سازمان تامین اجتماعی طی سال های گذشته جزء تیول و املاک شخصی افراد و جناح های خاص بوده است. به همین خاطر است که می بینیم هیچ گاه از مکانیزم های علمی مبتنی بر اصول محاسبه های اکچواری تبعیت نمی کند. اساسا در این سال ها، بیش و پیش از آنکه بستر سازی مناسبی در آن شکل گیرد، به شدت تابع بحران های اجتماعی و سیاست زدگانی شده که به تفکر، اندیشه و جایگاه صاحبان واقعی سازمان به جزء در سخنرانی ها و شعارهای شان وقعی نمی گذارند!
در این حالت شاهد و ناظر تحقق تیولداری گسترده در همه ارکان تامین اجتماعی هستیم و به همین دلیل هم هست که می بینیم این سازمان بیمه ای بیشتر از آنکه با ساز و کارهای بیمه ای اش مورد سنجش و قضاوت همگان قرار گیرد، با متولیان دولتی اش مورد ارزیابی قرار می گیرد. در واقع سازمان تامین اجتماعی سال های اخیر با افرادی مانند مهندس حسینعلی ضیائی، علی ذبیحی، رحمت الله حافظی، سید مجید موسویان و بالاخره با دکتر سید تقی نوربخش مورد نقد و قضاوت تحلیلگران و کارشناسان بیمه ای قرار گرفته و می گیرد. در تامین اجتماعی تحت مدیریت این افراد، طرح و برنامه، فکر و اندیشه و همگرایی با همه شرکای اجتماعی سازمان بیشتر در شعارهای زیبا و دلنشین مدیران برجسته می شود و کمتر نمود عینی و عملی می توان برای تحقق هدف های آرمانی تامین اجتماعی در جامعه دید.
به گزارش بولتن نیوز، آرزوی شیرین افزایش بیمه شدگان به مرز 10 میلیون نفر همواره بخش عمده شعارهای مهندس حسینعلی ضیائی بود. در تامین اجتماعی ضیائی، طرح های بلندپروازانه ای مانند طرح«کارت هوشمند جایگزین دفترچه های بیمه درمانی» به شکل پایلوت در «شازند اراک» با صرف میلیون ها تومان پول بیمه شدگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی اجراء شد(سال 1386). همچنین در تامین اجتماعی ضیائی، شاهد اوج تبلیغات یکسویه صرف هستیم. تبلیغاتی که عموما بر پایه شعارهایی مانند افزایش بیمه شدگان طراحی شده بود. بر این اساس کمتر شاهد تضارب آراء، اندیشه های نوگرایانه، خرد جمعی و همفکری روشنفکران و صاحبنظران هستیم. آنچه بیشتر در تامین اجتماعی ضیائی نمود برجسته تری پیدا کرد بازی با واژگانی بود که برای تحقق آن، هیچ بسترسازی مناسب علمی و عملی به چشم نمی خورد! البته در این دوران نیز سازمان تامین اجتماعی از وجود مدیران شایسته و صاحبنظر محروم بود. نه اینکه در این زمان در تامین اجتماعی خلاء مدیران شایسته به چشم می خورد. بلکه اساسا ضیائی نیز مانند بسیاری از اسلاف پیشین خود اعتقادی به شایسته سالاری در تامین اجتماعی نداشت. پس از شکست رویاهای طلائی مهندس ضیائی در تحقق بدون پشتوانه علمی و عملی افزایش بیمه شدگان و با وجود همه امکانات رسانه ای که در اختیار وی قرار گرفته بود مانند هفته نامه های تامین و آتیه که این آخری بعدها به روزنامه خورشید تغییر نام پیدا کرد، بازهم شاهد این مساله هستیم که تامین اجتماعی ضیائی فاقد نشاط و پویائی لازم است. در ادامه این روند سکون و ایستائی در سازمان تامین اجتماعی، علی ذبیحی با تفکرات شدید رادیکالی، قدرت نمائی خود را در تامین اجتماعی آغاز می کند. ذبیحی که نمونه کوچکتر تفکرات احمدی نژاد است، با دیدگاه حذف ریخت و پاش های میلیونی مدیران ستادی سازمان تامین اجتماعی به این سازمان
بیمه ای آمد. او که آمد به جای اصلاح ویرانه های باقی مانده از دوران مدیریت ضیائی، خود به ویرانگری در تامین اجتماعی مشغول شد! برای همین در آغاز کار، با دیدگاه های تنگ نظرانه اش با رادیکال ترین روش ها به برخورد با دگر اندیشان در تامین اجتماعی پرداخت. هفته نامه تامین و روزنامه خورشید را که تنها سوپاپ های اطمینان سازمان تامین اجتماعی بود تعطیل کرد تا مخالفان و منتقدان نتوانند اعتراض ها و انتقادهای خود را به گوش مخاطبن و شرکای واقعی سازمان و کارکنان شاغل در تامین اجتماعی برسانند و تا به باور خودش، جامعه ای تک صدایی در تامین اجتماعی فراهم آورد! مساله ای که اگر چه در کوتاه مدت برای او یک پیروزی به شمار می رفت، اما در دراز مدت نبود فضای باز رسانه ای در تامین اجتماعی، به آفت و خطری بزرگ برای وی و همفکرانش تبدیل شد. در واقع فضای بسته تعقل، اندیشه و تفکر، پاشنه آشیل ذبیحی و مدیران عامل پس از وی در سازمان تامین اجتماعی شد. در تامین اجتماعی ذبیحی نیز شایسته سالاری و جایگاه مدیران با دانش و باتجربه در هیاهوی سیاسی کاری و عوامفریبی ذبیحی و اعوان و انصارش گم شد. سرانجام سیاست های علی ذبیحی در مسند مدیر عاملی سازمان تامین اجتماعی با شکست شدیدی مواجه شد و او با موجی از نفرت عمومی در میان کارکنان این سازمان و مخاطبان میلیونی آن، مجبور به ترک سازمان شد. پس از دوران رادیکالیزم ذبیحی، نوبت به ترکتازی رحمت الله حافظی پزشک شد که یک اتوبوس از پزشکان همکارش را با خود به تامین اجتماعی آورد تا به همگان بفهماند که اساسا با مقوله ای به نام شایسته سالاری در تامین اجتماعی بیگانه بیگانه است! حافظی اگر می توانست نگهبانان در اصلی سازمان تامین اجتماعی را هم از میان پزشکان انتخاب می کرد! مشاور مدیر عامل و مدیر کل روابط عمومی خود را از میان پزشکان برگزید. مشاور اجرایی اش را نیز از میان پزشکان انتخاب کرد و ...
سرانجام نیز بر سر جنگ با طرح پزشک خانواده وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی معزول احمدی نژاد (دکتر دستجردی) متحمل شکست مفتضحانه ای شد و رفتن را بر ماندن ترجیح داد و با دوستان پزشک خود و با همان اتوبوسی که به ساختمان تامین اجتماعی در خیابان آزادی آمده بود به بیمارستان بقیه الله بازگشت. اما دوران صدارت سید مجید موسویان کوتاهترین دوران برای مدیری است که بخواهد شایستگان را در جای واقعی خود قرار دهد. پر حاشیه ترین دوران مدیریتی برای یک مدیر عامل در تامین اجتماعی به صدارت عظمایی سعید مرتضوی مربوط می شود. در این زمان است که همه ساختارهای علم مدیریتی به طور کلی در تامین اجتماعی رنگ می بازد و این مثل تجلی عینی می یابد که «یا رب روا مدار که گدا معتبر شود.» در این زمان است که اندک مدیران شایسته به عنوان مشاوران صوری و نمادین مدیران کل بیمه ای تنزل درجه پیدا می کنند.
در این زمان است که مدیران لایق بیمه ای از کار برکنار شده و برخی از روسای نالایق بیمه ای جایگزین مدیران کل بیمه ای می شوند! در این زمان است که مدیران چاپلوس و متملق به یکباره تا جایگاه معاونت مدیر عاملی سازمان تامین اجتماعی ارتقاء می یابند و اتفاقا در همین زمان است که برخی از مدیران خائن در تامین اجتماعی با خوش خدمتی به خانواده مرتضوی، نقش پیاده نظام وی را در امور تبلیغاتی مانند تبلیغات روزنامه ای و نصب بنرها و تراکت های همسر او در انتخابات شوراهای شهر تهران و حذف مخالفان و تبعید و خانه نشین کردن آنها بازی می کنند! و بالاخره در همین زمان تلخ و دهشتناک است که ریخت و پاش های میلیاردی توسط غارتگران و چپاولگران اموال بی صاحب بیمه شدگان و مستمری بگیران مظلوم و بی پناه در شستا و سازمان تامین اجتماعی شکل می گیرد و جزء اندک رسانه های مخالف، کسی را یارای اعتراض و انتقاد از وضعیت سیاه تامین اجتماعی مرتضوی نیست. در این دوران سیاه که به تامین اجتماعی خانوادگی مرتضوی شهرت دارد، شاهد زشت ترین روش های برخورد با دگر اندیشان و منتقدان در تامین اجتماعی هستیم. در این زمان برخی از مدیران کل بیمه ای منصوب مرتضوی در اداره های خود با نصب دوربین های مدار بسته، سیستم های حفاظتی صوتی و تصویری برای کنترل کارمندان، قطع اینترنت و روش های قرون وسطایی دیگر مانند برخورد با کسانیکه روزنامه های اصلاح طلب مانند شرق، بهار و ... را می خوانند در عمل ثابت می کنند که چه مدیران لایق و شایسته ای هستند و مرتضوی چقدر و چه میزان با مدیران و کارکنان شایسته، شایسته(!) برخورد می کند!
اما قصه پر غصه دکتر نوربخش و حکایت تعلق خاطر وی به مدیران سنتی و البته همشهری خود، نشان می دهد که مدیر عامل محترم سازمان تامین اجتماعی نیز، چندان هم که می گویند خود را به اتاق عمل استریل و سترون شده اش در بیمارستان خصوصی مدیران تامین اجتماعی میلاد مشغول نساخته و هر از گاهی نیز نیم نگاهی به قواعد شایسته سالاری داشته است! چه اگر اینگونه نبود، شاهد استقبال گسترده وی از هموطنان خراسانی مان برای مشاغل مدیریتی در سازمان تامین اجتماعی نبودیم! دکتر نوربخش، اعتقاد قلبی شدیدی به بهره گیری از مدیران سنتی دارد. گویی این تعلق خاطر قلبی فراوان وی به حس نوستالژیک او در کار با مدیران سال های دور تامین اجتماعی مربوط می شود. حس دلچسبی که یک لحظه هم او را راحت نمی گذارد. درست مانند زنده یاد علی حاتمی که برای دکوپاژ(صحنه بندی) و فیلمبرداری یک سکانس و حتی یک پلان از فیلم هایش، تمام تهران را می گشت تا مثلا یک کوزه قدیمی پیدا کند! جناب مدیر عامل محترم سازمان تامین اجتماعی نیز در حالیکه تعداد زیادی از مدیران کل بیمه ای با دانش، متخصص، دلسوز و درد آشنا در استان های این سرزمین پیرامون خود دارد، با حس نوستالژیک عجیب خود به اندک مدیران مرتضوی و البته همشهری باقی مانده اش در سازمان تامین اجتماعی، می خواهد ثابت کند که او نیز مانند اسلاف گذشته، آنچنان اعتقادی به مدیران غیر همشهری و البته صاحب سبک و اندیشه نداشته و ندارد. وی با انتصاب های اخیرش نشان داد که متاسفانه نباید و نمی توان به روند گزینش شایسته سالاری و پرورش نیروهای زبده و کارآمد در بخش های درمانی و بیمه ای تامین اجتماعی دولت تدبیر و امید دل خوش کرد و شاید این بار هم باید گفت و نوشت که براستی تامین اجتماعی دکتر نوربخش به کدام سو در حرکت است؟!
می گیرد.امیدواریم جناب آقای دکتر نوربخش،مدیر عامل محترم سازمان تامین اجتماعی دلسوزانه تر به درد دل کارکنان خود رسیدگی کند.با تشکر از مدیریت محترم سایت خبری و تحلیلی وزین بولتن نیوز.
می خوانم.ایشان نه اهل پست و مقام هست و نه اهل سازش.منافع وی دفاع از حقوق بیمه شدگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی است.این را
می توانید در کلیه گزارش ها و یادداشت های ایشان مشاهده کنید.....
هیچ میدونید صندوق بیمه اجتماعی روستاییان و عشایر هم توی این مملکت وجود داره ؟ مدیر عاملش هم همون مجید موسویان هستش ک در متن هم بهش اشاره شده. بهتره که بدونید 9 ساله ایشون در این صندوق مدیر عامله و به قول خودش پدر صندوق هستش و با همین در سایه بودن و عدم تبلیغات مناسب هم روستاییان نمی دونن بیمه روستایی وجود داره و هم اصحاب رسانه
واقعاً مالکیت 6 دانگ به جایی رسیده که هییت مدیره صندوق رو هم خودش انتخاب میکنه که 3 تاش از اقوام ایشونند و فقط نظرات ایشون رو امضاء میکنن بعد از 9 سال فعالیت با 190 کارمند داره به 3 میلیمون خانوار روستایی خدمات میده پیدا کنید پرتقال فروش را! چون فقط هدفش جذب پوله تا جذب بیمه شده روستایی