به گزارش بولتن نیوز به نقل از مهر، ساعت 2:30 بامداد هفتم آذر امسال کشف جسد مردی از طریق مرکز فوریت های پلیسی به کلانتری 171 اعلام شد. با حضور ماموران در محل و بررسی های اولیه مشخص شد جسد متعلق به مردی ناشناس حدود 40 ساله است. مقتول لباس خانه به تن داشت و هیچ آثاری از دیگری بر روی بدنش مشاهده نمی شد.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران پرونده برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان مبارزه با قتل پلیس آگاهی قرار گرفت.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی و اعلام نظریه تیم پزشکی در خصوص علت مرگ بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن اقدامات برای شناسایی هویت مقتول و خانواده او آغاز شد.
با بررسی پرونده افراد فقدانی و تحقیقات پلیسی هویت مقتول بهنام مهرداد 42 ساله ساکن منطقه نازی اًباد تهران شناسایی شد. خانواده وی نیز با شناسایی تصاویر جسد اعلام کردند مهرداد با کسی اختلاف نداشته است.
در شرایطی که همسر مقتول پس از حضور در اداره دهم و شناسایی تصاویر جسد همسرش اقدام به گریه و زاری فراوان پیش کارآگاهان کرده بود تحقیقات پلیسی از تمام اعضای خانواده مقتول به خصوص همسر وی در دستور کار ماموران قرار گرفت.
سرانجام ب بهره گیری از برخی تناقضات به دست آ مده و دیگر اقدامات پلیس کارآگاهان موفق به شناسایی جوانی به نام بهنام 22 ساله شدند که از چندی قبل با همسر مقتول آشنا شده بود.
با توجه به اطلاعات به دست آمده در روند رسیدگی به پرونده و اطمینان کارآگاهان از نقش بهنام در ارتکاب جنایت محل تردد وی در حوالی امامزاده حسن شناسایی و ساعت 3 بامداد 20 بهمن ماه متهم دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد.
بهنام در اوایل منکر هر گونه آشنایی با همسر مقتول و اطلاع از جنایت شد اما پس از روبرو شدند با دلایل پلیسی لب به اعتراف گشود و با اقرار صریح به ارتکاب جنایت در همان اظهارات اولیه عنوان داشت که طرح و نقشه جنایت را همراه همسر مقتول به نام مریم 29 ساله کشیده و جنایت را نیز از سوی برادرش و سه نفر از دوستانش انجام داده است.
پسر جوان در خصوص آشنایی خود با همسر مقتول و تصمیم به ارتکاب جنایت گفت: چند ماه پیش با مریم آشنا شدم، او در صحبت هایش عنوان می کرد که با همسرش اختلاف زیادی دارد و علاقه ای به او ندارد از سوی دیگر با توجه به علاقه شدید مریم برای جدا شدن از همسرش و ازدواج با من و در حالی که من نیز به او علاقمند شده بودم تصمیم به قتل مهرداد که مانع ازدواج ما دو نفر بود گرفتیم.
وی ادامه داد: پس از آخرین دیدار با مریم چند ساعت قبل از جنایت و برای اطمینان از موفقیت در قتل به قهوه خانه ای در خانی آباد رفته و با برادرم به نام بهزاد و سه نفر دیگر از دوستانم به نام سهراب، سعید و مهدی صحبت کرده و با عنوان اینکه قتل با انگیزه ناموسی است آنها نیز با پیشنهاد من موافقت کردند. نمیه شب هفتم آذر به همراه دوستانم و به وسیله کلیدهایی که از مریم گرفته بودم وارد خانه شدیم. مریم به اتاق دیگری رفت و مقتول نیز خواب بود که به صورت ناگهانی به او حمله ور شدم. درحالی که مهرداد با من درگیر شده بود برادرم و دوستانم وارد اتاق شدند. ابتدا دست و پاهای مهرداد را گرفته و پارچه ای به دور گردنش انداخته و آنقدر فشار دادیم تا خفه شد. من به همراه سهراب جسد را با خودروی مخصوص به طرف جاده بهشت زهرا برده و در بیابان رها کردیم.
با توجه به اعتراف متهم اصلی پرونده و شناسایی دیگر متهمان پرونده در چند عملیات هماهنگ و در کمتر از سه ساعت از دستگیری متهم اصلی پرونده دیگر متهمان به نام های مریم 29 ساله، مهرداد 18 ساله، سعید 18 ساله، سهراب 24 ساله و مهدی 17 ساله در منطقه خانی آباد دستگیر و پس از انتقال به اداره دهم در همان تحقیقات اولیه با تایید اظهارات بهنام به مشارکت در جنایت اعتراف کردند.
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعترافات متهمان به ارتکاب قتل و صدور قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده تمام متهمان برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند.
چقدر رابطه نامشروع حتی با زن شوهر دار عمومیت پیدا کرده ...
و حتی قبح خودشو در نظر افراد زیادی از این اجتماع از دست داده
اللهم العفو...
خدا به همه ما رحم کنه ..
دو نفر که همو میخوان بشینن زندگی کنن، دو نفر هم که نمیخوان زندگی نکنن دیگه، جدا شن که بهتره تا خیانت کنن و آخرش هم بزنن طرف رو بکشن
اصلا آدم میترسه ازدواج کنه(البته اگه شرایط اقتصادیشو داشته باشی!!)
به کی میشه اعتماد کرد ؟؟
ماشالا آمار طلاقمون هم که حتی از کشور های اروپایی با جمعیت یکسان بیشتر شده در سال.
کجا داریم میریم ما ؟؟
بنیان مستحکم خوانواده که هی ازش دم میزنیم کجاست این روزا ؟؟؟؟
وقتی سر چهار ها
نجوای عرضه بی "مهابا"ی ممنوعه ها
به اندک پشیز سیاهی
گوش ها را می آزارد
وقتی در "چهار راه های زندگی"
پرتو علائم
به "سو" یی
قناعت می کنند
باور بداریم
تپش نا موزن نبض
در شهر زندگی را.
بابا دو نفر كه همديگرو نميخوان و ميخوان با كس ديگه باشن خوب چرا جنايت ميكنن؟