به گزارش بولتن نیوز، به نقل از سایت
جبهه جهانی مستضعفین؛با
ورود سینماتوگراف به زندگی بشر، راه تازه ای برای قصه گویی هموار گشت که
توانست با همراهی تصویر و کلام به باور پذیر تر شدن قصه کمک بیشتری نماید.
حکایت
های عاشقانه نیز سهم بسزایی در سینمای عاشقانه ایفا نمودند و سینماگران از
این رهگذر به بیان موضوعاتی که نقل مستقل آنها درد آور است مبادرت
ورزیدند.
فیلم سینمایی "خاک و مرجان" که از تولیدات شبکه جهانی سحر
است یکی از همین گونه های عاشقانه است که علاوه بر حکایت دلداگی از گوشه و
کنار نیز به روایت های مستندگونه می پردازد.
به بهانه اکران و
نمایش فیلم سینمایی " خاک و مرجان " ساخته مسعود اطیابی که این روزها در
سینماهای سراسر کشور به روی پرده نقره ای است، به تماشای آخرین ساخته
اطیابی که از او آثاری چون اخلاقتو خوب کن، صبح روز هفتم، خروس جنگی، شرط
اول و مصائب دوشیزه تاکنون به روی پرده سینما رفته است نشستیم.
این
فیلم در فضای کلی افغانستان و شهرهای این کشور فیلمبرداری شده و به خوبی
توانسته بیننده را با خود همراه کند. صحنه های شهر کابل و شاید چند ولایت
دیگر از افغانستان، دید خوبی از این کشور که در همسایگی کشور ما قرار دارد
ارائه می کند. اگر با یک نگاه کلی بخواهیم در مورد "خاک و
مرجان" اظهار نظر کنیم باید گفت صبغه مستند آن بر سایر وجوه این فیلم
سینمایی سایه افکنده است و با توجه به سختی های کار تولید فیلم در خارج از
کشور، فیلم خوبی ساخته شده است.
«خاک و مرجان» که داستان عشق را
بیان می کند در بیان داستان عاشقانه خوب ظاهر شده و توانسته به نحو شایسته
از یک موضوع تکراری یک درام جدید روایت کند.
در این فیلم با استفاده از عنصر عشق و دلداگی، دوباره ساختن و از نو آباد
کردن افغانستان، که در دوران اشغال نظامی این کشور از سوی نیروهای متجاوز
آمریکایی و هم پیمانان او به ویرانهای بدل شده، با استفاده از شخصیت سیاه
موی که نمادی از آبادانی است، به تصویر در آمده و بازیگر اصلی مرد فیلم با
نام « قادر اسیر » به مناسبت عروسی دخترش زندگی گذشته را رها کرده و اقدام
به شروعی دوباره می نماید. قادر اسیر که زنش را در جوانی آن
هم بخاطر مداخله نظامی آمریکا از دست داده، در این مسیر از نو ساختن
بواسطه دایی خود با یک زن جدید، که او نیز همسرش در قید حیات نیست، آشنا می
شود و این سرآغازی برای شروع دوباره قادر می گردد.
قادر « خاک و مرجان » به نظر شخصیتی است که دارای یک روح آزاد است و به مقتضای این شخصیت در برابر حرف زور و زبونی گردن خم نمی کند.
او به اعتراف خودش در یکی از دیالوگ هایش، برای فراموش کردن همسر از دست
داده اش به هرکاری تن می دهد تا یاد او را فراموش کند. در همین مسیر به
عنوان قاچاقبر با یک گروه قاچاقچی همکاری می نماید. در اثنا این همکاری به
علت ازدواج دخترش و مخارج عروسی با صاحب کار درگیری پیدا می کند وعلاوه بر
آسیب جسمی که می بیند از دست یابی به حقوق حقه خویش نیز محروم می ماند. اما
از آنجا که او حاضر نیست زیر بار زروگویی برود در بازگشتی به همراه دو تن
از دوستانش علاوه بر برداشتن حق و حقوق خود مخفیگاه قاچاقچیان را نیز به
آتش میکشد.
او در تلاش است تا وسایل عروسی « گیسو » دختر بزرگ خویش
را فراهم نماید و در این راه سیاه موی نیز به گیسو کمک می نماید. تمام این
اتفاقات در حالی رخ می دهد که این آماده سازی ها از دور و به وسیله زنی که
از روبند استفاده می نماید، نظاره می شود. زنی که تا لحظات پایانی شخصیت
او بر ملا نمی شود تا آنجا که بنا بر یک رسم افغان ها در مراسم عروسی باید
مادر عروس به داماد و عروس اجازه نشستن بر صندلی را بدهد و اینجا در اوج
ناباوری ناگهان آن زن روبند بسته، به عنوان مادر برخاسته و رسم افغان ها را
به اجرا در آورده و بلافاصله از صحنه خارج می گردد.
در پایان می
بینیم که قادر به دنبال همسر سابق خود موسوم به «آویزه » می رود و بین سیاه
موی و همسر سابق خود که نمادی از وطن است آویزه را انتخاب می کند.
کارگردان
و تیم فیلمسازی او، به خصوص طراح صحنه و لباس به زیبایی المان های افغان
را در فیلم به کار برده و استفاده نموده است. در یک نگاه اینگونه به نظر می
آید که حسین نانکلی که طراح صحنه و لباس « خاک و مرجان » بوده، شناخت خوبی
از نمادهای فرهنگ افغانستان در معماری و پوشش داشته و در تمام نماها و
زاویه های دوربین به خوبی این موضوع به چشم می آید.
استفاده از
بازیگران سینمای افغانستان یکی از نکات حائز اهمیت ساخته سید مسعود اطیابی
است. او با بازی گرفتن از بازیگران سینمای افغانستان شاید سختی کار با
بازیگران غیر ایرانی را بر خود و گروه تحمیل نموده ولی از دردسر های گویش
افغان و تمرین با بازیگران ایرانی گریخته است. بازیگران افغان همگی از
هنرپیشگان سینمای افغانستان بودند و به باورپذیر تر شدن ماجرا و نزدیکی
مخاطب افغان کمک شایانی نموده اند. ایشان با بازی های خوب و هنرمندانه خود
بار قصه گویی را به دوش کشیده اند و بر موفقیت فیلم افزوده اند.
یکی
دیگر از شاخص هایی که حتی بیننده غیر افغان را نیز به « خاک و مرجان »
نزدیک می کند موسیقی تاثیر گذار آن است. بهره بردن از سازهای محلی
افغانستان و ریتم های سنتی این کشور بر تسلط آرمان موسی پور آهنگساز این
فیلم سینمایی دلالت می نماید.
موسیقی تاثیر گذار که تداعی کننده
روزهای نه چندان دور افغانستان است در جای دیگر با یک موسیقی غیر افغان
ترکیب می شود و بازهم از تهاجم فرهنگ بیگانه و غربی خبر می دهد. از دیگر
نکاتی که موجب می گردد تا بیننده به این فیلم اعتماد کند استفاده از نغمات
کهن و معروف افغان از زبان بازیگران است. در یکی از صحنه ها، بازیگر زن این
فیلم با زمزمه کردن یک سرود قدیمی که به یک لالایی مادرانه می ماند، آرامش
درونی ملت ستمدیده افغانستان را به زیبایی به تصویر می کشد.
فیلمنامه
«خاک و مرجان» به صورت غیر خطی روایت ها را بیان می کند و در یک نقطه
اقدام به گره گشایی می نماید و مخاطب را نسبت به تمام موضوعات آگاه می کند.
نمایش کشتار بی رحمانه عده ای زن آن هم به صورت کاملا وحشیانه و از سوی یک
دست ناشناس و سپس نمایش یک جاده پر پیچ و خم که می تواند از وجود پیچ و خم
در زندگی خبر بدهد و اینکه در زندگی روزانه اکثرا دچار بازی شده به گونه
ای که خودمان به صورت خودخواسته و داوطلبانه در این بازی ها حضور می یابیم
تا به طرز غیر انسانی و سرکوبگرانه ای امیال و اغراض عده ای دیگر برآورده
شود.
«خاک و مرجان » تصویری رقت بر انگیز از
جامعه بعد از حکومت طالبان و در زمان سیطره نظامی آمریکا بر این کشور را به
نمایش در آورده، و نویسنده و کارگردان با شناختی مناسب و به زیبایی
توانستهاند مسائل و موضوعات اجتماعی و فرهنگی حاکم بر افغانستان را به
تصویر بکشند.ظلمی که در طول تاریخ،
چه در زمان حکومت شوروی و بعد از فروپاشی آن در دوره سیطره طالبان و سپس
دخالت نظامی آمریکا در این کشور، بر مردم این کشور وارد آمده است؛ از دلایل
عقب ماندگی و شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی افغانستان است.نمایش
صحنه هایی از شهر کابل به عنوان پایتخت سیاسی افغانستان، دلیلی بر اثبات
این مدعا است؛ که بخاطر عدم وجود حکومت مقتدر داخلی و مداخله بیگانگان،
تهاجم فرهنگی بر کلیه شئون زندگی این مردم سایه افکنده است.
از حضور یک بالن به منظور رصد اتفاقات شهر کابل تا فرزندان نامشروعی که بر
اثر هجوم و تجاوز بیگانگان متولد شده، حکایت از وجود بی نظمی و هرج و مرج
در همه مراحل زندگی در این کشور دارد و می توان به عنوان یکی دیگر از
نمادهای کشور افغانستان به آن اشاره نمود که اطیابی در این فیلم از آن ها
بهره برده است.قرابت فرهنگی دو کشور
ایران و افغانستان و شباهت آداب و رسوم جاری در دل فرهنگ این دو کشور،
فرصتی برای فعالیت های فرهنگی و صدور گفتمان انقلاب اسلامی است و باید به
این نکته به خوبی نگریست و در خاطر داشت که هدف از تاسیس شبکه هایی از نوع
شبکه بین المللی سحر رواج تفکر اسلامی و انقلابی در میان شهروندان مورد نظر
این شبکه ها است. «خاک و مرجان» نیز
به نظر میآید که در نظر دارد تا با تلنگر زدن به ناخودآگاه بیننده این
سوال را در وی ایجاد نماید که چرا عقب مانده ایم؟فیلم
سینمایی "خاک و مرجان " به کارگردانی سید مسعود اطیابی و تهیه کنندگی
سیدامیر پروین حسینی بر اساس فیلمنامه ای از پانته آ تاجبخش در سال ۹۱ به
سفارش شبکه برونمرزی سحر تولید شده است.
ممنون مقصودی، لینا علم،
مارینا گلبهاری، رسول ایمان، قادر آریایی، فرزانه نوابی، محمدرضا نجفی، شمس
الله علمیار و پانته آ تاجبخش بازیگرانی هستند که در این فیلم سینمایی به
هنرنمایی پرداخته اند.
افشین علیزاده (مدیر فیلمبرداری)، نوید مهتابی
(دستیار اول فیلمبردار)، حسین نانکلی (طراح صحنه و لباس)، بابک صالح
(دستیار صحنه و لباس)، امیر حاتمی (صدابردار)، آرمان موسی پور (آهنگساز)،
سید محمود موسوی نژاد (طراحی، صداگذاری و ترکیب صدا)، امید گلزاده (طراح
چهره پردازی)، مستانه مهاجر (تدوین)، حمیدرضا علیپور (دستیار اول کارگردان و
برنامه ریز)، عباس شوقی (جلوه های ویژه میدانی)، علی تصدیقی (جلوه های
ویژه تصویری)، هادی توحیدی (مدیر تولید)، کیانوش عیاری (مشاور کارگردان)،
هادی توحیدی (مدیر تولید)، وحید مرادی (جانشین تولید) و محمدرضا نجفی
(مشاور تولید) عوامل و دست اندرکارانی هستند که در این فیلم سینمایی همکاری
داشتهاند.