کد خبر: ۱۵۸۶۰۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
پای درس استاد؛

گزیده ای از سخنان استاد فاطمی نیا پیرامون امام حسن مجتبی(ع) به مناسبت میلاد آن حضرت

 به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ پای درس استاد نوشت:

پایگاه سخنان گرانبهای آیت الله فاطمی نیا: به مناسبت میلاد با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام گزیده از سخنان ارزشمند استاد فاطمی نیا را درباره این امام بزرگوار، که شامل موضوعاتی مانند عصر امام حسن مجتبی، صلح امام حسن، مژدگانی استاد فاطمی نیا به محبان آن حضرت و شرح حدیثی زیبا از آن حضرت است را تقدیم کاربران میکنیم.


عصر امام حسن مجتبی:

استاد فاطمی نیا:ما برای اینکه به عصر حضرت یک نگاهی بکنیم باید اول در مورد معاصر پلید و منافق و جائر حضرت مجتبی یعنی معاویه یک قدری فکر کنیم.حضرت چه معاصری داشته مظلومیت اهل بیت علیهم السلام برای این است که چه کسانی با این ها طرف حساب بوده اند، خدا شاهد است آدم خجالت می کشد بگوید، اصلا این ها این قدر عرشی، نوری و قدسی بودند که این ها از این که فقط روی زمین بودند ولو بدون دشمن، هیچ مزاحمی هم نمی داشتند باز هم زجر می کشیدند، این ها اصلا اهل اینجا نبودند، یکی از علمای صاحب دل حرف لطیفی دارد، می گوید: علماء زحمت می کشند که معراج پیامبر را ثابت کنند،یه این ها بگویید، شما اگر می خواهید دلیل بیاورید، دلیل بیاورید که چه طور پیغمبر روی زمین مانده بود. این را ثابت کنید معراج را نمی خواهد ثابت کنید خودش اهل آن بالا بوده است. 

یعنی این ها براشون زجر بود تو این لباس بشریت آمدند و با ماها سر و کله زدند، اگر دشمنی هم نمی داشتند، همش روی زمین سیاحت می کردند. تا چه برسد یه اینکه دشمن هم داشته باشن ، آن هم چه دشمنی؟ معاویه! یک قطره از پلیدی های معاویه را برایتان می گویم، تا اینکه عصر حضرت به دستتون بیاد که چه خبر بوده، آقا یک کتابی هست به نام «الاخبارالموفقیات» این کتاب یک از منابع ابن ابی الحدید بوده است، که بر شرح نهج البلاغه خود زیاد از این کتاب استفاده کرده است، بالاخره این کتاب، کتاب عظیم القدری است و ابن ابی الحدید از آن نقل می کند و در دست نبوده، تا اینکه خدا مرحمت کرده، تقریبا شاید حدوده هیجده سال نوزده سال پیش از این، نسخه کتاب درعراق پیدا شده است، این یک چاپ انتقادی و چاپ دانشگاهی شد نه چاپ بازاری، یک چاپ محقق توضیع شد که الحمدلله نسخه ای هم از این چاپ نزد بنده است، که این مطلب را مستقیما از آنجا نقل می کنم، اگر چه ابن ابی الحدید هم نقل کرده باشد.

آنجا می نویسد، چه کسی می نویسد؟ مولفش زبیربن بکار است، باور کنید اسمش که می آید دیگر علماء سنی می خواهند از جا بلند شوند، زبیربن بکار مرد بزرگی بوده، نسابه بوده، مجتهد بوده، فقیه بوده نسب قریشش را هم من دیده ام، تماشائی است نشان می دهد که ید طولائی داشته است. خلاصه زبیربن بکار در آن جا می نویسد که، پسر مغیرة بن شعبه می گوید: پدرم از رفقای معاویه بود، شب ها با هم شب نشینی داشتند، شما از همین جمله چقدر باید الهام بگیرید، این ها با هم شب نشینی داشتند مسئله خیلی مهم است، آخر می نشستند چی کار می کردند؟ فقط نقشه بود برای امیر المومنین علیه السلام، نقشه بود برای امام حسن و نقشه بود برای اصل اسلام.

می گوید یک شبی دیدم پدرم آمد یک قدری عبوس است، مثل هر شب نیست. یک مثلی هست میگوید «ویل لمن کفَّره نمرود» وای به حال کسی که نمرود بگوید او کافر شده. ببینید دیگر چی بوده که مغیره بن شعبه عبوس است. می گوید رفتم پیشش ایستادم که بگویم چه شده امشب این قدر ناراحتی هستی، میگوید ایستادم تا اینکه پدرم سرش را بلند کرد و متوجه من شد، گفت: پسر جان حاجتی داری؟ نیازی داری به من؟ گفتم: بله، می خواهم بپرسم که چرا امشب شما عبوس هستین؟ گفت: پسر «جئت من عند اکفر الناس» امشب از نزد کافرترین مردم دارم می آیم! پرسیدم کافرترین مردم چه کسی است؟ گفت همین رفیقم معاویه!، چه طور شد؟ مگر تو او را نمی شناختی؟ هرشب می رفتی پیشش، با هم رفیق بودید! گفت: بله بالاخره به این غلیظی که امشب فهمیدم نمیدانستم! گفتم چه شد؟ آدم از گفتنش حیا می کنه، گفت: ما هر شب صحبت می کردیم، از این طرف از اون طرف، مسائلی با هم داشتم، اما امشب نام مبارک رسول اکرم به میان آمد، معاویه این پلید به حضرت ناسزا گفت!

ناسزا! الله اکبر، این را حاشیه می زنم آقا ابن تیمیه به نظر بنده اعداء عدو شیعه است، اغراق نمی کنم، به لطف خدا می دانم، در این مطالعات ناقابلی که داشته ام به تندی ابن تیمیه ندیده ام، ابن تیمیه یک کتابی دارد، که ای کاش این کتاب را اهل تسنن، آن هایی که می گویند معاویه رضی الله عنه!بخوانند، الحمدلله رب العالمین که الان روشن شدن. من یک شاگرد ترکیه ای داشتم در دانشگاه، می گفت پدرم آخوند است، میگوید حضرت معاویه! میگوید گفتم: پدر، دیگر لااقل نگو حضرت، دودسته گی شده الحمدلله، یک عده شون شناختن. 

از وقتی که کتاب «النصایح الکافیه لمن یتولی معاویه» نوشته شد خیلی ها روشن شدند، علی کل حال، ابن تیمیه کتابی داره به نام «الصّارم المسلول علی شاتم الرسول» موضوع این کتاب این است که اگر کسی به پیامبر نستجیر بالله بد و بیراه بگوید کافر می شود. ما این را می دانیم، این کتاب نوشتن ندارد، می خواهم از دیدگاه همان ها بگویم، آن ها که ابن تیمیه را اینقدر بالا می دنند بیایند آن را بخوانند آن وقت نگویند معاویه رضی الله عنه! به نقل معتبر معاویه به پیغمبر بد و بیراه گفته است.

می گوید به پیغمبر ناسزا گفت، بهش گفتم معاویه، چه طور پیامبر به آن عظمت، آنوقت تو اینطور دربارش حرف می زنی؟! می گوید معاویه گفت: تو خیلی ساده ای! خیال کردی که من با حسن بن علی طرفم؟ یا با علی بن علی طالب طرف بودم؟ گفتم بله! من تا حالا این طور می دانستم که تو با این ها طرف حساب هستی، الان می بینم داری به پیامبر ناسرا می گویی، نمی دانستم تو با خود پیغمبر هم خورده حساب داری، (مضمون حرفه) گفت:نه، والله دفنا دفنا! به خدا قسم می خواهم نام خود پیغمبر دفن بشود! هدفم این است، نگاه می کنم ببینم چه کسی بیشتر مروج این پیغمبر است او را از بین ببرم، اگر علی باشد او را از بین می برم، حسن بن علی باشد او را از بین می برم. برای من فرقی نمی کند!

حالا یک جمله را من نگفتم، یک جمله زشتی است ولی مجبورم بگویم ،میگوید بهش گفتم بیا دست از این حرفیات بردار، گفت: هیهات یا ام لک والله دفنا دفنا!، هیهات ای بی مادر که من بخواهم دست از این حرف ها بردارم، میخوام نام پیامبر دفن بشود. الله اکبر، ببینید آقا، حالا مروج دین حسن بن علی باشد،با او طرف حساب می شوم، خود علی باشد با او طرف حساب می شم. این عصر حضرته، یک قطره ای از دریا.

ما یک بحثمان این است که شیعه باید بداند که هر امامی در زمان خودش پاسداری از دین کرده سات، این یک بحثی است و اگر با این دفنا دفنای معاویه و این پلیدی ای که او داشت حضرت مجتبی سلام الله علیه نبود الان ما ازدین و معارف اثری نداشتیم، حضرت از دین پاسداری کرد، تحویل داد به حضرت ابی عبدالله علیه السلام که دیگه قضیه مفصل می شود، که علمای سنی هم به زبان درآمدند، آن شیخ عبد الله علایلی می گوید که در عصر یزید تمام دین در خطر بود و با هجرت اباعبدالله دوباره تازه شد، حتی آنها هم منصف هایشان معتقد هستند.

صلح امام حسن علیه السلام:

استاد فاطمی نیا:یک بحثی مفصل که درمیگر این است که میگویند چرا حضرت صلح کرد؟ ببینید ما دو نوع چرا داریم، یک چرای ایراد گیری داریم، یک چرای فهمیدن داریم، یک وقت آدم مودب مینشیند به استادش میگوید که چرا این کتاب اینطور نوشته است؟ یعنی میخواهم بفهمم، یک وقت هم نه آدم میرود با بی ادبی، با عناد سوال میکند، در نهج البلاغه داریم یک نفر آمد خدمت امیرالمومنین علیه السلام با بی ادبی پرسید: یا علی، چرا فلان چیز فلان شد؟! حضرت فرمود:"سَل تَفُقُّها" برای فهمیدن بپرس،"وَلا تَسألْ تَعنُّتا"، با بی ادبی و گردنکشی سوال نکن، مودب باش، "سل تفقهً"، برای فهمیدن بپرس سوال کن بفهمی. اگر چرا، چرای تفقه باشد عیب ندارد، میخواهیم بفهمیم که آن زمان چه شد که حضرت مجتبی علیه السلام صلح کرد، این عیب ندارد، نگاه میکنیم، کتاب نوشته شده است، به فارسی، عربی، آقایون، علما، بزرگان زحمت کشیده اند، خب نگاه کنید متوجه میشوید، اما اگر بعد از آن مطالعات به نظر خودت قانع نشدی، اینجا باید متوجه بشوی که این شخصی که داریم دباره اش فکر میکنیم معصوم است، متصل به غیب است، اگر نتوانستی بفهمی نقص از تو است، باید خودت را متهم کنی، لابد یک سری داشته است، اگر اینطور نباشیم اصلا شیعه نیستیم.

مژدگانی استاد فاطمی نیا به شیعیان:

استاد فاطمی نیا:بالاترین مژده ای که در مورد حضرت مجتبی سلام الله علیه به شیعیان داده میشود این است که تمام علماء محترم سنی، آنهایی که احترام داشتند، علم داشتند، همه شان نوشته اند، پیغمبر اکرم(ص) شما را دعا کرده است و دعای پیغمبر رد نمیشود، هر کس که بگوید دعای پیغمبر رد میشود این آدم در مرز کفر قدم میزند، پیغمبر رحمت شما را دعا کرده است گفته است: خدایا دوست داشته باش هر کس حسن من را دوست بدارد، این رد نمیشود، شاید به تواتر رسیده باشد که وقتی حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را میدید میفرمود: "اللهم انی اُحِبُهُما فاَحِبَهُما و اَحِبَ من یُحِبُهما" خدایا من این دو بچه ام را دوست میدارم تو هم اینها را دوست داشته باش و دوست داشته باش هر کس را که اینها را دوست داشته باشد.

حدیثی زیبا از امام حسن علیه السلام:

استاد فاطمی نیا:حضرت مجتبی علیه السلام وصی پیغمبر است، امام است، معصوم است، البته اینها یک رتبه از جدشان پایین ترند، جدشان سید الخلق من الاولین و الاخرین است، اما از جهات دیگر عین جدشان هستند، حضرت مجتبی هم عین جد بزرگوارش بوده است، مکارم اخلاق، علم، بخشش، گذشت، تمام صفاتش از همه بالاتر بود،اعلم الناس،اعقل الناس از طرفی هم علاوه بر کمالات باطنیه جدش که بهش داده شده بود کمالات ظاهریه هم بهش داده شده بود. حضرت مجتبی انقدر زیبا بود که روایت داریم وقتی میخواست بیاید بیرون گاهی وقت ها آنقدر تماشاچی جمع میشد که راه بسته میشد و حضرت برمیگشت! 

ببینید ما در دنیا چقدر زیبا داریم ، آدم زیبا، مرغ زیبا، ماشین زیبا، درخت زیبا، گل زیبا، فرش زیبا، زیباها را بنویسیم تمام نمیشه،اما حضرت مجتبی فرمود:"ان احسن الحسن الخلق الحسن" زیباترین زیباها خلق زیباست. آقا یک قیافه خیلی زیبا داشته باشی اخلاقت بد باشد مردم دور و برت نمی آیند، صدای خیلی زیبا اخلاقت بد باشد، منزل زیبا، پول زیاد، علم زیاد، اصلا آقا کسی که اخلاق بد دارد مردم دورش خط میکشند، به قول معروف میگویند نه دیدار عرب نه شیر شتر، پیغمبر اکرم با آن همه عظمتش، معجزه داشت، مرده را زنده میکرد اما قرآن میفرماید: "لو كنت فظا غليظ القلب لا تقضوا من حولك" با وجود معجزه هم اگر بد اخلاق باشی مردم ازدورت پاشیده میشوند.اونوقت من میخواهم معجزه که ندارم، بد اخلاق هم بشم باز هم مردم بیایند دور و برم! شما به این آدم چه میگویید؟!

"ان احسن الحسن الخلق الحسن"، زیباترین زیباها خلق زیباست، ان شاء الله خدا کند این مد نظرمان باشد، یعنی اگر این را ما به لوح دل بنگاریم در خیلی از جاها موفق میشویم.

استاد فاطمی نیا:یک حدیث دیگر هم پهلوی این بگذارید، این حدیث را هم من در تهران، در برنامه های رادیویی، این ور اون ور گفتم، بعضی خانواده ها کارشان با این حدیث درست شد، بنده مطلع شدم، گاهی تو ماشین میرفتم تو چراغ قرمزها ماشین می ایستاد میدیدم که یک عده میدوند با قلم و کاغذ که آقا آن حدیث چی بود، یک بار دیگر بگویید ما بنویسیم و این حدیث دوم از امیرالمومنین علیه السلام است، در این روز عید اگر این د وتا حدیث را به لوح دلمان بنگاریم خیلی پیش میرویم، یکی این که گفتم "ان احسن الحسن الخلق الحسن"، دومی از امیرالمومنین است، من یک وقت حساب کردم این حدیث را شرح بکنیم یک کتاب میشود، حضرت در یک جمله کوتاه کیفرماید:"الاحتمال قبر العیوب" یعنی تحمل، بردباری قبر عیب هاست، چه طور جسد در قبر پنهان میشود، همه عیب ها با بردباری پنهان میشود.

دو نفریم نشستیم، آن آقا به من یک چیز بدی گفت، حالا بیایم بگویم خودتی، ها؟ عین چیزی که به من گفت برگردانم به خودش، این عیب است دیگر، میگویند فلان کس حرف زشت از دهانش بیرون آمد، این یک عیب، او برمیگردد یک چیز دیگر میگوید بعد دوباره به من توهین شد، این هم یک عیب، آقا یک وقت دیدی یک سِری از من پیش آن آدم است، یک سری هم از او پیش من است، گاهی در دعواها میگویند دهنم را باز نکن، بگم حالا! آن طرف هم میگوید ما هم اگر بخواهیم بگوییم، ما هم داریم! یک وقت دیدی سِری فاش شد، این هم یک عیب، خدا نکرده طلاقی واقع شد، عیب، بچه بی تربیت شد، عیب.. من حساب کردم در شرح این جمله یک رساله میشود نوشت."الاحتمال قبرالعیوب" یک تحمل بکنی همه دفن میشود.  

یک مردی بود بنده خدا میگفت ما میرسیدیم منزل این زن ما سفره ناهار ما را که می آورد از همان آن شروع میکرد، می گفت تو گدائی، تو بیست سال است من را اثیر کردی تو چه شوهری هستی تو مرد چنین و چنانی.. میگفت آقا ما دعوا میکردیم تا غروب، بعد از غروب میگفت نمازی میخواندیم یک خسته گی میگرفتیم! دوباره دعوا میکردیم تا سه بعد از نصف شب، باور بفرمائید این حدیث را گفتم کارشان درست شد، مرد گفت که خانوم طبق معمول سفره را که آورد شروع کرد، میگوید یاد این افتادم که "الحتمال قبر العیوب" هیچی نگفتم، آقا میگوید تمام شد، ریشه کن شد،چرا آدم داد بزند، فریاد بزند، اوقاتش را تلخ بکند، زن و بچه را آزار بدهد، چرا؟ حیف نیست. "الاحتمال قبر العیوب"

خدا ان شاء الله به حق مولود امروز حوائج همه مان را مقضیه کند.


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
سید هاشم شمسا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۵ - ۱۳۹۷/۰۹/۲۳
0
0
سلام بیان بسیار عالی اما صلحی صورت نگرفته است در درمورد آن این همه کتاب نوشته شود. خیلی دوست داشتم با استاد عزیز وقت ملاقاتی داشته باشم درصورت امکان.۰۹۳۵۸۶۰۰۸۸۳
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین