به گزارش بولتن نیوز به
نقل از بنیاد حماسه دفاع؛
یکم شهریور سالروز ترور شهید سيد اسدالله لاجوردي بدست منافقين تروریست
است. به یاد و پاسداشت آن مرد بزرگ، وصیت نامه آن شهید بزرگوار را به نقل
از سایت عاشورائیان و با ارجاع به سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با هم مرور میکنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمدً رسول الله و انّ علیاً ولی الله وصی رسول الله و الائمه حادی عشر من بعد علی علیه السلام ائمة المسلمین.
بار الها! با تمام وجود میگویم: "کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته”.
خداوندا! عمری را -که بهترین نعمت بوده- از دست دادهام، در حالی که میتوانست در راه تو و خدمت به انسانهای مظلوم و مستضعف به کار گرفته شود؛ عمری که میتوانست تا حدودی در جهت از بین بردن ارزشهای منفی و ایجاد و احیای ارزشهای الهی – انسانی مثمر ثمر افتد؛ عمری که میتوانست در راه تحقق هدفهای مقدس اسلام و اعتلای کلمه التوحید و تکامل صاحبش سپری گردد؛ عمری که میتوانست از کمیتش بکاهد و بر کیفیتش بیفزاید و همگام با شهدای خداجوی، جویای راه وصول به تو باشد؛ عمری که با کمیت نسبتا زیاد، کوچکترین توشهای بر نگرفته. لذا همین جاست که تمامی امیدش را و تمامی رجایش را، به عفو تو و به اغماض تو و بزرگواری تو و رحمت و فضل تو بسته است. خدایا! باز هم امید و باز هم امید به فضلت! اللّهم اغفر لی الذنوب التی تهتِک العصم.
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمدً رسول الله و انّ علیاً ولی الله وصی رسول الله و الائمه حادی عشر من بعد علی علیه السلام ائمة المسلمین.
بار الها! با تمام وجود میگویم: "کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته”.
خداوندا! عمری را -که بهترین نعمت بوده- از دست دادهام، در حالی که میتوانست در راه تو و خدمت به انسانهای مظلوم و مستضعف به کار گرفته شود؛ عمری که میتوانست تا حدودی در جهت از بین بردن ارزشهای منفی و ایجاد و احیای ارزشهای الهی – انسانی مثمر ثمر افتد؛ عمری که میتوانست در راه تحقق هدفهای مقدس اسلام و اعتلای کلمه التوحید و تکامل صاحبش سپری گردد؛ عمری که میتوانست از کمیتش بکاهد و بر کیفیتش بیفزاید و همگام با شهدای خداجوی، جویای راه وصول به تو باشد؛ عمری که با کمیت نسبتا زیاد، کوچکترین توشهای بر نگرفته. لذا همین جاست که تمامی امیدش را و تمامی رجایش را، به عفو تو و به اغماض تو و بزرگواری تو و رحمت و فضل تو بسته است. خدایا! باز هم امید و باز هم امید به فضلت! اللّهم اغفر لی الذنوب التی تهتِک العصم.
خدایا! خوب می دانی آنچه را هم اکنون به قلم میآورم مدتهای مدیدی است در درونم میگذرد و بر سر چند راهههای حیرت ِ ندانم چیست؟ چه باید کرد؟ امور به کجا میانجامد؟ چگونه است که با نام اسلام و در ذیاسلامیت شعارهای مردم فریب ِ خالی محتوا، رواج پیدا میکند و آنها که مسئولیت جلوگیری از انحراف افکار را دارند ساکت مینشینند! و سهل است، بعضاً تایید هم میکنند و هزاران سؤال، که هر کدام راهی را ایجاب و خطّی را ترسیم میکند، قرار گرفتهام. اما خوشبختانه چون مقلد امام عزیز هستم، راه سعادت برایم روشن است و از خدا میخواهم اگر عمری بود، توفیق عمل بدان را پیدا کنم.
خدایا! با تمام وجودم به این انقلاب عشق میورزم و به همان مقدار که دوستدار انقلابیونم، نسبت به حامیان ضدانقلاب نفرت دارم و با همه اینها، این مسئله را بخوبی دریافتهام که هرکس به نفع دشمنان انقلاب و به خیال واهی و بیاساس، رضایت ِ به اصطلاح مردم و به خیال خام و پوچ، پایگاه به اصطلاح ملّی پیدا کردن، موضعگیری کند، مصداق فرموده گرانقدر معصوم "ع ” است که : ” مَن طَلَبَ رضی الناس بِسَخَطِ الله ، فَجَعَلُ الله حامده من الناس ذامّاً ".
خدایا ! تو شاهدی به همان اندازه – بلکه صد چندان – که به امام ِ قاطع و سازش ناپذیرم عشق میورزم، نسبت به سازشکاران و مدافعان عملی ضد انقلاب ( اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند) نفرت دارم. بیم آن دارم حوادث مشروطه مجدّداً تکرار شود و یا ایران اسلامی به سرنوشت الجزایر دچار شود.
خداوندا ! از تو مصرانه می خواهم دست و
قدم، زبان و قلم ِ همه کسانی را که در جهت رهانیدن ضد انقلابیون و مرتدین و
محاربین از چنگال عدالت، اعمال قدرت و نفوذ کردهاند و همه کسانی که
پذیرای این ننگ شدهاند ( تا چند روزی به کام ِ وهم و خیال رسند) ، برای
همیشه از سرنوشت این مردم شهید پرور و شاهد قطع فرمایی.
خدایا! چون عاشق نظام بودهام ، از آن ترس داشتم که افشای چهره سازشکاران ، لطمه ای ناچیز به نظام وارد آرد ، به آنها توصیه می کنم که جدای از لفّاظی و بازارگرمی های صنفی ، به قیامت و حسابرسی های دقیق آن روز باور پیدا کنند و مواظب باشند که از آن دسته ای نباشند که قرآن درباره شان فرموده : ” لِمَ تقولونَ ما لا تفعلون . کَبُرَ مَقْتاً عند الله انْ تقولوا ما لا تفعلون ".
وصیتم به صاحبان قدرت و نفوذ این است که
اگر حرکتشان را دوست می دارند ، به جای شعارهای مردم فریب و سیاستمدارانه ،
توصیه هایی را که تلفنی و شفاهی در جهت استخلاص ضد انقلاب و مَلَأ و
مترفین و حرامخواران و حرام اندوزان اعمال می دارند ، با شهامت و رشادت ،
برای مردم بازگو کنند و از هر نوع توجیه و ماستمالی کردنهای حفظ سمت و
استمرار موقعیت صدارت ! بپرهیزند که خودفریبی و مردم فریبی بالاخره به
پایان رسد و سر و کار با خیر الماکرین افتد و باز توصیه ام به سردمداران
این است که به خدا توکل کنند و قاطعیت و سازش ناپذیری را از امام ِ مردم
بیاموزند و شعار نه شرقی و نه غربی را که خواست و حق مردم است و علت موجده
این انقلاب بوده فراموش نکنند و مبادا که گذشت روزها و فرو افتادن ، طبیعی
شود و انقلاب و مهمتر از همه سختیهای حرکت و فشارهای بین المللی موجب شود
تعادلی را که شعار فوق ایجاب می کرده و بحمد الله تا حدودی ایجاد گردیده ،
به هم زنند و بدانند که قدرت مطلق از آن خداست و صرفاً تکیه بر اوست که از
هر قدرتی ، انسان را و جامعه را بی نیاز می کند و باز این که بدانند که اگر
دچار حسابگریهای سیاسی جدای از توکل شوند و بر ذهنیتهای شکل گرفته ، رضایت
خدا و مردم مسلمان را ملاک قرار ندهند ، گور خود و انقلاب را کنده و برای
مردم ، گورستانی بی نام و نشان در پهنه تاریخ ایجاد کرده اند و یادشان باشد
که علت موجده ، علت مُبْقیه نیز هست و فراموش نکنند که سیادت و موقعیتهای
اجتماعی آنان ، اهدایی انقلاب اسلامی است و جدای از انقلاب ، فردی از چهل
میلیون افراد دیگر قبل از انقلاب خواهند بود.
خدایا! تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف ، خطر منافقین انقلاب را ( همانان که التقاط ، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان ، دستمال ابریشمی بسیار بزرگ – به بزرگی مجمع الاضداد – به دست گرفته اند ، هم رجایی و باهنر را می کُشند و هم به سوگشان می نشینند ، هم با منافقین خلق ، پیوند تشکیلاتی و سپس … ! برقرار می کنند ، هم آنان را دستگیر می کنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بدانان تلاش می کنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک می شوند ، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافق کُشان می زنند و هم در حوزه های علمیه به فقه و فقاهت روی می آورند تا مسیر فقه را عوض کنند ) ، به مسئولین گوشزد کرده ام ولی نمی دانم چرا ؟ ( گرچه نسبت به بعضی ، تا اندازه ای می دانم چرا !) ترتیب اثر نداده اند .
به مسئولین بارها گفته ام که خطر اینان
بمراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است ، چرا که علاوه بر همه شیوه های
منافقانه ی منافقین ، سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته و کم کم آنان
را در صفوف آخرین و سپس به صف قاعدین و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم
را غاصبانه به تصرف خود در آورده اند ، به گونه ای که عملاً عقل و اراده
منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصبها و حفظ و ابقاء ها
دست به تخریب می زنند و اعمال قدرت می کنند .
اینها همه پوچ است و بی اهمیت! مهم و بسیار مهم این است که هدف غایی از همه این تلاشها ، گسترش فکر التقاطی و انحرافی سازمان ضد خداییشان است که جز اندیشه های مادیگرایانه و ماتریالیستی ، چیز دیگری نیست و با بهره گیری از تجربیات مثبت و منفی همپالگیهای چپ و منافقشان توانسته اند متاسفانه به نسبت بسیار زیادی ( زیادتر از توفیق منافقان خلق در سالهای ۵۱ تا ۵۴ ، تعداد کثیری از روحانیون را تحت تاثیر قرار دهند و با لطایف الحِیل ، بر ذهن و روان آنان اثرات دلخواهشان را بگذارند تا بدانجا که بر اعمال جنایتکارانه آنان با دیده اغماض بنگرند و حتی در مواردی نظیر به شهادت رساندن باهنر و رجایی ، به دست روی دست مالیدنهای مسامحه کارانه و مصلحت اندیشیهای پشیمانی آورنده متوسل شوند . باز مهمتر از همه اینکه با کمال تاسف ، توانسته اند تعداد فراوانی از جوانان مسلمان را جذب کرده منحرف نمایند.
هان ای خانواده عزیزم! بهوش باشید مبادا
که فریب تایید و تکریمهای ریاکارانه این منافقان جدا از دین را بخورید .
چه بسا با ظاهری چاکرانه و دلسوزانه به سراغتان بیایند و خود را چنان حزب
اللهی جا بزنند که مسلمانها و ابوذرها را جرئت لحظه ای هم لباسی و همشکلی
با آنان نباشد!
فرزندانم! اگر گاهی بر شما سخت میگرفتهام و این در حالی بوده که برایم امکان فراهم آوردن رفاه بیشتر بوده، از آن جهت بوده است که اعتقادی استوار به کریمه ” انّ مع العُسر یسراً ” داشتهام و اگر میتوانستم شما را و خانواده را بیشتر از آنچه تحمل کردید قانع کنم به طور قطع چنان میکردم و یقین داشتم که در تکوین شخصیت سالم و رشد یابنده شما مؤثرتر و کارسازتر بود.
به هر صورت، پدرتان که از همه چیز جز انقلاب و اسلام بیشتر دوستتان میدارد، خیر و صلاح شما را در رفاه نمیدانسته و نمیداند و امید دارد در زندگی، رفاه جویی و عافیت طلبی را آگاهانه به دور اندازید و با عزمی آهنین در کام مشکلات روید و توقع نداشته باشید دیگران برای حل مشکلاتتان اقدامی ولو ناچیز کنند. به جای چنین انتظاری در حل مشکلات مردم کوشا باشید و از سختیها نهراسید و به گونهای عمل کنید که هر مصیبتی و هر مشکلی هر قدر عظیم، در پیش اراده و عزم شما سر تسلیم فرود آورد و به جای اینکه بر شما چیره شود و شما را دست و پا بسته بر زمین افکند، بر امواج به ظاهر سهمگینش سوار شوید و مهارش را به دست گیرید و بدان سو هدایتش کنید که میخواهید، و اجازه ندهید که بر شما مسلط شود و تعادل شما را برباید.
خانواده عزیز و مهربانم! درست است آنگونه که شایسته مقام والای انسانی شما بود، به خدمتتان کمر نبستم و در این راه، تقصیرها و قصورهای فراوان داشتم، اما درستتر آن است که بر من ببخشایید و اجازه ندهید که در پیشگاه خداوند در روز تبلی السّرائر و در انظار خلایق، شرمنده و سر افکنده پیش روی تان قرار گیرم .
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.