از زمان ورود تا ساخت اولین فیلم، از اولین فیلم تا اعلام استقرار پهلوی دوم، از بیثباتیهای بعد از جنگ جهانی دوم تا پایان دهه سی، از دهه چهل تا انقلاب اسلامی، و سه دهه بعد از انقلاب اسلامی.
گروه فرهنگ و هنر، سینما رسانه است؛ یک رسانه بسیار تأثیرگذار. از زمان
اختراع این رسانه تا امروز در مهد تولد آن تحولاتی وسیع به وقوع پیوسته اما یک چیز
در مورد آن ثابت بوده: استفاده از این ابزار برای اهداف سلطهجویانه دنیای غرب.
به گزارش بولتن نیوز، در
سینمای غرب از نظر محتوا به ندرت میتوان چیزی را یافت که چنین هدفی را دنبال
نکند. حساسیت سیاستمداران و سیاستگذاران آمریکا نسبت به سینما تا آنجا بود که در
یک دوره چندین ساله بعد از جنگ جهانی دوم به تفتیش عقاید فعالان این صنعت، از
بازیگران گرفته تا فیلمنامهنویسان و دیگر دستاندرکاران آن، مبادرت کردند و به
راحتی هرکس را که حتی احتمال میدادند در چهارچوب تفکر آمریکایی فکر و عمل نمیکند
با انگ گرایش به کمونیسم و شوروی متهم، منزوی و مجازات میکردند.
امروز نیز با
وجود تغییر آن روشها، همان کنترل شدید روی این صنعت ادامه دارد و حتی فیلمهایی
که در ظاهر به انتقاد از جامعه و سیاست آمریکا میپردازند، به شیوهای زیرکانه و
پیچیده مبلغ فرهنگ آمریکایی بوده و بر قدرت بلامنازع آمریکا در تمام جنبهها تأکید
میکنند.
روزگذشته نخستین شماره از این پرونده را تحت عنوان"دو ویژگی مهم درخصوص ظهورسینما در ایران (1)"به طبع رساندیم و آن چه در ادامه می آید بخش دوم از پروندۀ جدیدی است که به همّت گروه
فرهنگ و هنر بولتن نیوز در حدود یکصدصفحه و تحت عنوان
"سینمای ایرانی"
تنظیم گردیده و در آن با نگاهی متعهد به ارزش های ملّی و مذهبی سعی شده،
ضمن بازگویی کامل و بی کم و کاست تاریخ طولانی هنر-صنعت سینما که تنها 5سال
پس از اختراع آن توسط برادران لومیر در فرانسه، وارد کشورمان گردیده، به
برخی معضلات و کوتاهی های امروز این پدیده نیز پرداخته و مسیر را برای
پویندگان فردای این راه پر پیچ و خم هموار سازیم.
سینمای ایران در گذر تاریخ
برای درک وضعیت سینمای ایران درحال حاضر و دریافت چرایی معضلات ساختاری آن و ناتوانی این سینما در همسویی با ارزشهای انقلاب و گفتمان مسلّط نظام، لازم است نگاهی تاریخی به سینما و معظلات و مشکلات آن داشته باشیم و جریانهای شکلگرفته در آن را بررسی نماییم تا ببینیم هرکدام از این جریانها تا چه میزان در سینمای امروز ایران وجود دارند و چه جریانهایی بر این سینما حاکم شده اند.
به این جهت و با رعایت اصل ایجاز و اختصار، این پدیده را به عنوان چیزی وارداتی از زمان قاجار مطالعه کرده و برای آن مقاطعی زمانی درنظر میگیریم که نامرتبط با مقاطع تحولات تاریخی نیست. از زمان ورود تا ساخت اولین فیلم، از اولین فیلم تا اعلام استقرار پهلوی دوم، از بیثباتیهای بعد از جنگ جهانی دوم تا پایان دهه سی، از دهه چهل تا انقلاب اسلامی، و سه دهه بعد از انقلاب اسلامی.
از زمانی که سینما به طورجدی در جامعه ایران مورد توجه اقشار مختلف قرارگرفت همواره مخالفتهایی هم با آن ابراز میشد که نه مخالفت با ماهیت بلکه مخالفت با محتوا و کاربرد آن بود. سینما درواقع یکی از مظاهر تجدد به شمار میرفت که رژیم پهلوی قصدداشت از آن به عنوان ابزاری برای نابودکردن سنتها و فرهنگ بومی استفاده برده و به ترویج فرهنگ غرب بپردازد و این که بخشی از روحانیون علیه آن موضع گرفته و این چنین سینمایی را موجب تضعیف اعتقادات مردم میدانستند، نتیجۀ منطقی رویکرد رژیم پهلوی به سینما بود. فعالان فرهنگی و سیاسیِ هوشمند و آگاه به روشنی میدیدند که این ابزار برای ارتقای سطح فرهنگ مردم به کارگرفته نمیشود و بهعلاوه، روشنفکرانی هم وارد عرصه شدهاند که یا به رژیم وابسته بوده یا به دلیل تعلقخاطر به گرایشهای غیربومی(مارکسیسم و لیبرالیسم) از سینما نیز تنها درجهت منافع خود و حامیانشان بهره میبردند.
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی امیدهایی پررنگ برای تغییر فضا در این عرصه ایجادشد. اما موضعگیریهای افراطی همچنان ادامه داشت تا اینکه موضع روشن و صریح حضرت امام(ره) مبنی بر لزوم پاکسازی فرهنگ از مفاسد و فرهنگ مبتذل غرب، حجت را برهمه تمامکرد و نیروهای انقلاب سرگرم تغییرفضای فرهنگی و بهطورمشخص سینمای ایران شدند.
در اوایل کار درمیان سینماگران شعارزدگی رواج یافت. از طرفی باتوجه به این که نوع و جنس کار سینما مستلزم اختلاط زن و مرد بود، در فضای کار سینما، مراودات نامناسب هم وجود داشت که البته با توجه به سیاستهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، مهارشده و به حداقل رسید؛ ضمن آن که فضای انقلابی و ارزشی غالب در آن مقطع هم تا حدی به مهار درونی کمک میکرد. در این فاصله مفاهیم تازهای در سینمایی که به سینمای ایران مشهور شده بود، واردگردید. از طرفی همزمان با شعلهور شدن آتش جنگ تحمیلی، شاهد تولد سینمای جنگ هم بودیم که به نظرمیرسد تا پیش از این سابقهای نداشت.
آنچه به عنوان سینمای دینی از آن یاد میشود هم در این دوران پا به عرصۀ وجود گذاشت. فقدان نظریه درخصوص سینمای دینی به شکلی دیگر نمایان شد. درحالی که"دین" و "سینمای دینی" مفاهیمی کلی(بدون تعیین مرزها و تعریف ابعاد آن) بودند و منابعی هم که از آن ها برای توضیح این مفاهیم جدید استفاده میشد، تماماً غربی بودند و ارجاعات و مصادیق آن هم به همچنین؛ برداشت و تعریف غرب از مفهوم دین با برداشت ما از دین تفاوت تعیینکنندهای داشته و دارد. درحقیقت، همین مشکل معرفتشناختی تا امروز نیز در این سینما وجوددارد و بخشی از تقابلهایی که شاهد آن هستیم ناشی از همین ضعف است.
سینما "عروس" می شود
با سپری شدن دهۀ نخست انقلاب و پشت سرگذاشتن 8سال دفاع مقدس، وارد دوران جدیدی از سینما میشویم که مصادف است با دوران سازندگی و در این دوره شاهد تغییر مذاق در سینما -هم سینماگران و هم سینمادوستان- هستیم. شاخص آغاز این دوره فیلم"عروس" است که شاید به نوعی آن را بتوان موجد موج ابتذال درسینمای بعد از انقلاب و ترویج تجملگرایی که تا پیش از آن مذموم شمرده میشد، دانست. در پایان این دوره هم فیلمهایی مانند "شوکران" امکان تولید و نمایش پیداکردند که مروج دیدگاههای فمینیستی در جامعه بود. به عبارت دیگر یک دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سینمای ایران که باید هویتی مستقل از فرهنگ غربی پیدا میکرد، شاهد گرفتاری در امواج ابتذال بود.
از خرداد76 تا تیر84 تفکرحاکم بر برخی دستگاههای متولی امورفرهنگی کشور مشخصاً وعامداً غربگرا بود و شاهد گرایش بیش از پیش به سینما بودیم و انواعی از فیلمهایی که اساساً حتی نمیتوان آنها را فیلم به مفهوم ماهوی آن درنظرگرفت تولیدشدند و برخی خطوط قرمز پیشین به آهستگی و در سایه جنجالهای سیاسی شکست و همه به بهانه تسخیرگیشه خود را مجاز به انجام هر کاری دیدند؛ یعنی نوعی ماکیاولیسم فرهنگی بر سینمای ایرانی سایه افکند!
از آن جا که در تیر84، افرادی با ظاهری مقبول و شعارهایی فرهنگی وارد کارزار سیاسی شدند و سکان دولت نهم را در اختیار گرفتند، انتظار بروز تغییراتی اساسی و درونی در روند سینمای کشور ایجاد شد و امید میرفت شاهد قدرت گرفتن سینمایی باشیم که هم تشخص ارزشی و انقلابی سینمای ایران را تأمین کند و ضمن بهبود اوضاع اقتصادی سینمای کشور و جذب مخاطب داخلی، در عرصه جهانی نیز نمایشی از اقتدار فرهنگی نظام باشد و درعین حال بتواند، معیارهای سینمای اسلامی و انقلابی را به جهان و به ویژه کشورهای مسلمان عرضه نماید، و... . اما چنین نشد. و این گزارش مروری است بر اتفاقاتی که به این ناکامی منتهی گردیده است.
بیشک در این بررسی، نمیتوان به همه جنبههای سینمای ایران پرداخت؛ چرا که موضع آنچنان فراخ و گسترده و پردامنه است که کاری گروهی و زمانی کافی میطلبد و البته نتیجهاش هم احتمالاً چندین مجلد کتاب خواهدبود. بهعلاوه در همین بررسی مختصر روشن شد که منابع لازم برای بررسی موضوعی به این اهمیت بسیارکم و منابع موجود هم از نظر محتوا بسیار فقیرند و این هم میتواند دلیل و انگیزهای باشد برای سازمان دادن به فعالیتهای پژوهشی در باب سینمای ایران از جنبههای مختلف از آغاز تا امروز.