کد خبر: ۱۵۴۲۱
تاریخ انتشار:
پاسخ سليمي نمين به نامه انتخاباتي هاشمي رفسنجاني

فعاليتهاي حضرتعالي و منسوبانتان از نگاه مردم پنهان نخواهد ماند؟

رييس مركز مطالعات و تدوين تاريخ معاصر ايران در نامه اي خطاب به آيت الله هاشمي رفسنجاني آورده است: اگر نظرسنجيها برتري كانديداي مورد حمايت شما را نشان مي‌داد سه روز قبل از برگزاري انتخابات به چنين اقدامي مبادرت نمي‌نموديد...اما آيا تحقق چنين انتظاري با تهديد رهبري به مواجه شدن با شورشهاي خياباني ممكن بود؟
رئيس مركز مطالعات و تدوين تاريخ معاصر ايران، در نامه اي خطاب به هاشمي رفسنجاني به گوشه اي از تحرك افراد نزديك به هاشمي در مجلس و خارج از آن براي تمديد دوره رياست جمهوري وي و حتي نقض قانون در اين مورد اشاره كرد و مي نويسد: جناب آقاي طاهري امام جمعه وقت اصفهان قبل از سخنراني‌ جنابعالي در جمع مردم اصفهان: "اگر ما در مجلس خبرگان مي‌دانستيم شخصيتي مانند جنابعالي (خطاب به آقاي هاشمي) عهده‌دار منصب رياست‌جمهوري خواهيد بود هرگز محدوديتي را در انتخاب اين مسئوليت تصويب نمي‌كرديم.

به گزارش بولتن، در نامه سلیمی نمین آمده است:

جناب آقاي هاشمي‌رفسنجاني
رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام

باسلام، به عنوان نويسنده و پژوهشگر مسائل سياسي و تاريخي قصد داشتم قبل از برگزاري انتخابات نظرات خويش را پيرامون برخي فرازهاي نامه شما به رهبري (به ويژه بخشهايي كه به تاريخ انقلاب مرتبط است) خدمتتان تقديم دارم، اما ترجيح دادم حتي در كمترين حد هم به التهابات رقابتهاي انتخاباتي دامن نزنم. اكنون كه تداوم همان رويه را شاهدم، خود را ناگزير از بيان برخي واقعيتهاي تاريخي مي‌بينم.

قبل از ورود به مباحث مطرح شده در نامه حضرتعالي، ابتدا لازم مي‌دانم بر اين نكته تأكيد ورزم كه قاطبه دلسوزان اين مرز و بوم شما را فردي توانمند و با سوابقي درخشان در مبارزات ملت ايران در نيل به استقلال مي‌دانند. در كنار اين قوتها به ويژه در دوران تصدي پستهاي اجرايي، ضعفهايي نيز عملاً در معرض ديد مردم قرار گرفته است. البته به نمايش درآمدن ايرادات و نقيصه‌هاي شخصي منحصر به حضرتعالي نبوده است. در سه دهه پشت سرگذاشته شده، ملت برخي سياسيون را در عرصه حكومت‌داري و اداره جامعه مبتلابه نوعي كم توجهي رو به رشد نسبت به مباني اعتقادي و اصول و ارزشها يافت، يا متقابلاً برخي متدينين و پايبندان به مباني را در درك پيچيدگيهاي سياسي ضرورتهاي حكومتي داراي ضعف ارزيابي كرد، همچنين برخي روحانيون و متصديان امور اجرايي را در ارتباط با دقت در اموال عمومي، غيرمنضبط و شلخته شناخت و ... بدون شك ارزيابي دقيق قوتها و ضعفها هرگز مانع از اين نبوده است كه ملت از نيروهاي انساني لايق و توانمند به عنوان بالاترين سرمايه به صرف داشتن كاستي و ايرادي، بهره‌مند نشود. البته اين بهره‌مندي منوط به تن دادن اين سرمايه‌هاي انساني به مهندسي رهبري نظام (از ابتداي پيروزي انقلاب) از يك سو و راي مردم در چارچوب قانون از ديگر سو بوده است. مهندسي رهبري انقلاب در اين زمينه به معني هدايتي كلان است كه هركس متناسب با توانمنديهايش به تدريج به جايگاهي نزديك شود كه ملت ضمن سود بردن حداكثري از قابليتها، با ضعفها به صورت حداقلي مواجه شود. آنچه از رفتار سياسي حضرتعالي به روشني استنباط مي‌شود اينكه حاضر نيستيد به اين دو مؤلفه به سهولت تن دهيد. بويژه آنچه كه در نامه اخيرتان به رهبري مي‌نويسيد: "تاريخ گواه است كه اكثريت مردم متعهد و انقلابيمان كمتر تحت تأثير خلاف‌‌گوئيها قرار مي‌گيرند و دليل آن آراء افتخارآميز مردم به اينجانب در آخرين انتخابات مجلس خبرگان رهبري است ". (روزنامه جمهوري اسلامي، 20 خرداد 1388، ص3)

اين درست است كه مردم به جنابعالي در انتخابات خبرگان رأي دادند اما همين مردم در انتخابات رياست‌جمهوري نهم با رايي چشمگير به رقيب نه چندان معروف، به شما پيامي دادند كه ايكاش در آن تأمل مي‌شد. درست يا غلط اكثريت جامعه حضرتعالي را در عرصه اجرايي مديري منضبط در مسائل اقتصادي نيافت. براساس همين نگاه تيزبين، عدم حساسيت درخور مديران عاليرتبه اجرايي نسبت به فعاليتهاي مالي اطرافيان و منسوبان باب انحرافات و لغزشها را در سطوحي مي‌گشايد كه امكان مقابله با آن بسيار دشوار خواهد بود. شايد به همين دليل امام راحل و مقام معظم رهبري اطرافيان خود را از ورود به عرصه فعاليتهاي اقتصادي شديداً نفي كردند. متاسفانه عدم توجه حضرتعالي به چنين مهندسي كلان، مسبوق به سابقه بوده است. براي نمونه بسياري از تمهيدات رهبري براي حفظ ساده‌زيستي مسئولان بويژه روحانيت و تقويت روحيه توجه به مصالح جامعه به جاي پرداختن به تامين منافع خويشتن مورد توجه قرار نگرفت. شخص شما بعضاً به تبعات بسيار مخرب عدم توجه به چنين رهنمودهاي كلاني اذعان داشته‌ايد: "مجلس از امروز تا دهم مهر ماه تعطيل است. بسياري از نمايندگان به مكه مي‌روند؛ كار خوبي نيست. تبعيض است و بدنامي دارد. " (آرامش و چالش، كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني سال 1362، به اهتمام مهدي هاشمي، نشر معارف انقلاب، سال 1381، ص257) رفتن اكثريت نمايندگان به حج با پول مردم، علاوه بر عدم توجه به مهندسي كلان رهبري نوعي برتري دادن به مطالبات و تمايلات شخصي بر نيازهاي جامعه است. بايد ديد اين باب چگونه در كشور گشوده شد. آيا مقامات رده پائين سياسي جرأت داشتند كه در برابر هدايت كلان رهبري بايستند و آن را خواسته يا ناخواسته خنثي كنند؟ قطعاً پاسخ به اين سئوال منفي است. شخصيتهايي قادر به چنين امري بودند كه منزلت بالايي در نظام داشتند. مناسب است در اين زمينه همراه با خاطرات شما كمي به عقب برگرديم. دقيقاً در مورد همين موضوع كه جنابعالي در سال 1362 از آن به عنوان "تبعيض و بدنامي " ياد مي‌كنيد، امام در سال 1361 رهنمودها و انتقادات بسيار صريح و تندي داشتند كه توجه به آن مي‌توانست باب بسياري از تبعيض‌ها را در نظام اسلامي ما ببندد: "سه‌شنبه 9 شهريور... نمايندگان مجلس، فرماندهان سپاه، سفرا و كارداران و ائمه جمعه پاوه با امام ملاقات داشتند. من مقداري صحبت كردم و سپس امام صحبت كردند و از تصميم جمع زيادي از نمايندگان و مسئولان در خصوص مسافرت به مكه انتقاد كردند. " (پس از بحران، كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 1361، انتشارات دفتر معارف انقلاب، سال 1380، چاپ دوم، ص236)

حضرت امام در اين سخنراني مهم ضمن تصريح به اينكه حفظ ثغور اسلام، بالاترين فرائض است، مي‌گويند: "ما در بين راه هستيم آقايان. انقلاب ما در بين راه است و ما بايد او را دريابيم. همه بايد اين فكر را بكنند. آقايان نمايندگان محترم هم بايد اين فكر را بكنند. ما بين راه هستيم. اگر اينجا احتياج باشد به نمايندگاني كه بروند در جبهه‌ها و مردم را نصيحت بكنند، آن وقت تصور اين را بكنيد كه آيا يك سفر مستحبي حج بايد بروند يا يك سفر- تقريباً- واجب به طرف جبهه‌ها و نصيحت آنها و دلداري به آنها. الان چند روز است كه به من مكرر گفته شده است كه دارد مملكت براي اين توجهي كه دارند به سفر حج، فلج مي‌شود. وكلاي مجلس مي‌خواهند همه مشرف شوند؛ 140 نفر يا بيشتر مشرف بشوند. البته عذر دارند، مي‌گويند آقاي هاشمي فرمودند كه اين تعطيلي آنهاست، لكن ما فكر اين را بكنيم كه ما امروز تعطيل داريم؟ ما امروز مي‌توانيم در اين وضعي كه كشور ما دارد استفاده از تعطيل بكنيم؟ و شوراي قضايي هم مي‌گويند بسيارشان مي‌روند. شوراي نگهبان هم، خوب ايشان هم مي‌روند و از ساير قشرها هم همين‌طور... آقايان توجه كنند! خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند، كه البته بعضي مسائل ديگر هست، من نمي‌خواهم بگويم كه موجب نگراني است، ولي خودتان توجه بكنيد كه آيا با اين وضعي كه كشور ما دارد. اين طور كوچ كردن به جوار بيت‌الله با آن همه ثوابهايي كه دارد، بر غيراشخاصي كه واجب عيني است، آيا الان صلاح مي‌دانند كه آقايان كه اين مملكت را به حال تعطيل درآورند؟ و- خداي نخواسته- يك وقت يك صدمه‌اي وارد بشود به كشورتان، علاوه بر يك نگراني‌هاي ديگري هست. در هر صورت توجه به اين بكنيد كه انگيزه‌اي كه در قلب شما براي رفتن حج هست، چه هست؟ اين است كه به ثواب عالي برسيد؟ آن وقت ببينيد ثواب اينكه به حج برويد يا ثواب اينكه براي مسلمين خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ براي حدود و ثغور اسلام خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ " (صحيفه امام، مجموعه آثار امام خميني، مؤسسه نشر و تنظيم آثار، چاپ سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سال 1379، جلد شانزدهم، صص5-464)

حال به منظور كسب يك تجربه، مناسب است جنابعالي عملكرد خويش را در قبال اين تشخيص دقيق انحراف در مراحل اوليه مرور كنيد. نگراني‌اي كه منحصر به نمايندگان مجلس نبود بلكه همه مسئولان كشوررا شامل مي‌شد: "چهارشنبه 10 شهريور... عصر هيئت رئيسه جلسه داشت و درباره مجلس با توجه به اظهارات امام كه از سفر مستحب حج منع كرده بودند و تعطيلي مجلس را زير سئوال برده بودند، بحث شد. ديديم كه به خاطر حج واجب، بيش از هشتاد نماينده مشرف خواهند شد و چاره‌اي جز تعطيلي نداريم. قرار شد كه سه هفته تعطيل داشته باشيم... " (پس از بحران، كارنامه و خاطرات هاشمي‌رفسنجاني در سال 1361، انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، 1380، ص237) و در ادامه جنابعالي در جلسه علني از موضع خود در برابر نظر امام اين‌گونه دفاع مي‌كنيد: "در جلسه علني امروز راجع به تعطيل سه هفته‌اي مجلس و سفر نمايندگان به مكه صحبت كردم و با توجه به اظهارات امام در ملاقات با نمايندگان، علل اين تعطيل را توضيح دادم. " (همان، ص240) در پاورقي ذيل اين مطلب نيز يادآور مي‌شويد: "من با صراحت گفتم كه اگر حج واجب باشد هيچكس حق ممانعت را ندارد؛ آقاياني كه واجب است مكه بروند، حتماً بروند و جلويشان گرفته نشود، خودشان هم نمي‌توانند منحرف شوند چون وظيفه است و اگر با رفتن آقايان امكان ادامه كار مجلس نيست بعضي آقاياني كه در كشور هستند در محلهاي انتخاباتي‌شان و يا در جبهه و يا در جاهاي ديگري كه امروز حضورشان نياز است خدمت كنند و برنامه‌تان را بهم نزنيد. " (همان، پاورقي)

در اين زمينه چند نكته قابل تامل خواهد بود: اول؛ بفرض كه جنابعالي واقعاً معتقد بوديد كه ولي فقيه حتي نمي‌تواند در حد مديري عادي مانع از تعطيلي برخي از مراكز كليدي و اساسي نظام شود. چرا به عنوان رياست مجلس در سالهاي بعد كه ديگر بحث حج واجب نمايندگان نمي‌توانست در ميان باشد از چنين روندي جلوگيري نكرديد تا جايي كه خود، اين تبعيض آشكار بين مسئولان و توده‌هاي مردم را بدنامي عنوان مي‌كنيد. دوم؛ در اين شرائط اگر كسي از شما بپرسد كه چگونه مي‌توان روند اين بدنامي را متوقف ساخت چه پاسخي دريافت خواهد كرد؟ به ويژه اينكه در نوع استدلال شما در مخالفت با نظر امام مبني بر صحيح نبودن تعطيلي مجلس به خاطر سفر نمايندگان، نگرشي متفاوت از نحوه نگرش ايشان به يك سيستم كاملاً مشهود است. سوم؛ با وجود آنكه اين وضعيت تبعيض‌آميز و بدنامي مقامات كشور هر ساله شكل تاسفبارتري به خود مي‌گرفت، حضرتعالي در مقام رياست مجلس اقدام مؤثر بازدارنده‌اي صورت نداديد تا جايي كه هر ساله در موسم حج كشور به صورت نيمه تعطيل درمي‌آمد و امور مربوط به جامعه و مردم براي نزديك به يك ماه مسكوت مي‌ماند و به تدريج ستادهاي حج و بعثه‌ رهبري تبديل به اقامتگاه‌هاي مجلل زيارتي براي مسئولان شد. چهارم؛ در صحن مجلس و در نطق قبل از دستور اظهار داشتيد: "اگر حج واجب باشد هيچ‌كس حق ممانعت ندارد. " اين در حالي بود كه مخالفت امام با تعطيلي مجلس به خاطر تشرف جماعتي از نمايندگان به خانه خدا، تنها در حد اختيارات يك مدير معمولي به منظور اداره يك سيستم و يك مجموعه قرار داشت. به عبارت ديگر، حتي در يك سيستم عادي، به صورت كاملاً منطقي يك مدير مي‌تواند براي جلوگيري از تعطيل شدن امري از امور اساسي مربوط به مردم و جامعه، اجازه تشرف به حج را به برخي از افراد مستطيع به لحاظ مالي و جسمي ندهد و اصولاً اخذ چنين اجازه‌اي، خود يكي از شرايط استطاعت به حساب مي‌آيد. هرچند در اين زمينه و موارد مشابه كه تدابير كلان رهبري براي جلوگيري از رشد برخي آفات در ميان مسئولان توسط عزيزاني چون شما نقض گرديده، سخن بسيار است اما ترديدي نيست كه با وجود چنين ضعفهايي، همانگونه كه در نامه اخيرتان اشاره كرده‌ايد جنابعالي يكي از "سه ياور خميني " بوديد: "بعد از جريان شوم 14 اسفندماه 1359 با ارشاد امام و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي، شهيد مظلوم دكتر بهشتي و جناب‌عالي و اينجانب كه در شعارهاي مردمي به عنوان "سه ياور خميني " شناخته شده بوديم با همراهي نيروهاي انقلابي و بخصوص نمايندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوري اسلامي توانستيم در جهت زدودن غبارهاي ابهامات و سم‌پاشي‌ها اقدامات مؤثري انجام دهيم. " (روزنامه جمهوري اسلامي، چهارشنبه 20 خرداد 1388، ص3)

اما آيا اگر به حق معتقد باشيم كه حضرتعالي يكي از ياوران بنيان‌گذار انقلاب بوديد نمي‌بايست نگاهي منصفانه به عملكردها بيفكنيم و به نقد آن‌ها بپردازيم تا از تاريخ درس لازم را بگيريم؟ اجازه دهيد به عنوان فردي دلسوز خدمتتان عرض كنم با مروري گذرا در رخدادهاي سه دهه گذشته، فردمحوري محسوسي را مي‌توان در شما سراغ گرفت كه در كنار خدمات شايسته و ماندگارتان خساراتي نيز از جهت اين خصيصه بارز متوجه انقلاب شده است. براي نمونه مناسب است مسائل قبل از انتخاب آيت‌الله منتظري به عنوان "رهبر آينده " توسط مجلس خبرگان را از روايات حضرتعالي پي بگيريم: "آقاي محمدي‌ گيلاني به دفترم آمد و پيام امام را درباره برنامه مجلس خبرگان آورد... گفت كه امام با انتخاب آقاي منتظري [براي جانشيني رهبر] موافق نيستند. " (اميد و دلواپسي، كارنامه و خاطرات هاشمي‌رفسنجاني سال 1364، نشر معارف انقلاب، سال 1387، ص312) آنچه در اين زمينه بسيار حائز اهميت است اينكه جنابعالي حتي به صورت تلفني ساير شخصيتها را در جريان اين پيام امام قرار نداديد بلكه شخصاً به ديدار امام رفتيد تا نظر ايشان را تغيير دهيد اما توفيقي نيافتيد: "شب خدمت امام رفتم و راجع به پيام ايشان در مورد مجلس خبرگان مذاكره كرديم. نگرانند كه تعين آيت‌الله منتظري به عنوان رهبر آينده، باعث عداوت و كارشكني رقباي ديگر شود. " (همان، ص314) اما آيا نگراني امام ناشي از واكنش احتمالي ديگران بود؟ در اين زمينه مراجعه به خاطرات آيت‌الله محمدي‌گيلاني تا حدودي مسئله را روشنتر خواهد كرد: "يك روز قبل از مطرح شدن قائم‌مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان (25/4/1364) من ضمن تماس با دفتر امام كتباً (از طريق آقاي توسلي و آقاي رسولي) از ايشان درخواست ملاقات كردم. در آن موقع اعلام شده بود كه امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تكه كاغذي نوشتم مطلبي واجب و ضروري است، احساس وجوب كردم به عرض مبارك برسانم. امام اجازه دادند خدمتشان رسيدم. گفتم: "فردا قرار است موضوع قائم‌مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقاي هاشمي بگوييد مطرح نشود. من به آقاي منتظري ارادت دارم؛ خدمتشان درس خوانده‌ام؛ ايشان را عابد و زاهد مي‌دانم؛ ولي اين خصوصيات، كافي نيست. او از عهده اين كار برنمي‌آيد... " امام، گله‌هاي سوزاني از آقاي منتظري را آغاز كرد كه كجا چه كرده و كجا چه...! و اضافه فرمود: "احمد هم از او دفاع مي‌كند! از منزل سيدمهدي هاشمي، دست‌نويس‌هاي او را آورده‌اند. من ديدم نامه‌هاي آقاي منتظري از نوشته‌هاي مهدي هاشمي الهام گرفته! اين را من براي ايشان نوشتم "! سخن امام كه به اين جا رسيد، من گفتم: "آقاي منتظري عين نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: "امام خيال كرده كه آنچه من برايش مي‌نويسم، الهام از سيدمهدي مي‌گيرم! " امام فرمود: "نامة مرا آورد در جلسه خواند؟! " گفتم: "بله! آقاي سيدعباس خاتم و سيدجعفر كريمي و چند نفر ديگر هم بودند. " امام فرمود: "او اين طور است "! عرض كردم: "بفرمائيد كه فردا ايشان به عنوان قائم‌مقام رهبري مطرح نشود. " امام قدري فكر كرد و فرمود: "احمد نيست، مي‌شود شما زحمت بكشيد و به آقاي هاشمي بگوييد بعدازظهر من ايشان را ببينم؟ " عرض كردم: "بله؛ به آقاي هاشمي نفرمائيد كه من آمدم [و اين جريان را خدمت شما گفتم] به هيچ كس نگوئيد. مي‌ترسم مرا هم شمس‌آبادي كنند يا مثل شيخ قنبر در چاه بيندازند "! اين را كه گفتم، امام اعلي‌الله مقامه- سه بار خنديد و فرمود: "خاطرت جمع باشد " از دفتر امام، حركت كردم و آمدم شوراي نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقاي هاشمي و گفتم صبح، خدمت امام رسيدم. كاري داشتم فرمودند به آقاي هاشمي بگوييد كه من ايشان را ببينم... پس از اين ماجرا، روزي آقاي هاشمي در حضور جمعي گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام، امام فرمودند: "موضوع قائم‌مقامي آقاي منتظري را فردا مطرح نكن. " گفتم: "چرا؟ ما در اجلاسية قبل، به آقايان گفته‌ايم كه ايشان را به عنوان قائم‌مقام، مطرح كنيم. " فرمود: "نه! يكي از دوستان آمده و چنين گفته... " گفتم: "ما اعلام كرده‌ايم. نمي‌شود... " (سنجه انصاف، محمدي‌ري‌شهري به نقل از سخنراني محمدي گيلاني، سازمان چاپ و نشر دارالحديث قم، سال 1386، صص16 الي 18)

اين كه چرا حضرتعالي به نظر امام در اين مسئله بسيار مهم كه سرنوشت انقلاب را رقم مي‌زد توجه نفرموديد صرفاً يك خطا نيست بلكه يك نگرش است. حضرت امام به دليل منحرف دانستن جريان مهدي هاشمي كه بر بيت آقاي منتظري حاكميت يافته بود ايشان را صالح براي رهبري نمي‌دانستند. اين يك نگرش اصولي است كه با باورهاي اعتقادي ما منطبق است. اما يك نگرش سياسي ديگري نيز وجود داشت كه اميدواريم خود قضاوت كنيد كه شما با اين نگرش دوم به چه ميزان همراه بوديد. همانگونه كه مي‌دانيد آيت‌الله منتظري از ابتداي سال 1360 آمادگي خود را براي رهبري آينده بروز داده بود و لذا مورد توجه جريانات سياسي غيرهمخوان با انقلاب قرار گرفت. حال سئوال اين است كه چرا و چگونه مناسباتي از سوي نيروهاي نه چندان سالم در اطراف كسي كه در آينده جايگاهش اهميت مي‌يابد شكل گرفت؟ پاسخ اين سئوال را بايد در ويژگي‌هاي شخصيتي امام جست. ايشان با اعتقادي راسخ به اصول و مباني اسلام اصيل و با هوشياري و دقتي بي‌نظير در هدايت انقلاب و با قاطعيتي مثال زدني در پيشبرد اهداف نهضت اسلامي مردم ايران، رهبري جامعه را برعهده داشت و به اين ترتيب راه‌ را براي ايجاد هرگونه انحرافي در مسير حركت انقلاب مسدود ساخته بود. از همين رو برخي گروههاي روشنفكري متمايل به انديشه‌هاي شرقي يا غربي كه از پايگاه چنداني در ميان مردم برخوردار نبودند، براي تحقق اهداف خود بهترين راه را "رهبرسازي " در عرض امام مي‌ديدند. حداقل دستاورد اين اقدام به زعم اين جريانات، ايجاد شكاف در رهبريت جامعه بود. از سوي ديگر طيفي از ارادتمندان انقلاب بعد از بروز بيماري قلبي امام و بستري شدن ايشان دچار دل‌نگراني‌هاي عديده‌اي براي استمرار نظام نوپاي جمهوري اسلامي شدند لذا طبيعي بود كه به منظور اطمينان خاطر بخشيدن به مردم درباره نهاد رهبري به چاره‌انديشي بپردازند.

جناب آقاي هاشمي! در اين ميان جنابعالي كه با هر دو طيف ارتباط داشتيد هرچند پايگاه اصلي‌تان در طيف دوم يعني ارادتمندان انقلاب بود، حتي بعد از اطلاع از نظر حضرت امام، همچنان بر گزينه آقاي منتظري تاكيد ورزيديد زيرا صرفاً اين انتخاب نقش محوري شما را در ارتباط با دو طيف حفظ مي‌كرد. شما حتي در زمان تنظيم خاطرات سال 64 نه تنها به تلاشهاي اطرافيان و جريانهاي سياسي خاص براي رهبرسازي از آقاي منتظري در برابر امام هيچ‌گونه اشاره‌اي نداريد بلكه با مطرح كردن نامه تعارف آميز ايشان به خبرگان اين‌گونه وانمود مي‌سازيد كه گويا تدارك ديدن‌ها براي رهبر آينده وجود خارجي نداشته است: "آقاي مشكيني مختصري صحبت كردند و سپس نامه آقاي منتظري را خواندند كه با تشكر از خبرگان خواسته بودند كه از انتخاب ايشان به عنوان جانشين امام در زمان حيات امام منصرف شويم. " (اميدو دلواپسي، كارنامه و خاطرات سال 64 هاشمي‌رفسنجاني‌، به اهتمام سارا لاهوتي، نشر معارف انقلاب سال 1387، ص317) در حالي كه آيت‌الله مشكيني طي نامه‌اي در پاسخ به نامه آيت‌الله منتظري، به وضوح و روشني به آمادگي ايشان و اطرافيان اشاره مي‌كند و در پاسخ به تعارفات مي‌گويد: "و اما قولكم: با وجود حضرات آيات عظام تعيين آن جناب توهين به مقام رهبري و آيات است. فتقول لابأس بذالك في‌الجمله؛ زيرا مقدمه آن را قبلاً عده‌اي بزرگان در مصاحبه‌ها و روزنامه‌ها به جا آورده‌اند و خود جنابعالي نيز با اعلام آمادگي عملي براي مرجعيت و رهبري و انجام برخي از مقدمات هر دو امر اقدام فرموده‌ايد... " (پيوست‌هاي خاطرات آيت‌الله منتظري، ص923)

نكته ديگري كه جنابعالي در خاطرات خود به آن اشاره نمي‌نماييد اعتراضات و گلايه‌هاي دوستان انقلاب در جلسه خبرگان به اطرافيان آقاي منتظري، از جمله بيت ايشان است، اما آقاي مشكيني در ادامه نامه به اين حقيقت تلخ اشاره دارد: "در خاتمه چون كلام بدينجا كشيد جسارتاً معروض مي‌دارد نظر اغلب دوستان براي روز مبادا شماييد، لكن با يك نگراني از ناحيه بيت و بعضي حواشي آن جناب كه متاسفانه به قول آن مرحوم، مراجع قبلي پس از مرجعيت گرفتار مي‌شدند و شما قبل از آن، من در اين باره لامتثال امركم كلي مي‌گويم پيوسته از دوستان صميمي‌تان اظهار ناراحتي مي‌شنوم حتي در مجلس نيز مطرح شد و بي‌سروصدا گذشت و قبلاً هم پس از سمينار ائمه جمعه برخي به حقير مي‌گفتند حضورتان گفته شود و اينان از دوستان مخلص آن جنابند و شما را براي اسلام مي‌دانند و راضي نيستند شخصي كه از آن عموم است در قبضه خصوص باشد. " (همان، صص4-923)

جناب آقاي هاشمي حضرتعالي قبل از اين تاريخ يعني قرار گرفتن انتخاب آقاي منتظري در دستور كار خبرگان از حساسيت شديد امام نسبت به تحركات باند مهدي هاشمي كاملاً مطلع بوديد: "پيش از ظهر احمدآقا آمد و گفت سپاه اصفهان به دستور امام در مورد گروه قهدريجان- كه احتمالاً روحانيت بيدار و شايد حزب‌الله هم باشند- تحقيق كرده و آنها را داراي تشكيلات مخفي و خانه امن مي‌داند. قرار شد با آيت‌الله منتظري در ميان گذاشته شود. " (اميد و دلواپسي، ص300) با وجود اين‌گونه قراين دال بر اين كه گروه مهدي هاشمي با وجود قتل‌هاي متعدد در پرونده خود همچنان فعاليت‌هاي پنهان و مخفي‌اش را ادامه مي‌دهد، امام از تقويت و فراهم شدن زمينه حاكميت اين جريان پرمسئله بر امورات كشور از طريق انتخاب آقاي منتظري به شدت نگران بودند. با وجود اين نگراني بحق امام، شما بعد از اطلاع از نهي ايشان حتي سران قوا را در جريان قرار نمي‌دهيد، بلكه صرفاً در روز قبل از جلسه خبرگان در نشستي با احمدآقا (به اين دليل كه ايشان نيز با نظر شما كاملاً همراه بود) در مورد نظر امام مذاكره مي‌كنيد كه اين بدين معناست كه امام همچنان بر مخالفتشان باقي بودند: "عصر احمدآقا آمد و راجع به برنامه مجلس خبرگان در خصوص رهبري آقاي منتظري و نظر امام مذاكره كرديم. " (همان، ص316)

همانگونه كه اشاره شد جنابعالي علاوه بر سران سه قوه حتي هيئت رئيسه مجلس خبرگان را در جريان امر امام قرار نمي‌دهيد، در حالي كه با توجه به حساسيت آقاي مشكيني به عنوان رياست‌ اين مجلس نسبت به اطرافيان آقاي منتظري، ايشان قطعاً مي‌توانست تمهيدي مناسب بينديشد. براي درك اين تعلل بايد به نقشي توجه كرد كه شما در مديريت و هدايت خط سه (كه مهدي هاشمي يكي از شاخصهاي اوليه اين جريان به شمار مي‌رفت) براي خود تعريف كرده بوديد. متاسفانه اين تصور كه مي‌توانيد مقبول همه جريانات واقع شويد نوعي عدول از اصول را در شما تقويت كرده است. به اين روايت آقاي ري‌شهري كه با دستور قاطعانه امام در سال 65 به دنبال پيگيري جنايات مهدي هاشمي است توجه كنيد: "روزي آقاي هاشمي‌رفسنجاني از باب خيرخواهي به اين جانب گفت: چه بسا امشب، امام از دنيا برود و فردا آقاي منتظري رهبر باشد؛ در آن صورت، تو نمي‌تواني در داخل ايران زندگي كني. بنابراين، مصلحت نيست موضوع مهدي هاشمي را اين طور دنبال كني... " (سنجه انصاف، بررسي برهه‌اي حساس از تاريخ رهبري نظام جمهوري اسلامي ايران، محمدي ري‌شهري، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم، سال 1386، ص36)

تلاش شما براي بازداشتن آقاي ري‌شهري از تبعيت كامل از فرمان امام در حالي است كه به خوبي از دستور ايشان مطلعيد: "حاج احمدآقا آمد و گفت امام نظر قاطع دارند كه گروه سيدمهدي هاشمي بايد طرد و تعقيب شوند. نگرانيمان اين است كه آيت‌الله منتظري سخت برنجند و ضرر كنيم. پيشنهاد كردم كه براي تعديل نظراتشان خدمت امام برسم. " (اوج دفاع، كارنامه و خاطرات 1365 هاشمي‌رفسنجاني، به اهتمام عماد هاشمي، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 88، ص270) البته فراموش نكرده‌ايد كه در همين ايام پيشنهاد يك ماموريت خارج از كشور را نيز به مهدي هاشمي مي‌دهيد: "بعداً آقاي هاشمي جريان پيشنهاد مسافرت من به خارج از كشور را مطرح نموده‌اند. " (سنجه انصاف، ص370) جالب اينكه تلاشهاي گسترده براي تعديل نظر امام نيز به جايي نمي‌رسد: "نظر امام اين است كه تعقيب شوند و به آقاي منتظري هم گفته شود كه دخالت نكنند و نهضت‌ها هم از آنها گرفته شود. ما گفتيم ممكن است تعقيب قضيه، به افراد نزديك بيت آيت‌الله منتظري منجر شود. پيشنهاد كرديم كه كوتاه بيائيم. " (اوج دفاع، كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني سال 1365، ص289)

جنابعالي در فرازي ديگر اصرار بر آزادي مهدي هاشمي بعد از دستگيري وي و حتي با وجود روشن شدن ابعاد وسيعتري از جناياتش را اينگونه مطرح مي‌سازيد: "شب مهمان آقاي موسوي اردبيلي بوديم بيشتر بحث درباره مساله آقاي منتظري بود... نظري اين بود كه مانعي ندارد، سيدمهدي و افرادش را بعد از تكميل بازجويي‌ها آزاد كنند. " (همان، ص307)

در حالي كه مهدي هاشمي متهم به 27 فقره قتل و تخلفات عديده بود (سنجه، انصاف، ص68) براستي بر اساس كدام الگو و مبتني بر كدام اصول تلاش داشته‌ايد مشي و قاطعيت امام را در برخورد با ناراستيها كنُد كنيد؟ متاسفانه بايد گفت مشكل ديروز و امروز ما در ايجاد حريمهاي كاذب براي منصوبان است. به چه دليل مي‌بايست تخلفات نزديكان اركان نظام ناديده گرفته شود و عده‌اي به اين بهانه از قانون مستثني گردند؟ مگر نه آنكه حضرت امام به صراحت و بارها اعلام كرده بودند احمد كه عزيزترين‌ها نزد من است اگر تخلفي مرتكب شود بايد با او برخورد شود.

اما مرور كنيم بر حديث ديگري از پيگيريهاي شما براي برسميت شناخته شدن حريمهاي كاذب: "آقاي منتظري پس از آن كه از احضار هادي هاشمي آگاه شد، تلاش كرد از بازداشت وي پيشگيري كند. از جمله اقدامات ايشان- كه من بعداً مطلع شدم- اين بود كه با يكي از سران قوا، تلفني تماس مي‌گيرد و تقاضا مي‌كند: "آقا هادي براي بازجويي به تهران نيايد، كه آبروي من مي‌رود. همين جا از او بازجويي كنند. گويا لحن تقاضا، به گونه‌اي بوده كه آن مقام مسئول خيلي تحت تاثير قرار مي‌گيرد و يكي ديگر از سران قوا را واسطه قرار مي‌دهد كه از اين جانب بخواهد به نظر آقاي منتظري عمل كنم؛ اما بازجويي از هادي هاشمي، در بيت آقاي منتظري، نقض غرض بود، زيرا چيزي را روشن نمي‌كرد، و لذا عرض كردم كه او نيز مانند ساير متهمان اين پرونده، بايد در زندان، بازجويي شود؛ اما براي رعايت احترام بيت آقاي منتظري، پس از بازجويي، اگر مسئله حادي كشف نشد او را مرخص خواهم كرد. ايشان فرمود: "آقاي... مي‌گويد: "آقاي منتظري جوري با من صحبت كرد كه من بريدم. حالا شما خيلي فشار نياوريد. ". در پاسخ عرض كردم كه: "ايشان از اول هم بريده بود " زيرا از ابتدا، با برخورد با جريان مهدي هاشمي مخالف بود... هنگامي كه ديدم ايشان خيلي اصرار مي‌كند، عرض كردم: "چرا از من مي‌خواهيد كوتاه بيايم؟ به امام بگوئيد، من هر چه امام بفرمايند عمل مي‌كنم. " (سنجه انصاف، محمدي‌ري‌شهري، صص7-196)

جناب آقاي هاشمي‌رفسنجاني! اين فرمايش دقيق است كه حضرتعالي ياور امام بوده‌ايد و خدمات شايان توجهي در مسير انقلاب داشته‌ايد اما انتظار نداشته باشيد كه جامعه چشم خود را بر روي اين تفاوت مشي ببندد. براساس نگاه امام و مشي رهبري هيچگونه حاشيه امني براي متخلفان نبايد بوجود آيد. اما آيا مي‌توانيد ادعا كنيد كه در تاريخ انقلاب در اين مشي با رهبري انقلاب همراه بوده‌ايد؟ جنابعالي كه اتهامات مطرح شده توسط آقاي احمدي‌نژاد را نسبت به نزديكان خويش غيراصولي مي‌دانيد و آنچه را در مناظره ايشان با آقاي ميرحسين موسوي در اين زمينه مطرح شد را با عملكرد منافقين مقايسه مي‌كنيد: "متاسفانه اظهارات عاري از حقيقت و غيرمسئولانه آقاي احمدي‌نژاد در جريان مناظره با مهندس موسوي و مقدمه‌چيني‌هاي قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهك‌هاي ضدانقلاب در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب و... را به نمايش گذاشت. " (روزنامه جمهوري اسلامي، 20/3/88، ص3) مناسب است به اين نكته نيز عنايت فرمائيد كه در گذشته در برابر انتقادات كاملاً مسئولانه و دلسوزانه از اطرافيان و مديران منصوبتان، برخورد چندان متواضعانه‌اي نداشته‌ايد. همچنين اگر از شما سئوال شود كه به لحاظ روشي آيا بين عملكرد آقاي ميرحسين موسوي و آقاي احمدي‌نژاد در مناظره انتخاباتي تفاوتي وجود داشت يا خير چه پاسخي ارائه خواهيد داد؟ مگر جز آن بود كه هر دو اين بزرگواران افرادي را با ذكر نام و مشخصات متهم ساختند كه في‌المجلس امكان دفاع از خود را نداشتند؟ اگر اظهارات آقاي احمدي‌نژاد را چون متوجه منسوبين شماست يادآور عملكرد منافقين مي‌پنداريد چرا نسبت به مسائل مطرح شده توسط رقيب انتخاباتي ايشان- كه به هر دليل مورد حمايت گسترده و همه جانبه شما واقع شده بود- هيچگونه اظهارنظري ننموديد؟ بگذاريد مبنا را بر صحت قضاوت بسيار تند شما بگذاريم (البته نحوه بيان مسائل از جانب آقاي احمدي‌نژاد خالي از اشكال نبود). مبتني بر اين فرض، در صورتي كه هم نحوه طرح اتهامات را غيراصولي و هم موضوعات طرح شده را عاري از حقيقت بپنداريم، اين بدان معني خواهد بود كه واكنش تند حضرتعالي نه به دليل دفاع از منسوبان بلكه به دليل دفاع از حق و اصول بوده است. لذا آيا مي‌توانيم به اين نتيجه نائل آئيم كه ديگر به ايجاد حريم‌هاي كاذب معتقد نيستيد؟ اجازه بدهيد در اين زمينه در ادامه بحث نگاه دقيقتر و مستندتري به آنچه از خود به ثبت رسانده‌ايد، داشته باشيم. اما نكته ديگري كه در نامه نه چندان محترمانه شما به رهبري بر اهل نظر پوشيده نيست عدم اعتقاد به چرخش قدرت واقعي است. بهتر از هر سياستمداري مي‌دانيد كه چرخش قدرت واقعي هزينه دارد چراكه رقابت سياسي در عرصه انتخابات بدون خطا ممكن نخواهد بود. بدون شك هيچ يك از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري دهم در تبليغات انتخاباتي خود عاري از لغزش نبودند (اعم از كانديداي مورد حمايت حضرتعالي و نيز كانديداي رقيب) اگر آنگونه كه شما مدعي هستيد در انتخابات اخير نقش محوري براي حفظ قدرت در جرياناتي كه در گذشته سكان اجرايي كشور را در دست داشتند، ايفا ننموديد، چرا مي‌بايست در قبال يك خطاي فردي غيرهمسنخ با گذشتگان، چنان برافروخته شويد كه رهبري را به چالش بكشيد؟ دقيقاً‌ به همين دليل بسياري از صاحبنظران معتقدند شما با علم به اين واقعيت كه رهبري هدايت كننده فضاي سياسي كشور به سوي فراهم شدن زمينه‌ها و بسترهاي لازم براي چرخش قدرت واقعي است، هزينه‌ها را براي ايشان سنگينتر مي‌كنيد. والا منطقاً نامه شما مي‌بايست خطاب به كسي مي‌بود كه از فضاي باز ايجاد شده در يك رقابت جدي درست استفاده نكرده است. صاحب اين قلم به استناد شواهد و قرائن بسيار معتقدم در انتخابات نهم رياست‌جمهوري هر يك از ساير نيروهاي جواني كه با حضرتعالي رقابت مي‌كرد چنانچه اكثريت آراي ملت را از آن خود مي‌ساخت، با مقاومت جدي و مستمر حضرتعالي و اطرافيانتان مواجه مي‌شد تا ثابت گردد كه كشور صرفاً توسط جريان ثابت حاكم شده در گذشته قابل اداره شدن است. اين ادعايي بود كه به كرات توسط عناصر اصلي ستاد انتخاباتي حضرتعالي مطرح شد، ضمن آنكه مروري بر حجم سنگين تبليغات مخرب عليه آقاي قاليباف توسط فرزندان شما در زماني كه نظرسنجيها او را رقيب اصلي‌تان نشان مي‌داد، نوعي عدم اعتقاد به چرخش قدرت را به نمايش مي‌گذارد. البته نبود چنين باوري در نزديكان شما كاملاً مسبوق به سابقه است. جنابعالي نيز به كرات در محافل مختلف از جدي گرفته شدن چرخش قدرت انتقاد كرده‌ايد. همچنين قطعاً به خاطر داريد كه براي اولين بار در هشتم آبان سال 73 يعني نزديك به سه سال به پايان رياست‌جمهوري دور دوم حضرتعالي، آقاي عطاءالله مهاجراني معاون حقوقي و پارلماني‌تان بحث تغيير قانون اساسي به منظور بهره‌مندي بيشتر از توانمنديهاي شما را مطرح ساخت. ايشان در مصاحبه با روزنامه انگليسي زبان "ايران نيوز "، محدوديت قانون اساسي در مورد عدم امكان حضور مستمر بيش از دو دوره شخصيتهايي چون شما در مسند قوه مجريه را غيراصولي اعلام داشته و خواهان رفع اين مانع قانوني شد. (كيهان هوايي، شماره 1106، 18 آبان 1363) مسلماً در جامعه‌اي با روابطي سالم، هر يك از نهادها به وظيفه خود واقفند و عامل خوف از جابجايي عناصر اجرايي در چارچوب قانون چندان جدي نيست و نمي‌تواند انگيزه اقدامات خلاف قاعده باشد، زيرا قانون و سياستهاي تدوين شده، در جايگاهي رفيعتر از مجريان قرار دارند. بدين لحاظ يكي از پيامدهاي بسيار مثبت حضور و فعاليت نيروهاي سياسي و احزاب مختلف، رها شدن پستهاي اجرايي به محض پيروزي رقيب است. بدون شك اين جابه‌جايي بدون دغدغه، موجب رشد متوازن نيروهاي مستعد جامعه مي‌شود. البته فراز و نشيب كيفي نيروهاي اجرايي در روند جابجاييها از جمله تبعات ثابت نماندن قدرت اجرايي در انحصار يك جريان است.

جناب آقاي هاشمي‌رفسنجاني! قطعاً از ياد نبرده‌ايد كه رهبري انقلاب براي جلوگيري از زياده‌خواهي اطرافيان حضرتعالي ناگزير شدند سه بار مخالفت خود را به صراحت اعلام دارند. آخرين بار ايشان ناگزير شدند در سفري استاني (اروميه) در اين زمينه موضعگيري كنند: "رئيس‌جمهوري محترم، حقاً و انصافاً عمر و زندگي خود را چه پيش از انقلاب و چه بعد از آن وقف اسلام كرده و در تمامي مسئوليتهاي سنگيني كه تاكنون برعهده داشته، منشاء خدمات بزرگ و ارزنده‌اي بوده‌اند و بي‌ترديد بعد از پايان دوره رياست‌جمهوري نيز در مسئوليتهاي بزرگ ديگري كه برعهده مي‌گيرند وجود ايشان براي نظام اسلامي و انقلاب و كشور بسيار نافع و ارزشمند خواهد بود. " (كيهان هوايي، 31 شهريور 1375)

حال مناسب است مروري به اظهارات نزديكترين ياران حضرتعالي در مورد ناديده گرفتن چرخش قدرت و قانون اساسي داشته باشيم: 1- جناب آقاي حسن روحاني در تاريخ 29 شهريور (پنجشنبه) در جمع مردم سرخه سمنان مي‌گويد: "قانون اساسي نوكر نظام است و ارزش قانون اساسي آراي مردم است... انسانهاي استثنايي و شايسته در قالب قانون نمي‌گنجيد. "(هفته‌نامه ارزشها، شماره اول، ص3)

2- جناب آقاي طاهري امام جمعه وقت اصفهان قبل از سخنراني‌ جنابعالي در جمع مردم اصفهان: "اگر ما در مجلس خبرگان مي‌دانستيم شخصيتي مانند جنابعالي (خطاب به آقاي هاشمي) عهده‌دار منصب رياست‌جمهوري خواهيد بود هرگز محدوديتي را در انتخاب اين مسئوليت تصويب نمي‌كرديم. "(كيهان هوايي، شماره 1195، 7 شهريور 1375)

3- آقاي عبدالله نوري: "بنده معتقدم نبايد با استناد به منع قانون اساسي در مورد تمديد دوره رياست‌جمهوري آقاي رفسنجاني دستهاي خود را ببنديم و كشور و نظام اسلامي را از وجود چنين شخصيت ارزنده و شجاع و مديري محروم كنيم. "(ارزشها، شماره اول، ص3)

4- آقاي حسين مرعشي (در جمع دانشجويان در پاسخ به منع قانون اساسي براي تمديد رياست جمهوري آقاي هاشمي): اگر در مواردي مصلحت نظام ايجاب كند، مجمع تشخيص مصلحت مي‌تواند برخلاف قانون اساسي، قانون وضع كند. "(همان)

5- آقاي محجوب دبيركل خانه كارگر: "در اين مورد (استمرار رياست‌جمهوري آقاي هاشمي) براي بيش از دو دوره پياپي مي‌توان طرحي به مجلس ارائه كرد كه در صورت تصويب آن با دو سوم آراي نمايندگان طرح به شوراي نگهبان مي‌رود و در صورت مخالفت شوراي نگهبان اصلاحاتي در آن انجام شده يا به مجمع تشخيص مصلحت نظام ارجاع مي‌شود و اين مجمع با توجه به مصلحت نظام جمهوري اسلامي مي‌تواند تصميم‌گيري كند. "

به دليل اجتناب از مطول شدن بحث، از اظهارات مشابه ديگر نزديكان حضرتعالي اجتناب مي‌ورزم اما شما بيش از ديگران بر اين واقعيت واقفيد كه اين زياده‌طلبي به صورت بسيار هماهنگ و سازمان يافته دنبال مي‌شد و اگر نبود تذكرات مكرر رهبري مبني بر اينكه مي‌بايست مبتني بر قانون اساسي چرخش قدرت اجرايي صورت گيرد، دوستان و حلقه خواص مصمم بودند ابزار لازم را براي استمرار سكانداري قوه مجريه توسط شما فراهم آورند. جالب اينكه حتي بعد از مخالفت صريح رهبري و به بن‌بست رسيدن اين اقدام تضعيف كننده ميثاق ملي، دوستان شما خواسته خلاف قانون اساسي ديگري را مطرح ساختند. آقاي عطاءالله مهاجراني در گفت‌وگو با ضميمه روز هفتم روزنامه همشهري اظهار داشت: "پست رياست‌جمهوري پست معمولي نيست. من معتقدم رئيس‌جمهوري بايد جامعيت داشته باشد، چهره‌اي باشد كه مردم بتوانند اميد و اطمينان و آرمان خود را در چهره او ببينند، چهره قابل اتكاي يك ملت بزرگي مانند ملت ما باشد، در يك موقعيتي كه با توجه به قانون اساسي دومين مقام رسمي كشور است. اگر چه بنده اعتقاد دارم بعد از هاشمي رفسنجاني هركس رئيس‌جمهوري بشود نفر سوم كشور خواهد بود. " (كيهان هوايي، شماره 1196، 14 شهريور 1375)

آقاي حسن روحاني نيز به تكرار اين سخنان پرداخته و مي‌گويد: "رئيس‌جمهور آينده فرد سوم مملكت خواهد بود. "(همان، شماره 1200، 11 مهر 1375)

جناب آقاي هاشمي با كمال تاسف بايد يادآور شويم كه اين قبيل اظهارات نه تنها هرگز با مخالفت رسمي و علني شما مواجه نشده و مطلبي در اين زمينه از شما به ثبت نرسيده است بلكه خود حضرتعالي نيز در آن هنگام اقداماتي را صورت مي‌دهيد كه تأييدي بر مواضع خلاف قانون اساسي دوستانتان تلقي مي‌شود. قبل از ارائه مصاديقي براي اثبات اين برداشت لازم است به اين نكته توجه شود كه ترويج شخصيت‌محوري در مسائل اجرايي كشور به بهانه تجليل از ملت نه تنها گرامي داشتن شأن و منزلت مردم محسوب نمي‌شود بلكه تحقيري از اين بزرگتر نيست كه جامعه‌اي را در حل و فصل مسائل جاري و اداري‌‌اش آنچنان ناتوان ترسيم كنيم كه دائماً خود را محتاج و نيازمند يك فرد بپندارد تا جايي كه حتي مجبور باشد براي بهره‌مندي از توان اجرايي يگانه قهرمان و حلال مشكلات! قانون اساسي را نيز زير پا گذارد. متاسفانه در همه جوامعي كه اينگونه تصويرسازيها به اهداف خاص خود نائل آمد، سرنوشت تلخي را براي آن ملت رقم زد. يك ملت بزرگ زماني براستي بزرگ ارزيابي مي‌شود كه در ميان خود براي اداره جامعه از گزينه‌هاي مختلف و متنوعي برخوردار باشد. بديهي است ملت محتاج به يك شخصيت اجرايي، ديگر نمي‌تواند وي را در چارچوب قانون قرار دهد زيرا در چنين شرائطي اين تك سواران هستند كه براي جامعه و كشور شرائط تعيين مي‌كنند. متاسفانه اعتقاد حضرتعالي به "فردمحوري " و نه "قانون‌محوري " موجب شد بعد از مخالفت رهبري با تغيير قانون اساسي، نپذيريد كه بر اساس اين ميثاق ملي، ديگر فرد دوم كشور نيستند. اين در حالي بود كه انتظار مي‌رفت به عنوان ياور امام همچون او به تقويت نقش قانون بپردازيد تا جامعه از بسياري ا‌ز آفات مصون بماند. براي نمونه در مورد جايگاهتان در مجلس خبرگان به گونه‌اي عمل مي‌كنيد تا اين تلقي ايجاد شود كه شاني بالاتر از رياست اين مجلس داريد. آنچه به عنوان ملاقات اعضاي مجلس خبرگان با شما طراحي مي‌شود اگر خارج از اين چارچوب مورد تامل قرار گيرد كاملاً بي‌معني است. زيرا شما به عنوان رئيس اين ‌مجلس در خلال جلسات با ساير اعضا در كنار يكديگر قرار داريد و اگر ذكر نكته‌اي لازم باشد، از فرصت و تريبون لازم برخورداريد. اما زماني كه اعضاي مجلس خبرگان را براي ملاقات نزد خود مي‌خوانيد تا اين تلقي ايجاد ‌شود كه شاني همتراز رهبري داريد، آيا جز اين است كه همان‌ اظهارات دوستانتان را تاييد مي‌كنيد كه بعد از هاشمي هر كس رئيس‌جمهور شود شخص سوم مملكت است؟ در اينجا اين سئوال مطرح مي‌شود كه آيا حضرتعالي اقدامات ديگري براي تحقق اين خواسته صورت مي‌دهيد يا خير؟ در اين زمينه بايد گفت صرفنظر از اقدامات گسترده پشت پرده، تاكنون طي دو اقدام، براي دستيابي به رياست قوه مقننه و مجريه وارد ميدان شده‌ايد اما نتوانسته‌ايد راي لازم را اخذ نمائيد. در حالي كه بازگشت حضرتعالي به امور اجرايي بحق نه به نفع شما بود و نه در راستاي مصالح جامعه، با اين وجود به توصيه‌هاي خيرخواهانتان توجه ننموديد. متاسفانه اين ناكاميها نه تنها موجب تجديدنظر اساسي نشد بلكه بر تلاش‌هاي پنهان شما براي جلوگيري از چرخش قدرت واقعي و به روي كار آوردن دولتي همراه و همساز! افزوده گشت. البته اين حق قانوني حضرتعالي است كه در انتخابات ولو به صورت پنهان و پشت پرده فعال باشيد. اما علي‌القاعده بايد بپذيريد كه به اين ترتيب خود را وارد يك رقابت شديد سياسي مي‌نماييد و تهاجم به ديگران محدود به شما نخواهد بود. در اين زمينه دو نكته خودنمايي مي‌نمايد: اول اينكه چرا در نامه خود به رهبري مي‌فرمائيد: "و نيز خوب مي‌دانيد كه در جريان انتخابات جاري، تاكنون به خاطر مسئوليت‌هاي رسمي‌‌ام، در رسانه‌ها مطلبي به نفع يا ضرر افراد و جريانهاي درگير در انتخابات نگفته‌ام و در موارد ضروري به كلياتي مبني بر حضور حداكثري مردم در پاي صندوقها و سلامت انتخابات اكتفا كرده‌ام. " (روزنامه جمهوري اسلامي، چهارشنبه 20 خرداد 88، ص3)

قبولاندن چنين ادعايي مستلزم پاك كردن بسياري از واقعيتها و مطالبي است كه دستكم در رسانه‌هاي وابسته به حضرتعالي انتشار يافته است و در ادامه بخشي از آن اشاره خواهد شد. دوم اينكه چرا انتظار داريد شما عليه كانديدايي از هيچ چيزي فرو گذار نباشيد اما وي متقابلاً اقدامي ننمايد؟ چگونه اين مسئله را قابل تصور مي‌بينيد كه فرزند حضرتعالي در يك اجتماع انتخاباتي هر توهيني را متوجه آقاي احمدي‌نژاد سازد اما وي در برنامه‌هاي تبليغاتي خود كمترين واكنشي نشان ندهد؟ حضرتعالي اگر به لحاظ روشي چنين پديده‌اي را در انتخابات نمي‌پسنديد، مقدم بر ديگران جا داشت نزديكان خود را از بداخلاقي‌هاي انتخاباتي باز مي‌داشتيد. اما اينكه مي‌فرمائيد به نفع يا ضرر افراد و جريانهاي درگير در انتخابات مطلبي نگفته‌ايد، شايد مروري بر تعدادي از عناوين مطالب طرح شده توسط شما در مدت زماني كوتاه - كه در سايت شهاب نيوز نتعكس است - روشن سازد كه چه خط تبليغاتي پررنگ و جهت‌داري را دنبال مي‌كرده‌ايد: نگراني‌ هاشمي از كاهش قدرت و منزلت ايران در جامعه جهاني (21 مهر 87 ساعت 26/10)، هشدار هاشمي درباره انزواي روحانيت (15 آبان 87، ساعت15:31)، انتقاد شديد هاشمي از اقتصاد صدقه‌اي و گداپروري در كشور (26 آبان 87، ساعت 11:34)، هاشمي: همه‌پرسي در مسائل مهم كشور (6 آذر 87، ساعت21:47)، هاشمي رفسنجاني: درآمد نفتي بي‌سابقه كشور چه شده؟ (20 آذر 87، ساعت 13:19)، هاشمي: هدف طرح دولت وحدت ملي، واقعاً وحدت است (25 آذر 87، ساعت 14:49)، آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني فراخوان داد؛ هوشياري عمومي در قبال انحرافات احتمالي در انتخابات (5 دي 87، ساعت 13:50)، هاشمي: بعضي‌ها درصدد مخدوش كردن اراده مردم هستند (14 دي 87، ساعت 15:30)، ادامه رايزني‌هاي محرمانه هاشمي و خاتمي (29 دي 87، ساعت 7: 13)، هاشمي: گناه بزرگي است كه برخي زبان مردم را مي‌بندند (9 بهمن 87، ساعت 49: 11)، در مصاحبه مفصل با روزنامه جمهوري اسلامي مطرح شد: مواضع صريح هاشمي پيرامون مهم‌ترين مسائل روز سياسي از جمله... حذف گسترده مديران، عملكرد دولت احمدي‌نژاد به ويژه در ابعاد اقتصادي و سياست خارجي، انحلال ناگهاني سازمان مديريت و شوراي پول و اعتبار، جريان متحجرين مذهبي و ... (14 بهمن 87، ساعت 10:03)، هاشمي: ارايه آمار غلط و فريب افكار عمومي كه اطلاع‌رساني نيست (20 اسفند 87، ساعت 46: 16)، و ...

آنچه از يك رسانه نزديك به حضرتعالي نقل شد شمه‌اي از مواضع شما در قبال انتخابات است كه البته در ساير جرايد نيز بازتاب يافته است. همانگونه كه اشاره شد اين حق طبيعي حضرتعالي است كه به عنوان شخصيتي موثر در انقلاب اسلامي نسبت به روند امور جامعه اظهارنظر فرمائيد و در قبال آنچه كه به زعم خويش نامناسب مي‌پنداريد واكنش نشان دهيد اما بدون شك برخي از اين واكنشها، هم به لحاظ روشي و هم از جهت محتوا، اصولي اتخاذ نشده و به اين دليل قابل نقدند. براي نمونه آيا هشدار حضرتعالي درباره انزواي روحانيت در دولت نهم عادلانه است در حالي كه در دولت دوم خرداد نسبت به هجمه‌هاي سازمان يافته نسبت به اسلام، روحانيت و در راس آن امام كاملاً سكوت كرده بوديد. البته غيرمنصفانه پنداشتن اين قضاوت به معني ناديده گرفتن ضعفهاي چشمگير دولت نهم در برقراري ارتباط با گروههاي مرجع به ويژه روحانيت نيست. اما اگر از حضرتعالي به عنوان يك روحاني برجسته اين پرسش مطرح شود كه چرا از يك سو از بسياري از كساني كه تضعيف روحانيت را به صورت هدفمند و سازمان يافته در برنامه كار خود قرار داده‌اند تحت عنوان يك حزب سياسي حمايت مي‌كنيد و از ديگر سو به بزرگنمايي ضعفهاي دولت نهم مي‌پردازيد، چه پاسخي خواهيد داشت؟ همچنين هشدار متعدد شما ماهها قبل از برگزاري انتخابات در مورد امكان دستكاري در آراي مردم كه با واكنش رهبري انقلاب نيز مواجه شد از جمله مسائل قابل تامل ديگري است كه بسياري در همان ايام آن را نوعي برنامه‌ريزي براي عدم پذيرش شكست احتمالي در انتخابات تلقي مي‌نمودند. دستكاري در انتخابات از دو حالت خارج نيست؛ يكي سازمان يافته كه علي‌القاعده بدون اطلاع نظام ممكن نخواهد بود و ديگري فردي كه بردي بسيار محدود و غيرموثر در انتخابات دارد. در صورتي كه شما از وجود مكانيزمي در داخل سيستم مطلع بوديد كه خيانت به آراي مردم را دنبال مي‌نمود چرا قبل از تبليغاتي كردن آن، همراه با دلائل و نشانه‌هاي دقيق، اين موضوع بسيار حساس و قطعاً غيرمشروع را با بزرگان نظام به ويژه رهبري در ميان نگذاشتيد؟ سابقه برگزاري انتخابات در دوران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران گوياي اين واقعيت است كه ساختار دقيق شكل گرفته در اين زمينه عملاً امكان هر نوع تخلف سازمان يافته مؤثر را ناممكن مي‌سازد. دست به دست شدن قدرت اجرايي به صورت كاملاً غيرقابل پيش‌بيني مؤيد اين سخن است. چگونه مي‌توان خلل جدي بر سيستم انتخابات متصور بود در حالي كه بارها با وجود استقرار دولتي، رقيب سرسختش به صورت چشمگيري موقعيت برتري يافته است. عليرغم همه تجربيات گذشته در صورتي كه جنابعالي به يافته‌هاي جديدي نائل آمده بوديد چرا قبل از آلوده كردن فضاي سياسي و ايجاد حس بدبيني، راه آگاه كردن ديگران را كه شرعاً هرگز چنين پديده شومي را برنمي‌تابند، در پيش نگرفتيد؟ البته همانگونه كه اشاره شد بسياري از صاحبنظران ورود حضرتعالي به اين عرضه را ناشي از ريسك بزرگي كه در پيش گرفته بوديد مي‌دانستند. هيچ سياستمداري هستي سياسي خود را در يك فعاليت انتخاباتي به ميدان نمي‌آورد. متاسفانه بر اساس برداشت جامعه و مستندات در پيش روي، حضرتعالي همه توان خود را براي شكست آقاي احمدي‌نژاد بكار گرفتيد. مروري بر ملاقاتها شما در سال 87 و بحثهايي كه در اين ديدارها مطرح ساختيد به خوبي روشن مي‌سازد كه خطوط تبليغاتي عليه دولت نهم عمدتاً از سوي حضرتعالي ترسيم مي‌شده است. زماني حساسيت محققين بيشتر برانگيخته مي‌شود كه دريابند بيشتر اين ملاقاتها نيز با تشكلهاي تابعه دانشگاه آزاد تنظيم شده است. لذا اين مسائل نمي‌تواند براساس برنامه‌اي از پيش طراحي شده نباشد. باز هم تاكيد مي‌كنم اينجانب نمي‌خواهم ادعا كنم همه آنچه در اين ملاقاتها مطرح ساخته‌ايد خلاف واقع است. خير، قطعاً آقاي احمدي‌نژاد و كابينه‌اش داراي ضعفهايي هستند كه وظيفه همه دلسوزان اين مرز و بوم حكم مي‌كند تا در صدد اصلاح آنها برآيند. اما فرق است بين انتقادي اصلاح‌گرانه با هدايت رقباي انتخاباتي دولت نهم. با عرض معذرت بايد اذعان داشت همه خطوط هجمه‌هاي تبليغاتي رقباي انتخاباتي آقاي احمدي‌نژاد توسط حضرتعالي ماهها قبل به دقت طراحي شد و همه امكانات احزاب تحت تاثير شما و سرمايه‌هاي دانشگاه آزاد و ... در خدمت اين مهندسي قرار گرفت. حضرتعالي در نامه به رهبري مدعي هستيد: "درمراسم بزرگداشت سالگرد امام(ره) به آقاي احمدي‌نژاد گفتم كه در اظهارات او خلاف‌گويي‌هاي فراواني وجود داشته و ادعاي كذب تماس تلفني من با يكي از سران عرب و ادعاي كارگرداني مبارزات انتخاباتي رقبا و ... " (روزنامه جمهوري اسلامي، چهارشنبه 20 خرداد 88، ص3) اين در حالي است كه علاوه بر سرمايه‌گذاريهاي مورد اشاره و خط‌دهي‌هايي كه از نظر گذشت، ايجاد حلقه‌هاي ستادي در اطراف كانديداهاي مطرح رقيب آقاي احمدي‌نژاد برهيچكس پوشيده نيست. همانگونه كه به خوبي مطلعيد حلقه اول ستاد جناب آقاي ميرحسين موسوي را نزديكان ايشان تشكيل مي‌دادند. اما حلقه‌هاي ديگري با فاصله در اطراف ايشان شكل گرفت كه احزاب مرتبط با حضرتعالي و منسوبين شما در آنها نقش محوري را ايفا مي‌نمودند. بنابراين نمي‌توان واقعيتهاي در پيش رو را به سهولت ناديده گرفت.

در مورد مسئله ابراز تمايلات نزد شيوخ عرب بدون اينكه خواسته باشم در زمينه صحت و سقم آن نظري ابراز دارم صرفاً يادآور مي‌شوم كه منابع ديگري هم در اين زمينه اطلاع رساني كرده‌اند لذا مناسب بود حضرتعالي در مقام تكذيب مطالب رسانه‌هايي همچون لوموند نيز برمي‌آمديد: "وقتي رفسنجاني به صورت پنهان از موسوي، اين نخست‌وزير سابق كه كانديداي اصلاح‌طلبان شد، حمايت كرد، آرزو مي‌كرد كه موسوي، احمدي‌نژاد را كنار بزند. او به نمايندگان كشورهاي خليج(فارس) قبل از انتخابات گفته بود: "به زودي ديگر حرفي از او نخواهيد شنيد. " (روزنامه لوموند، به قلم موري كلوردوكامپ مورخه 25/6/2009م) البته صرفنظر از ميزان وثوق چنين مطلبي همه ناظران سياسي خارجي حضرتعالي را در امر انتخابات بسيار فعال ارزيابي مي‌نمودند و هدف اصلي چنين تحركاتي را شكست دولت آقاي احمدي‌نژاد مي‌دانستند. طرح ضرورت تشكيل "دولت وحدت ملي " ماهها قبل از انتخابات توسط شما، پيام روشني براي همگان داشت. با وجود تجربه سياسي فراوان به اين نكته توجه نفرموديد كه حتي در تاريخ جهان به ندرت غلبه بر رئيس‌جمهور كانديدا ممكن شده است. در ايران در سه دهه گذشته روال اين بوده كه ملت به منتخب خود اجازه داده تا از همه فرصت قانوني براي اثبات توانمنديهايش استفاده كند. همچنين حضرتعالي بر حساسيت مردم نسبت به بازگشت جريانهاي گذشته به قدرت كاملاً واقفيد و حتي دو شكست در انتخابات مجلس ششم شوراي اسلامي و انتخابات نهم رياست‌جمهوري را در پيش‌روي داريد. براساس كدام تحليل تصور نموديد كه اگر در پشت صحنه، انتخابات را رهبري كنيد حساسيت مردم برانگيخته نخواهد شد؟ قرار گرفتن حضرتعالي در كنار آقاي ميرحسين موسوي و آقاي خاتمي، پيوند همه كساني را كه از سال 60 در قدرت بودند براي دستيابي مجدد به قدرت در ذهن مردم رقم زد. چرا از اين مطلب غفلت شد كه فعاليتهاي گسترده حضرتعالي و منسوبانتان از نگاه مردم پنهان نخواهد ماند؟

از سياستمداري چون حضرتعالي انتظار نمي‌رفت كه همه اعتبار سياسي خود را در راهي بكار گيرد كه داراي ريسك بالايي بود. بسياري از صاحبنظران معتقدند اگر همه امكانات خود را در اين راه بكار نمي‌گرفتيد در مواجهه با مظاهر ناكامي با آرامش بيشتري عمل مي‌نموديد و قطعاً ‌هرگز شاهد نگارش نامه‌اي بدون سلام و تهيت به رهبري نبوديم. همانگونه كه از همه نظرسنجيها برمي‌آيد بعد از مناظره‌ها، جنابعالي وضعيت رقباي آقاي احمدي‌نژاد را چندان مناسب نيافتيد. بي‌ترديد اگر نظرسنجيها برتري كانديداي مورد حمايت شما را نشان مي‌داد سه روز قبل از برگزاري انتخابات به چنين اقدامي مبادرت نمي‌نموديد و دفاع از خانواده‌ خويش را با قدرت بيشتري و در شرائط دولت همراه پيگيري مي‌نموديد. توجيه نگارش چنين نامه‌اي صرفاً در يك حالت متصور است و آن اينكه براساس نظرسنجيها حضرتعالي عنقريب همه سرمايه‌گذاري و اعتبار سياسي خود را از دست رفته مي‌يافتيد. لذا انتظار داشتيد با نامه‌اي شديداللحن، رهبري را وادار سازيد عليه آقاي احمدي ‌نژاد موضعي اتخاذ كند تا اين مسئله معادله انتخابات را برهم زند. از اين ديدگاه صرفاً انتقاد رهبري از عملكرد آقاي احمدي‌نژاد مي‌توانست شرائط را تغيير دهد اما آيا تحقق چنين انتظاري با تهديد رهبري به مواجه شدن با شورشهاي خياباني ممكن بود؟: "از جنابعالي با توجه به مقام و مسئوليت و شخصيت‌تان انتظار است براي حل اين مشكل و براي رفع فتنه‌هاي خطرناك و خاموش كردن آتشي كه هم‌اكنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه كه صلاح مي‌دانيد اقدام مؤثري بنمائيد و مانع شعله‌ورتر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد. لذا در فرصت باقي مانده ضروري به نظر مي‌رسد خواسته حق حضرتعالي و مردم در خصوص انجام انتخاباتي سالم و پرابهت و حداكثري تحقق يابد. كاري كه مي‌تواند عامل نجات كشور از خطر و باعث تحكيم وحدت ملي و اعتماد عمومي باشد. " و در فرازي ديگر از نامه مي‌فرمائيد: "با اينهمه بر فرض اينكه اينجانب صبورانه به مشي گذشته ادامه دهم، بي‌شك بخشي از مردم و احزاب و جريانها اين وضع را بيش از اين برنمي‌تابند و آتش‌فشانهايي كه از درون سينه‌هاي سوزان تغذيه مي‌شوند در جامعه شكل خواهد گرفت. " (روزنامه جمهوري اسلامي، چهارشنبه 20 خرداد 88، ص3)

در زمينه اين تهديدات كه درقالب پيش‌بيني عنوان شده است چند سؤال قابل طرح است:

1- اينكه گفته مي‌شود برخي از احزاب و گروهها انتقاد منطقي يا غيرمنطقي آقاي احمدي‌نژاد از خانواده حضرتعالي را برنخواهند تابيد و آتش‌فشان براه خواهند انداخت پيش‌بيني است يا اطلاع؟

2- اقدام مورد درخواست شما از رهبري در سه روز باقي مانده تا انتخابات چه ارتباطي با مردم داشت؟

3- حضرتعالي چه چيزي را فوق تحمل خود يافتيد و چرا تا بعد از انتخابات نمي‌توانستيد صبوري به خرج دهيد؟

4- آيا اطرافيان حضرتعالي براي چنين تهديداتي ساز و كار لازم را فراهم آورده بودند يا خير؟

5- آيا پيش‌بيني‌هاي لازم براي به زير سئوال بردن اصل انتخابات در صورت شكست كانديداهاي مورد حمايت حضرتعالي انديشيده شده بود يا خير؟

6- در حالي كه قبل از برگزاري انتخابات و كليد خوردن تنش‌آفريني‌ها نشاط سياسي غيرقابل توصيفي در ميان همه هواداران كانديداها بچشم مي‌خورد از كدام سينه‌هاي سوزان سخن به ميان آورده شده است؟

پاسخ به اين سئوالات و پرسشهاي بسيار ديگر هرچه باشد در يك نكته نمي‌توان ترديد كرد كه نامه تند حضرتعالي اعلاني بود به همگان كه قرار است توفاني در جبهه طرفداران استقلال اين مرز و بوم به پا شود. علي‌القاعده بدخواهان اين كشور كه همواره مترصد فرصتند پس از مطالعه نامه شما خود را براي سؤاستفاده از شرائط فراهم آمده مهيا ساختند. متاسفانه بعد از انتخابات دخالت مؤثر و محوري برخي از اعضاي خانواده جنابعالي در تحركات غيرقانوني محفلي و خياباني به مثابه گام ديگري در مسير بسترسازي براي معارضين انقلاب و قدرتهاي معاند بود. اي كاش اعتقاد حضرتعالي به چرخش قدرت و نزديك‌تر شدن انتخابات به ماهيت اصلي خودش موجب مي‌شد تا برخي انتقادهاي بي‌اساس يا مستند را تحمل مي‌فرموديد و به تبع آن منسوبين و گروههاي متاثر از حضرتعالي به بهانه دفاع از شما وارد فضايي نمي‌شدند كه لطمات جدي به كشور وارد آيد. البته بايد اذعان داشت برخي افراد و تشكلها از ماهها قبل براي احتمالات مختلف، بويژه تن ندادن به ناكامي در انتخابات، خود را آماده ساخته بودند.

انتخابات اين دوره رياست‌جمهوري به اعتراف همگان گامي بلند در مسير توسعه سياسي در كشور بود. ميزان مشاركت مردم در فعاليتهاي انتخاباتي و رشد فرهنگي كه در اين عرصه به نمايش گذاشته شد اگر نگوئيم بي‌نظير، قطعاً كم‌نظير بود. بايد پذيرفت چنين مشاركتي به اين دليل بود كه جامعه احساس مي‌كرد انتخابات آگاهي‌اش را بالا مي‌برد و تشنگي‌اش را براي دانستن بيشتر از مناسبات پنهان، برطرف مي‌سازد. اگر براي رشد جامعه- به عنوان مؤثرترين تضمين كننده سلامت آن- ارزش لازم را قائل باشيم برخي خطاها را تحمل مي‌كنيم. مگر ممكن است انتخاباتي با چنين ابعاد گسترده‌اي مديريت شود و كمترين خطايي در آن بروز نيابد. همانطور كه اشاره شد حتي رهبري به رياست‌جمهوري قبل از مناظره متذكر مي‌شوند كه نامي از افراد برده نشود اما به هر دليل آقاي احمدي‌نژاد همچون آقاي موسوي از افرادي به عنوان خطا كاران مهم ياد كرد. در صورتي كه مطالب عنوان شده را خطا مي‌دانستيم فرصت براي اصلاح وجود داشت لذا درايت و هوشمندي سياسي حكم مي‌كرد نامه حضرتعالي مجوزي براي هجمه به چنين دستاورد بزرگي نشود؛ هرچند آمادگي‌ها براي بهره‌برداري از شرائط انتخابات از مدتها قبل فراهم آمده بود.

از آنجا كه انتخابات دهم را بحق بايد يك نقطه عطف در تاريخ سياسي كشورمان به حساب آورد زيرا كه ظرفيتهاي بالاي نظام در چارچوب مهندسي دلسوزانه و مدبرانه رهبري توانست بيش از پيش به فعليت برسد. با اعتراف به اين واقعيت نبايد بگونه‌اي از سوي شخصيتهاي باسابقه‌اي چون حضرتعالي عمل مي‌شد كه گويا مخالف شفافيت در فضاي جامعه‌ايد. بطور قطع اينگونه نيست كه بازتر شدن فضاي سياسي، مورد استقبال همه نقش آفرينان پيدا و پنهان عرصه سياست واقع شود. در عده‌اي از خواص تغييراتي ايجاد شده كه بازتاب آن را برنمي‌تابند؛ يعني تمايل دارند جامعه يك تصوير ثابت از آنها داشته باشد (همان تصوير دوران قبل از تغيير)
ذكر اين نكته ضروري است كه هدف از شفافيت، در معرض قرار گرفتن آفات يا لغزش‌ها به منظور كمك به سالم سازي جامعه و دور داشتن نظام از گزندها و آسيبهاست. اين شفافيت به آراي مردم جهت مي‌دهد تا با آگاهي در مقام حل معضلات و آسيبها برآيند. در همين حال با عوامل ديگري مواجهيم كه چشم به گسترش بي‌عدالتي و تخريب مباني اقتصادي جامعه دوخته‌اند. دولتهايي كه از بقاء الگوي جمهوري اسلامي به شدت متضرر مي‌شوند، مايلند تخريب مباني اقتصادي، موجب وارد آمدن آسيبهاي جدي به رابطه مردم و نظام گردد و در نهايت تلاشي قدرت ملي را در ايران در پي داشته باشد.

در صورت پيوند ميان تمايلات قدرتهاي بيگانه و منافع نيروهاي زياده‌طلب داخلي، بستري براي مداخلات فراهم مي‌شود. متاسفانه در ماجراهاي بعد از انتخابات آنچه اتفاق افتاد سوار شدن اين دو جريان بر موج احساسات جريحه‌دار شده هواداران در اقليت قرار گرفته، بود. هرچند عوامل ديگري نيز همچون تن ندادن برخي كانديداهاي دچار توهم شده به قانون، شرائط را براي ايجاد يك فضاي سياسي تيره فراهم ساخت. خطاهاي اكثريت نيز در اين مسير مزيد بر علت شد و آن شفافيت و نشاط سياسي را به فضاي پرابهام و خمودگي بدل ساخت. قطعاً حضرتعالي بهتر از هركس مي‌دانيد بيشترين سود را از اين شرائط چه محافلي خواهند برد.

آخرين نكته‌اي كه در ارتباط با نامه حضرتعالي ضروري است مورد توجه قرار گيرد بحث مبارزه با مفاسد و لغزشهاي اقتصادي است. همانگونه كه مستحضريد اكنون نزديك به يك دهه است كه رهبري نسبت به وجود برخي مفاسد اقتصادي در جامعه هشدار داده‌اند اما عليرغم واداشتن رؤساي سه قوه به برنامه‌ريزي در اين زمينه دستاورد چنداني كسب نشده است. بسياري از صاحبنظران به جد معتقدند علت امر را بايد درگير كردن حواشي شخصيتهاي برجسته در انحرافات مالي دانست. براساس اين باور، جريانات ناسالم براي مصونيت يافتن نزد قانون، حلقه‌هاي ضعيف كانونهاي قدرت را شناسايي كرده و با خود همراه و هم‌آواز مي‌سازند. در چنين شرائطي اگر برخي از مسئولان و صاحب‌منصبان كشور به نوعي واكنش نشان دهند كه ورود قانون به حريم آنها هزينه خواهد داشت، آيا جز اين خواهد بود كه افراد صاحب نفوذ در ساير سطوح نيز به ميزان قدرت خويش خواهند كوشيد اين هزينه را براي نظام سنگين كنند؟ آنچه حائز اهميت مي‌نمايند نزديكي تدريجي اينگونه مديران و صاحبان قدرت به يكديگر است. اين جماعت به منظور حفظ موقعيت خود، چتر دفاعي مستحكمي در برابر قانون ايجاد مي‌كنند، امري كه متاسفانه در جامعه ما مراحلي از تكوين خود را پشت سرگذاشته است.

جناب آقاي هاشمي رفسنجاني! اگر حضرتعالي ورود دامنه رقابت انتخاباتي را به اين عرصه‌ها به مصلحت نمي‌پنداريد بدون شك مي‌بايست راه حلي براي فائق‌آمدن بر مقاومت برخي خواص در برابر قانون ارائه فرمائيد. بدون ترديد در صورتي كه برخي بزرگان خود را هزينه بستگان و مديران خاص خويش نمي‌كردند، مقابله با انحرافات و لغزشهاي اقتصادي تا بدين حد سخت و پرهزينه نمي‌شد. صرفنظر از حساسيتهاي ويژه نسبت به منسوبين، جنابعالي دستكم در برابر برخورد قانون با تخلفات مديران منصوب خويش مقاومتي غيرقابل باور از خود به ثبت رسانده‌ايد. براي نمونه فراموش نشده است كه در سال 85 آقاي احمدي‌نژاد در چارچوب تلاش براي قانونمند كردن امور دانشگاه آزاد به عنوان رياست شوراي عالي انقلاب فرهنگي، به غلط يا به درست با شما رودرو قرار گرفت. در پي اوج‌گيري اين نزاع لفظي و واكنشهاي تند حضرتعالي، رهبري به رياست‌جمهوري توصيه نمودند از مسير كم هزينه‌تري موضوع قانونمند كردن فعاليتهاي مديريت دانشگاه آزاد دنبال شود و بر همين اساس از شوراي عالي انقلاب فرهنگي خواستند تا اصلاح اساسنامه اين دانشگاه را در دستور كار خود قرار دهد. شما بهتر از هر شخصي مي‌دانيد كه چگونه از آن سال تاكنون در برابر چنين ضرورتي مقاومت شده است تا مدير منصوبتان در مقام پاسخگويي به قانون قرار نگيرد.

زماني كه معتدلترين راه‌ها براي نزديك شدن جامعه به عدالت مورد استقبال قرار نمي‌گيرد، چگونه انتظار داريد شاهد هيچگونه تندي نباشيم و مسائل دوران پرشور انتخابات با ويژگي رقابتي جدي به گونه‌اي مديريت شود كه همه جوانب از سوي يكايك افراد دخيل، مدنظر قرار گيرد و كوچكترين خطايي رخ ندهد. همچنين فراموش نفرموده‌ايد كه رئيس كميته تحقيق و تفحص مجلس شوراي اسلامي از آموزش عالي كشور بعد از مقاومت مدير مورد حمايت شما در برابر نظارت مجلس بر دانشگاه آزاد و متوقف كردن تحقيق و تفحص، خدمت حضرتعالي رسيد و با ارائه نسخه‌اي از حجم عظيم پرونده‌هاي تخلفات مدير مورد حمايت شما كه از منابع مردمي كسب شده بود، خواستار پايان دادن به بي‌عدالتيها شد. گرچه در اين ملاقات از حجم تخلفات، ابراز تعجب شد اما متاسفانه همچنان با قوت به حمايت از وي ادامه داديد.

مع‌الاسف حتي تذكر مستقيم رهبر انقلاب مبني بر عدم دفاع از چنين مديري به دليل تصرف اموال عمومي و انتقال به شخص خويش، تغييري در اين مشي ايجاد ننمود. ملت بحق انتظار دارد كه در نظام اسلامي عدالت به اجرا درآيد و قانون براي همگان يكسان باشد. بهتر از هركس مي‌دانيد كه دليل افزايش چشمگير آراي آقاي احمدي‌نژاد در اين انتخابات وعده‌اي بود كه ايشان در مناظره‌ها براي پيگيري تخلفات منسوبين شخصيتهاي داراي نفوذ و قدرت داد. بطور كلي اين موضع‌گيريهاي رئيس‌جمهور موجب شد صف‌بنديهاي سياسي در رقابتهاي اخير در هم ريزد. در جريان انتخابات دوم خرداد 76 آقاي ناطق‌نوري طيفي را نمايندگي مي‌كرد و آقاي خاتمي طيف مقابل آن را. آيا در كنار هم قرار گرفتن اين دو در اين انتخابات پديده قابل تاملي نبود؟ بهم ريختن دسته‌بنديهاي سياسي براي مردم ويژگيهاي اقتصادي سياسيون را حائز اهميت‌تر ساخت. در اين زمينه بايد حق را نيز به مردم داد زيرا حضرتعالي ناخداي كشتي‌اي شديد كه علاوه بر دوم خرداديهاي سياسي و اقتصادي، برخي چهره‌هاي اقتصادي جريان مقابل نيز در آن جاي گرفتند. سوار شدن افرادي چون آقايان فلاحيان، رفيق دوست، واعظ طبسي، ناطق‌نوري و ... بر اين كشتي، شاخصهاي ارزيابي گذشته را كاملاً تغيير داد. هر چند با پرچم سبزي كه بر فراز اين كشتي برافراشته گرديد اين ذهنيت تشديد شد كه توسل به رنگ سبز براي درنورديدن خط قرمزهاست. اين بي‌اعتمادي عمومي از يك‌ سو ناشي از پيوند خوردن رؤساي قوة مجريه سه دوره قبل از آقاي احمدي‌نژاد بود و از ديگر سو به دليل ارزيابي كردن دسته‌بندي‌هاي جديد عمدتاً برمبناي پيوندهاي اقتصادي. بنابراين زماني كه در آستانه برگزاري انتخابات نتيجه چنين خطاي سياسي را در پيش روي خود داريم چرا تصور مي‌كنيم با يك خطاي ديگر مي‌توانيم خطاي اول را جبران نماييم؟ مطمئن باشيد به جاي آقاي احمدي‌نژاد هر كس ديگري هم بود، مردم براي نه گفتن به پيوندي كه شما محوريت آن را بر عهده داشتيد، به وي رأي مي‌دادند. چرا نبايد حساسيت‌هاي مردم را نسبت به مناسبات تأمل‌برانگيز اقتصادي مورد توجه قرار داد؟ متأسفانه برخي نزديكان حضرتعالي براي فائق آمدن بر اين مسئله تلاش كردند جامعه را به گونه ديگري تقسيم‌بندي كنند. تفكيك جامعه به دو قشر سنتي و مدرن، تدبير خطرآفرين ديگري بود كه در واقع بار ارزشي به آراي طبقات مختلف جامعه مي‌داد. مروجان اين دسته‌بندي با تكيه بر اين امر كه در گذشته تاريخي، بين شمال و جنوب تهران تنفري عميق وجود داشته تصور نمودند اكنون مي‌توانند از آن براي درگير ساختن طبقات اجتماعي بهره گيرند. براي نمونه روزنامه اعتماد ملي در اين زمينه نوشت: "با توجه به جغرافياي سياسي و اقتصادي تهران و با عنايت به اين‌كه كانون نا‌آرامي‌هاي فعلي در تهران عمدتاً ناظر بر مناطق مركزي و شمالي اين شهر است به خوبي مي‌توان ماهيت شمال ‌شهري- جنوب شهري اين ناآرامي‌ها را رديابي كرد. اين نزاع طبقه متوسط و مدعي مدرنيته با هيأت حاكمه‌اي است كه نمايندگي طبقات سنتي را عهده‌داري مي‌كند. نزاعي با دو خرده فرهنگ كاملاً متفاوت و بعضاً متنافر. طبقه سنتي كه روستاييان بخشي از آنند و جامعه فقرا و محرومان شهرها و حاشيه شهرها در كنار طبقات مذهبي درون شهري را نيز شامل مي‌شود. "(ماهيت اتفاقات در تهران، روزنامه اعتماد ملي، داريوش سجادي 30/3/88)

اين دسته‌بندي كه در بطن خود به بي‌اساسي بحث تخلف در انتخابات كاملاً واقف است سعي دارد با ازرش گذاري بر آراي طبقات مختلف به نوعي انفعال را در جريان اكثريت رقم بزند. بلاشك اين نوع تبليغات ريشه در نگاه اشرافيت دارد. اگر كسي نتوانسته به هر دليل ثروتي را براي خود رقم بزند، براساس چه معياري مي‌توانيم رأي او را نازل و بي‌ارزش تلقي كرده و در مقابل آراي طبقه مرفه جامعه را كيفي‌تر قلمداد كنيم. اين همان تفكر منسوخ شده در انگليس به عنوان پايگاه نظام سرمايه‌داري در قرن هجده و نوزده است. در گذشته در اين كشور اگر كسي ميزان مشخصي پول نداشت نمي‌توانست رأي دهد. به عبارت ديگر رأي صاحبان سرمايه براي اداره جامعه سرمايه‌داري ملاك بود و آراي اقشار محروم و ضعيف جامعه اصولاً به حساب نمي‌آمد.

جناب آقاي هاشمي رفسنجاني! متأسفانه سكوت حضرتعالي در برابر گرايش اطرافيانتان به سرمايه‌داري لجام گسيخته، كه جهان سرمايه‌داري به سر عقل آمده سال‌هاست دست‌كم به ظاهر از آن دوري جسته است، شاخص نگران‌كننده‌اي به حساب مي‌آيد. خوشبختانه وجود رهبري در جامعه مانع از تشديد چنين تعارضاتي كه مي‌تواند بستر لازم را براي بدخواهان ملت ايجاد كند، شده است. اما بايد از تفكر طبقاتي كه به شدت جامعه را تجزيه مي‌كند دوري جست. تسلط تفكر "يك نفر- يك رأي " به عنوان ميراث امام راحل هرچند براي كساني خوش‌آيند نباشد، در درازمدت ضامن سلامت كشور و جلوگيري كننده از شكل‌گيري انحصارات خواهد بود. در جهان امروز نيز اتفاقاً اين امر احترام به شأن انساني آحاد جامعه ارزيابي مي‌گردد.

جناب آقاي هاشمي رفسنجاني! سوابق درخشان حضرتعالي در پيروزي ملت ايران بر استبداد و پايان دادن به سلطه شاخص‌هاي سرمايه‌داري (انگليس و آمريكا) بر اين مرز و بوم حكم مي‌كند كه جايگاه خود را در ميان اكثريت حفظ نماييد كه بيشترين بار اين نهضت را بر دوش كشيد. سوار شدن بر ارابه‌اي كه هر چرخ آن رو به سويي دارد، مباني وجاهت ما را به زير سئوال مي‌برد. تجربيات تاريخي پيش‌روي حضرتعالي بهترين گواه بر اين مدعاست.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین