محمد زرینه: اخیرا با یکی از گفتوگوهای کارگردان «به
خاطر پونه» مواجه شدم که فیلمش را به آلخاندرو گونزالس ایناریتو ارجاع داده
بود که محوریت ارجاع یادشده به فیلم «21 گرم» بازمیگشت. این نکته انگیزشی
برای تماشای فیلم «به خاطر پونه» بود. اعتقاد دارم در کشاکش فضای
جشنوارهزدگی آن هم از نوع بینالمللی و بحران فاخرسازی و معناگرایی به هر
قیمت، تماشای فیلمی که تم روایی آن از حیث دراماتیک (روایت غیرخطی) بسیار
منطبق با شرایط زیستی این سالهای جامعه ایرانی است بسیار حائزاهمیت است.
اما جالب اینجا بود که تنها نکتهای که باعث از دست رفتن فیلم شد همین
روایت غیرخطی– بخوانید غیرخطی برآمده از یک تدوین کج و معوج– بود به دلیل
آنکه هرگز متوجه نخواهید شد فیلمی که بنیاد آن بر دوکاراکتر مجید و پونه
قرار گرفته است، ضرورت روایت غیرخطی آن از کجا نشأت میگیرد؟! بستر روایت
براساس شکل ناهنجار خانوادهای که از مجید و پونه تشکیل شده، استوار شده
است. مجید نسبت به پونه شکاک است، پونه بیدلیل دروغ میگوید، پونه بر
اعتیاد مجید تاکید میکند، مجید بر عدم صداقت او انگشت میگذارد، پونه برای
ارتقای سطح مهارت خود میجنگد، مجید عرصه را بر او تنگ میکند– این وسط
میماند قومیت آذری مجید که با دیدی خوشبینانه و البته به صورتی ناشیانه بر
شکاف فرهنگی این دو تاکید میکند، حال حاصل جمع این مساله با اعتیاد چیست
خود امری لاینحل باقی میماند؟- براساس این توضیحات ما شاهد یک وضعیت
پینگپونگی میان مجید و پونه هستیم. حال کجای این وضعیت بیانکننده شرایط
یک روایت غیرخطی است؟ از سوی مقابل اگر به فیلم 21 گرم توجه داشته باشید در
این فیلم با تداخل سه گره در زیست کاراکترهای پل ریورز (شان پن)،
کریستینا پک (ناومی واتس) و جک جوردن (بنسیو دلتورو) مواجه هستیم که هر سه
را به یکدیگر پیوند میدهد. تصادف، بیماری قلبی و سابقه فرد بزهکاری که در
زمان حاضر به مرد خانواده تبدیل شده و در بستر شرایط زیستی اجتماعی در محور
درام قرار دارد موجبات پیوند این فرد با خط روایی را فراهم نميآورد و در
پایان با گرههای کوری مواجه هستيم و در اوج شرایط نابسامان خانوادهای از
هم پاشیده، متناظر با یک فرد تنها و درگیر عذاب وجدان، بستر روایی به هم
میریزد. صرف تدوین غیرخطی روایت غیرخطی نمیسازد بلکه شرایط اقتصادی-
اجتماعی که در آن فرد در چند عرصه مشغول مبارزه برای بقا و حفظ شأنیت کاذب
یا صادق خود است میتواند به تبلور یک روایت غیرخطی کمک کند. همانطور که
به سمت انتهای فیلم پیش میرویم کارگردانی براساس فیلمنامه به سمت
گرهگشایی به شیوه فیلمهای کلاسیک میپردازد.
اگر فیلم دارای یک روایت غیرخطی بود چرا ما باید در یکی از سکانسهای
رانندگی مجید آن هم به صورت شفاهی با دلیل بر هم خوردن- ورشکستگی تولیدی-
روال زندگی روبهرو شویم؟! اگر فیلم صاحب روایتی غیرخطی بود چرا ما شاهد
روایت زیستی ضلع سوم مثلث– استاد پونه– نیستیم و به نوعی در پایانبندی فیلم برای بیننده
گرهگشایی میکند؟! روایت غیرخطی که اول شخص و دوم شخص ندارد! همه این
مشکلات راهی بسیار ساده اما دقتی عمیق را میطلبد اینکه دوباره به تماشای
«21 گرم» بنشینیم و تنها از تماشای آن لذت نبریم، بلکه با خود بیندیشیم که
یک روایت غیرخطی محصول چه فضایی است و چه شرایطی را میطلبد؟ در غیر این
صورت چه روایت خطی یا غیرخطی فی النفسه از ارزش برخوردار نیست چرا که سینما
و به طور کلی فیلمسازی مایه تفاخر نیست بویژه هنگامی که با مخاطبی روبهرو
باشیم که قرار است تلألو زیست خود را بر پرده نقرهای به تماشا بنشیند.
منبع:روزنامه وطن امروز