گروه انرژي- بیژن نامدار زنگنه با آمدن احمدی نژاد و تشکیل دولت نهم کنار گذاشته شد و از آن زمان به بعد یکی از فعالیت های جدی وی بالا و پایین کردن پله های دادگاه بود تا خود را ثابت کند و از فعاليتهاي جدي وزراي نفت بعد از او اين بود كه مديران متخصص زمان او را بر كنار كنند. چيزي كه اين روزها به راحتي ميتوان نتايج را در صنعت نفت كشور ملاحظه كرد.
به گزارش
بولتن نيوز، میرکاظمی 12 شهریورماه سال 88 پا به وزارت نفت گذاشت و تنها در 9 ماه نخست وزارتش بيش از 120 مدیر نفتی را از سمت خود برکنار كرد و در ادامه تعداد تغییرات نفت در دولت دهم را به شكلي شگفت انگيز افزايش داد و به نوعي مي توان گفت كه بدنه نفت به عنوان يكي از حساس ترين و تخصصي ترين وزارتخانه هاي كشور را با زلزله هاي بالاي 9 ريشتري به لرزه درآورد . مديراني كه شايد هر يك از آنها به واسطه تحصيلات و تجربيات گرانبها و هزينه هاي سنگيني كه از سوي شركت نفت براي آنها شده نمي بايست به اين سادگي كنار گذاشته مي شدند.
در این بین آنچه حائز اهمیت بود اينكه شاهد حضور مديراني از بازرگاني و صنايعي مانند خودرو سازي در نفت بوديم كه هيچ تخصصي در رابطه با عمليات و فعاليتهاي تخصصي صنعتي و بازرگاني در نفت نداشتند اما در سمت های کلیدی وزارت نفت قرار گرفتند تا خود عاملي باشند براي تغييرات بزرگتر در زير مجموعه هاي تخصصي نفت كه منبع حيات آن چيزي نيست جز كارشناسانش كه آنها هم يا تارو مار شدند و يا بعد از خروج از وزارت نفت و شركتهاي وابسته به آن در شركتهاي بزرگ نفتي داخلي و خارجي جذب شدند و صنعت نفت از دانش و تجربه ايشان محروم شد.
اين كار تا جایی پيش رفت كه قلعه بانی رئیس سابق سازمان گسترش و نوسازی (ایدرو) بر جايي تكيه زد كه مديران نفتي با 30 سال خدمت و 20 سال تحصيل در صنعت نفت هم خواب نشستن بر كرسي آن را نمي ديدند. يعني يك بزرگترين و اولين شركت هاي بزرگ نفتي جهان به نام شركت ملي نفت كه تمام چشم اميد دولت و ملت به آن است و به قولي پاشنه آشيل كشور است و محور توسعه كشورهاي نفتي اي چون ايران . فاجعه آنجا است كه قلعه بانی یک روز پس از تکیه زدن بر صندلی شرکت ملی نفت در پاسخ به اولین سوال رسانه ها مبنی بر برنامه های وی در نفت با صراحت اعلام کرد تا کنون هیچ گونه تخصصی درنفت نداشته و برای شناخت بیشتر در این عرصه نیازمند زمان است.
اما نكته مهم در اين بين اين است كه در آن زمان كه ايشان بدون هيچ گونه تجربه و دانشي در خصوص بخش بالادستي و پايين دستي نفت سكانداري دومين بزرگترين شركت نفتي بزرگ جهان را در دست مي گرفت هيچ كس از اينها كه امروز دغدغه تغيير مديران نفتي دست نشانده را دارند دم بر نياورد و سخني نگفت. هيچ كس نپرسيد آيا او توان پاسداري از ظرفيت توليد 4.2 نيليون بشكه در روز نفت ايران را خواهد داشت. هيچ خبرگزاري اي نپرسيد آيا او توان صيانت از ميادين نفتي كشور را دارد و خواهد توانست ميادين مشترك كشور را كه در آماج تاراج همسايه ها قرار گرفته دارد. كسي نپرسيد كه آيا گزينه اي بهتر از او در صنعت نفت كشور با بالغ بر 200 هزار متخصص و كارمند و كارگر وجود نداشت كه او را در كرسي شركت ملي نفت قرار دادند.
بعدها هم كه ناتواني وي در مديريت شركت ملي نفت منجر به كاهش ظرفيتهاتوليد نفت و خسارات سنگين ايران در عقب ماندن از قطر در بهره برداري از فازهاي پارس جنوبي جنوبي شد و ظريب بازيافت نفت ايران در ميادين قديمي تر به دليل توليد غير صيانتي هر روز پايين تر و پايين تر آمد اما باز هم كساني كه امروز جار و جنجال مي كنند به ميدان نيامدند. حتي در مسئله پروژه هاي 36 ماهه و سپردن غير اصولي كارها چند ده ميليارد دلاري به شركتهاي تازه تاسيس و بعضا فاميلي هم به آن صورت كسي وارد نشد و امروز مي بينيم خسارتهاي سنگيني را كه كشور از اين محل در حال لطمه ديدن از آنها است.
شركتهاي چيني در اين دوره به دليل سهل انگاريهاي شركت نفت هر كاري كه خواستند كردند . برخي پروژه ها مانند ذخيره سازي گاز هم بارها و بارها و به صورت تكراي افتتاح شدند و هر روز خبرهايش منتشر شد!. توربينهايي خريداري شد كه بار و توان لازم براي ذخيره سازي گاز را برابر طرح هايي كه براي آن خريداري شده بودند را نداشتند. چيني ها چاه هايي را حفر كردند كه به دليل عدم رعايت مسائل فني با نشتي در زمينهاي كشاورزي همراه شد و زمينهاي زراعي مردم را به آتش كشيد و خسارتهاي سنگيني زيست محيطي را براي كشور به بار آورد. در بخش خريد داخل و استفاده از كالاهاي داخلي هيچ كس پاسخگو مبود و خيل عظيم كارلاهاي چيني و منجمله دكلهاي حفاري وارد ايران شد كه البته بسياري از آنها در حد حد اقل استانداردهاي آمريكا هم نيستند. صنايع پتروشيمي و پالايشگاهي كشور به خاطر عدم مديريت بايسته در خريد و راه اندازي و تجهيز هر از چندگاه با انفجار و از كار افتادگي روبرو شدند و همه اينها در حالي است كه ما هم توان لازم و هم دانش لازم و هم نديراني مدبر و كارآزموده در صنعت نفت داشتيم كه مارا از مديران غير نفتي بي نياز مي كرد.
در بخش فروش نفت و سرمايه گذاري هم همينطور است كه گفتيم. يك روز بابك زنجاني داشتيم كه وزير جديد نفت، بيژن زنگنه خبر مي دهد 2 ميليارد دلار پول فروش نفت ايران را گرفته و پس نداده است. يك روز مي بينيم كه شركتهاي نفتي چيني كشور را قبضه كرده اند و ديگر خبري از شركتهاي بزرگ نفتي صاحب دانش و تجهيزات نيست.
مي پرسيم چرا و مي گويند به خاطر تحريمها است. اما درد از نوع قراردادهاي ما بود و از بد صحبت كردن و سياست اشتباه خارجي كشور در زمان احمدي نژاد كه با همه سر جنگ داشت. شايد در آن زمان در ميان آشفتگي، نظامي داراي الگوي منظم تشكيل شده بود براي خارج كردن شركتها و افراد صاحب دانش نفتي و استفاده حد اكثري از رانتهاي داخلي و افزايش برداشت از سرمايه هاي ملي براي گروهي خاص.
ما نمي دانيم ولي سوال اينجا است كه چرا آن روزها كه زنگنه نبود و كارها بر وقف مراد بعضی ها بود! اينقدر خبرگزاريهاي بزرگ هجمه به صنعت نفت وارد نمي كردند و هر چیزی را بر علیه نفت بر خلاف منافع نظام می دانستند، و چرا امروز كه زنگنه با 22 سال سابقه وزارت كه هشت سال آن در نفت است و سالها تجربه اش در بخش خصوصي بزرگترين شركتهاي نفتي جهان، تشخيص ميدهد كه مديران باسابقه و با تجربه و دانش نفتي و قديمي نفت را به صنعت نفت باز گرداند از زمين و آسمان و دريا و فضا به او تهاجم مي شود. آيا پاي گروه هايي كه تا الان برده اند و خورده اند و به هيچ كس هم پاسخ نداده اند و بيت المال و غير بيت المال برايشان اهميت ندارد در ميان است. آيا پاي قطع رانت كساني كه بي كاري را در كشور مي بينند و فقر و طلاق و از هم گسستن خانواده ها و اعتياد گستره را مي بينند، اما برايشان اصلا مهم نيست در ميان است. كساني كه تنها برايشان مهم است كه هزينه هاي فرزندانشان در كانادا و اروپا را فراهم كنند و كساني كه پولهاي كشور را مي گيرند و در خارج سرمايه گذاري مي كنند!.
ما نمي دانيم ولي آنها كه مي دانند ما را آگاه كنند تا بدانيم چرا زنگنه مدير خوبي نيست و بد است؟
مي گوييم در زمان او قرارداد كرسنت امضا شده است؟ و به اين خاطر او را مفسد مي دانيم!. مگر كسي تا كنون توانسته ثابت كند كه او يا مدير عامل فعلي شركت ملي نفت ايران و مدير شركت ملي گاز ايران در آن زمان!، ريالي بابت كرسنت پول دريافت كرده اند!؟ آيا كسي جرات اين حرف را دارد يا سندي دارد؟ اگر بود كه تا حال زنگنه را از طبقه پانزدهم وزارت نفت پايين انداخته بودند و آبرويش را برده بودند!. هر چند كه سالها پله هاي دادگاه را براي ثابت كردن آبرويش بالا و پايين كرد ولي هرگز چيزي عيله او به اثبات نرسيد.
آيا قراردادي كه يا به اشتباه يا به درست امضا شده ولي اجرايي نشده و حاصل دست پخت مديران مياني زمان زنگنه بوده است كه كار كارشناسي صحيح روي آن انجام نداده اند را بايد بر گردن او گذاشت؟ بر فرض هم كه اينگونه باشد و در صنعت بزركي مانند نفت كه سالانه بالغ بر 100 ميليارد دلار تنها مربوط مي شود به فروش نفت آن و بالغ بر 40 ميليارد دلار سرمايه گذاري در كل زير مجموعه هاي آن صورت مي گيرد و صدها قرارداد ريز و درشت در آن به انجام ميرسد، يك اشتباه محاسباتي مي تواند تمام خدمات مديران نفتي با سالها تجربه را به زير سوال ببرد. آيا خسارتهايي كه از سوي برخي وزيران نفتي و به خصوص برخي مديران نفتي دولت احمدي نژاد در اين سالها به كشور وارد شد و همچنان نيز در آينده نتايج آن گريبان صنعت نفت را خواهد گرفت با يك قرارداي كه نه انجام شد و نه انجام مي شود قابل مقايسه است.
علاوه بر اين، میرکاظمی در 9 ماه اول وزارت خود در نفت 4 معاون کلیدی این وزارتخانه را تغییر داد و اولین تغییر خود را از شرکت ملی صنایع پتروشیمی آغاز کرد.شرکتی که کمترین جابه جایی مدیران را به خود دیده بود.
تغییر بعدی میرکاظمی در نفت به برکناری رمضانی از معاونت شرکت ملی گاز ایران بر می گردد و جایگزینی اوجی به جای وی ! این جابه جایی نیز با خود تغییرات گسترده ای را به همراه داشت.
چرا که اوجی در همان بدو ورودش به این شرکت دست به تغییرات گسترده زد.به طوریکه بیش از 30 تغییر مدیران در وزارت نفت به امضای وی در شرکت ملی گاز ایران بر می گردد.
سومین قرعه در میان معاونان کلیدی وزارتخانه نفت به جشن ساز افتاد.مدیری که هیچ کس احتمال برکناریش از نفت را نمی داد چرا که روابط نزدیک وی با احمدی نژاد احتمال این گمانه زنی را کمرنگ کرده بود.با این حال طی روزهای آخر حضورش در نفت این شایعات پررنگ شده بود تا جاییکه وزیر در جمع رسانه ها در حاشیه نمایشگاه نفت ، گاز ، پتروشیمی و پالایش با صراحت از برکناری وی خبرداد و در نهایت نیز همان روز حکم برکناریش صادر شد و احمد قلعه بانی جایگزین وی شد.
البته جشن ساز با گرفتن مدیریت شرکت نیکو از مسند مدیریت نفت کنار گذاشته شد که شاید این سمت را نیز مرهون حمایت های احمدی نژاد باشد.چرا که در غیر اینصورت جشن ساز نیز در لیست مشاورینی قرار می گرفت كه تنها با حضور خود در یک اتاق وزارت نفت ساعت های کاری خود را پر می کنند.
در این میان بعید به نظر می رسید که شهنازی زاده با توجه به سیاسی نبودنش از سمت معاونت میرکاظمی برکنار شود اما بالاخره حضور همیشگی ضیغمی مدیرعامل شرکت نفت مناطق مرکزی در کنار وزیر باعث شد تا بالاخره میرکاظمی آخرین سمت باقی مانده از معاونت های اصلی خود را به وی ببخشد.
این جایگزینی به اذعان گفته های بسیاری از حاضرین در مراسم تودیع و معارفه این معاونت برای بسیاری ازکارشناسان و متخصصین شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی بسیار نا مطلوب بوده است و حضور گرم آنها برای خداحافظی از این مدیر نفتی دلیلی بر این ادعاست.
با این حکم وزیر، شهنازی زاده هم طبق روال تمام تغییرات مدیریتی به جمع مشاورین نفتی پیوست که شاید سالی یک بار هم فرصت ارائه مشاوره به وزیر را نداشته باشند.
میر محمد صادقی هم از جمله مدیرانی بود که حضورش در وزارت نفت و دریافت حکم یکی از کلیدی ترین مدیریت های نفتی وی را مورد توجه همگان قرار داد.چرا که حضور یک بازرگان بدون هیچ گونه شناختی بر نفت در سمت امور منابع انسانی و شناخت متخصصین امری غیر منطقی به نظر می رسید.به اذعان گفته های کارشناسان وقتی مدیری از نفت نمی داند چطور می تواند متخصصین این حوزه را تشخیص بدهد.
سوال اينكه چرا زنگنه با آن همه تجربه نفتي و پاك دستي اگر فردي آشنا و متخصص يه صنعت نفت را منصوب مي كند در اين حجم گسترده مورد هجوم قرار مي گيرد ولي ديگراني كه از نفت هيچ سر رشته اي نداشتند آمدند و هر آنكس را كه خواستند با مديران غير نفتي جابجا كردند و كردند آنچه را كه امروز با نفت مي بينيم و كسي هم از ايشان نپرسيد كه چرا اينگون كردي با نفت!
امروز زنگنه با سعي و تلاش در آوردن مدیرانی که هر کدام پاشنه آشیل بخش خصوصی ایرانی تلقی می شوند و روزی تنها حرف آنها سندی بود برای امضای قراردادهای میلیاردی خارجی ها با ایران سعي دارد تا خاطرات تلخ صنعت نفت ايران را به گونه اي پاك كند و جهانيان و صنعتگران داخلي و خارجي و مديران نفتي متخصصي كه بر آنها ظلم شد را دوباره با نفت آشتي دهد.
تا پيش از وزير شدن زنگنه اغلب مدیران با سابقه نفت در بخش خصوصی فعال بودند و هر کدام در حاشیه ای امن مشغول به فعالیت. مدیرانی که حدود 25 سال از زندگی خود را در کلیدی ترین سمت های نفتی گذراندند و کار را حتی به زندگی شخصی ترجیح دادند و قطعا زنگنه براي بیرون کشاندن آنها از این حاشیه امن کار سختي در پيش داشته است.
بدون تعارف بگم مقاله خیلی نادرستی بود از بولتن بعید بود چون کسی که این مقاله رو نوشته اطلاعکمی درباره زنگنه و وزارت نفت داره.
شاخصه ی اصلی یک مدیر توانمندی او در مدیریت است کار کارکنان تصمیم سازی و کار مدیر تصمیم گیری است پس آن چنان تخصصی نمی خواهد .
گفتید مدیران با تجربه اگر با تجربه بودند و کاربلد پس چرا نظارت ضعیفی بروی پروژه ها داشتند .
اگه منظورتون از تجربه پارتی بازی و رانت خواری باشه بله دیگه نباید این مدیران باسابقه رو بر کنار می کردند
2- همین طرز تفکر در هشت سال گذشته غالب بود که افراد غیر متخصص بسیاری در راس امور قرار گرفتند و هرچه خواستند با این مملکت کردند و در یک جمله اقتصاد کشور را شخم زدن و رفتن پی کارشان.
3-وزارتی با آن وسعت عظیم مسلما اداره آن بی عیب و ایراد نیست. مهم برآیند کلی آن است که در دوره ایشان واقعا درخشان بود.
4- اگر همه مطلعین ما مثل شما باشند و اینجوری بخواهند اظهار نظر کنند همان بهتر که افراد متخصصی چون زنگنه بیخود خود را خسته نکنند و هرچه زودتر استفاء دهند!
2- فکر میکنی احمدی نژاد و مدیران او دنبال متخصص بودند که شما نگران بود با نبود نیروی متخصص تربیت شده دست زنگنه هستی؟
3-شما بهتر است از همه ابعاد قرار داد کرسنت اگاهی یابید بعد در مورد خوب یا بد آن قضاوت کنید.
این مقاله شما بدون تعارف عالی بود. خوشحالم که شما را هم در جرگه سایتهای خبری بادیدی کاملا واقع گرایانه میبینم. مصمم شدم از این به بعد بیشتر به سایت شما سر بزنم. امیداروم اطلاع رسانی و نقدهای سازنده و بجای شما ادامه یابد.
واقعا که
اصلا دست آوردهای دوراه آقای زنگنه قابل قیاس با دوران آقای احمدی نژاد بود؟؟
اون دوره دهه 70 و وابستگی هاش کجا این دوره با خود اتکایی به نیروهایی خودی کجا ...
به طور مثال اگر در مجموعه اي 5 نفر دكتر و ليسانس و فوق ليسانس مرتبط و 30 نفر افراد با مدارك غير مرتبط يا داراي شان علمي پايين داشته باشيم و آن پنج نفري كه داراي مدارك مرتبط هستند و يا از توانايي علمي بالايي در رابطه با كار محوله برخوردار هستند را از مجموعه حذف كنند در اين صورت زماني كه موقع جابجايي هاي اصلي ! مي رسد تنها گزينه مطلوب فردي است كه در حال حاضر به عنوان مدير مشغول به كار است.
در اينجا چون قرار بوده 25 نفر از 30 نفر ابقا شوند با توجه به اينكه 5 گزينه اصلي با تخصص بالا حذف شده اند خود به خود هدف مهندس زنگنه در اصلاح و به گزيني نيروهاي ستادي و غير ستادي به مقصود نخواد رسيد و همچنان مدیر قبلی با شان علمی پایین تر در کار می ماند و اين موضوعي است كه از هم اكنون بايد جلوي آن گرفته شود تا بشود جلوي خسارتهايي را كه تا كنون از سوي مديران داراي سواد غير مرتبط به نفت وارد شده را گرفت.
به طور مثال كسي كه با مدرك الهيات مدير یک بخش شده باشد نمي تواند برنامه ريزي مناسبي براي نیروهایی با مدرک دكتراي روابط عمومي و ارتباطات و خبرنگاري يا زبان انجام دهدکه در حال حاضر در مجموعه مشغولند. در اينصورت اين افراد براي خارج شدن از گردونه رقابت با مدير فعلي در معرض خطر خواهند بود. از سوي فردي كه خود را در سطح پايين تري از اين افراد مي بيند و در حال حاضر مديريت مجموعه را در اختيار دارد.
بنا بر این به نظر می رسد که تا دیر نشده مهنس زنگنه باید جلوی برخی حرکتهای مهندسی شده خودسرانه و با استفاده از خلع دستوری موجود در طرح های این چنینی را بگیرد.
از حزب کار گزاران وابسته به حزب
آقای رفسنجانی
در دوران آقای زنگنه جز اعضای هیت مدیره
شرکت پارس جنوبی شد