گروه فرهنگ و هنر، تعدادی از کارشناسان فرهنگی عصرجمعه در برنامه مناظره شبکه یک سیما گردهم آمدند تا اصول و مبانی فکری شهیدمرتضی آوینی درحوزۀ فرهنگ را موردبررسی قراردهند و با وجود این که لابه لای حرف های مهیمانان(کارشناسان) برنامه صحبت های نیز پیرامون اندیشه ها و آرای سیّدشهیدان اهل قلم مطرح شد، بیش از آن به سوی حواشی و جنجال های البته جذاب تر تلوزیونی و رسانه ای حرکت کرد.
به گزارش بولتن نیوز، در برنامه مناظره این هفته، شهاب اسفندیاری، دکترای مطالعات فیلم از دانشگاه ناتینگهام انگلیس، بهروز افخمی کارگردان و فیلمنامه نویس سینما، عبدالله اسفندیاری کارشناس ارشد فرهنگی، دکتر شهریار زرشناس نویسنده و دوست شهید آوینی و وحیدجلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ، پنج میهمان این برنامه بودند.
این که چه می شود که هرگاه می خواهیم دربارۀ فرهنگ(یا هر آن چه به آن مربوط است، از هنر و مباحث هنری گرفته تا جدی ترین و خشک ترین مسائل حوزۀ علوم انسانی) کارمان یا با تکرار مکررات و تعارف در تفکر و گفت و گو به نتیجه ای معادل با "هیچ" تبدیل می شود، سوالی است که باید لااقل طرحش کنیم.
این که حتی برنامۀ جدی و تخصصی ای مثل مناظرۀ شبکۀ یک سیما، عرض کمتر از ده دقیقه به از محور اصلی اش خارج شده و تبدیل به دادوبیدادهای سیاسی و جنجال های حزبی می شود. این که حتی سازنندگان و تهیه کنندگان این برنامه هم نمی توانند برنامه شان را پیش بینی کنند. این که کارشناسان ما(در هر زمینه ای) فکر می کنند، چون قرار است با یکدیگر مناظره کنند، باید لزوماً با افشاگری ها سیاسی و دادوبیداد و پریدن در صحبت یکدیگر، طرف مقابل را کنفت کنند و انتقام بگیرند. این که واقعاً بلد نیستیم با هم گفت و گو کنیم. این که تلقی مان از مناظره این است که هرکدام از طرفین نظر خود را بی توجه به موضوع مشترک بحث فریاد بزند. این که فکر می کنیم هرچه حجم سیمان مغزمان بیشتر و سنگین تر باشد، اندیشمندتریم؛ چون در مناظره زورمان به طرف مقابل می چربد و او را له می کنیم!
البته اصلاً مقصودمان این نیست که مناظرۀ دیشب، توهینی بود به سیّدشهیدان اهل قلم و اندیشۀ والای او را شهید کرد. مساله این نیست. درحقیقت قرار نیست که به چنین چیز مقدسی(اندیشۀ فرهنگی-اسلامی شهید آوینی) توهین شود که بگوییم اتفاقی ناخوشایند رخ داده است.
در ابتدای این مناظره شهاب اسفندیاری که البته بیش از سایرین متعهد به اصول گفت و گو بود، با اشاره به شهادت اسطوره ای شهید آوینی، گفت: خون آوینی، موجب تطهیر سینما شد! نکته ای که البته تا انتهای برنامه با بی توجهی دیگر کارشناسان و حتی دکتر احمدی(مجری برنامه) فراموش شد.
مرادم از بازگویی قول شهاب اسفندیاری فارغ از این که منظور خود ایشان چیست، این است که انگار بیش از آن که ما متعهد به اندیشۀ آوینی باشیم، بر روی شهادت و خون او سرمایه گذاری می کنیم. البته که شهادت آن بزرگوار مساله ای مهم و غیرقابل انکار است. البته که شهادت در سیر تحول و تطور اندیشۀ آوینی، نقطۀ عطفی است که با معنای قدسی نهفته در خود، همه چیز را تطهیر می کند. با این حال آیا این که به این راحتی نیستی مادی آوینی را مهمترین وجه اندیشۀ زندۀ او بدانیم، گویای تعهدمان نسبت به اندیشۀ آوینی و تفکر حزب الهی است.
ناگفته نماند که اتفاقاً مناظرۀ دیروز شبکۀ یک، یکی از بهترین بحث های چالشی پیرامون اندیشۀ آوینی بود و باتوجه به این که تهیه کنندگان این برنامه لااقل سعی کرده بودند از همۀ جناح سیاسی افرادی را برای صحبت دربارۀ شهیدآوینی به خط کنند، از این منظر اجحافی در حق هیچ جناحی صورت نگرفت. به بیان دیگر هم افشاگری های جلیلی دربارۀ سانسور صدای آوینی توسط صداوسیما که درخود صداوسیما مطرح می شد، به قدر کافی جذاب و هم افشاگری های دکترزرشناس درخصوص مدیریت فرهنگی کشور در دوران سازندگی و اصلاحات. از آن سو نیز به همان میزان فرصت به عبدالله اسفندیاری رسید تا به انکار همه چیز بپردازد و امکان قضاوت صحیح را برای مخاطب فراهم آورد. اتفاقاً موضع افخمی هم خوب و قابل دفاع بود. او از همان ابتدا گفت، آوینی را از سال 59 به بعد شناخته و آوینی ای را باید از همین دوران شناخت و نه پیش و پس از آن!
صحبت از امکان ادامه یافتن اندیشۀ، اما حلقۀ مفقودۀ مناظرۀ دیروز و عموم صحبت ها و گفت و گوهایی از این دست است. مساله البته اظهارنظر دوخطی این کارشناسان در دقایق پایانی یک برنامۀ چهارساعته نیست. مساله این است که یا می خوایم شهیدآوینی را به عنوان الگویی برای هنرمندان و لااقل سینماگران مستند ایرانی معرفی کنیم یا نه! اگر او را واقعاً سیّدشهیدان"اهل قلم" می دانیم و این عنوان را برای تکه پاره کردن تعارفات رایج به کار نمی بریم و منظوری پشت این نام گذاری هاست، باید بیشتر کار کنیم. باید مقالات آوینی را بخوانیم. باید فیلم هایش را ببینیم. باید نقدهایش را دربارۀ آثار سینمایی جدی بگیریم. باید مقالاتش را با روشی اصولی و دانشگاهی دسته بندی کنیم. باید مخاطب این نوشته ها را باتوجه به ردۀ سنی مخاطبان، تعیین کنیم. می توانیم این بخشی از آن ها را حتی در کتب درسی و آموزشی مدارس جاداده و تعدادی را به دروس دانشگاهی اضافه کنیم.
می توانیم به جای این که بر سر او دعوای سیاسی راه بیاندازیم و با نامش سهم خواهی سیاسی کنیم، فیلم هایش را بازپخش کنیم. به جای این که منتقدسینما را بیاوریم که راجع به سریال های دست چندمی به زور نظریه بافی کند، به غنای تکنیکی و سینمایی آثار مستند آوینی بپردازد.
مهمتر ازهمه، فرهنگِ گفت و گو را با بازخوانی و صحبت درخصوص آوینی و اندیشمندانی همچون او بیاموزیم و آموزش دهیم. فراموش نکنیم که یکی از مهمترین جوانب آرا و نوشته های آوینی، جنبۀ چالشی و گفت و گویی آن ها بود. درصد قابل توجهی از نوشته های آوینی، یادداشت ها و مقالات واکنشی است که یا در واکنش نسبت به فلان رویداد مخرب فرهنگی نوشته شده یا نقد فیلم های به اکران در آمدۀ سینماست که این ها نیز خود نمونه ایست از اظهارنظر واکنشی. با این حساب می توان اصول گفت و گو را نیز با این نوشته آموزش داد.
در ابتدا انتقاد کردیم از مناظره که چرا این قدر جدلی و حاشیه ساز بود و حال می گوییم منظق گفت و گو را از نوشته های بعضاً تند و تیز شهید آوینی بیاموزیم. آری. منظور ما از آن انتقاد به هیچ وجه این نیست که باید با تسامح و تساهل کارمان را پیش ببریم و هرچه برسرمان آوردند، سکوت کنیم. مساله این است که اولاً دلیل فریادهای مان، گرفتن حقی باشد و نه گرفتن سهمی! و مهم تر از آن یادبگیریم که فریاد زدن هنگامی بجاست که کلامی حق به زبان بیاید و نه صوتی انکر که تنها می خواهد سخنی دیگر را فروپاشنده و سانسور کند!