شهید هادی باغبانی که برای ساخت مستندی از بحران سوریه به این کشور سفر کرده بود در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید.
گروه فرهنگی: می گویند «شهادت هنر مردان خدا است» و حال هنرمندی از دیار مازندران، هنر را به اوج خود رساند و به شهادت نائل آمد.
به گزارش بولتن، از «هادی باغبانی» می گوییم. از مستندساز جوانی که به دور
از هیاهوها و جنجال های رسانه ای، برای ساخت مستندی از آنچه در سوریه می
گذرد، به این دیار رفت و در درگیری های مناطق حاشیه ای دمشق توسط تروریست
های تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید.
به گزارش بولتن نیوز،هادی، ابتدا در رشته حسابداری دانشگاه فنی کرج پذیرفته میشود اما بعد از
مدتی تغییر رشته داده و مدرک کارشناسی در رشته ارتباطات اجتماعی را از
دانشگاه بوعلی تهران اخذ کرد. زمانی که پدر هادی بازنشست شد به اتفاق
خانواده به بابلسر عزیمت کرد اما هادی برای کار و تحصیل در تهران ماند.
علاقه هادی به هنر و به خصوص مستندسازی موجب شد که به این راه کشیده شود.
او سابقه چند سال فعالیت مستندسازی در حوزه هنری، روایت فتح و صداوسیما
داشت و این سالها با اتحادیه رادیوتلویزیونهای اسلامی همکاری میکرد.
هادی چهار سال قبل با دختری از خانواده ای متدین ازدواج کرد که حاصل این
ازدواج دختر سه ساله ای به نام «رضوانه» است. زمانی که هادی برای تهیه فیلم
مستند به سوریه رفته بود پدر و مادرش در تهران کنار عروسشان بودند تا
هادی از سفر برگردد. اما ناگهان در کمال ناباوری خبر شهادت هادی برای این
خانواده می رسد.
حالا دیگر «رضوانه»ی سه ساله «هادی» نیز مانند «رقیه»ی سه ساله «حسین» علیه
السلام یتیم شده است. دست بر قضا باز هم بدترین مردمان شام موجب یتیم شدن
دختر سه ساله ای دیگر شده اند! گویا این سنت «بدتر ترین» مردم آن دیار است
که همواره «بهترین»ها را انتخاب می کنند و می کشند.
شهيد مطهري در تعريف مفهوم «شهادت» چنين مي گوید:
«مرگي شهادت است که انسان با توجه به خطرات احتمالي يا ظني يا تعيين، فقط
به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن، «في سبيل الله» از آن استقبال
کند. شهادت دو رکن دارد: يکي اين که در راه خدا و في سبيل الله باشد؛ هدف،
مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد. ديگر اين که آگاهانه
صورت گرفته باشد... شهادت به حکم اين که عملي آگاهانه و اختياري است و در
راه هدفي مقدس است و از هر گونه انگيزه خودگرايانه، منزه و مبراست، تحسين
برانگيز و افتخارآميز است و عملي قهرمانانه تلقي مي شود. در ميان انواع مرگ
ميرها تنها اين نوع از مرگ است که از حيات و زندگي، برتر و مقدس تر و عظيم
تر و فخيم تر است... پس شهادت، قداست خود را اينجا کسب مي کند که فدا کردن
آگاهانه تمام هستي خود است در راه هدف مقدس... از نظر اسلام هرکس به مقام و
درجه شهادت نايل آيد که اسلام با معيارهاي خاص خودش او را شهيد بشناسد،
يعني واقعاً در راه هدف ها عالي اسلامي با انگيزه برقراري ارزش هاي واقعي
بشري کشته بشود، به يکي از عالي ترين و راقي ترين درجات و مراتبي که يک
انسان ممکن است در سير صعودي خود نايل شود نايل مي گردد.»
هادی باغبانی نیز بی تردید «شهید» است چرا که هم هدف او مقدس بود و برای خدا، و هم آگاهانه و هوشیارانه این راه را انتخاب کرد.
هادی نیز می توانست مانند بسیاری از هنرمندان مثلا روشنفکر، در آپارتمان
ونک به بالای خود بنشیند و به جای پرداختن به ظلمی که در برابر مردم سوریه
می رود، دست به سیاه نمایی از وضعیت کشور بزند و بگوید ما را چه به سوریه و
لبنان! اما هادی می دانست که اگر صدای مظلومی را بشنود و بدان پاسخ ندهد،
مسلمان نیست. برای همین زن و رضوانه سه ساله اش را گذاشت و به سوریه رفت.
باری، درست گفته اند که:
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز باز است
آری، حقیقت هم همین است. در باغ شهادت همواره به سوی مردان خدا باز است.
هادی باغبانی ثابت کرد که در این روزگار وانفسا نیز می توان شهد شهادت رو
نوشید و به قافله اولیاءالله و شهدا ملحق شد. چه زیبا گفت سید شهیدان اهل
قلم که:
«قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: كل یوم
عاشورا و كل ارضٍ كربلا... این سخنی است كه پشت شیطان را می لرزاند و یاران
حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد... و تو، ای آن كه در سال
شصت و یكم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اكنون، در این دوران
جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، كه
تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنه خون توست و انتظار می كشد تا تو
زنجیر خاك از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت كنی و به
كهف حَصینِ لازمان و لامكان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان، خود را
به قافله سال شصت و یكم هجری برسانی و در ركاب امام عشق به شهادت رسی...»
برای دریافت در سایز چاپی
اینجا کلیک کنید
طراح: رضا صادقی
خیلی ناراحت شدم وقتی در مراسم تشییع جنازه ایشون جمعیت رو کم دیدم.پس غیرت مردم بابلسر کجاست؟
آیا خودت در تشییع جنازه این شهید بودی؟میدانی چندهزار نفر آمده بودند؟واقعا با شکوه بود.واقعا. خدایش بیامرزد. هادی برای همه ما مسلمانان هست. در قلب تک تک ما جای دارد.
من سعادت شرکت در مراسم تشییع جنازه این شهید عزیز(البته با تمام اعضای خانواده و عده ای از فامیل)داشتم.از مردم بابلسر انتظار جمعیت خیلی بیشتری داشتم.شما مردم اطراف بابلسر رو با عده ای از بچه های نظامی و انتظامی شهرهای اطراف که قادر به افشائ ماهیتشون نیستم رو با این جمعیت دیدین.متاسفانه حتی یکی از مغازه ها تعطیل نکرده بودن حتی مغازه های اطراف حرم امامزاده ابراهیم.من از اسراف خوشم نمیاد اما پارچه نوشته ای در سطح شهر ندیدم بجز عکسهای چاپ شده روی بنر که معلومه سازمانی بوده