، در چند روز اخیر با پشت سر
گذاشتن سالگرد حماسۀ 9 دی ماه و پخش فیلم سینمایی «قلاده های طلا» از رسانۀ
ملّی در سیاست بحث فتنۀ 88 و متعاقباً در فضای فرهنگی و هنر کشورمان نیز
بحث بر سر تولیدات رسانۀ ملّی درخصوص حوادث پس از انتخابات، کمیّت و کیفیت
این آثار و مسائلی از این دست به گوش می رسد.
به گزارش بولتن نیوز،
این ها درحالی است که موجی از واکنش های مثبت و منفیِ سیاسی و غیرسیاسی در
خصوص معروف ترین اثر سینمایی مرتبط با مسائل سال 88 در جامعه به راه
افتاده و ما در تحریریۀ بولتن نیوز نیز سعی کردیم با تهیه و انتشار مطالبی
در خصوص این واکنش ها سهم مان در تنویر افکار عمومی و بازگو کردن حقایق پشت
پرده و اهداف جناحی پشت ساخت این فیلم را بازگو کرده و گامی در حد وسع مان
در رسالت بصیرت افزایی جامعه به عهده بگیریم.
پس از بررسی «قلاده
های طلا» از جوانب گوناگون فکر کردیم که مهم ترین مسئله درخصوص بررسی این
فیلم را فراموش کرده ایم و آن بی شک بررسی این فیلم سینمایی به مثابۀ اثری
فرهنگی-هنری و درحقیقت به عنوان فیلمی سینماییست، مغفول مانده است.
بنابراین در این
نوشتۀ کوتاه سعی خواهدشد، فارغ از مسائل سیاسی و اجتماعی و بررسی
بازخوردهای گوناگون«قلاده های طلا» این اثر سینمایی را با نگاهی
سینماشناختی در حد بضاعت پایگاه خبری
بولتن نیوز و در اندازۀ حوصلۀ مخاطبان محترم این رسانه بازخوانی و بررسی کنیم.
ابوالقاسم
طالبی در مصاحبه های مختلف و همچنین زمانی که در ایام جشنواره فجر به
عنوان کارگردان و نویسنده فیلم در برنامه هفت حاضر شد و توضیحاتی درباره
فیلم ارائه داد، نکته ای را به آن اشاره کرد که بسیار قابل توجه بود و آن
این بود که ایشان برای فیلم تحقیقات زیادی را انجام داده بودند که یکی از
این موارد مطالعه 4هزار صفحه پرینت از سایت وزارت خارجه اسراییل بود و
همچنین تمام کتاب هایی که درباره اتفاقات سال 88 رخ داده است.
یا
اشاره به حدود 1000 فیشی که از این مطالعات حاصل شده و به اعتراف خود
نویسنده، همه این موارد مهم بود و باید در فیلم گنجانده می شده است.
شاید
همین توضیحات پاسخی روشن و قانع کننده باشد به یکی از مهمترین سوالات و
ایراداتی که فیلنامۀ «قلاده های طلا» از آن رنج می برد. درواقع همین انبوه
اطلاعات که در فیلم همچون اخبار کوتاه تلوزیون، پشت سر هم ردیف شده اند و
بدون کمترین ظرافت هنری همچون قطاری ابدی جلوی چشمان مخاطب رژه می روند و
با نوعی هیپنوتیزم، او را خواب آلود و خسته می کنند.
البته آن چنان
که خود طالب نژاد نیز توضیح می دهد، این اطلاعات از سوی سفارش دهندگان فیلم
به فیلم تزریق شده اند. با این همه آن چه ما به عنوان مخاطب با آن مواجه
می شویم، فیلمنامه ایست سردرگم و شلوغ که بیشتر شبیه یک مقالۀ سیاسی
روزنامۀ عصر پر است از اطلاعات و مسائل امنیتی!
از طرفی فیلمنامۀ
«قلاده های طلا» مملو است از شخصیت ها غیرواقعی و باورناپذیر. در صف دشمنان
و جاسوسان خارجی و زیر یک سقف همۀ گروه های سیاسی دشمن جمع شده اند و این
برخورد ساده لوحانه ایست که کمر فیلم را شکسته و موجب تمسخر آن توسط مخاطب
گردیده است.
البته در جریان فتنه بسیاری از دشمنان از گروه های
متضاد اپوزیسیون با هم دست اتحاد دادند که حتی به یاری هم به فتنه گری علیه
ایران پرداختند. اما نمایش این که این چنین زیر یک سقف جمع شده اند، نوعی
ساده سازی کودکانه است که از فیلمی که اعتقاد دارد نخستین فیلم سیاسی
ایرانی تاریخ است، بعید به نظر می رسد. حضور نمادگونه افرادی مانند پسر هم
جنس باز یا پیرمرد سلطنت طلب یا زن
منافق یکی از نقاط ضعف مهم فیلم اند. آن هم وقتی مخاطب مجبور است همگی را
یک جا و بر روی یک قایق تحمل کند.
فازغ از بازی نسبتاً ضعیف فیلم انتخاب بازیگرها نیز به هیچ وجه بهترین انتخاب ها نیستند. شاید اگر فیلم با
بازیگرهایی متفاوت اجرا می شد در کیفیت نهایی فیلم تاثیر بسزایی می گذاشت.
موسیقی فیلم نیز به هیچ وجه متناسب با قواره فیلم، به عنوان فیلمی
اکشن، جاسوسی و معمایی نیست. موسیقی «قلاده های طلا» تنها از یکی از وجوهی
که موسیقی متن فیلم ملزم به رعایت آن است پیروی می کند: فضاسازی. بماند که
این کار نیز گاهی تا حد شلوغ کاری نزول یافته تبدیل به سر و صدای محض می
شود.
از سویی دیگر فیلم در بعضی لحظات بیش از حد کشدار می شود. صحنه
های مربوط به قایق نیز در روند فیلم به طور کامل توجیه نمی شوند. در حقیقت
پایبندی نویسنده به واقعیات و الزام او به بیان صحنه های مختلف در زمان
ها و مکان های مختلف طبیعتاً باید فیلم را آشفته کند که تاحدود زیادی این
آشفتگی با قدرت داستان جاسوسی کنترل شده است. اما به هر حال جوهر این
پراکندگی مکانی در فیلم دیده می شود.
با این همه «قلاده های طلا»
اگرچه از فیلمنامه ای دقیق(بیش از حد دقیق) برخورددار است، در کارگردانی آن
چنان دقیق و درست نیست. فیلم پر است از ایرادات و گاف های کارگردانی که
لحظه ای در بازی های اغارق آمیز دشمنان و جاسوسان نمود یافته و لحظه ای
دیگر در دکوپاژ و پاری مسائل تکنیکی تر کارگردانی فیلم.
بگذارید در
پایان به یک موضوع بسیار مهم، فارغ از بحث تکنیکی و سینماشناختی «قلاده های
طلا» نیز نیز اشاره کنیم. بارها در برنامه های مختلف تلوزیونی و مقالات
جدی روزنامه ای و جلسات و نشست های آسیب شناسی حوادث پس از انتخابات 88 و
حماسۀ 9 دی بر لزوم ساخت برنامه های تلوزیونی و فیلم های سینمایی درخصوص
این مسائل اشاره شده است. درست یا غلط تا پایان سال 90 تقریباً به غیر از
همین فیلم سینمایی «قلاده های طلا» و یکی دو تجربۀ دست و پا شکستۀ دیگر،
شاهد اتفاق خاصی نبودیم تا این که برای مثال همین امسال به بهانۀ فرارسیدن
سالروز 9 دی صداوسیما اقدام به ساخت و پخش چندسریال و تله فیلم با موضوع
فتنه و 9 دی نمود و خوب یا بد فضای سکوت چند سال اخیر را شکست.
اما
این چارۀ کار نیست. مسئله این است که وقتی حماسۀ 9 دی که به صورت خودجوش و
توسط آحاد ملّت و بدون هیچ تخصیص بودجه و برنامه ریزی سیاسی و کلانی صورت
گرفته را رصد کنیم، متوجه می شویم قرار نیست با زر و زور فیلم ساخت و فرهنگ
سازی کرد. این بر عهدۀ خود اهالی فرهنگ است که این کار را به عنوان وظیفۀ
شغلی شان در نظر گرفته و دست به کار شوند و بر عهدۀ مسئولان است که تنها
فضا را برای کار فرهنگیان و اهالی هنر بر روی روال طبیعی خود قرار دهند.
در
واقع مدیریت فرهنگی و سیاست گذاری فرهنگی شاید به معنی خط دادن به
هنرمندان باشد اما بی شک منظور از این خط دادن ها، تعیین تکیلف در حد کلان و
نشان دادن مسیر کلی است. نه این که چنان چه در تجربۀ «قلاده های طلا» شاهد
بودیم، سفارش دهندگان از فیلمساز بخواهند که 1000 فیش (شما بخوانید 1000
نکتۀ جزئی) را در فیلمی 90 دقیقه ای جا بدهد. در چنین شرایطی دیگر چه چیز
از فیلم باقی ماند.
گفتن این حرف شاید نوعی عبور از خط قرمز باشد،
اما اطمینان دارم که اگر قرار بود دخالت حکومت این چنین در مورد حماسۀ 9 دی
نیز صورت می گرفت، امروز نه تنها ملت مان تجربۀ حضور در یک حماسۀ ملّی را
در کارنامه نداشت که شاید به دلیل همین عدم تحقق حماسۀ 9 دی در آن شرایط،
دشمنان نظام به بسیاری از خواسته های پلیدشان رسیده بودند.
اینکه از سویی، رخ صفت دغدغه امنیتی دارد و کامران را به احتمال اینکه نفوذی است اخراج می کند ولی خودش تو زرد از آب در می آید آنهم چه تو زردی!
و یا اینکه، آن روحانی هم ریگی(و یا قلوه سنگی) به کفش دارد ولی در صحنه آخر، به کمک کامران می آید و یا...
اگر دکتر رخ صفت با کامران برخورد می کنه، این کار را برای پوشش گذاشتن به کارهای خودش و مقصر جلوه دادن دیگری انجام می دهد. ..
درخصوص روحانی مورد اشاره هم به همین ترتیب، با این کار سعی بر این است که مخاطب درگیر ماجرا شده و اگر قرار باشد از ابتدا تمام ماجرا را لو بدهند که هیچ جاذبه ای برای دیدن ادامه داستان وجود نخواهد داشت.
میخواست در عین حال هم دل مردم را بدست آورد هم آنها را تهدید کند.
دقت کنید به این جمله در این فیلم :
تیراندازی نکنید اینها همه مردم نیستند...!
البته که باید کارهای بعدی بتوانند همه ابعاد 9دی و چهره فتنه گران را نمایان کند.
مردم میبخشند ولی فراموش نمیکنند ...
تا وقتی یکطرفه به اتفاقات نگاه کنیم فقط کدورتها بیشتر مبشود و ...
وظيفه مردم است از حكومت بخواهنند در عرصههاي مختلف كار و زندگي و اجتماع دخالت كند، نظر دهد، قانون بنويسد و از حكومت بابت مسئوليتپذيري در قبال حوادث زمان، تشكر كنند.
اين امنيت و آسايش مرهون زحمات شبانه روزي آنان است.
:::فكرنكنم فيلم منظورش خرابكاري باشه:::
کارگردان خیلی زیرکانه خواسته به مخاطب بفهمونه کسایی تو مسایل 88 دست داشتن
افراد ی متظاهر بودن ...و خواسته تاکید کنه
به من و شمای جوون از روی ظاهر آدما سریعا قضاوت نکنیم
آدما توی فیلم حرفایی میزنن که بعضا خیلی مضحک و غلو شده است