کد خبر: ۱۵۵۶۴۵
تاریخ انتشار:

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی

اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.
روزنامه هفت صبح: هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. 

اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

محض خنده

1- ما ز یاران چشم یاری داشتیم ...
رفتیم دکتر چندتا قرص ضد توهم داد، خدا رو شکر الان بهتریم

2- مهم نیست در طول زندگیت چی گوش کنی
به هر حال شب عروسیت با
امشو شووشیه لیپک لی ری لونه، امشو شووشه یاروم پر از جوونه، آهاااااا، مشالاااااا بیا
می گذره!

3- وقتی تو خونه تنهایین از شیر حموم گرفته تا یخ ساز یخچال دست به دست هم می دن تا شما بترسین

4- قبلنا یارو می رفت زندان دختره 15 سال منتظرش می نشست...
الان حتی نمیشه تا سر کوچه بری ماست بخری

5- دختری از مردی پرسید:
چرا تا مرز دیوانگی عاشق کسی می شوم درحالی که می دانم در نهایت به او نمی رسم؟
مرد جواب داد:
به من بگو چرا زندگی می کنیم درحالی که می دانیم در آخر می میریم؟!
هیچی دیگه دختره هم زد تو دهنش گفت سوال منو با سوال جواب نده!

6- بزرگترین فانتزیم اینه که سایت پیوندها فیلتر شه!

7- دیشب خوابم نمی برد، یه جوری که مغزم بشنوه گفتم:
خب! برم یه کتابی بیارم بخونم...
هیچی دیگه. اصن بیهوش شدم

8- می گم شما هم وقتی سیستمتون هنگ می کنه بهش التماس می کنین؟
من یه قولایی هم بهش دادم!

9- قدیما که MP3 پلیتر و ضبط ماشین فلش خور نبود آدم بیشتر حال می کرد
الان یه فلش 8 گیگ می ذاری تو ماشین 45 دقیقه آهنگ عوض می کنی یه ربع گوش می دی

10- اولی ها دومی ها سومی ها کنکوری ها
خاک تو سرتون با این وضع درس خوندنتون!

11- آقا جدیدا پشه های خونمون قابلیت عبور از پتو رو هم بدست آوردن
در حدس کریس آنجل!
دو سه شب پیش نصف شب یکیشون اومد در گوشم با یه صدای خیلی ضعیفی گفت: 
مااااااااااااااایند فرییییییییییک!

12- بدتر از اونایی که وقتی شوخی می کنی جدی می گیرن،
اونایی هستن که وقتی جدی می گی شوخی می گیرن

13- یه روز یه چینیه می ره بالای کوه داد می زنه:
«هی تاساو لاو تسین شین»
یه دفعه از کوه صدا میاد:
خیلی سخت بود، یه بار دیگه تکرار کن!

14- امروز 50 متر دنبال تاکسی دویدم...
بعد راننده نگه داشت گفت می خوای سوار بشی؟
گفتم نه داداش فقط می خواستم که سفر خوشی رو برات آرزو کنم!

15- شما تو امتحانا هر چی سوال بلد بودید نیم نمره داشت هر چی بلد نبودید 2 نمره بود؟

16- دقتی که بعضی از اساتید در تصحیح اوراق امتحانی می کنن، فوق دکترای مغز و اعصاب توی عمل جراحی ضایعه مغزی مادرزادی به خرج نمی دن!

17- رفتیم برا اهدا عضو ثبت نام کردیم و این حرفا
آقا ما رو جو گرفت هر چی بود تیک زدیم
خدا نکرده اگه اتفاقی بیوفته برام، فقط پوستم می مونه
تو یه نایلون میارن در خونه تحویل می دن!

18- اومدم توی چت به فامیلمون بگم «salam khoobi» دستم خورد به «a» شد «asalam khoobi?»
الان خبر دادن از ذوق غش کرده، بهش سرم وصل کردن. مادرش اینام اومدن خونمون تاریخ عقد رو مشخص کن!

19- به اونایی که عجله دارن فارغ التحصیل شن یادآوری کنم
که عزیزم بیرون که کار نیست، باور کن خونه هم هیچ خبری نیست!
همون دانشگاه بمون حداقل هر کی پرسید چیکار می کنی بگی دانشجو هستم

20- سر جلسه امتحان به بغل دستیم گفتم بیا بهم برسونیم
گفت من اهل تقلب نیستم و اینا
گفتم آخه چرا، استاد که رفته بیرون
گفت پس «عزت نفس» آدم چی می شه؟!
هفته بعدش دیدم دنبال استاده وادره خواهش تمنا می کنه بهش نمره بده
رفتم جلو بهش گفتم سلام عزت!

21- توصیه بابام به من موقع رانندگی:
در کوچه ها یواش تر بپیچ. شاید یکی بی شعورتر از تو پیدا شد که از اونور بیاد

22- مردی از یک مزرعه دار یک الاغ خرید به قیمت ده هزار تومان. قرار شد که مزرعه دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد.
اما روز بعد مزرعه دار سراغ خریدار آمد و گفت: «متاسفم آقا خبر بدی برات دارم، الاغه مرد.»
خریدار جواب داد: «ایرادی نداره. همون پولم رو پس بده.»
مزرعه دار گفت: «نمی شه. آخه همه پول رو خرج کردم.»
خریدار گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعه دار گفت: «می خوای باهاش چی کار کنی؟»
خریدار گفت: «می خوام باهاش قرعه کشی برگزار کنم.»
مزرعه دار گفت: «نمی شه که یه الاغ مرده رو به قرعه کشی گذاشت!»
خریدار گفت: «معلومه که می تونم. حالا ببین فقط به کسی نمی گم که الاغ مرده است.»
یک ماه بعد مزرعه دار خریدار رو دید و پرسید: «از اون الاغ مرده چه خبر؟»
خریدار گفت: «یه قرعه کشی گذاشتمش. 500 تا بلیت 200 تومنی فروختم و نود هزار تومن سود کردم.»
مزرعه دار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»
خریدار گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم ده هزار تومانش رو پس دادم!»

23- آقاهه رفته بود خواستگاری برای پسرش، ازش پرسیدند آقای داماد چکارند؟
گفت: دیپلماته، از موقعی که دیپلم گرفته مات مونده چیکار کنه!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین