گروه بین الملل - سال گذشته، رئیس اطلاعات عربستان سعودی، بندر بن سلطان، از لاف زنی های جهانی درمورد نفوذ عربستان بر جهادگران افراطی فعال از سوریه گرفته تا چچن و همکاری با اسرائیل علیه ایران مباهات می کرد. اما بندر رفته است و عربستان سعودی ممکن است تغییر جهت دهد.
به گزارش
بولتن نیوز، نوشتۀ آندرس کالا در کنسرسیوم نیوز در ادامه می افزاید: عربستان سعودی - بعد از عقب نشینی از حمایت جهادگران در سوریه و دیگر مبارزات نیابتی علیه رقیب منطقه ای ایران - به نظر می رسد دست از رویارویی کشیده و به دنبال راه هایی برای کاهش تنش هاست، حتی از جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران نیز دعوت کرده تا به این کشور سفر کند.
پادشاه عربستان، از نشانه دیگری این تعدیل دیدگاه عربستان، برکناری شاهزاده بندر بن سلطان، رئیس اطلاعات مقتدر این کشور توسط ملک عبدالله است، و به تبع آن کاهش حمایت از سازمان های تروریستی مرتبط با القاعده در سوریه و عراق و حتی تعیین حکم زندان برای جهادگران عربستانی که برای این گروه مبارزه می کنند.
ریاض ، که خود را مرکز قدرت اسلام تسنن در مقابل ایران یعنی رهبری اسلام شیعی می بیند، می توانست مدتی دیگر به این بازی ها ادامه دهد، اما به نظر می رسد تغییر جدی استراتژیکی را مد نظر قرار داده که شامل تلاش برای تنش زدایی با ایران است و این تغییر می تواند بازتاب گستردۀ منطقه ای و حتی جهانی داشته باشد.
رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما و رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، هر چند برسر اوکراین در تضاد هستند، اما هر دو از آرام گرفتن دشمنی های فرقه ای میان سنی و شیعه که در سراسر خاور میانه موج می زند حمایت می کنند، به خصوص در عراق و سوریه که در آنها دولت متمایل به شیعه، تحت فشار شورشیان سنی، از جمله رادیکال های اسلامی تحت حمایت عربستان سعودی و دیگر کشورهای نفت خیز خلیج فارس قرار دارد.
تابستان گذشته هنگامی که اوباما تصمیم گرفت به سوریه حمله نکند و دولت بشار اسد، با کمک ایران و حزب الله لبنان در جنگ برتری پیدا کرد، به خوبی مشخص شد که پیروزی نظامی شورشیان مورد حمایت عربستان دست نیافتنی است. به طور مشابه، انتخابات ماه گذشتۀ عراق، قدرت دولت تحت رهبری شیعیان در این کشور - که به شدت از عربستان سعودی به خاطر حمایت از افراط گرایان سنی در عراق انتقاد می کرد - را با دیگر تایید کرد.
این موانع ریاض را بر آن داشته تا به فکر کاهش ضرر و زیان خود در سوریه و عراق بیافتد و همزمان حمایت خود از دیکتاتوری نظامی مصر را دو برابر کند، دیکتاتوری نظامی حاکم بر مصر کنونی که سال گذشته دولت منتخب اخوان المسلمین را سرنگون کرد و در حال حاضر به دنبال سرکوب این جنبش مردمی است. اخوان المسلمین نوع دیگری از تهدید علیه پادشاهی عربستان سعودی مثلا، جنبش دموکراتیک برگرفته از اسلام سنی را نمایندگی می کند.
ایران هم که به خاطر جنگ در سوریه و عراق و تحریم های غرب تضعیف شده وضعیت چندان بهتری ندارد. دولت اصلاح طلب ایران، به برکت وجود آیت الله سید علی خامنه ای، مدتی است خواستار تنش زدایی با عربستان سعودی شده است. حاکمان سعودی با بعضی از اصلاح طلبان ایران آشنا هستند، و بیش از یک دهه پیش با آنان مراوداتی داشته اند.
به عبارت ساده، به نظر می رسد دو کشور ایران و عربستان سعودی به این نتیجه رسیده اند که در درگیری های فرقه ای منطقه ای خود نیاز به توقفی هر چند کوتاه دارند تا بتوانند بر سایر اولویت های داخلی و ژئوپولوتیک تمرکز کنند.
تنش زدایی در حال ظهور ایران و عربستان همچنین می تواند موجب شکست نئو محافظه کاران با نفوذ و سایر سیاست بازهای خارجی واشنگتن شود که به تشدید تنش در خاورمیانه علاقه مند هستند و چشمی هم به تحرکات آمریکا برای "تغییر حکومت" در سوریه و ایران دارند.
اما شاید بزرگترین بازندۀ ماجرا، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل باشد که اصرار دارد، ایران و متحدان شیعه اش بزرگترین تهدید استراتژیک اسرائیل هستند. دولت نتانیاهو حمایت از شورشیان سوریه در جنگ خود علیه ایران متحد اسد علوی را که شاخه ای از اسلام شیعه است ابراز کرده است.
نتانیاهو همچنین خواستار حمله نظامی به ایران و از بین بردن تاسیسات هسته ای این کشور، به جای اعتماد کردن به مذاکراتی شده که می تواند به این اطمینان منجر شود که ایران بمب هسته ای نخواهد ساخت. اسرائیل در حال حاضر تنها کشور منطقه است که سلاح هسته ای دارد، هر چند این کشور از اذعان به داشتن زرادخانه هسته ای بزرگ و پیچیده ای که در اختیار دارد سر باز می زند.
پادشاهی عربستان همچنین از شکست اخیر مذاکرات صلح اسرائیل و فلسطین مستاصل شده، تحولی که منافع عربستان را بیشتر تضعیف می کند به ویژه زمانی که متحد ایران، یعنی حماس، موفق شد با مقامات فلسطینی فتح بر سر یک دولت وحدت ملی به مذاکره بنشیند. حماس هم با اخوان المسلمین ارتباطی نزدیک دارد.
اتحاد اسرائیل و عربستانمنافع مشترک متعددی باعث ایجاد این اتحاد عجیب و بی سابقه میان اسرائیل و عربستان سعودی شده، به ویژه هنگامی که بندر -سفیر دیرین پادشاهی عربستان در ایالات متحده- مسئول سازمان اطلاعاتی قدرتمند ریاض بود. نتانیاهو و بندر هر دو " هلال شیعی " را که تهران و از طریق بغداد و دمشق به بیروت هم کشیده می شود - تهدیدی استراتژیک علیه خود می دیدند.
به همین دلیل، آنها خود در به چالش کشیدن ایران و متحدان شیعه اش هم سنگر دیدند.
نتانیاهو و بندر همچنین، به طور مشترک از دولت اخوان المسلمین که از طریق انتخابات در مصر به قدرت رسید نفرت داشتند، نفرت بندر به دلیل آن بود که این دولت، نوعی چالش سیاسی برای سلطنت عربستان بود و نفرت نتانیاهو به خاطر آن بود که این دولت مسیر عرضۀ سلاح و نیرو را در غزه برای حماس بازمی کرد. هر دوی این مقامات، از برکناری محمد مرسی، رئیس جمهوری منتخب مصر و سرکوب نظامی و وحشیانۀ اخوان المسلمین در مصراستقبال کردند.
برکناری بندر توسط ملک عبدالله در اوایل سال جاری ضربه ای کاری به پیکرۀ تندروهای ضد ایرانی در عربستان سعودی و اسرائیل بود. ریاض به عنوان تازه ترین نشانه این تغییر ژئوپولوتیک، از ظریف، وزیر امور خارجه ایران برای دیدار از این کشور پادشاهی –در هر فرصتی که مایل بود- دعوت کرد تا پیرامون این امر به گفتگو بنشینند که "ایران چگونه می تواند در تلاش برای امنیت حداکثری منطقه سهمی به عهده بگیرد."
تمایل عربستان سعودی برای گفتگو با ایران رقابت صد سالۀ سنی و شیعه را از نفس نمی اندازد، اما این امر می تواند جنگ و خونریزی در منطقه، به خصوص در سوریۀ جنگ زده را کاهش دهد. تنش زدایی همچنین می تواند با تقویت اصلاح طلبان اردوگاه دو طرف به نسخۀ جدیدی از گلاسنوست جنگ سرد ( اصلاح ساختاری و سیاست درهای باز و شفافیت فعالیت های نهاد های حکومتی ) تبدیل شده و به تکامل برسد.
آنطور که قتل عام در سوریه نشان می دهد، هیچ نوع پیروزی قطعی و واقعی برای دو طرف درگیر در جنگ نیابتی میان ایران و عربستان وجود ندارد. در چنین وضعیتی، تنها نتیجه منطقی این بحران برای ایران و عربستان بازگشت به عقب و حرکت به سمت مذاکرات واقع بینانه است. برقراری صلح در سوریه همچنین ضربه ای جدی به افراط گرایان سنی القاعده می زند که با سوء استفاده از این خشونت ها و اختلافات عراق و سوریه را پاره پاره کرده اند تا زمینه را برای ایجاد پایگاه های جدید عملیاتی خود در مرکز خاور میانه فراهم کنند.
حتی اگر این تنش زدایی بین ایران و عربستان سعودی برسر جنگ داخلی سوریه و منافع استراتژیک گسترده تری، مانند محدودیت در برنامه هسته ای ایران موثر واقع شود، باز هم دو کشور مطمئنا دشمن یکدیگر باقی می مانند و به سادگی خطوط قرمز خود را از نو ترسیم می کنند. زیرا برای عربستان سعودی، یمن و بحرین تبدیل به اولویت خواهد شد و ایران به دنبال تقویت روابط خود با سوریه و عراق خواهد رفت.
اما این نقشه استراتژیک جدید می تواند، دو کشور ایران و عربستان سعودی را رویاروی القاعده قراردهد، که از همان روز اول، خود را (با وجود حمایت های گاه و بیگاه عربستان از این جهادگران) دشمن قسم خوردۀ سلطنت عربستان اعلام کرده اند. ستیزه جویان القاعده یمن، همسایه عربستان سعودی را نیز هدف قرار داده اند، که همین امر افراط گرایان را به تهدیدی علیه ثبات دراز مدت عربستان تبدیل می کند.
از زمان جنگ ایران و عراق در سال 1980، که توسط صدام حسین در عراق و با حمایت عربستان علیه ایران راه اندازی شد، این ها میادین نبردی تاریخی بوده که ایران انقلابی و سلطنت طلبان عربستان سعودی طی سه دهه و نیم گذشته در آن مشغول رقابت بوده اند. اما آنچه که طی سال های اخیر تغییر کرده ، توانایی و تمایل ایران عقب راندن سعودی ها و البته افزایش فشار در داخل عربستان سعودی علیه خاندان آل سعود است.
دفاع از تاج و تختملک عبدالله سالخورده، برای خنثی کردن برخی فشارهای داخلی عربستان که از سوی سعودی های جوان، آزاداندیش تر، و کاربر اینترنت اعمال می شود، صلاح کار را در تمرکز بیشتر بر نگرانی های داخلی می بیند. در این راستا، او سمت جدیدی را ایجاد کرده و برادر کوچکتر خود یعنی مقرین را به سمت معاون ولیعهد، یا جانشین شاهزاده سلمان ولیعهد عربستان منصوب کرده است.
این تهدید علیه نسل سلطنتی از سعودی های تحصیلکرده ناشی می شود که خواستار آزادی های بیشتر، از جمله اجازۀ رانندگی به زنان و گسترش آزادی بیان هستند. نرخ بیکاری نیز نگرانی عمدۀ اقتصادی است، به خصوص که درآمدهای نفتی عربستان نیز، در آیندۀ نزدیک و با افزایش صادرات عراق و ایران و افزایش مصرف داخلی عربستان تحت فشار خواهد بود.
اما بزرگترین تهدید، دستکم از دیدگاه خاندان سلطنتی عربستان، اخوان المسلمین است. ریاض برای درهم شکستن دولت منتخب اخوان در قاهره، از دیکتاتوری نظامی مصر حمایت مالی کرد و موجب شد تا این دولت نظامی بتواند سال گذشته قدرت را در مصر به دست بگیرد.
عربستان سعودی و البته به میزانی کمتر کویت و امارات متحده عربی، طی مدت 12 ماه پس از کودتای ژوئیه 2013 بالغ بر 4.6 میلیارد دلار. کمک مالی در قالب نفت و فرآورده های نفتی به مصر اعطا کرده اند. این میزان، بدون احتساب میلیاردها دلار اعتبارات و کمک های شورای همکاری خلیج فارس است، توسط بانک امریکا - مریل لینچ ، حدود 18 میلیارد دلاردر سال مالی 2014 برآورد شده است.
پیام عربستان و شورای همکاری خلیج فارس، که در تقابل با دولت اوباما، اما در حمایت از اسرائیل استنباط می شود ، این است که اخوان المسلمین نباید به حکومت برسد. در ماه مارس گذشته، عربستان سعودی، بحرین و امارات متحده عربی سفرای خود را از قطر برسر حمایت دوحه از اخوان المسلمین و دیپلماسی نرم قطری ها در قبال ایران از این کشور فراخوانده اند. سعودی ها بعدها ، اخوان المسلمین را یک سازمان تروریستی اعلام کردند.
در واقع این کشور پادشاهی بیم آن دارد که مبادا، که برخی یا همۀ این نیروهای هوادار دموکراسی ، با هم ادغام شوند و بهار عربی را تجدید حیات کنند و پایه های ثبات این پادشاهی را سست کنند.
ایران ، نیز به همین اندازه اما به دلایلی بسیار متفاوت ، به زمانی برای یارکشی مجدد نیاز دارد. این کشور با وجود مقاومت مستمر نئو محافظه کاران و تندروهای وزارت خارجه نسبت به راه حل مبتنی بر مذاکره برای حل و فصل مناقشه هسته ای ایران -در حال حاضر سرگرم شکستن انزوای تحمیلی غرب و امکان معامله گسترده تر با ایالات متحده برسر تحریم هاست.
برای قدرت های جهانی که بیشتر طرفدار خاورمیانۀ صلح آمیز هستند، خبر آب شدن یخ روابط عربستان و ایران باید خبری مسرت بخش و مثبت باشد. روسیه و چین به دلایل دیپلماتیک و البته اقتصادی از این موضوع استقبال خواهند کرد و بیشتر کشورهای اروپایی احتمالا محتاطانه مشوق آن خواهند بود، زیرا تجارت با ایران، اقتصادهای کوچک و ضعیف این قاره را تقویت می کند.
با این حال، مشخص نیست که این دومینو به کدام طرف متمایل خواهد شد. منافع قدرتمندی در کشاندن این دو کشور به سمت تنش زدایی و آبشار صلح وجود دارد، اما نیروهای قوی دیگری نیز درکار است که هنوز هم ترجیح می دهد این دو کشور مدام با یکدیگر در تقابل باشند و رویارویی میان آنها افزایش یابد و تنها راه حل موجود برای حل و فصل دراز مدت درگیری های ناشی از ایران در سوریه را در اعمال سیاست تغییر رژیم می دانند.