دیدبان آمریکا - سرویس سیاست خارجی: نوام چامسکی فیلسوف زبان شناس، متفکر و تحلیلگر سیاسی آمریکایی است. چامسکی در سال 2005 به عنوان یکی از محبوبترین چهره های روشنفکری در جهان انتخاب شد. وجه ممیزه این استاد بزرگ معاصر شجاعت و صداقت وی در تحلیل سیاستهای کشورهای غربی و به ویژه کشور خود یعنی ایالات متحده است. در زیر گوشه ای از نقطه نظرات وی در خصوص سیاست ایالات متحده نسبت به پرونده هسته ای ایران و اقدامات اخیر آمریکا در لیبی بیان می گردد.
پس از برگزاری اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل بحث و گفتگو پیرامون حل و فصل پرونده هستهای ایران و امکان رفع اختلافات فی ما بین دو کشور گسترش یافته است. بنظر میرسد که رئیس جمهور جدید ایران نسبت به مقام قبلی خود از انعطاف بیشتری برخوردار است. سفر اخیر وی به نیویورک به مثابه پیشرفتی در روابط دو کشور قلمداد گردید و برای نخستین بار در 34 گذشته روسای جمهور دو کشور با یکدیگر مستقیما ارتباط برقرار کردند. آیا بنظر شما سیاست ایالات متحده نسبت به ج.ا.ا تغییر کرده است؟
نوام چامسکی: مسئله مهم این است که چه اتفاقی در ایالات متحده خواهد افتاد. این موضوع در آمریکا به طور خاص و در غرب به طور عام به شکلی بیان میگردد که گویا مشکل، عدم انعطاف ایران و رد درخواست جامعه بینالمللی توسط این کشور است. اما واقعیت موضوع با آنچه که بیان شد بسیار متفاوت است. مشکل اصلی امتناع غرب و در راس آن ایالات متحده برای ورود جدی به دیپلماسی با ایران است. در غرب تعریف خاصی از جامعه بینالمللی و تقاضای آن از ایران ارئه میشود. در این تعریف جامعه بینالملل مشتمل بر ایالات متحده و کشورهای همصدا با آن است. بنابراین اگر جامعه بین المللی همه کشورهای جهان را شامل میشد، این جریان بگونه دیگری پیش میرفت. به طور مثال کشورهای عدم تعهد که عمده جمعیت جهان را تشکیل میدهند، همگی از حق ایران برای غنی سازی اورانیوم حمایت مینمایند.
در دنیای عرب نیز اعراب به ایران علاقه ندارند و دشمنی این دو سابقهای دیرینه دارد. اما عمده این کشورها به ایران به مثابه یک تهدید نمینگرند، بلکه ایالات متحده و اسرائیل را بعنوان تهدید علیه خود میبینند. بدین ترتیب این کشورها جزئی از جامعه بینالمللی که غرب و آمریکا تعریف میکنند، نیستند. در اینجا این سوال مطرح میگردد که صرفنظر از اینکه هرکسی چه چیزی را تهدید میبیند، آیا راهی برای توافق بر سر آن وجود دارد؟ جواب بنده مثبت است.
به طور مثال در سال 2010 پیشرفت بسیار سازنده ای صورت پذیرفت که میتوانست اگر تهدیدی هم در این زمینه وجود داشته باشد، منجر به کاهش و تخفیف چشم گیر آن گردد. در آن سال ترکیه و برزیل با ایران به توافق رسیدند که ایران اورانیوم غنی شده با درصد کم را جهت ذخیره سازی به ترکیه منتقل کند و در عوض غرب نیز ایزوتوپهای لازم برای راکتورهای پزشکی ایران را در اختیار این کشور قرار دهد. بلافاصله پس از اعلام این خبر، ترکیه و برزیل مورد شماتت جدی واشنگتن و رسانهها قرار گرفتند. دولت برزیل از این اقدام ایالات متحده بسیار ناراحت شد تا جایی که وزیر امور خارجه این کشور، نامه اوباما به رئیس جمهور برزیل را منتشر کرد. اوباما در این نامه پیش بینی کرده بود که ایران به توافق مذکور عمل نخواهد کرد. زمانیکه ایران آمادگی خود برای اقدام بر طبق توافق صورت پذیرفته را اعلام کرد، اوباما مجبور به تقبیح آن توافق شد و از سوی دیگر تصویب تحریمهای شدیدتر علیه ایران در شورای امنیت را پیگیری نمود. این یکی از مواردی است که میتواند ابعاد مسئله موجود را تبیین کند.
یک نمونه جالبتر نیز وجود دارد. قرار بود در ماه دسامبر گذشته کنفرانسی بین المللی در فنلاند در خصوص تصمیم گیری مبنی بر پاک سازی خاورمیانه از تسلیحات کشتار جمعی از جمله تسلیحات هسته ای تشکیل گردد اما این کنفرانس تشکیل نشد. در گام نخست، اسرائیل اعلام نمود که در این کنفرانس شرکت نخواهد کرد اما ایران اعلام کرده بود که حاضر است بدون هیچ پیش شرطی در این کنفرانس حضور یابد. بلافاصله اوباما برگزاری کنفرانس را با دلایلی که مطابق با دلایل رژیم اسرائیل بود، لغو کرد. یکی از این دلایل عدم امکان برگزاری کنفرانس تا زمانی بود که توافق صلح در منطقه حاکم نشده است! به این نکته باید توجه داشت که مادامیکه اسرائیل و ایالات متحده مانع از اجماع بین المللی بر سر توافق اسرائیل و فلسطین میشوند – همچنانکه در 35 سال اخیر این کار را کردهاند - نمیتوان به توافق صلح در منطقه دست یافت و به طبع آن کنفرانس مذکور هم تشکیل نخواهد شد. کشورهای عرب که برای مدت طولانی جهت شرکت در این کنفرانس تحت فشار بودند، اعلام نمودهاند که حاضر به ادامه همکاری هستند، اگر چه بدون همکاری ایالت متحده کاری از پیش نمیرود. پارلمان اروپا مصوبهای را به تصویب رساند که خواستار برگزاری هر چه سریعتر کنفرانس بود، روسیه نیز از این اقدام حمایت کرد. اما از سوی دیگر ملت آمریکا هیچ اقدامی در این خصوص انجام ندادند. سکوت مردم آمریکا یک دلیل واضح دارد؛ هیچ کدام از رسانههای آمریکایی کلمهای در این خصوص خبررسانی و تحلیل نداشتند. بنابراین هیچ فشاری بر روی دولت آمریکا برای پاسخگویی در این زمینه وجود نداشت. مادامیکه غرب به رهبری ایالات متحده از پذیرش راه حل دیپلماتیک و بر پایه مذاکره امتناع میکند، وضعیت بهبود نخواهد یافت.
استثنا قائل شدن در مورد ایالات متحده مبنی بر حق استفاده از زور و خشونت
خوب است که به خاطر داشته باشیم که ایالات متحده و اسرائیل هر روزه در حال تخطی از قوانین بین المللی در مورد این موضوع هستند. بر طبق منشور سازمان ملل، استفاده از زور و یا تهدید به استفاده از آن در امور بین المللی ممنوع است. هر بار که یکی از مقامات رسمی اعلام میکند، همه گزینهها بر روی میز است، همین اقدام یک فعالیت مجرمانه تلقی میشود.
روزنامه نیویرک تایمز در مقاله مفصلی که در روز گذشته در اولین صفحه خود در مورد دستگیری ابو اناس، نیروی جهادی لیبی نوشته بود، در انتها به نقل قولی از وزیر امور خارجه ایالات متحده در یک کنفرانس خبری اشاره میکند. جان کری در این کنفرانس در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر قانونی یا عدم قانونی بودن این اقدام ایالات متحده، پاسخ داد که این اقدام بر طبق قانون ایالات متحده بوده است. ای گفته بدان معنی است که ایالات متحده میتواند به هر کشوری که خواست وارد شود و در آنجا اقدام به آدم ربایی نماید و این عمل مشروع و قانونی است! آیا چنین قانونی در جای دیگری هم وجود دارد!؟ تصور نمایید که القاعده یا هر کشور دیگری، مثلا یمن به ایالات متحده آمده و جان کری را بربایند. آیا این اقدام اگر طبق حقوق کشور خودشان قانونی باشد واقعا مشروع و قانونی قلمداد میگردد؟ این مثال نشان میدهد که ما مدعی مالکیت جهان هستیم؛ آن تصمیمی که ما میگیریم در مقیاس جهانی اجرا میشود. مهم نیست که حقوق بین الملل چه نظری دارد، سایر کشورها از این حق برخوردار نیستند. یک گزارش صادقانه باید همین موضوع را تبدیل به تیتر میکرد و توضیح میداد که این ادعا به چه معنایی است. اما هیچ کسی حاضر به اظهار نظر در این خصوص نیست.
منبع: www.RT.com
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
این بهترین پاسخی بود که من از طرف یکی از دولتمردان شنیدم.