیس کُلُّ طالب يُصيب» اينطور نيست که هر طالب هدفی به مقصود خودش برسد. چرا مولود مؤمل لا یدرک می‌شود؟ چون این دنیا دنیای موقتی است، فانی است و انسان باید به لقاء اله برسد. فرمود «خُلِقتُم لِلْبَقاء لا لِلفَناء» فرموده است شما را خدا خلق کرد برای آنکه بقا یابید نه آنکه فنا شويد. پس هیچ چیز فانی نمی‌تواند ما را اشباع کند. ما با چیزهای فانی راضی نمی‌شویم. اگر به چیزی هم برسیم همین که رسیدیم به حقارتش پی می‌بریم، به کوچکی‌اش فکر می‌کنیم. برای همین کاملاً ازش چشم برمی‌داریم. چون دنیا گذران و فانیست اصلاً در این شرایط گذران هم چیز باقی وجود ندارد که ما بهش برسیم. پس شد دو نکته، یکی اینکه ما باقی هستیم و هرچه در این دنیاست فانیست. نکته دوم اینکه اين دنیاي گذران موقتی‌ست. یعنی اگر ما دنبال چیزی از آن باشیم نمی‌ماند. آیا کفايت می‌کند باقی را امر فانی؟ «السالِکِ طَريقِ مَنْ قَدْ هَلَک» رونده راهی که درش به هلاکت برسد. یعنی اگر در مسیر چیزهای موقتی تلاش بکند، توی این مسیر هلاک می‌شود.

«غَرَضِ الأَسْقام و رَهینَهِ الأیام» یعنی منظور و هدف انواع بیماریها قرار می‌گیرد. انسان همين که به دنیا می‌آید در معرض بیماریهاست. «و رَهینَهِ الأیام» در رهن روزگارست. رهن یعنی گِرُو. در گروي روزگارست. اسیر روزگار یعنی چی؟ يعني به شب نمی‌تواند بگوید روز نشو، به روز نمی‌تواند بگوید روز بمان. نمی‌تواند بگوید من نمی‌خواهم پیر شوم. به موهایش نمی‌تواند بگوید سفید نشو. نکته اينجاست که اگر چه انسان نمی‌تواند امروز را فردا نکند، اگر چه نمی‌تواند ایام جوانیش را به پیری تبدیل نکند و همین جور روزگار برش می‌گذرد اسیر روزگار هست اما، اسیر سرنوشت نیست. چون ممکن است کسی بگوید مگر شما نمی‌گویید انسان اسیر روزگار است؟

پس زندگی ما دست خود ما نیست. اینکه ما به سعادت برسیم یا به شقاوت دست ما نیست. نه، رهین روزگار بودن با اسیر سرنوشت بودن فرق دارد. انسان به حکم قضا و قدر مختار آفریده شده که سرنوشت خود را زیر چتر اين قضا و قدر شکل بدهد. پس اسیر سرنوشت نیست و اين دو فرق دارد. انسان نمی‌تواند کاری کند که روزش شب نشود، اما در این ظرف روز تا می‌آید شب شود اختیار دارد چه برنامه‌های مثبت و چه منفی درش انجام دهد. پس اسیر روزگار هست ولی اسیر سرنوشت نیست. یکی می‌تواند به کارهای علمی بپردازد، یکی توی بازار دنبال کسب حلال باشد، یکی دنبال کسب حرام. پس فرزندم تو اسیر روزگاری، در رهن ایّامی، این شرایط را داری. سعی کن خودت را و زمینه زندگی خودت را بشناسی.

«و رَمِیَّه المَصائِب» رمی کردن یعنی نیزه پراندن، یعنی فرزندم تو در تیررس نیزه مصیبت‌هایی. مصیبت‌ها مانند نیزه‌ها هستند، همین که به دنیا می‌آیی به سمت تو پرتاب می‌شوند. حالا مصیبت یعنی چی؟ مصیبت يعني بلا براي ابتلا. اینها ابزارهای دنیایی هستند که به تعبیر قرآن گوهر وجودی انسانها کشف بشوند که کدام یک از آنها مؤمن‌ترند. فلذا فرمود «لِنَبْلُوَکُم أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً». پس انسان از اینکه در تیررس مصیبت‌ها باشد راه فراری ندارد. باز حضرت در جایی دیگري مي‌فرمايند «الدنیا دارٌ بِالبَلاءِ مَحْفوفَه» یعنی دنيا - همانجايي که ما در آن قرار گرفته‌ايم- جايي است که پیچیده شده در انواع بلاها. دنیا خانه‌ای است که با بلاها درهم پیچیده شده. امام حسین(ع) و یزید هر دو در این دنیا زندگی کردند. هر کدام از اینها هم در شرایط زیست اجتماعی خود درگیر انواع مشکلات بودند. اما اینکه این انسانها در مواجهه با بلاهایی که درش دچار شدند چه راهی را انتخاب کردند مهم‌ است. یعنی همه کسانی که وارد این دنیا می‌شوند همينطورست. حضرت زینب سلام‌اله علیها در تحليل واقعه کربلا مي‌فرمايند «ما رَأیْتُ إلّا جَميلاً» یعنی ما مصیبت‌ها و بلاها را زیبا می‌بینیم. يعني نه تنها گله و شکايتي نداريم بلکه چون گوهر حقيقي ما را نشان مي‌دهد زيبا مي‌بينيم. چون ما را مقرّب‌تر مي‌کند زيباست. اما جواني که خودش را نساخته کنکور قبول نمی‌شود یا می‌رود خواستگاری جواب رد می‌شنود یا در معامله‌ای شکست می‌خورد و به مطلوبی که می‌خواهد نمی‌رسد چه مي‌کند؟ دنيا را چگونه مي‌بيند؟ متلاطم مي‌شود.

ادامه دارد...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین