به گزارش بولتن نیوز، شروین طاهری امروز سه شنبه 19/1/93 طی گزارشی در روزنامه وطن امروز
نوشت: : بیشتر از یک ماه از ناپدیدشدن پرواز MH370
هواپیمایی مالزی میگذرد. در این مدت روزی نبوده است که نشانه و سرنخی
فیزیکی یا رادیویی از آن بوئینگ 777 غولپیکر که در مسیر کوالالامپور به
پکن غیب شده است، پیدا نشود اما در عمل هنوز حتی رد یک سیگنال از جعبه
سیاه آن پیدا نشده. در دو هفته اخیر همه جستوجوها برای بقایای هواپیمای
مالزیایی در اقیانوس آرام جنوبی و حوالی سواحل شمالغربی استرالیا متمرکز
شده است و مقامات کوالالامپور هم رسما سقوط طیارهشان و مرگ همه سرنشینان
را پذیرفتهاند اما مشکل اینجاست که تا این لحظه تنها خبر قطعی در مورد
پرواز MH370، غیبشدن آن است نه سقوطش. پس از 31 عملیات اکتشاف ناکام در 30
روز، آخرین یافتههای ادعایی از این هواپیما را دیروز مقام دفاعی
استرالیا، آنگوس هوستون مطرح کرد. او که کاپیتان ناو «اوشن شیلد»
استرالیاست، مدعی است سرنخهایش از جعبههای سیاه بوئینگ غیب شده، جدیترین
سرنخهایی است که در این مدت یافت شدهاند اما پیش از او، یک ناو چینی هم
که مژده داده بود بالاخره رد سیگنالها را گرفته دست خالی از اقیانوس هند
جنوبی بازگشت. شاید به این دلیل مهم که نباید دراقیانوس هند جنوبی بهدنبال
یک بوئینگ 777 غیب شده گشت بلکه باید در اقیانوس منجمد شمالی بهدنبال ردی
از یک پرنده آمریکایی عظیمالجثه با پیشرفتهترین سامانههای راداری بود.
دلیل آن را بزودی خواهید فهمید.
همه میدانند بوئینگ 777-200 یک هواپیمای مجهز به سامانه «رصد پروازی»
است، سامانهای که به سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) این امکان
را میدهد هر ماشین پرنده در هر کجای سپهر «تروپوسفر» [اولین و در
دسترسترین لایه جو پیرامون زمین برای ما] را در شرایط اضطراری رهگیری،
رهیابی و حتی هدایت کند. نکته اینجاست که یکی از طراحان اصلی این سامانه
برای سازمان جاسوسی آمریکا، شرکت بوئینگ است که دست در دست جنرال الکتریک،
بزرگترین شرکای ساخت لوازم و ادوات فوقپیشرفته امنیتی CIA هستند. در
خودیبودن «جان برنان»، نفر اول مقر مرکزی سیا در «لانگلی» ویرجینیا و
«جیمز مک نرنی» همهکاره کارخانه بوئینگ در شیکاگو همین بس که سازمان
اطلاعات مرکزی پس از پایان جنگ دوم جهانی در سال 1947 توسط شورای امنیت ملی
ایالات متحده تاسیس شد که برادران راکفلر [شخص نلسون راکفلر] بر آن حکم
میراندند. آنها سازمان اطلاعاتی جدید را به پسرعموهای یهودیشان برادران
دوپونت (بله درست حدس زدید، کاراکترهای کارآگاههای دوقلوی دست و پا چلفتی
در داستانهای تنتن، هجویه «هرژه» بر نسخههای اصلی آمریکایی بوده است)
مقاطعه دادند و تا امروز CIA زیر سیطره راکفلرها باقی مانده است، همانگونه
که آنها سهام قاطع بوئینگ و جنرال الکتریک را به همراه رؤسایشان در لندن
(خاندان روتشیلد) در اختیار دارند. پس سالهاست که بوئینگ به ابزار توسعه
عملیات اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا در کل جهان بدل شده است. اگرچه مرکز «رصد
هوایی» CIA در منتهیالیه شمال اقیانوس آرام (یا اقیانوس منجمد شمالی) از
سامانههای جهانی کنترل پروازی دیگری نظیر «رایثئون» یا شبکه جهانی ارتباطی
سیستمهای ناوبری مورد استفاده خلبانان همه هواپیماهای فعال تجاری نیز سود
میبرد اما تکیه اصلیاش به سامانه بوئینگ است.
به همین دلیل این فرض که یک فروند بوئینگ 777 - 200 مجهز به رابط راداری
این سامانه در گوشهای از کره خاکی، حتی اگر آن گوشه آبی باشد، غیب شود و
یک ماه خبری از آن نشود از بیخ و بن منتفی است.
عجیب آنکه در این مورد نه فقط CIA و شرکت بوئینگ، بلکه هواپیمایی مالزی و
حتی دولتهای مالزی و چین (از آن جهت که اغلب مسافران پرواز MH370 چینی
بودند و خود چین مشتری بوئینگ است) نیز سکوت اختیار کردهاند.
تکلیف طرفهای آمریکایی که کاملا روشن است اما طرفهای آسیایی نیز قطعا در
هنگام خرید بوئینگهای پیشرفته توسط شرکت سازنده از قابلیتهای آنها و
اینکه این پرندههای غولپیکر ممکن است در مواقع لزوم توسط مرکز «سیا» رصد و
کنترل شوند، آگاهی داشتهاند.
در حقیقت آنها میدانند بوئینگ میداند هواپیمای غیب شده مالزیایی در حال
حاضر دقیقا در کدام عرض و طول جغرافیایی قراردارد، حتی اگر فرسنگها زیر
دریا آرام گرفته باشد و باز هم حتی اگر از سپهر تروپوسفر و استراتوسفر
فراتر رفته و به خارج از جو کره زمین پریده باشد چرا که بوئینگ شریک فضایی
دولت آمریکا و ناسا هم هست. سالهاست در رسانههای آمریکایی پرسشهایی
بیپاسخ در مورد آنچه در پژوهشگاههای بوئینگ میگذرد مطرح میشود. این
پژوهشگاهها بعضا از همتایان خود در ناسا هم سریترند، طوری که میتوان این
شرکت و دیگرانی مثل جنرالالکتریک را که با آن سهام مشترک دارند، بخش
سختافزاری CIA
تعبیر کرد. بنابراین امروز اگر مالزی، آمریکا و شرکت هواپیمایی غولآسایش
را در مورد اطلاعات مربوط به بوئینگ 777 غیب شده آنچنان که باید زیرفشار
نمیگذارد صرفا به خاطر فرار از مسؤولیتی است که آگاهی از قابلیتهای CIA
در مورد کنترل هواپیماهای بوئینگ بر عهدهاش میگذارد.
این نکته بسیار مهمی است که باید مورد توجه دولت آقای روحانی نیز قرار
بگیرد. اعلام آمادگی بوئینگ و جنرالالکتریک برای فروش قطعات یدکی
هواپیماهای فرتوت آمریکایی به ایران که به درستی توسط «دکتر سعید زیباکلام»
با انگیزه «جاسوسی به بهانه تعمیر» توصیف شده است،
به سادگی میتواند طرح عملیاتی مشترک با کاخ سفید باشد در همین مورد باید
به یکی دیگر از ساکتین ماجرای غیبشدن هواپیمای مالزیایی اشاره کرد: شرکت
رولز رویس!
رولز رویس ظاهرا فقط موتور جتهای بوئینگ را میسازد اما سکوت این کمپانی
انگلیسی ـ آمریکایی از آن رو است که در محصولات معاصر بوئینگ، یک سامانه
ناوبری فوقپیشرفته خودکار در موتور این هواپیماها جاسازی شده که حتی اگر
به فرض یک خلبان، همه گیرندهها و فرستندههای چندگانه یعنی مجموعه
ترانسپاندرها را که امکان رصد طیاره او را برای مرکز CIA ممکن میسازد از
داخل کابین غیرفعال کند، بازهم سامانه «رصد پرواز» از طریق مقر خود در
اقیانوس منجمد شمالی و به واسطه شعب متعددی که در پایگاههای آمریکایی در
سراسر جهان دارد، میتواند آن هواپیما را رهگیری کند.
داستان دروغینی که رسانههای سلطه به خورد افکار عمومی جهان میدهند که
خلبان مالزیایی، کاپیتان «ظهاریه شاه» سامانه ردیابی (ترانسپاندر) را شخصا
غیرفعال کرده، همان دمخروسی است که با دانستن نکات یاد شده از ماجرای
غیبشدن پرواز MH370 بیرون میزند. چون حتی اگر خلبان میخواست به عمد
هواپیمایش را سرنگون کند باز هم نمیتوانست آن را از رادار بوئینگ و CIA
غیب کند.
همین داستان ساختگی میتواند هدف کلی عملیات غیب کردن هواپیمای مالزیایی
را در بر داشته باشد. آنچه آمریکا میخواهد در باور من و شما نقش ببندد،
این است که یک خلبان مسلمان اهل آسیای جنوب شرقی ـ یعنی منطقهای که به
گواهی همه استراتژیستهای معتبر جهان، مقصد بعدی هژمونی سلطه و آتشافروزی
غرب پس از خاورمیانه و آفریقاست ـ دست به اقدامی تروریستی زده. بعید است
توضیحی شفافتر از این مورد نیاز باشد، چون حتما شما هم متوجه شدهاید که
هر جا بحث تروریسم داغ شود، متعاقبا آمریکا بهعنوان آژان بینالمللی
سروکلهاش آنجا پیدا میشود و با حربه اسلامهراسی و تروریسمهراسی، جنگ
راه میاندازد.
این بار منطقه هدف آمریکا، منطقهای بسیار حساس است. آسیای جنوب شرقی در
مرکز همه مناطق استراتژیکی قرار دارد که روز به روز برای غرب اهمیت سیاسی،
اقتصادی و بالطبع نظامی بیشتری پیدا میکند. اول از همه اینکه در یک قدمی
چین قرار دارد، قدرتی غیرقابل مهار که آمریکا برای حفظ وجهه ابرقدرتی خود
هم که شده، مجبور است مهارش کند.
با محاسبهای کلی میتوان دریافت که دستکم نیمی از محصولات صادراتی چین
(به جز آنهایی که به شرق چین یعنی آمریکا صادر میشود) که در حال فتح
بازارهای جهانی هستند و تقریبا همه سوختی که وارد مخزن اژدهای زرد میشود
از طریق شاهراههای آبی آسیای جنوبشرقی انتقال مییابد.
شاه این شاهراهها تنگه «مالاکای» مالزی است یعنی نخستین جایی که در
داستانسرایی رسانههای سلطه برای سقوط هواپیمای غیبشده در نظر گرفتند.
اگر آمریکا بخواهد چین را به زانو درآورد کافی است این شاهراه را ناامن
سازد.
از همین کلیدها در داستانسراییهای مربوط به هواپیمای غیبشده میتوان
دریافت که مفقود ساختن این هواپیما توسط CIA و شریکش بوئینگ، آن هم به شکلی
اسرارآمیز و نسبتا طولانی مدت (یک ماه) آنونسی است به قصد آگهی جنگ و
ناامنی آینده در شریانهای حیاتی آسیای جنوبشرقی به طوری که میتوان از
روی مشخصات و ویژگیهای پرواز MH370 نقشه آینده جنگ همهجانبه غرب علیه
اژدهای شرق را ترسیم کرد. همین که هواپیمای مفقود شده خطوط هوایی مالزی از
یک کشور مسلمان عازم چین بوده و اغلب مسافرانش هم چینی، پیامی است از سوی
آمریکا به جامعه یک میلیارد و سیصد میلیون نفری چین که هر وقت بخواهیم
میتوانیم شما را محاصره کنیم. در عین حال ذهن مردم منطقه و جهان آماده
میشود برای ظهور موج جدیدی از تروریسم اسلامی دروغین
- مشابه غائلهای که امروز در خاور میانه شاهدش هستیم - در مناطق
مسلماننشین شرق و جنوب شرقی آسیا از مالزی و اندونزی گرفته تا تایلند،
بنگلادش و سینکیانگ در غرب چین. دریای چین جنوبی که چندی پیش صحنه نخستین
برخورد جدی ناوگانهای آمریکا و جمهوری خلق چین بود، کمی بالاتر از این
منطقه قرار دارد. اقیانوس آرام که قدیمیترین حوزه نفوذ استعمار آمریکایی
از سالهای واپسین قرن نوزدهم است در شرق این منطقه واقع شده و سرانجام
قاره اقیانوسیه به مرکزیت استرالیا که از آن به «آمریکای شرق دور» یاد
میشود، با میادین نفتی عظیم تازه کشفشدهاش در جنوب این منطقه. همه
جغرافیایی که در اینجا شرحش رفت با همه وسعتش در عین حال زمین بازی آینده
اقتصاد غرب تحت عنوان «منطقه اقتصادی اقیانوسیه» نیز خواهد بود که 2 سال از
امضای نخستین معاهده آن میان آمریکا، کانادا، مکزیک، استرالیا، اندونزی،
مالزی، ژاپن، تایلند و ... میگذرد. این منطقه اقتصادی قرار است مقابل
اقتصاد چین بایستد و مهمتر از آن، حیات «دلار» آمریکا را بهعنوان ارز
شماره یک جهان تضمین کند. پس میتوان گفت هواپیمای بوئینگ 777 همراه با
راهنمای نقشه استعمار آینده آمریکا در شرق دور، نهتنها مفقود نشده بلکه در
ذهن مردم جهان کماکان پرواز میکند تا ماتریکس اسرارآمیز آن رفتهرفته در
دنیای واقعی معنا و مفهومی برای ما پیدا کند.
....................................................................................................................................
در مجموع كل مطالب به واقعيت نزديك است