رادیو دیروز: رادیو فردا با انتشار خبر حضور فحشنامه "عصبانی نیستم" در جشنواره برلین، به سازنده جسور آن دست مریزاد گفت.
به گزارش
بولتن نیوز به نقل از
رادیو دیروز، رادیو فردا در خبری با عنوان "
صراحت «عصبانی نیستم» در حضور ستارگان هالیوودی" به بهانه نمایش فیلم عصبانی نیستم در جشنواره برلین نوشت:
"
درمیشیان
در فیلم اولش بغض نیز ساختاری پرتنش برگزیده بود که اینجا در فیلم دوم
همان ساختار را به لطف هماهنگی منطقیترش با داستان و شرایط روحی
شخصیتهایش در خدمت اثرش درآورده. عصبانی نیستم در مقایسه با چند فیلم صریح
دیگر این سالها درباره شرایط امروز ایران عمق بیشتری دارد و میتوان آن
را تا حدود زیادی سند تصویری از ایران امروز برگرفته از نگاه جوانان عصبی
اما مطالبهگرش دانست. آنچه از اتفاقات چهار سال اخیر در اقتصاد و اجتماع
ایران ناشی از شدیدتر شدن تحریمها روایت می کند، در فیلم دیگری تا به حال
به این صراحت دیده نشده است". و بعد با شادی به سازنده فیلم خبر خوش می دهد که:
"
این فیلم نمایشش را در برلین با استقبال زیاد تماشاگران در سالنی خارج از کاخ جشنواره تجربه کرد".
با نگاهی به
نقدهای منتشر شده منتقدین درباره این فیلم به چند نکته بر می خوریم:
۱.
فیلم آدم را یاد ژانر زامبی در سینمای آمریکا میاندازد. نقش اول فیلم
تبدیل به زامبی میشود و با عصبانیت به سمت انسانها حرکت میکند و یکی پس
از دیگری آنها را از پای درمیآورد.
۲. نقش اول دانشجوی ستارهدار
اخراجی از دانشگاه تهران است. ستارهدار به دو معنا، یکی مشارکت در
شلوغیهای سال ۸۸، یکی هم به معنای داشتن دوست دختر.
۳. در درگیری
دوستانش با یک بسیجی در دانشگاه، وی با این استدلال دوستانش را از دعوا دور
میکند که ما اهل منطقیم و نه اهل دعوا، ما مثل آنها [بسیجیها] نیستیم.
۴. حین تماشای فیلم موافقان و مخالفان، همه عصبی شدهاند.
۵.
در طول فیلم یک زن چادری را در قامت منشی یک شرکت میبینی که رژلبش از
سیاهی چادرش سُرختر است! با ناز و عشوه حرف میزند و مشخص است که سوگلی
رئیسش است. از زنان چادری بدت میآید.
۶. در بین فیلم از حکومت بدت میآید چرا که ایران از سوی غرب تحریم شده است.
۷.
یک دختر عصبانی به مرد چاق و ریشوی فیلم میگوید «طالبان»، عدهای در سالن
ذوق میکنند و کف میزنند. از همه آدمهای ریشو بدت میآید.
۸. کینه و نفرت از سر و روی فیلم میریزد، تدوین و تصویر و موسیقی همه تو را عصبی و عصبیتر میکند.
۹.
دیالوگهای فیلمفارسی واری بین پسر و نامزدش را میشنوی با این تصور که این
دو روی تختخوابی قرمز خوابیدهاند و وقتی دوربین عقب میرود، میفهمی سالن
سینما بوده! بارها در فیلم فاصله دماغهایشان کمتر از یک وجب میشود.
۱۰. آخر فیلم همه چیز بوی رفتن میدهد، از این
مملکت متنفری، از
دین رسمیاش متنفری، همه قابهایی که روی این مملکت بسته میشود،
تنگ است و
سرد و
فراریدهنده، درست مثل آخر آرگو میخواهی از این
کشور خراب شده فرار کنی… .
و در پایان:
بین موافقان و مخالفان فیلم حرفهایی در میگیرد. همه عصبی هستند، فیلم
موفق عملکرده، کارگردان عصبانی فیلم با فیلم «عصبانی نیستم!»
همه را عصبانی کرده.
فرمش دعوا راه انداخته و آدمها را از هم دور کرده، از تمام ظرفیتهای
ساختاری استفاده کرده تا نفرت و کینه خود را به نظام جمهوری اسلامی علنی
کند. کارگردان عصبانی «عصبانی نیستم»، عصبانی است که چرا با فیلمش در
جشنواره فجر انقلاب بدرفتاری میکنند، او از این نظام منفور انتظار دارد که
سیمرغ بهترین فیلم مهمترین جشنواره سینماییاش را به فیلمی بدهد که
میگوید:
"جمهوری اسلامی ایران نظامی غیرقابل اصلاح است که باید از آن فرار کرد".
و
این بهترین پیام برای رادیو فردا و حامیانش است و چه خوب آن را دریافت
کرده و پاداشش را هم به سرعت با گذاشتن آن کنار فیلمهای ستاره های هالیوود و
اعلام استقبال از آن، برای سازنده فیلم فرستاده است. رادیو فردا از
جشنواره فیلم فجر فقط تقدیرِ تکذیب شده راد از وثوقی را دید و اینک فیلمی
که پیام نفرت از ایران را در جشنواره برلین به دنیا صادر می کند. نه "چ" را
دید و نه سخنی از "شیار ۱۴۳" و ۱۴۴ و بقیه ماجرا گفت. چرا که چشمهای رادیو
فردا مأمور است فقط چیزهایی را ببیند که به مذاق صاحبان آمریکاییش خوش
بیاید و نه مردم ایران.
ای کاش کارگردان این را می فهمید که چرا رادیو فردا برای فیلمش به به و چه چه راه انداخته و می فهمید که باید:
نقد هم اگر میکنیم انصاف داشته باشیم، طوری نقد نکنیم که چادر الفت بشود مظهر ریا و ریش یونس بشود مظهر طالبا