به موازات قدرت گرفتن جناح بندر بن سلطان در سیاست داخلی عربستان، رویکرد این کشور در حوزه سیاست خارجی و تقابل با ایران تشدید میشود.
به گزارش بولتن نیوز، چندی پیش پایگاه اینترنتی "الحدث نیوز"، با انتشار خبری، فضای رسانهای جهان و به ویژه "خاورمیانه" را تحت تاثیر خود قرار داد.
الحدث
از توافقی محرمانه میان "بندر بن سلطان"، رئیس دستگاه امنیتی عربستان، با
مقامات آمریکایی خبر داده بود، توافقی که به موجب آن، بندر بن سلطان قادر
خواهد بود با دور زدن "ملک عبدالله"، پادشاه فعلی عربستان، قدرت را در این
کشور به دست بگیرد.
در این خبر ذکر شده بود، بندر بن سلطان حتی گزینه جانشین عبدالله پس از مرگ وی را نیز معرفی کرده است.
انتشار
این خبر، همزمان شد با گزارش شبکه عرب زبان "المنار"، مبنی بر اینکه اخیرا
تعداد زیادی از شاهزادههای آل سعود و خانوادههای نزدیک به عبدالله،
ناچار به ترک عربستان و مهاجرت به کشورهای اروپایی شدهاند.
در این گزارش آمده بود "گسترش نفوذ جناح مخالف عبدالله به رهبری بندر بن سلطان و ترکی الفیصل، عامل اصلی این مهاجرت یا در واقع فرارها بوده است".
همچنین،
این رسانه ادعا کرده بود که یکی از شاهزادگان گفته است "مرگ عبدالله آخرین
نقطه از سناریوی طراحی شده توسط بندر بن سلطان است و پس از آن دیگر به
سختی میتوان شرایط حضور این خانوادهها در قدرت را تصور کرد".
فارغ
از میزان صدق و کذب این اخبار، با نگاهی به اوضاع و احوال داخلی این
روزهای عربستان، به سادگی میتوان فهمید، عربستان در حال تجربه یک "کودتای
خاموش" در داخل مرزهای خود است، کودتایی که به نظر میرسد از آغاز این دهه
شروع شده و امروز کار را به جایی رسانده که از عبدالله صرفا نام و تشریفاتی
به عنوان پادشاه در صحنه داخلی عربستان باقی مانده است.
این
کودتای خاموش با محوریت بندر بن سلطان و ترکیالفیصل که هردو برخاسته از
نهادهای امنیتی آل سعود هستند، از خیابان الوشم در شهر ریاض (مقر استخبارات
سعودی) با هدف کاهش قدرت جناح عبدالله در تصمیمگیریهای اساسی و راهبردی
عربستان حرکت خود را آغاز کرد.
نقش بندر بن سلطان در اقدامات عربستان سعودی در حوزه سیاست خارجی بر کسی پوشیده نیست.
تشکیل
شبکههای تروریست-تکفیری از سوی عربستان در تونس، مراکش، لیبی، مصر، یمن،
عراق، سوریه، اردن، لبنان و حتی چچن از جمله اقدامات این مغز متفکر
استخبارات عربستان است.
تصویری از تروریستهای مورد حمایت عربستان در چچن
اقدامات
او تا حدی پیش رفته که در بسیاری از موارد با سیاستهای شخص عبدالله در
قبال تحولات منطقه در تعارض بوده اما بندربن سلطان بدون هیچ مشکلی و با
قدرت تمام به ایجاد نوعی آرایش سیاسی-امنیتی جدید و مطلوب در منطقه اهتمام
ورزیده است.
هرچند بیشتر اقدامات
وی مورد حمایت غرب و به طور مشخص َآمریکا بوده، اما بروز تضادهایی میان
اقدامات دستگاههای امنیتی تحت نظارت بندر بن سلطان با منافع بلندمدت
آمریکا در برخی از مواقع نشاندهنده تاکید بندر بن سلطان و جناح نوظهور
عربستان بر اجرای گفتمان امنیتی مورد نظر خود در منطقه به هر قیمتی است.
به
نظر میرسد اصلیترین محور گفتمان امنیتی این جناح، تکیه بر تضادهای مذهبی
و درگیریهای فرقهای، برای مهار تهدید و تامین امنیت خود است.
در این چارچوب، مشخصا ایران به عنوان اصلیترین پایگاه شیعیان جهان، مهمترین تهدید امنیتی عربستان با این گفتمان به شمار میآید.
در همین زمینه؛ چندی پیش، ترکیالفیصل در حاشیه اجلاس اقتصادی "داووس"، طی اظهارات قابل تاملی گفته بود
"شیعیان امروزه توانستهاند بر بسیاری از کشورها مسلط شوند و گروههای
سیاسی تشکیل دهند و نیز توانستهاند بر دشمنان خودشان چیره شوند".
ترکی الفیصل در اجلاس داووس
وی تاکید کرده بود "به
زودی آشکارا در مقابل ایران خواهیم ایستاد، اکنون حزبالله لبنان و سپاه
پاسداران ایران توانستهاند نظام سوری را حفظ کنند و باعث پایداری این نظام
شوند".
به این
ترتیب و به موازات قدرت گرفتن جناح بندر بن سلطان در سیاست داخلی عربستان،
رویکرد این کشور در حوزه سیاست خارجی و تقابل با ایران تشدید میشود.
تمام
اینها در حالی است که از سال ۲۰۰۳ تاکنون خاورمیانه شاهد افزایش تحرکات و
گستره نفوذ ژئوپلتیک ایران و به موازات آن متحدان منطقهای این کشور،
یعنی همان "محور شیعی" در خود بود.
به این ترتیب؛ راهبرد سیاست
خارجی عربستان با توجه به قدرت گرفتن جناح بندر بن سلطان از اواسط دهه
جاری، مهار نقش منطقهای ایران و سایر کشورهای شیعی بود.
اصلیترین
ابزار عربستان برای این هدف نیز بکارگیری ظرفیتهای فرقهای و تکفیری و
ایجاد شبکههای تروریستی در منطقه برای ضربه زدن به شیعیان بود.
گفتنی است؛ این برنامه با آغاز موج بیداری اسلامی و دومینو سقوط دیکتاتورهای عرب منطقه شدت گرفت.
اما سوریه اصلیترین محل پیادهسازی برنامههای این جناح تندرو در عربستان بود.
بندر
بن سلطان که لقب "فرمانده اتاق جنگ سوریه" را یدک میکشد، در آغاز با
ایجاد نوعی جنگ نرم در سوریه و پس از به نتیجه نرسیدن آن، ارسال و حمایت
علنی سلاح و تروریست به این کشور، دست به بازی خطرناک و بیسابقهای علیه
ایران و متحدانش زد، بازی که هیچگاه امکان اجرای آن از سوی جناح محافظه
کار عبدالله و نزدیکانش متصور نبود.
اما تحولات سوریه آنطور که مورد انتظار بندر و همفکرانش بود پیش نرفت.
گروهکهای
لجامگسیخته و تروریستی فعال در خاک سوریه، که از سوی وی مدیریت و حمایت
میشوند (لواءالاسلام، داعش، جبهةالنصرة، جیشالحر و...) به طرز
شگفتانگیزی، پس از شکستهای متوالی از نیروهای ارتش بشار اسد به جان
یکدیگر افتاده و زمینههای بروز یک فاجعه انسانی تمام عیار را در این کشور
فراهم کردند.
میزان پسرویهای امنیتی، نظامی و حتی سیاسی حامیان
براندازی اسد تا حدی بود که چندی پیش امیر قطر ضمن تاکید بر اینکه زمان
سقوط اسد گذشته است گفته بود "آمریکاییها
بر این باورند که اسد منافع آنها را تضمین خواهد کرد و با استفاده از زور
نمیتوان حکومت او را از بین برد، در نتیجه گروههای معارض سوری چارهای
جز شرکت در کنفرانس ژنو 2 و ارائه برنامه و طرح دیدگاهها و دستور کار خود
ندارند و اگر نه همه چیز به نفع بشار اسد تمام میشود".
اما نکته قابل توجه اینجاست که تندروهای
عربستان به دلیل جنگ قدرت داخلی، راهی جز ادامه تنش با محور ایرانی-شیعی
به هر قیمت ممکن را ندارد، چرا که در غیر این صورت باید شکست خود را
پذیرفته و فضا را به رقیبان سنتی خود که طی یک دهه قدرت را به سختی از
آنها گرفتهاند، پس دهند.
بنابراین؛ شاید اقدامات اخیر
عربستان قابل فهم باشد، چرا که این کشور سعودی پس از مواجهه با شکست سنگین
در سوریه، به جای پذیرش شکست و عقبنشینی از این سیاست، دست به ایجاد بازی
امنیتی و شاید در آینده نظامی دیگری در عراق زده است.
تحریک
استانهای سنینشین، حمایت از فعالیت گروهکهای تندرو تکفیری در خاک این
کشور و مورد حمله قراردادن مواضع ایران به طور غیر مستقیم از جمله
راهبردهای بینتیجه عربستان برای از کار انداختن عراق به عنوان دومین
پایگاه شیعه منطقه بوده است.
تمام اینها در حالی است که چندی
پیش و در پی پیشروی بیسابقه سیاسی-نظامی دولت شیعه عراق علیه مواضع
تروریستهای تکفیری در استان "الانبار"، عربستان خویشتنداری را کنار
گذاشته و نیروهای نظامی خود را در مرز عراق مستقر کرد.
ژنرال
زهر العزاوی در این باره گفته بود "این مناطق شامل بیابانهای الناصریه و
السماوه میشود و بیم آن میرود که در هر لحظه عملیات مسلحانهای از این
مناطق صورت بگیرد".
همچنین بنابر شنیدههایی از منابع خبری عراق "امیر
سلمان بن سلطان بن عبدالعزیز، معاون وزیر دفاع عربستان تهدید کرده بود در
صورتی که وضعیت فعلی در الانبار به همین منوال ادامه یابد، نیروهای سپر
دفاع جزیره وارد استان الانبار خواهند شد تا بنا به ادعای وی این استان را
از دست "صفویهای زرتشتی" نجات دهند"!
اما این اقدامات سعودیها نیز با پاسخ کوبنده فرمانده ارتش عراق "فاضل برواری" مواجه شد که گفته بود " اگر عربستان سعودی به مقدسات ما در کربلا حمله کند یا اینکه به فکر
اشغال یک وجب از خاک عراق باشد، ما نماز ظهر را در بقیع خواهیم خواند".
این پاسخ تاملبرانگیز بیش ار هز چیز نشاندهنده ضعف عربستان سعودی در حوزه نظامی بود.
به
نظر میرسد عربستان سعودی با تغییر رویکرد خود در گفتمان امنیتیاش وارد
مسیر خطرناکی شده، چرا که در صورت تهدید به حساب آوردن ایران، چارهای جز
ایجاد تنشهای نیابتی یا حتی مستقیم با این کشور ندارد.
اما از
آنجا که عربستان به هیچوجه ظرفیتهای سیاسی، جمعیتی، امنیتی و نظامی
رویارویی با ایران را ندارد (همانطور که تاکنون در سوریه و عراق نداشته)
امنیت ملی این کشور در سالهای آینده در آستانه فروپاشی قرار خواهد گرفت.
تنها در این صورت است که میتوان تمام نگرانیهای بیحد و حصر این روزهای سعودیها از گسترش نفوذ ایران در منطقه و جهان را درک کرد.
آره داش