به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز، شبکه وبلاگی استان کردستان نوشت:
باز دل، بي شکيب طلوع غمي مکرر شد. دوباره آه و اندوه به سينه خراميد و الماس سرشک، چمان و بي امان به رواق ديدگان آمد. چهل سپيده است که سپيدار غم در دل شيداييان ريشه کرده و فراق ياران عاشورا، اشک شيعه در فرات ارادت روان کرده است يا حسين! با عشق لقاي يار، ماه محرم را سپري کرديم و در عاشورا ديده در خون نشانديم و اينک اربعين آمد و وعده ديدار حاصل شد. امروز جابر دل با عطيه شوق به سوي کربلا راهي است و اربعين، مزار شهيدان نينوا بوسه گاه خاکساران و دل نثاران امير حماسه و نور است.امروز هستي، حسين را زمزمه مي کند و عطشناکان ولايت، عباس بن علي را مي خوانند.
اربعين، بيعت دوباره با عاشوراست. اربعين، بعثت جانهاي ملتهب است و تکرار پيمان پايدار شيعه در غدير.اربعين، روز برائت از سلطه ستم و هنگامه عهد عاشقان شهادت است. اربعين، يادمان روزهايي است که خورشيد را فراز نيزه هاي جهل ديديم و بر مظلوميت فضايل، گريستيم.
اربعين، تذکار آناتي است که حق نمايان، سلاح باطل گرفتند و بر روشناي حقيقت شوريدند.اينک ما عاشقان هدايت حسيني با تأسي به شاهدان عاشورا که رقص شمشير بلا را به هيچ انگاشتند، شمشير غم به جان خريده و «بلي» گويان اهل ولا گشته ايم و سرانجام سرخ سيدالشهدا مي جوييم. از مريد پاک حسين و مراد معظم امت و ولي امر زمان و نايب حضرت حجت (عج)، خامنه اي عزيز، وفا و استقامت آموخته ايم و از تکرار کربلا باکي نداريم و سينه هاي پر اندوه خويش را آماج سهم و سنان نموده ايم و حق خويش را اگر در فراسوي ثريا باشد مي جوييم. ما درس استمرار ايثار ناب حسيني و عدل بي عديل علي از خروش زهرايي زينب آموخته ايم و بسان آن اسوه استقامت سرخ، تمامت هستي مان را فداي ساحت ولايت کنيم و در سيل سختي هاي دهر و هجمه هراسناک حراميان، به زيبايي زهد و جلالت جهاد و نجابت منطق، انديشيم.
پریشانی گیسوان بادها بیقراری یکپارچه دریاها تب داریِزمین ناگهان اربعین کاروان زخم و اسارت از راه میرسد و بغض چهل روزه خود را روی خاک سوخته پهن میکند. کربلایی از خونهای همیشه تازه روایت میشود. مرثیه نیز پا به پای کاروانیان، خود را به دشت آلالههای پر پر رسانده است و هر سو که مینگرد، یا تصویر تیر و نیزه شکسته است یا حکایت سوزناک عمود آهنین.
خورشید بر سر خاک، آتش میریزد.کاروان خیمه ه ای سوخته، در چهلمین روز خزان بازگشتهاند.قرار است به دنبال لاله های پرپر شده بگردند؛ به دنبال ردپایی از مظلومیت در خاک خفته.گدازه های آتش، در جام حسرت میسوزند و فرات، عطش خاک را در خود حل کرده است؛ با موج هایی که از داغ آن حماسه، سر به ساحل میزنند.
کاروان آمده است تا خشم تازیانه ها را بر بدنهای کوچک، مویه کند؛ آمده است تا قصه دربه دریاش را همدوش باد، در گوش زمان نجوا کند ؛ آمده است تا در رد پای سنگ، آینه های شکسته را جستوجو کند.غربت کاروان ، باران میشود بر خاک و بار دیگر شعله میکشد تمام خاطره های جگر سوخته از زمین.خورشید ، سر به تاریکی گذاشته است و غم ، زانو زده در برابر کاروان و«افتاده عکس ماه لبِ گودی و زنی در جستوجوی یوسف زیبای بیکفن»
عاشورا دیگربار ورق میخورد؛ خون و چکاچک شمشیرها و بیآبیِ دریادلان. کاروان غمبارِ اربعین از دیار سراسرْ آشوبگری یزید و از ناسپاسیهایِ پر عذاب شام رسیده است. این قافله با خطبههای اشک بر لب، همه عاشورائیان خود را آورده است به جز رقیّه(س) که نامش رباعیگونه در شام باقی ماند و درخشید. باقی ماند تا مثنویها پیشِ مظلومیتش برای همیشه الکن باشند.
اربعین یعنی آههایِ از سفر بازگشته؛
یعنی داغهای به موطن رسیده.
اربعین گلستانِ ثمردهی اشکهای عاشورا است.
سوختنِ آخرین قطره فرات در آرزوی لبهای عبّاس(ع) است.
تکرار تنهاییهای زینب(س) است که در کربلا و عصر عاشورا تولد یافت.
بهراستی مقام اربعین با انبوهی از این اندوهها کمتر از عاشورا نیست و قلمهای ما هرگز نمیتوانند آنگونه که باید به سوگ بنشینند. این قلمها که هیچ سطری از تشنگیِ مردان خورشید را نچشیده و منظومه بلند آوارگی را همراهی نکرده و از خارستانهای ناتمام و گستاخ عبور نکردهاند، چگونه خواهند توانست به منزلتِ اربعین دست پیدا کنند؟
قلمها تنها میتوانند حوالیِ نام و یاد اربعین، چند قطرهای اشکِ «واویلا» بریزند. و دلتنگِ نوشتن از تنهاییِ خودشان باشند.هر اربعین که میآید، واژهها تنها میتوانند سینهزنان کنار گریههای ظریف جابر بنشینند. جابر، زائر دلسوخته اربعین است که پس از مصافحه با پیامبر(ص)، همان دستها را به تبرّک تربت حسین(ع) کشاند.هر اربعین که بیاید، قلمها با حزنآلودترین لحظههایشان هر چقدر هم که بکوشند، «یا حسین»هایِ جانسوز جابر را و آن حجم فراق را درک نمیکنند، چه برسد به خونگریههای زینب(س).
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com