از مشاهدۀ مکاتبات سفارت آمریکا که توسط برادلی منینگ به بیرون درز کرده ، به راحتی می توان فهمید که بازی تبلیغاتی چگونه کار می کند و چگونه آمریکایی ها ممکن است از سر وحشت و دستپاچگی از جنگ غیر ضروری دیگری در خاور میانه و این بار علیه ایران حمایت کنند. به جز آنکه انتشار اسناد توسط منینگ ، این ترفند را خراب کند
گروه بین الملل - موفقیت
دیپلماتیک پرزیدنت اوباما درمورد بر سر برنامه هسته ای ایران ، هنوز با مقاومت جدی
روبروست ، اما اگر نشت اطلاعاتی منینگ در کار نبود، این گشایش تاریخی احتمالا مختل
می شد . برادلی ( چلسی ) منینگ ، بابت "تشکراز زحماتش"
حکم 35
سال زندان
گرفت ، رابرت پری تابستان گذشته گزارش کرده است:
به گزارش بولتن نیوز، رابرت پری در consortiumnews نوشت: از
مشاهدۀ مکاتبات سفارت آمریکا که توسط برادلی منینگ به بیرون درز کرده ، به راحتی
می توان فهمید که بازی تبلیغاتی چگونه کار می کند و چگونه آمریکایی ها ممکن است از
سر وحشت و دستپاچگی از جنگ غیر ضروری دیگری در خاور میانه و این بار علیه ایران
حمایت کنند. به جز آنکه انتشار اسناد توسط منینگ ، این ترفند
را خراب کند.
این بازی تبلیغاتی
ممکن است با این شیوه آغاز شود : یک روز صبح، این خبر در صفحه اول نشریات منتشر می
شود که ، واشنگتن پست با استناد به ، آژانس بین المللی انرژی اتمی بشدت معتبر و
مورد احترام و مدیر کل صادق و کارگزارش، یوکیا آمانو ، شواهد "تکان دهنده
ای" پیدا کرده
اند که ایران در حال نزدیک شدن به بمب
هسته ای است .علی
رغم برآورد اطلاعاتی همیشگی آمریکا و خوشبختانه اصرار مکرر ایران مبنی بر اینکه
برنامۀ هسته ای ایران اهداف نظامی ندارد.
بعد ، صفحات
اظهار نظر تحت سلطه نومحافظه کاران ، هر کسی که هنوز هم نسبت به این " حقایق
" شک و تردید داشته باشند را به باد تمسخر می گیرد ، به هر حال در این مقالات
تاکید می شود که: " حتی" آژانس بین المللی انرژی اتمی ، که ادعای رئیس
جمهور جورج دبلیو بوش را در سال 2002 به خاطر موضوع مشابهی در عراق به چالش کشیده
بود، و " حتی " آمانو ، که در ابتدا
انکار ایران را باور کرده بود ، دیگر نسبت به این موضوع مطمئن شده اند.
بعد، اتاق فکر نئو کان ها برای پیوستن به این گروه کُر هشدار
و همصدایی با آنها هجوم می آورند و " کارشناسان " سلاح های کشتار جمعی
خود را به میزگردهای نمایشی تلویزیون می فرستند تا بحث فرح بخش ضرورت اقدام نظامی علیه
ایران را برای مردم آمریکا توجیه کنند . از فاکس نیوز گرفته تا CNN و MSNBC ، همه جا می توان صدای بوق و کرنای پیمان
شکنی ایران را شنید. سپس، بالا گرفتن شعارهای جمهوری خواهان جنگ طلب و دموکرات
ها و البته پوزخند رهبران اسرائیل که : "ما
به شما گفته بودیم " و ارابه کوس جنگ با ایران با چنان سرعتی پیش می رود که
دیگر توقف آن غیر ممکن می نُماید.
شاید ، چند سال بعد - پس از
هزینه های سنگین انسانی و عواقب شدید اقتصادی - مردم آمریکا سرانجام این حقیقت را دریابند
: که IAEA تحت مدیریت آمانو ، آن منبع بی طرف و معقولی نبوده که باید بدان
اطمینان می کردند ، که آمانو چیزی جز عروسک خیمه شب بازی در دست اسرائیل و امریکا
نبوده که اوایل بظاهر موضع طرفدار ایران به خود گرفت تا بعدا بتواند برای پیشبرد خطی
ضد ایرانی اعتباری برای خود کسب کند، کسی که پس از رسیدن به این سمت ، حتی از مقامات
آمریکایی درخواست پول کرده و جلسات محرمانه ای نیز با اسرائیل برگزار کرده است ،
تا مخالفان برنامه هسته ای ایران را سازماندهی و هماهنگ کند و مودبانه در مورد
زرادخانه هسته ای سرکش اسرائیل سکوت اختیار کند.
اما، به دلیل اقدامات برادلی منینگ ، فرش از زیر این
نیرنگ احتمالی کشیده شد
.
مکاتبات سفارت
ایالات متحده که این حقایق را در مورد آمانو برملا می کرد در سال 2011 و توسط
گاردین
بریتانیا منتشر شد. (هرچند نیویورک تایمز ، واشنگتن پست و دیگر جریان های اصلی
رسانه های خبری آمریکا، این موضوع را نادیده
گرفتند .این
مکاتبات همچنین موجب شد تا توجه عموم نسبت به وب سایت هایی، همچون Consortiumnews.com کمتر شود.
بنابراین، سناریوی بالا دیگر کارایی ندارد و
اگر هم
این سناریو پیاده شود ، خریدار چندانی ندارد، عدۀ زیادی از مردم حقیقت را می دانند
و فریب نمی خورند و به سایرین هم هشدار خواهند داد تا فریب این بازی ها را نخورند.
زیرا برادلی
منینگ آنها را با واقعیت اوضاع آشنا و مجهز کرده است.
این سناریو ، با اینکه مسلما فرضی است ، چندان هم دور از
ذهن نیست. حدود یک سال
وقتی پس از انتصاب آمانو، این مکاتبات به
بیرون درز کرد ، IAEA خود مشغول تقویت
ترس و وحشت از برنامه هسته ای ایران بود و گزارشات اتاق فکر موسساتی مانند موسسۀ علوم
و امنیت بین المللی ، و واشنگتن پست و رسانه های خبری دیگر آمریکا را با بوق و
کرنا منتشر می کرد.
انتشار
مکاتبات
طبق
مکاتبات فاش شدۀ سفارت ایالات متحده از وین- اتریش، مقر آژانس بین المللی انرژی
اتمی ، دیپلمات های آمریکایی در سال 2009 ، به این چشم انداز دلخوش بودند که آمانو
، منافع ایالات متحده را پیش می برد، آن هم به شیوه ای که محمد البرادعی مدیر قبلی
آژانس بین المللی انرژی اتمی هرگز چنین نمی کرد، آمانو انتخاب خود را مرهون حمایت
دولت ایالات متحده بود ؛ آمانو بخوبی نشان داد که با ایالات متحدۀ آمریکا در رویارویی
با ایران همسو شده و به دنبال دریافت پول بیشتر از ایالات متحده است.
در نامه
ای به تاریخ 9 ژوئیه 2009، ، کاردار سفارت آمریکا، جفری پیت گفته که آمانو به خاطر حمایت
ایالات متحده از انتخاب خود سپاسگزار است. در این نامه آمده : "
آمانو انتخاب خود را به حمایت ایالات متحده، استرالیا و فرانسه نسبت داده ، و بویژه
نفوذ و شفاعت آمریکا را در تصمیم آرژانتین بسیار مثمرثمر دانسته است."
آمانوی سپاسگزار، به پیت اطلاع داده
که رویکرد
وی به عنوان مدیر کلIAEA ، در
قبال ایران با رویکرد البرادعی "متفاوت "خواهد بود و اینکه وی مسئولیت
اصلی خود را ، اجرای پادمان و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل ؛ یعنی اجرای خواسته
ها و تحریم های امریکا ، علیه ایران می داند."
آمانو همچنین به تفصیل شرح داده که چگونه ، تیم مقامات ارشد
IAEA را
بازنگری و مجددا سازماندهی خواهد کرد ، مثلا اینکه قصد دارد فلان مقام رده بالا را
حذف و فلانی را ابقا کند. پیت اظهار نظر کرده که :" ما با ارزیابی آمانو نسبت به
این دو مشاور کاملا موافقیم و این تصمیمات را به عنوان اولین نشانه های مثبت همکاری
او تلقی می کنیم."
پیت نیز به نوبۀ خود، تصریح کرده که آمانو می تواند منتظر
پشتیبانی قوی مالی آمریکا باشد ، بیان کرده که "ایالات متحده برای حمایت از
تصدی موفق وی به عنوان مدیر کل آژانس هرکاری که لازم باشد انجام می دهد و در این
راستا ، پیش بینی کرده که کمک های داوطلبانۀ ایالات متحده به آژانس بینالمللی
انرژی اتمی، در آینده نیز ادامه خواهد داشت ... و آمانو
نیز تاکید کرده که "افزایش معقول" بودجۀ جاری مفید خواهد بود. "
پیت همچنین دریافته ، که آمانو ، "بلافاصله پس از انتصاب خود " با اسرائیل میشائل،
سفیر اسرائیل نیز مشورت کرده و اینکه میشائل
به طور کامل از اولویت های مورد تائید آمانو ابراز رضایت می کند
".میشائل
همچنین اضافه می کند که برخی اظهارات عمومی آمانو در مورد عدم وجود"
شواهدی که
نشان دهد ایران به دنبال سلاح هسته ای است. " از نظر او تنها کلماتی هستند که
آمانو به خاطر متقاعد کردن کسانی که نسبت به " بی طرفی" او تردید دارند به
زبان آورده است.
پیت گزارش می دهد که ، آمانو "بطور خصوصی" موافقت کرده تا با رئیس کمیسیون انرژی اتمی
اسرائیل رایزنی کند. (واقعا جالب است که آمانو حتی در آن هنگام هم با مقامات
اسرائیلی در مورد برنامه ادعا شدۀ تسلیحات هسته ای ایران، تماس های محرمانه داشته ،
برنامه ای که حتی هنوز هم بمبی تولید نکرده است، این در حالی است که اسرائیل خود
زرادخانۀ هسته ای عظیمی در اختیار دارد که به مجامع رسمی هم اعلام نشده است.
)
این سفیر
ایالات متحده در وین ، در نامۀ بعدی به تاریخ 16 اکتبر 2009، گفته که آمانو "
برای حمایت از اهداف استراتژیک ایالات متحده در آژانس ، مشقت زیادی را متحمل شده است.
آمانو خطاب
به سفیر گلین دیویس، چندین مورد را یادآوری می کند که ... در آن آمانو هنگام تصمیم
گیری های استراتژیک- از انتصاب پرسنل رده بالا گرفته تا نحوۀ برخورد با برنامه
هسته ای ایران - با قدرت تمام از مواضع ایالات متحده جانبداری کرده است.
واضح تر اینکه، آمانو
به اهمیت حفظ نوعی" ابهام سازنده "در مورد برخی از برنامه های خود اشاره
می کند ، دستکم تا زمانی که در ماه دسامبر
2009 جانشین البرادعی، مدیر کل وقت آژانس شود.
به عبارت دیگر، آمانو در مورد برنامه هسته ای ایران، مشتاق
به تسلیم در جهت منافع ایالات متحده و اسرائیل بوده است . رفتار آمانو قطعا با
رفتار مستقل تر البرادعی که در مقابل برخی ادعاهای کلیدی بوش در مورد برنامه
تسلیحات هسته ای عراق ایستادگی می کرد مغایرت دارد ، چرا که البرادعی به درستی ، برخی
اسناد را در این مورد جعلی دانسته و آنها را رد می کرد.
گرچه انتشار مکاتبات سفارت توسط منینگ، به ظاهر،
استقرار
کامل اهداف آمانو را مختل کرد ، اما تا حدی از پیشروی بعضی مهره های این بازی شطرنج
جلوگیری کرد ، البته با جاذبه ای به مراتب کمتر از آنچه که انتظار می رفت.
در فوریه
سال 2013، صفحه اول واشنگتن پست، با ارائۀ شمه ای از کارزار تبلیغاتی نشان داد که
این ابزار دنیای مدرن چگونه می تواند کارساز باشد: خبرنگار تحقیقاتی
جابی واریک،
گزارشی اغراق آمیز در مورد برنامه هسته ای ایران را منتشر کرد که توسط دیوید
آلبرایت ، مدیر موسسه علوم و امنیت بین المللی تهیه شده بود، کسی که به کرات از
حمله ده سال قبل بوش به عراق حمایت کرده است.
هشدار
آلبرایت به تلاش های شک برانگیز ایران
برای سفارش اینترنتی 100.000 قطعه آهن ربای حلقوی شکل استناد می کند که در برخی
سانتریفوژ های قدیمی این کشور کاربرد دارد. آلبرایت/ واریک، در بند آغازین مطلب
خود با آب و تاب می نویسد:" ایران به تازگی در پی
به دست آوردن ده ها هزار آهنربای تخصصی است که در دستگاه های سانتریفیوژ کاربرد
دارد و به گفته کارشناسان و دیپلمات ها، نشان می دهد که این کشور احتمالا درنظر
دارد تحولی عمده در برنامه هسته ای خود ایجاد کند که می تواند راهش را برای رسیدن
به قابلیت تولید سلاح های اتمی کوتاه کند."
اما باید این گزارش عریض و طویل را تا انتها بخوانید تا
رفته رفته دستگیرتان شود که ایران قبلا به بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی
اطلاع داده که قصد دارد سانتریفیوژ های قدیمی وسنگین بیشتری بسازد و به همین دلیل
به این نوع آهنربا نیاز دارد ، و اینکه غنی سازی تنها برای دستیابی به انرژی و اهداف غیر نظامی است و این کشور به هیچ وجه
قصد ساخت بمب هسته ای ندارد.
با توجه به پاراگراف آخر مقالۀ واریک :" اُلی هینونن ، که تا پیش از بازنشستگی در سال
2010 ، رهبری تیم بازرسان هسته ای IAEA را در داخل ایران بر عهده داشته،
گفته که این نوع آهنربایی که مورد نظر ایران است تنها در سانتریفیوژهای
IR-1 ساخت
ایران کاربرد دارد و ، حتی به عنوان مثال، در سانتریفیوژهای پیشرفتۀ IR- 2M که ایران به تازگی مورد آزمایش
قرارداده بکار نمی رود."
هینونن گفته:" تعداد آهنرباهای سفارش داده شده نیز حائز اهمیت است ، چرا که ایران
در اصل به ما گفته که قصد دارد بیش از 50،000 سانتریفیوژ مدل IR- 1S ، بسازد. و با توجه به اینکه میزان خرابی دراین
دستگاه 10 درصد در سال است، بنابراین تعداد بیشتری از نوع آهن رباها مورد نیاز
خواهد بود."
خواننده در انتهای داستان واریک ، ضمنا متوجه می شود که
" ایران از آنچه که بسیاری از کارشناسان " خط قرمز " جدید اسرائیل
می نامند یعنی دارا بودن بیش از 530 پوند، ذخایر اورانیوم نسبتا غنی شده نیز اجتناب کرده
است، مقداری که در صورت رسیدن به خلوص و غنای بیشتر تقریبا می تواند برای ساخت یک بمب
هسته ای کافی باشد.
بنابراین هیچ خطر فوری و یا موضوع
به ویژه تحریک آمیزی در مورد این خرید ادعاشده وجود ندارد ، هر چند ساختار و چیدمان
قطعات این گزارش، ظاهرا خلاف این امر را نشان می دهد و انتظار می رود بسیاری از
خوانندگان به سادگی به این نتیجه برسند که
ایران در آستانۀ ساخت بمب اتمی است و اینکه دیگر زمان آن فرارسیده تا رئیس جمهور
باراک اوباما به بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل بپوندد و جنگی دیگر در خاور میانه
براه بیاندازد.
این قبیل فشارها از سوی واشنگتن پست و دیگر رسانه های
خبری متمایل به نومحافظه کاران ، که دولت اوباما را به پیروی از مسیر تجاوزکارانۀ
نتانیاهو نسبت به ایران سوق می دهد ، سالهاست ادامه دارد و اغلب با هدایت تبلیغات
ضد ایرانی آلبرایت و ISIS (موسسه علوم و امنیت بین المللی) صورت می گیرد
، که ، به نوبه خود، روزنۀ نفوذ تندروها در IAEA به
شمار می رود.
یک دهه قبل، آلبرایت و ISIS چهره های کلیدی تحریک ترس و
وحشت بیمارگونه برای حمله به عراق به دلیل
اتهامات نادرست از برنامه سلاح های کشتار جمعی این کشور بودند. در سال های اخیر، آلبرایت و موسسه
اش ، نقش مشابهی را در مورد ایران و تعقیب اتهامات دروغین در مورد برنامۀ هسته ای این
کشور ، بر عهده گرفتند ، هر چند سازمان های اطلاعاتی آمریکا می گویند که ایران در
سال 2003 ، پروژۀ تسلیحات هسته ایش را متوقف کرده است.
با این وجود، آلبرایت ، سازمان خود را برای آغاز یک
رویارویی جدید با ایران آماده کرده است. آلبرایت اصرار دارد که فردی حرفه ای و بیطرف است ، اماISIS صدها مقاله در مورد ایرانی که تاکنون
حتی یک بمب هسته ای تولید نکرده منتشر کرده ، درحالیکه اشاره ای هم به زرادخانه هسته ای سرکش اسرائیل نمی کند.
بررسی وبسایت
ISIS نشان
می دهد که تنها چند مقاله فنی مربوط به سلاح های هسته اسرائیل در آن وجود دارد در
حالی که ISIS پوشش خبری و اطلاعاتی خود از برنامه هسته ای ایران را آنقدر گسترش
داده است که این بخش به
وب سایت
جداگانه ای منتقل شده است. این مقالات، نه تنها به تحولات ایران ، به شیوه ای اغراق
آمیز می پردازد، بلکه به منتقدان رسانه های آمریکایی اشاعۀ ترس از ایران- که به اشاعۀ
افکار ضد ایرانی انتقاد دارند- هم حمله می کند.
حدود یک
سال، پیش زمانی که یک روزنامه نگار مستقل و جدای از جریان اصلی رسانه ای ، از آلبرایت
، در مورد تفاوت بین تمرکزکامل ISIS بر ایران و پوشش حداقلی آن در مورد اسرائیل سوال کرد، او با عصبانیت پاسخ
داد که که سرگرم تهیۀ گزارشی در مورد برنامه هسته ای اسرائیل است . اما هنوز هم در وب سایت
ISIS ، که از سال 1993 تاسیس شده، هیچ ارزیابی اساسی از زرادخانه بزرگ
هسته ای اسرائیل به چشم نمی خورد.
با وجود شواهد متعدد، دال بر تعصب و جانبداری آلبرایت ، واشنگتن
پست و سایر مطبوعات جریان اصلی رسانه های خبری ایالات متحده هنوز هم وی را یک
تحلیلگرخنثی و بیطرف نشان می دهند. آنها همچنین سوابق نه چندان روشن وی را نادیده می
گیرند، مثلا ، نقش پررنگ وی در برجسته سازی تهاجم زود هنگام پرزیدنت بوش در مورد عراق
و مشروع جلوه دادن این قضاوت شتابزده که عراق ذخایر عظیم سلاح های کشتار جمعی در
اختیار دارد.
تحریک جنگ
در پایان تابستان سال 2002، زمانیکه بوش تبلیغات خود را برای
حمله به عراق آغاز می کرد و دستیاران ارشد خود را به میزگرد های یکشنبه شب ها می
فرستاد تا در مورد " شواهد انکارناپدیر " و " ابرهای قارچی شکل
انفجار هسته ای" هشدا بدهند، مقالۀ آلبرایت مورخ 10 سپتامبر
، سال 2002 خود را تحت عنوان " آیا
فعالیت ها در القائم مربوط به تلاش های هسته ای است ؟ " می
نوشت، و در آن اعلام می کرد:
" تصاویر ماهواره ای تجاری با وضوح بالا ، تاسیساتی ظاهرا عملیاتی را در محل
کارخانۀ فسفات القائم و تاسیسات استخراج اورانیوم عراق نشان می دهد ... این همان سایتی است که عراق در آن برای تامین
سوخت برنامه سلاح های هسته ای خود ، دردهۀ 1980، اقدام به استخراج اورانیوم می کرد.... دیدن این تصویر سوالاتی را مطرح
می کند در مورد اینکه آیا عراق یک مرکز استخراج اورانیوم را در این سایت ،شاید در
زیر زمین، بازسازی کرده است ، .....این اورانیوم در تلاش های مخفیانه برای تولید
سلاح های هسته ای کاربرد دارد."
اتهامات هشدار دهندۀ آلبرایت به شدت با رگبار تبلیغاتی
بوش همخوانی دارد ، ماه ها گذشت و هشدار بوش در مورد لوله های آلومینیومی و کیک
زرد از آفریقا روز به روز عجیب و غریب تر
می شد . آلبرایت اما هر روز به شک و تردید بیشتری در مورد وجود برنامه هسته ای در عراق
دامن می زد . با این حال ، او همچنان با عنوان " متخصص " در سایر سلاح
های ادعایی کشتار جمعی عراق ، از جمله سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی معرفی می شود. در نقل قولی به تاریخ 5
اکتبر ، 2002، آلبرایت به CNN گفته : "درمورد سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی باید بگویم که ،
عراق در حال حاضر هر دو را در اختیار دارد."
پس از آنکه در مارس 2003 بوش به عراق حمله کرد و
انبارهای ادعا شدۀ سلاح های کشتار جمعی مخفی درعراق یافت نشد ، آلبرایت اعتراف کرد
که فریب خورده است ، و به لس آنجلس تایمز توضیح داد که : " اگر سلاح کشتار
جمعی درکار نباشد ، تا سر حد مرگ دیوانه خواهم شد. من ادعاهای دولت را درمورد سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی با قطعیت پذیرفتم
و تصور می کردم آنها حقیقت را می گویند. اگر برنامۀ سلاح های غیر متعارفی وجود ندارد، پس من
فریب خورده ام ، چرا که آنها این ادعاها را با اطمینان کامل مطرح می کردند. "
هر روزنامه نگار مسئولی با توجه به هزینه های وحشتناک جانی و مالی ناشی از شکست امریکا
در عراق، ممکن است خود را ملزم به ذکر پیشینۀ پر از خطاهای جانبدارانه و تعصب آمیز
آلبرایت بداند، اما واریک ، خبرنگار واشنگتن پست چنین احساسی
ندارد ، حتی اگر آلبرایت و موسسۀ امنیت بین المللی اش(( ISIS قهرمانان اصلی داستان فوریه باشند
و بخواهند با انتشار خبر سفارش خرید آهنرباها از سوی ایران، برای خود اعتباری کسب کنند.
بنابراین، با اینکه هیچگاه نخواهیم فهمید که آیا حقۀ زیرکانۀ
آمانو اثر کرده یا خیر – چرا که افشاگری منینگ این حقه رابرملا و بی اعتبار کرد – اما قطعا بی سابقه نبوده
است . مردم آمریکا طی مراحل تدارک مقدمات جنگ با عراق، فریب مشابهی را
تجربه کردند، همان موقعی که دولت 43 نفرۀ بوش، تکه های معیوب هر سوء ظنی را در مورد سلاح های
کشتار جمعی عراق بهم وصل می کرد تا پرونده ای جعلی برای جنگ بسازد.
در نهایت، پای منینگ ، به عنوان
تحلیلگر اطلاعاتی جوان به این جنگ کشیده شد . او با آنچنان شواهد زیادی
از خشونت و نادرستی مواجه شد که احساس کرد باید کاری در اینمورد انجام دهد. کاری که او در نشت صدها هزار سند در
سایت ویکی لیکس و ، به تبع آن ، در دیگر رسانه های خبری انجام داد نوعی اشاعۀ "
حقایق محض " در مورد جنایات جنگی بود که در عراق و افغانستان صورت گرفت.
افشای مکاتبات دیپلماتیک توسط منینگ به مردم آمریکا و
جهان ، نگاهی اجمالی از پشت پردۀ پنهان کاری هایی ارائه داد که اغلبِ معاملاتِ
کثیف کشورداری را در خود پنهان نگاه می دارد و شاید مهم تراینکه ، همین افشاگری ها
بود که جرقه بهار عربی را روشن کرد و به مردم خاور میانه فرصتی داد تا در نهایت بتوانند
تا حدی کنترل سیاسی زندگی خود را به دست بگیرند.
و دست آخر اینکه برادلی منینگ ، با آشنا کردن مردم
آمریکا با حقیقت وجودی آمانو ، شاید از بروز جنگ با ایران نیز جلوگیری
کرده باشد.