تحول در سریالسازی مساله جدیدی نیست؛ در طول دو دههی گذشته همیشه این بحث بوده است. مفهوم تحول این نیست که ما بگوییم تحول میخواهیم و قرار است اتفاق بیفتد. ما باید بینیم که چه عناصری میتواند در موفقیت سریالها نقش داشته باشد. سپس بدانیم که از هر سریال چه میزان توقع داریم.
به گزارش بولتن، کارگردان سریالهای «کلاه پهلوی» و «کیف انگلیسی» در این
زمینه میگوید: ما هنوز تحول شگرفی در عرصهی سریالسازی نداشتهایم؛ تحول
شگرف در عرصهی سریالسازی زمانی اتفاق میافتد که ما از حیث ابزار و از
حیث استانداردهای بصری بتوانیم با محصولات خارجی رقابت کنیم. ما هنوز به
جزئیات گریم، لوازم حرکتی، مهارتهای رایانهای نرسیدهایم و همیشه یک بخشی
از قطعات را نداشتهایم.
سید ضیاءالدین دری در عین حال میگوید:
ایجاد تحول زمانی است که به اعتقاد من در نگارش فیلمنامه و در ساختمان
تکنیکال فیلمسازی با برآورد مالی منطقی هر دو در راستای یکدیگر حرکت کنند.
آنچه در زیر میخوانید گفتوگوی ایسنا با کارگردانی است که در عرصه سریالسازی حرفهایی برای گفتن دارد.
آیا ما در تلویزیون نباید گروه سنی را در نظر بگیریم؟
این
کارگردان با اعتقاد بر اینکه در حال حاضر تلویزیون ما به گونهای شده است
که وقتی برنامهای پخش میکند از بچهی ۱۰ ساله تا ۸۰ ساله آن سریال یا
برنامه را تماشا میکنند، با طرح پرسشی گفت: آیا ما در تلویزیون نبایستی
رنج سنی را در نظر بگیریم و ببنیم که برنامههایی که ساخته میشود برای
بچهی ۱۰ ساله مناسب است یا نه؟ و اگر نیست واقعا نباید بچهی ۱۰ ساله آن
را نگاه کند. ما نباید انتظار داشته باشیم که نگاه کند. اگر بچهی ۱۰ ساله
نگاه نکرد مفهومش این نیست که آن سریال یا برنامه موفق نیست، مفهومش این
است که سریال برای آن ردهی سنی که مورد نظر بوده ساخته شده و آنها هم
دیدهاند.
برخیها بدون هیچ انتقادی مینشینند و ماهواره نگاه میکنند
دری
ادامه میدهد: حال ما برنامهای میسازیم که با توجه به رِنج سنی، مردم آن
را نگاه میکنند و استقبال میکنند. میتواند از جهتی حرف، حرف تکراری
باشد. بالاخره ما یک قواعدی برای سریالسازی داریم. قواعدی که اصول
اولیهاش همان قواعد رماننویسی است. یعنی سریال به دلیل گسترهای که در
کارش دارد، ۱۳ قسمت، ۲۶، ۵۲ قسمت وقتی ساخته میشود باید معیارها و
استاندارهای یک رمان را داشته باشد. اولا ممیزی بایستی در روی متن اتفاق
بیفتد و واقعا باید متنی بارها خوانده میشود، این ممیزیها نیز باید در
مرحله ساخت اتفاق بیفتد مگر اینکه آشکارا عبور کرده باشد، خیلی از کسانی که
به برنامههایی که در داخل کشور ساخته میشود انتقاد میکنند بدون هیچ
انتقادی مینشینند و برنامههای ماهوارهای را نگاه میکنند، هیچ حرفی هم
بر علیه آنها نمیزنند. مگر اینکه بگویند حرف بیعفتی میزنند، اما همان
سریال اگر ساخت بنده باشد، شروع به انتقاد و غرغر کردن میکنند و بدون
داشتن تخصص لازم، جرأت حرف زدن به خودشان میدهند. اینها همه دست به دست
هم میدهند. با این شرایط ما چگونه میتوانیم تحول ایجاد کنیم؟!
درامنویسی مثل اقتصاد میماند
دری
معتقد است: تا زمانی که کار درامنویسی تجربه نشود، جواب نمیدهد. مثل
اقتصاد میماند، تا زمانی که یک حرکت اقتصادی را در جامعه انجام ندهی
نمیتوانی جواب بگیری که این حرکت اقتصادی درست یا غلط بوده، یا اینکه چند
درصد درست و غلط بوده. چون اقتصاد را نمیتوان از روی کتاب یاد گرفت.
درامنویسی را هم به آن معنا نمیتوان یاد گرفت؛ به عنوان مثال شما اگر
آثار شکسپیر را بردارید و بخوانید و بگویید بهترین درامنویس دنیا بوده،
حال بخواهیم بر اساس درام شکسپیر چیزی بنویسیم و درام شکسپیر اگر به سبک
خود او اجرا بشود یک کار کلاسیک میشود، اما اگر من از این درام الهام
بگیرم و آن را به مسائل روز جامعهی خودم بیاورم و یک کار روز از آن بسازم
تبدیل به یک تجربهی نو میشود. تجربهی نو هم تا به اجرا درنیاید و در
معرض قضاوت عموم گذاشته نشود و مردم نبینند ما نمیتوانیم از آن نتیجه
مطلوب بگیریم.
موفقیت سریال «پایتخت» تحول نیست
این
کارگردان با بیان اینکه اگر «پایتخت ۵» هم ساخته شود، تحولی صورت
نمیگیرد، اظهار میکند: شاید با توجه به موفقیتی که سریال مناسبتی نوروزی
«پایتخت» داشته، در مقایسه با سریالهایی که مثلا در این ژانر ساخته شده و
استقبالی که تودههای مردم با عنوان کار مفرح به آن نگاه کردند به این
نتیجه رسیدهاند که چه اشکالی دارد که «پایتخت ۳ » هم ساخته شود، «پایتخت
۴» هم ساخته شود، اصلا اگر جواب میدهد «پایتخت ۵» هم ساخته شود. هیچ
اشکالی ندارد، اما این تحول نیست. پذیرش یک فرمول اثبات شدهای است که قبلا
هم در خود مملکتمان بوده است. یعنی تداوم بخشیدن به کاری که جامعه نسبت به
آن عکسالعمل خوبی در آن اندازهای که آن کار قرار داشته است، دارد. جامعه
عکسالعمل خوبی داشته و حالا مردم از آن استفاده میکنند.
«کلاه پهلوی» میتوانست یک کار ۲۶ قسمتی هم باشد
وی
در این زمینه میگوید: اگر برای «کلاه پهلوی» محدویت نداشتیم، «کلاه
پهلوی» هم میتوانست یک سریال کامل دو ساله باشد و هم اگر بودجهی کافی
داشت که ما معذب تولیدش نمیشدیم، میتوانست یک کار ۲۶ قسمتی باشد، در حالی
که الان یک کار یک سال و چند هفتهای شده است.
تکلیف خودمان را روشن کنیم
کارگردان
«کلاه پهلوی» در زمینهی تحول در سریالها میگوید: ابتدا باید تکلیف
خودمان را روشن کنیم. اولین کاری که باید برای ایجاد تغییر و تحول انجام
دهیم، این است که پیش از ساخت سریالها چهار - پنج قسمت برای نمونه بسازیم،
این چند قسمت را عرضه کنیم و بعد ببینیم که جواب میدهد یا نه و سپس مبسوط
آن را بسازیم، در ماهوارهها بخش خصوصی حرف میزند، اما چون اینجا بودجه
بودجهی نظام است، بنابراین وقتی که کار میکنیم اگر تصمیم گرفتیم کاری
بسازیم دیگر نگاه نمیکنیم میزان استقبال چه اندازه است؟ این درست نیست که
ما فقط بگوییم مثلا استقبال نشده است پخش را متوقف کنیم، این مساله باید
راههای منطقیاش پیدا شود که ما به آن نقطهی ناجور نرسیم.
دنبال هندوانه به شرط چاقو میرویم
او
با اشاره به نمونهای مبحث خود را اینگونه تشریح میکند: اگر شبکهای در
آمریکا سریالی میسازد باید ۵۰ میلیون نفر ببینند. اگر زیر ۵۰ میلیون باشد
اسپانسرها حاضر نمیشوند سرمایهشان را روی آن فیلم پیاده کنند، اینجا چون
این روند را نداریم به دنبال هندوانه به شرط چاقو میرویم. هندوانه به شرط
چاقو در کار سریالسازی امکانپذیر است اما به شرط اینکه مرحلهی
فیلمنامهی کار را نگه داریم و در مرحلهی فیلمنامه را آنقدر چکشکاری
کنیم که خیالشان راحت باشد که اگر این سریال ساخته میشود حداقل ۳۵ درصد
مخاطب را جذب کند.
ما هنوز تحول شگرفی در عرصهی سریالسازی نداشتهایم
دری
با اعتقاد بر اینکه ما هنوز تحول شگرفی در عرصهی سریالسازی نداشتهایم،
میگوید: تحول شگرف در عرصهی سریالسازی زمانی اتفاق میافتد که ما از
حیث ابزار و از حیث استانداردهای بصری بتوانیم با محصولات خارجی رقابت
کنیم. ما هنوز در جزئیات گریم، لوازم حرکتی، مهارتهای رایانهای و ... به
این سطح نرسیدهایم و همیشه یک بخشی از قطعات را نداشتهایم.
این
کارگردان با بیان اینکه برآورد تخیلی ما را به لحاظ کمیت بالا میبرد اما
به لحاظ کیفیت بالا نمیبرد، اظهار میکند: ما اگر میخواهیم در بخشهای
رایانهای به استانداردهای بینالمللی برسیم، یعنی اینکه سریال ما را مثل
«حریم سلطان» در کشورهای دیگر نگاه کنند، باید یک مقدار از کمیت کم کنیم و
کیفیت را بالا ببریم و برآوردمان در هزینه را منطقی تخصصی صورت کنیم. برای
اینکه این اتفاق بیفتد برآورد واقعی باید صورت بگیرد. برآورد واقعی که صورت
بگیرد تهیهکننده سرصحنه دستش نمیلرزد، کارگردان مجبور به حذف
دیدگاههایی که جنبهی بصری دارد، نمیشود. اگر قرار است که اکشنی را
بگیرند آن اکشن باورپذیر میشود.
چرا حاضر نمیشویم کسانی را بفرستیم و فنون تکنیکی برخی کارها را یاد بگیرند
عرصهی
اکشن سینمای جهان و سریال سازی جهان از جمله مباحث دیگری است که دری به ان
اشاره میکند و میگوید: تلویزیون و سینمای ما در عرصهی اکشن سینمای
جهان، فیلمسازی جهان و سریالسازی جهان به کجا رسیده است. یعنی مدام در
حال بهروز شدن هستند. ما چه طور میتوانیم این رقابت و تحول را ایجاد
کنیم، ما چرا حاضر نمیشویم کسانی را بفرستیم و فنون تکنیکی برخی کارها را
یاد بگیرند. و این کار کارگردان نیست، کارگردان طراحی میکند.
وی
ادامه میدهد: اکنون سریالهای آمریکایی که میزان خشونت آن بالاست را نشان
میدهیم و بعد آنوقت میبینیم که مردم نوع تفاوتها را به راحتی احساس
میکنند، آن وقت شما میخواهید تحول ایجاد شود. ایجاد تحول زمانی است که به
اعتقاد من در نگارش فیلمنامه و در ساختمان تکنیکال فیلمسازی با برآورد
مالی منطقی، هر دو در راستای یکدیگر حرکت کند.
چهره سیروس مقدم را نگاه بکنید از خستگی دارد میافتد!
این
کارگردان بار دیگر به سریال پایتخت سیروس مقدم اشاره میکند و میگوید:
ما اگر سریال موفقی مثل «پایتخت» را مد نظر قرار میدهیم، آیا این بخش را
هم محاسبه کردهایم که آقای سیروس مقدم رفته و در یک فاصلهی زمانی کوتاهی
این سریال را در شمال و تهران و بعد قشم گرفته است و اینکه میزان امکانات
او چقدر بوده است؛ آیا او نباید ابزار لازم را برای ساخت سریالی که برای
ایامی مفرح تولید و پخش میشود داشته باشد؟ خب شما اگر چهره سیروس مقدم را
نگاه کنید از خستگی دارد میافتد! در حالی که ما استانداردی برای کار داریم
نه اینکه روزی ۱۸ ساعت کار کنیم. روزی ۱۸ ساعت کار، کیفیت را پایین
میآورد.
او میافزاید: سریال مناسبتیمان را باید از دو سال قبل به
فکرش باشیم. ما که میدانیم این مناسبتها را داریم، بنابراین سریال سال
۹۳ باید اکنون ساخته شود. یعنی عنوان «مناسبتی» که روی آن میگذاریم همهی
برنامهها حتی سریالهای الف ویژه سازمان تحتالشعاع قرار میگیرد، چرا چون
مناسبت رسیده بودجه ندارند، در نتیجه بودجهی این سریال را به آن میدهند
و میگویند برو بساز!
کشور تنهایی هستیم که معیارهای داشتن صداوسیمای پاک را داریم
این
کارگردان با توضیح اینکه سازمان صداوسیما به هر حال یک سازمان منحصر به
فرد است، میگوید: صداوسیما واقعا در ۲۰ سال گذشته کارش درخشان بود، چراکه
کشور تنهایی بوده است که معیارهای داشتن صداوسیمای پاک را دارد. از تمام
معیارهای مادی و شهوانی و تمام معیارهایی که در کارهای کشورهای دیگر رخ
میدهد، فاصله داریم. ضمن اینکه پیشینه درام نویسیمان به اندازهی آنها
نیست. پس باید درام ایرانی خلق کنیم چیزی که مقام معظم رهبری بر روی آن
اشاره کردند. ما رقابتمان را باید در مباحث فرهنگی و روابط انسانی و آنچه
که در ایران و در جامعهی ایرانی ارزش پیدا میکند روی معنویت بگذاریم، ضمن
اینکه اگر در کارمان پخته شویم همهی اینها در کار ما خیلی میتواند
جذابیت داشته باشد، ولی به چه شرط؟ به شرط اینکه نویسندهی ما پخته باشد،
کم سن و سال نباشد. اگر نویسندهی مستعدی در سن ۳۰، ۳۲ ایدهی خوبی دارد،
باید به او پول خوبی بدهند و طرح را در اختیار نویسندهی پخته قرار دهند،
تا تجربیات خودش را در متن تجربیات او که فاقد تجربیات یک نویسندهی پخته
است، قرار بدهد.
شاید اگر مهرجویی «گاو» را با تجربهی امروزش بسازد فیلم پرفروشی شود
دری
در عین حال میگوید: ما در جامعه پیشینهی درامنویسی نداشتهایم، چرا چون
آن چیزی که در پیشینهی درامنویسی ما وجود داشته ۶۰ سال هم نیست که از آن
میگذرد. شما به سینمای قبل از انقلاب نگاه کنید. ما در سالهای قبل از
انقلاب تنها به چه رسیده بودیم؟ به مردی با زنی رسیده بودیم که همدیگر را
دوست دارند و مرد دیگری به آنها حسودی میورزد، تمام فیلمهای ما قبل از
انقلاب همین بوده است. یعنی ما در تمام پیشینهی درامنویسیمان همین
موقعیت دراماتیک را داشتهایم و همین جواب میداد و همین برای مخاطبان آن
روز که با سینما و تلویزیون خیلی بیگانه بودهاند یا اینکه هنرمند ایرانی و
زبان و فرهنگ ایرانی را دوست داشته، بسنده میکرد و از آن استقبال میشد.
بنابراین ما در سینمای قبل از انقلابمان هرگاه از این قالب به دلیل
بیتجربگیمان کنار کشیدیم دچار شکست شدیم. در آن زمان فیلم «گاو» که یکی
از فیلمهای درخشان ما است در بازار شکست میخورد یعنی هیچ موفقیتی کسب
نمیکند. چرا؟ به دلیل اینکه ما آن نوع درامنویسی را نمیتوانستیم در
بازار موفق کنیم. شاید امروز اگر آقای مهرجویی «گاو» را با تجربهی امروزش
بسازد فیلم پرفروشی شود.
اگر پسزمینه «برباد رفته» نباشد «تایتانیک» نمیتواند اتفاق بیفتد
کارگردان
کیف انگلیسی میگوید: همانطور که شکل ماشینها در حال حاضر تغییر کرده و
ماشینهای دههی ۶۰ میلادی متفاوت شده است، نحوهی فیلم دیدن مردم اروپا و
آمریکا هم عوض شده است، اگر فیلمی که در دههی ۶۰ آمریکا ساخته شده و اسکار
گرفته را برای جامعهی امروز آمریکایی بگذاری جواب نمیدهد. چون مخاطب
امروز آمریکایی چیز دیگری میخواهد، جنس دیالوگ دیگری میخواهد، اما چرا
آنها میتوانند این کار را بکنند چون پیشینهی موفقی داشتهاند و
میتوانند با فیلمساز زمانهی خودشان این را منطبق کنند و جلو ببرند.
تماشاگر هم دارای این دانش است. اگر جامعهی آمریکایی را نگاه کنید تفاوت
یک رومنس عاشقانه در سال ۱۹۳۹ به نام «برباد رفته» را مقایسه کنید با
رومنسی که در «تایتانیک» اتفاق افتاد. اگر «برباد رفته» در بکگراند آن
نباشد «تایتانیک» نمیتواند اتفاق بیفتد. بنابراین «تایتانیک» همان «برباد
رفته» است. منتهی بر مبنای همان ذوق و سلیقهی جامعهی آمریکای اوایل قرن
بیستویکم.
بنابراین حوصله و وقت صرف کردن روی فیلمنامه و بالانس
کردن حداقلهای کف تکنیک یا تکنیک روز میتواند باعث شود این تحول در
درامنویسی و سریالنویسی ما اتفاق بیفتد.
این کارگردان با اعتقاد
بر اینکه ما اگر در سریالمان پیشرفت کنیم به روی فیلمهایمان اثر
میگذاریم، میافزاید: زمانی که فیلمی میسازیم و به اکران میرسد ممکن
است بد هم نباشد، اما به دلیل اینکه مردم باید بروند پول بدهند و فیلم را
ببینند، این فیلم جواب درجهی یک نمیدهد، یا بخشی از جامعه آن را انتخاب
میکنند و جواب میدهد. اما در سریال اگر یک ایده و پرداخت خوبی را به
مردم بدهیم، مردم با با درامپردازی آشنا میشوند و این آشنایی روی سینمای
ما تاثیر میگذارد؛ از آنجا که پیشینهی سینمایی به آن معنا نداریم، از
طریق تلویزیون میتوان سطح دانش مردم، سطح ذائقه و سلیقهی مردم را در
عرصهی فیلمسازی را بالا ببریم به همین علت است که بهترین تولیدات ما بعد
از انقلاب آنجایی اتفاق افتاده که تلویزیون تصمیم گرفته است کار خوبی انجام
دهد. چون سینمای ما به علت اقتصادی در مقاطعی بیمار بوده و پول خوبی در آن
هزینه نمیشد.
«امام علی(ع)»، «مختارنامه» و «هزاردستان» میتوانستند سلیقه مردم را بهتر کنند
دری
تصریح میکند: اگر تلویزیون با توجه به معیارهایی که مدنظر است،
سریالهایی مثل «امام علی(ع)»، «مختارنامه»، «ابنسینا» و «هزار دستان» را
بیشتر میساخت، میتوانست سلیقه و دانش مردم را بهتر کند و تحول اتفاق
بیفتد.
حریم سلطان را مفت و مجانی پخش میکنند
این
کارگردان درباره رقابت تلویزیون خودمان با شبکههای ماهوارهیی میگوید:
آنها مبارزه میکنند. «حریم سلطان» را مفت و مجانی پخش میکنند، به شکل هر
شبی عرضه میکنند که منتظر هم نشویم، در حالی که این مجموعهها حتی در
کشورهای خودشان سریالهای هفتگیاند اما برای ما هر شبی پخش میشوند. این
یعنی رقابت وگرنه سود نمیکنند. ضمن اینکه آنها از آن عریانی که بخشی هم
دنبالش هستند، بهره میگیرند ولی ما معیارهایمان آنها نیست، نمیتوانیم از
طریق عریان کردن جذب مخاطب کنیم. آن بخش از مردم که میخواهند کمی فکر
نکنند، از دیدن این سریالها لذت میبرند.
دری در عین حال میگوید:
میشود بهرهبرداری خوبی هم از برخی از این سریالها کرد، اما مسائلی که
در پیرامونشان است، امان نمیدهد. من میتوانم تحلیل کنم مخاطبان با دیدن
«حریم سلطان» چیزهایی میتواند یاد بگیرند. اما آنها تحت پوشش همان مسائل
عزیزی قرار میگیرند و کسی به این بخش توجهی نمیکند.
کارگردان
«کلاه پهلوی» تاکید میکند: ما باید معیارهای خودمان را یاد بگیریم تا مردم
هم با تسلط و جذابیت کارمان را نگاه کنند. یادمان نرود که این شبکهها در
یک سوله یا دفتر اداره میشوند و صدا و سیمای ما که چندین هزار پرسنل دارد
و یک رسانهی کامل است، نباید خود را با آنها مقایسه کند. آنها هزینهای
نمیکنند ولی میتوانند تماشاگر ما را بگیرند. ما هم از معیارهای شرعی
خودمان نمیتوانیم پایین بیاییم، پس به خاطر اینکه با آنها رقابت کنیم، ما
فقط و فقط باید بیشتر پاک کنیم، بیشتر خط بزنیم، بیشتر پاره کنیم، ولی
باید هزینهها را هم بدهند. با پرداخت هزینهی درست به نویسنده بیشتر کار
خواهد کرد. اما متاسفانه آنجایی که مغز کار میکند، اندیشه کار میکند را
بها نمیدهیم، بنابراین چه طور انتظار تحول باید داشته باشیم. ما باید اول
در بخش اندیشه هزینه کنیم.
این کارگردان در پایان تصریح میکند:
جوانان ما اگر درست تربیت شوند، محتاج یک لقمه نان نباشند، مسلما راههایی
پیدا میکنند و آنجایی که به لحاظ تکنیک ضعیف هستیم، پوشش پیدا میکند.
ایجاد یک طرح و توطئه در یک درام هفتهها وقت میگیرد. تا جایی که کسی در
نگاه اول نتواند به قول ما سوراخ فیلمنامه را پیدا کند چون همهی اینها
چیده شده است. برای یک طرح نمایشی که میلیونها مخاطب محو آن شوند، هفتهها
باید فکر کند بعد آن وقت ۱۰ میلیون تومان میدهیم و میگوییم برو که
هزینهی دو هفته آن نویسنده هم نمیشود. اصلا شدنی نیست. ما باید بهترینها
را پیدا کنیم. از آنهایی که شأن این کار را ندارند و الکی لشگری را در
عرصهی نگارش و کارگردانی تشکیل دادند یک مقدار کم کنیم. ما باید
بهترینهایمان را سوا کنیم، استعدادیابی کنیم. آنهایی که شأن این کار را
ندارند به دورههای کارآموزی، دستیاری بروند و بعد نوشتههایشان طبقهبندی
شوند. کمیسیونهای محرمانهای وجود داشته باشد که این کمیسیونها بدون هیچ
حب و بغضی راجع به حاصل کاری که تصویب شد، قضاوت کنند. ما هدفمان این است
که فقط از بخش ممیزی عبور کنیم خیلی مواقع بخش تخصصی کار مغفول واقع
میشود.