بمب ساعتی فقرا...
مردم مديران و نخبگان و چهرههاي آگاه و همرنگ خود ميخواهند و اگر كسي روزي از اعتماد و سادهخواهي آنان سوءاستفاده كرد دليل نميشود كه تجمل و ريخت و پاش را بپذيرند و دردهاي خود را به فراموشي بسپارند.
گروه اجتماعی – رابطه فقر با انقلاب و درجای دیگر با توسعه و پیشرفت و رشد اقتصادی، همواره مورد توجه روزنامه نگاران، سیاسیون، مورخان و تحلیل گران بوده است و از بحث های دامنه دار اجتماعی است. برخی بر اولویت رشد و سرمایه گذاری تاکید کرده اند و برخی بر ضرورت رسیدگی به امور فقرا برای ایجاد امنیت در جامعه تاکید دارند تا شرایط رشد نیز ایجاد شود.
به گزارش بولتن نیوز، براین اساس، برخی کارشناسان در سال های اخیر، نسبت به گسترش فقر و مشکلات خانوارهای کم درآمد و تاثیر آن برحرکت جامعه هشدار داده اند و خواستار توجه مسوولان و تغییر رفتار عده ای از مدیران و سیاستمداران شده اند.
جعفر گلابی، تحلیل قابل توجهی در این زمینه در روزنامه اعتماد نوشته است که نظر به اهمیت موضوع، در سایت بولتن نیوز و برای مطالعه مخاطبان فهیم خود منتشر می کنیم. باشد که تلنگری باشد به بخشی از سیاستمداران، مسوولان و مدیران کشور که نسبت به موضوع فقر و اثر آن بر روند حرکت جامعه، غافل شده اند.
گلابی در تحلیل خود نوشته است: انقلابها را متوسطين برميانگيزانند و محرومان پيروز ميكنند و در همه احوال سرمايهداران محافظهكارانند.
تا محرومان نجنبند هيچ انقلابي به وقوع نميپيوندد و تا متوسطين نباشند جز شورش حاصل نميشود. متوسطين اغلب به اصلاح ميانديشند و محرومان ناگهان همهچيز را زير رو ميكنند.
در كتاب ايران ميان دو انقلاب، آقاي ابراهاميان نكته كمتر گفته شدهيي راجع به انقلاب اسلامي ايران دارد كه در خور توجه است.
وي ميگويد (قريب به مضمون) پس از شروع تظاهرات اوليه در قم، تبريز، تهران، مشهد، اصفهان و... در نيمه دوم سال1356 شاه با انواع اقدامات از جمله سركوب شديد توانست چند ماهي آرامش را دوباره حكمفرما كند، رژيم با تصور اينكه موج ايجاد شده را كاملا كنترل كرده است سياستهاي توسعهيي پيشين كه از جمله تورمزا بودند و اختلاف فاحش طبقاتي را دامن ميزدند را دوباره در پيش گرفت و اصلا متوجه اتفاق فوقالعاده مهم در حال وقوع نبود.
آن اتفاق چه بود؟ دستمزدهاي ناچيز كارگران و عدم امنيت شغلي از طرفي و افزايش نرخ بيكاري از طرف ديگر در كنار رشد شاخصهاي فقر زير چتر تورم روز افزون نارضايتي عظيم و در عين حال پنهاني در ميان اقشار پايين جامعه به وجود آورده بود، محرومان جامعه رفتهرفته از همه روندهاي اقتصادي نا اميد ميشدند و نارضايتيشان به استيصال ميانجاميد، زلزله اوليه تظاهرات كه در نوبت اول اغلب از سوي اقشار متوسط مثل دانشجويان، معلمان و كارمندان صورت ميگرفت، گسلهاي عظيم ميان دولت و محرومان را بهشدت فعال كرد
در دور دوم راهپيماييها كه تنها چند ماه به وقفه افتاد اينبار نيروي متراكم، بزرگ، عاصي و ازجانگذشته محرومان و طبقات پايين جامعه هم به تظاهرات متوسطين پيوستند و اگر تا پيش از اين تظاهرات مردم به هزار و صدهزار ميرسيد اينبار راهپيماييها ميليوني شدند و بر صراحت و تنديشان افزوده شد. وقتي كارگران هم به صحنه آمدند زمينه اعتصابات سراسري آماده شد و رژيم به طور كلي زمينگير شد.
اين نكته بر نقش بنيانبرانداز محرومان تاكيد دارد و نشان ميدهد كه چگونه حاكميتها اغلب آنها را فراموش ميكنند و روزي كه رودررويشان قرار گرفتند از هيچ كس كاري ساخته نيست، اتفاقا محرومان و مستضعفان به دلايل مختلف و غلط انداز صبر زيادي از خود بروز ميدهند و تجويز هر مسكني براي مدتها از سوي آنها پاسخ مثبت ميگيرد!
انقلابها كه به پيروزي ميرسند در اندك زماني جايگاهها تغيير ميكنند و بسياري از ضعيفشدگان يا مسووليت ميگيرند يا براي خود امتيازي دست وپا ميكنند، حتي در بهترين شرايط يك مسوول پاك دست هم با حقوق مكفي از زندگي مرفهي برخوردار ميشود و كمكم همانها كه روزي براي آرمان مستضعفين مبارزه كرده و زندان كشيدهاند، درد فقر و محروميت را از ياد ميبرند و درست ميشوند مثل يك مسوول معمولي كه امضا ميكند، آمار ارائه ميدهد و از جوش و خروش براي پا برهنگان چيزي در چنته ندارد!
انقلاب اسلامي ايران از حيث گرايش به مستضعفين و محرومان داراي سرمايهيي گران بود ولي چون مسوولان ايراني هم مثل همه انسانهاي روي زمينند و گرم و سرد روزگار ميشوند در مواجهه با فقر، درد و نداري به فراز و فرود معمول گرفتار شدند. دولت جنگ خصوصا با تاكيدات حضرت امام و با وجود اشتغالات عظيم بيشترين توجه و تمركز را روي محرومان جامعه از خود بروز داد و شايد يكي از دلايل حضور خيرهكننده مردم و طبقات پايين جامعه در دفاع از ميهن همين معنا بود.
پس از آن دولت سازندگي عزم اصلي خود را متوجه زيرساختها كرد و غفلت از اقشار آسيبپذير حتي به نقاط خطرناك خود رسيد كه ناظران شورش گسترده در اسلام شهر را حاصل همين غفلت ميدانند، دولت اصلاحات با شعار توسعه سياسي به ميدان آمد ولي آمارها حكايت از بيشترين فقرزدايي در آن زمان دارند اما اين همه آن تواني نبود كه يك دولت پاك دست ميتوانست نثار مستضعفين كند و تمركز روي ارتقاي زندگي آنها را حتي در مسير توسعه سياسي قرار دهد، لذا عدم تبليغات و نوازش محرومان در سخن و عمل و در مانورهاي هوشمندان و ايجاد يك خلأ در اين زمينه كار را بدانجا كشاند كه آقاي احمدينژاد علم محرومان را راست كند و با شعار مستضعفين راي نسبي آنان را از آن خود سازد. حساب دولتهاي نهم و دهم در اين مهم روشنتر از آن است كه نياز به توضيح چنداني داشته باشد، اگرچه رييس اين دولت تا روستاها هم سر ميزد و كمك مستقيم به ملاقاتكنندهها را چون يك استراتژي در نظر داشت ولي نرخ تورم و بيكاري و رشد منفي اقتصادي خوب نشان ميدهد كه مستضعفين درست هنگامي كه شعار براي آنها گوش فلك را كر كرده بود چه لطمات و فشار بيسابقهيي را متحمل شده و اثرات آن سياستهاي مخرب تا كي گريبان آنها را رها نميكند.
اما اينك... اينكه كه دولت تدبير و اميد وارث هزار معضل اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي است پس از تسلط بر امور و رفع بحرانهاي اورژانسي ناگزير از اتخاذ سياستهاي محروم زدايي و توجه ويژه به محرومان و مستضعفين است، از طرفي فقراي جامعه تا همين حالا هم خيلي صبر كردهاند و از طرفي هستند كسان و جريانهايي كه متوجه تند شدن نفسهاي محرومانند، آن كس كه در ابتداي تصدي دولت جديد او را تهديد به راهپيمايي پابرهنگان ميكند و به سرعت يادش ميرود كه در اين 8 سال چه دماري از روزگار محرومان درآورده شده، چيزي مهمتر از اين براي مانور و عمل و شعار ندارد و اشاره خطرناكي را روا ميدارد.
دولت تدبير واميد حتي لحظهيي براي از دست دادن ندارد، ريالي براي تشريفات و ريخت و پاش نيست و نبايد اشتغال فكري مهمتر از رسيدگي همهجانبه به محرومان داشته باشد، ما درست لب مرز طاقت و تحمل محرومان قرار گرفتهايم و اگر نهادهاي حكومتي هم حساسيت اين شرايط را درك نكنند اين دولت تنها نيست كه مورد شماتت قرار خواهد گرفت. اگر پا برهنگان آخرين روزنههاي اميدشان از دست برود، غيرت ميآورند و جان پربلا ميكنند، تر و خشك با هم خواهد سوخت و از دست هيچ كس كاري بر نخواهد آمد.
اصلاحطلبان در اين ميان نقش ويژهيي دارند، اگر بناي اصلاح امور يك استراتژي اساسي براي رفع معضلات تاريخي و معايب ساختاري است بدون گفتوگو با محرومان، بدون مخاطب قرار دادن آنها، بدون هم دردي واقعي، بدون جلب تفاهم آنان و بدون سادهزيستي اين آرزوها هيچگاه محقق نخواهند شد، همه اشكال جنبشها و حركتهاي درست ترقيخواهانه يكصد سال گذشته دقيقا از همين جا ضربه خوردند كه برخي سياستپيشگان از پابرهنگان جدا افتادند چرا كه خود يا درد فقر را نچشيده بودند يا آن را فراموش كرده بودند، حالا ديگر روشنفكران ما هم اذعان دارند كه در متن و بطن مردم كوچه و بازار و دغدغهها و نيازهايشان نيستند، هزار نكته باريكتر از مو اينجاست، دلسوزان و تمام كساني كه در قبال رشد و توسعه متوازن كشور و ثبات و تعادل جامعه احساس مسووليت ميكنند متوجه حساسيت تاريخي اين موضوع خواهند بود، نميشود كسي در ينگه دنيا بنشيند و در رفاه «ژنو» غرق باشد و در مصاحبهها از فشار به دهكهاي پايين جامعه داد سخن براند، كساني كه در ناز و نعمت به سر ميبرند، كساني كه در سفرهاي خارجشان وقفهيي نميافتد، كساني كه رضايت نميدهند فرزندانشان در دانشگاههاي كشورمان درس بخوانند آزاد و مختارند ولي براي آينده ايران هم كه شده خرج خودشان را از شعارها و اهدافي كه نياز مبرم به حمايت مردم دارد جدا كنند، مردم مديران و نخبگان و چهرههاي آگاه و همرنگ خود ميخواهند و اگر كسي روزي از اعتماد و سادهخواهي آنان سوءاستفاده كرد دليل نميشود كه تجمل و ريخت و پاش را بپذيرند و دردهاي خود را به فراموشي بسپارند.