فریدون حسنپور فیلمساز سینمای ایران معتقد است ورود به حوزهی سینمای دینی به دلیل داشتن مدعی العموم همواره با دستاندازیهایی مواجه بوده و به همین دلیل، ساخت فیلم دینی با نگرانی و به عبارت بهتر با ترس برای فیلمساز همراه است.
گروه فرهنگی بولتن نیوزعلت عدم ورود سینماگران به حوزهی دین: ترس یا ناآگاهییک کارگردان سینما گفته است: آن قدر دخالت و ممیزی کردهاند که سینماگران از ورود به سینمای دینی میترسند. فریدون حسنپور فیلمساز سینمای ایران معتقد است ورود به حوزهی سینمای دینی به دلیل داشتن مدعی العموم همواره با دستاندازیهایی مواجه بوده و به همین دلیل، ساخت فیلم دینی با نگرانی و به عبارت بهتر با ترس برای فیلمساز همراه است.
ذرهبین فرهنگی: اهل فن میدانند که اگر قرار است در خصوص موضوعی، اثری هنری ساخته شود، شرط اولش این است که سازندهی اثر، اشراف کامل بر موضوع مدنظر داشته باشد. مسلما ساخت فیلم سینمایی در حوزهی دین هم از این قاعده مستثنی نیست. اما متأسفانه برخی از کارگردانهای ما بدون اشراف لازم، به نام سینمای دینی آثاری ساختهاند که کاملا از ضعف محتوایی رنج میبرند که با انتقادهای مختلفی هم روبهرو شده است. در نتیجه به نظر میرسد سینماگران ما بیشتر از آنکه ترسی در خصوص ساخت فیلم دینی داشته باشند، ناتوان در ساخت چنین آثاری هستند. در حالی که اگر اطلاعات کافی در حوزهی دین داشته باشند، ترسی هم نسبت به انتقادات و یا شکایت مدعیالعموم نخواهند داشت. چون با ساخت فیلم دینی دارای مضمون صحیح، دیگر جایی برای نقد و شکایتی باقی نمیماند. پس بهتر است بهانهها را کنار بگذاریم و مشکل اصلی را حل کنیم. یعنی سواد دینیمان را بالا ببریم و یا از مشورت عالمان دین استفاده کنیم.
آقای بهروز رضوی! شمر زمانهات را بشناسبهروز رضوی، مقتلخوان رادیو که محرمهای کودکیاش در شهر یزد سپری شدهاند، از برخورد برخی مداحان این روز و روزگار با واقعهی کربلا گلایه دارد و برخورد خودمانی و محاورهای با واقعه عاشورا و شخصیتهای آن را نمیپسندد و میگوید نباید یک مداح در میانهی روضهی عاشورا، به نقد سیاستمداران بپردازد.
ذرهبین فرهنگی: اینکه متأسفانه بعضی از مداحان ما، حتی برخی از پیشکسوتان این امر در ورود به مسائل روز و حوادث سیاسی، سنجیده عمل نکرده و جای حرف و حدیثهای بسیاری بجا گذاشتند، درست است. اما قرار نیست به علت بروز چند اشتباه در یک مقوله، اصل آن زیر سوال برود. یعنی اصل ورود و اشارات مداحان به مسائل سیاسی، امری پسندیده است و اصلا اگر ذکر مصائب اهل بیت و بیان زشتیهای دشمنان اسلام به اینجا ختم نشود که شمر زمانهات را بشناسی، که عملا بخشی از فایده و هدف چنین مراسماتی زیر سوال رفته است. به نظر میرسد لازم است تا بجای منع ورود مداحان کشور به امور سیاسی، آنها را تشویق به این کار بکنیم به یک شرط و آن شرط اینکه سواد و بصیرت سیاسی آنها را نیز بالا ببریم تا به امید خدا از تریبونهای عزای سالار شهیدان، بذر آگاهی در دلهای مومنان پاشیده شود.
سید احمد خمینی، عسگراولادی... نفر بعدی چه کسیست؟مستند عسگراولادی به ثمر نرسید. گروه فیلمسازی را به بیمارستان راه ندادند. تهیهکنندهی "ما نیز روزگاری" که قصد ساخت مستندی دربارهی حبیبالله عسگراولادی را داشت، از به ثمر نرسیدن کار به دلیل اینکه به گروهش اجازهی حضور در بیمارستان داده نشد، ابراز تاسف کرد.
ذرهبین فرهنگی: خیلی از بزرگان انقلاب، یا در شرایط جسمی مناسبی نیستند که پای ضبط صوت نشسته و خاطرات ارزشمندشان را برای نسلهای بعد به یادگار بگذارند و یا مثل حاج حبیب مرحوم، دستشان از دنیا کوتاه شده و امکان آنرا از دست دادهاند. البته حاج حبیب اولین کسی نیست که شامل این اتفاق شده است و افراد ارزشمند دیگری در گذشته بودهاند که دچار کمکاریهای ما شدهاند. مثل سید احمد خمینی مرحوم که با آن همه خاطرات از حضرت امام، همهی ما را گذاشت و به دیار باقی رفت. باید همتی کرد و دستی جنباند تا از نعمت بزرگان دیگری که هنوز در جمع ما هستند بهره برد و خاطرات آنها را به طور شایستهای تنظیم کرد. زیرا همانقدر که جمع نکردن خاطرات آنها مضر است، بد جمع کردن این خاطرات هم ضرر دارد. مثلا همین حاج حبیب مرحوم، شدیدا از خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی جمع آوری شده بود ناراضی بود و خود مخاطب هم وقتی کتاب را میبیند، اولین سوالی که برایش پیش میآید این است که آیا فردی مثل وی، فقط همین چند صفحه خاطره را دارد؟
کلاسهای انشاء قوی و دانشآموزانی که ذهنهای پیچیدهتری دارندنامهی حداد عادل به وزیر آموزش و پرورش دربارهی احياء زنگ انشاء مدارس. غلامعلی حداد عادل، رئيس فرهنگستان زبان فارسی در نامهای به وزیر آموزش و پرورش، ضمن استقبال از پيشنهاد رئیس جمهور برای گنجاندن درسهای مطالعه، گفتگو و انشاء، خواستار احياء زنگ انشاء در مدارس كشور شد.
ذرهبین فرهنگی: همان گونه که احتمالاً خیلی از شما خوانندگان محترم تجربه کردهاید، کلاسهای انشاء در دوران مدرسه تبدیل به کلاسی شده است که سایر درسها را در آن دنبال میکنند و تنها چیزی که در این کلاسها اهمیت ندارد، نوشتن و مسائل پیرامونی آن است. زیرا معلمها پیش خودشان میگویند که "مگر چند نفر قرار است نویسنده شوند؟" و یا "هر کسی خواست نویسنده شود، بعدا خودش آنرا پیگیری کند" و از آن بدتر اینکه "اصلا نویسندگی دیگر چیست؟ برو دنبال نان که خربزه آب است." و این در حالیست که اگر مقولهی انشاء و نویسندگی در بین فرزندان ما و دانشآموزان جدیتر پیگیری شود، ما با نسلی روبهرو خواهیم شد که ذهنهای خلاقتر و پیچیدهتری خواهند داشت و تأثیرات غیرمستقیمی بر سایر مسائل درسی و موضوع مهارتهای زندگی ایشان دارد.