تلویزیون فارسی بی بی سی امشب در برنامه خبری خود اعلام کرد که دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، با والدین خود دیدار کرده اند. پس از این دیدار،حال میرحسین و رهنورد در این ملاقات خوب توصیف شده است
گروه سیاسی – تلویزیون فارسی بی بی سی امشب در برنامه خبری خود اعلام کرد که دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، با والدین خود دیدار کرده اند. پس از این دیدار،حال میرحسین و رهنورد در این ملاقات خوب توصیف شده است.
به گزارش بولتن نیوز، بی بی سی فارسی افزود:در اولین دیدار میرحسین و رهنورد با دخترانشان پس از روز عید غدیر که با انتقادهایی نسبت به رفتار یک مامور زن انجام شده بود، فرزندان میرحسین شامل کوکب، زهرا و نرگس موسوی با پدر و مادر خود در جوی مناسب و بدون حضور آن مامور زن ملاقات کردند.
در این دیدار ها بازرسی مانند سایر بازرسی های پیش از عید انجام شد و غیر از ماموران مرد که همیشه حضور دارند، تنها یکی از ماموران زن حضور داشته است.
این دیدار یکساعته با حضور ماموران و در ساختمانی در کنار منزل میرحسین برگزار شد.
پس از این دیدار،حال میرحسین و رهنورد در این ملاقات خوب توصیف شده است.
این دیدار، به شایعات و فضاسازی تبلیغاتی در مورد برخورد با خانواده میرحسین و دختران وی و همچنین نامناسب بودن حال ایشان پایان داد و نشان داد که میرحسین و خانواده ودختران وی نه تنها در شرایط نامناسب طبق آنچه در شایعات به آن دامن زده شده نبوده اند. بلکه امکان دیدار آنها با خانواده فراهم شده است و از حضور یک مامور زن که نسبت به رفتار وی واکنش نشان داده شده در این دیدار خبری نبوده است.
به نظر می رسد که پس از این دیدار، به شایعات و خبرسازی و تبلیغات مسموم و بهانه جویی های مخالفان نظام پایان داده می شود و حداقل تا چند وقت، امکان چنین شایعات و خبرهایی را ندارند. زیرا یک برخورد بین یکی از فرزندان میرحسین و یک مامور زن، موضوعی نیست که بتوانند به دیگران تعمیم دهند.
آنها دیگر قدرت خاموشی ندارند ...
مملکت به کار صادقانه و ایجاد اشتغال و
ازدواج و مسکن برای جوانان احتیاج دارد و
همه جوانان به این نتیجه رسیده اند . کسی
برای این احزاب اصولگرا و اصلاح طلب تره
هم خورد نمیکند ...
به فرموده ی آقا : کشور باید روی پای خود
بایستد ...
این راه همه ملت ایران است و بس
یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.
وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.
همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم... چادرم در مشتش بود که شهید شد.
از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.
امیدوارم رویه مرحوم مجاهد آقای حبیب الله عسگر اولادی را در پیش گیرد و در انعکاس اخبار جز رضایت خدا و پاسخگویی در قیامت ملاحظه هیچ جریانی اعم از هر دو جناح فعلی را نداشته باشید.
برایتان از خداوند متعال طلب موفقیت و سربلندی را دارم.
وگرنه اگه پاشون به دادگاه برسه گرگی در لباس میش میشن و حالا بیا ثابت کن !