همهجای منطقهی عمومی حلبچه داشت بمباران میشد. حتی مشخص بود كه خود شهر حلبچه هم بمباران شیمیایی میشود. حضرت آقا از مشاهدهی این وضع ناراحت بودند، چون علاوه بر نیروهای ما، مردم بیگناه حلبچه هم قربانی میشدند. به همین خاطر دستور اكید صادر كردند كه سپاه هرچه سریعتر مردم حلبچه را تخلیه كند.
به گزارش بولتن نیوز، پايگاه اطلاعرساني khamenei.ir عكسنوشتی از سردار كوروش آسیابانی،
جانشین فرمانده قرارگاه منطقهای غرب سپاه به مناسبت ۸ تیرماه، روز مبارزه
با سلاحهای شیمیایی و میكروبی منتشر کرده است.
این
عكس مربوط میشود به حضور حضرت آیتالله خامنهای در منطقهی عمومی حلبچه
همزمان با عملیات والفجر ۱۰ كه در روزهای پایانی اسفندماه سال ۱۳۶۶ صورت
گرفت. منطقهی تصویر، ارتفاعات شندروین عراق است كه حدمنتشر کرده است.ود ۳۶
ساعت پیش به تصرف نیروهای سپاه درآمده بود. آیتالله خامنهای با توجه به
مسئولیتشان در جنگ و در ادارهی كشور، برای دریافت آخرین اطلاعات و مشاهدات
عینی، شخصاً در منطقه حضور پیدا كرده بودند.
منطقهی شندروین در
غرب رودخانهی سیروان كه مرز ایران و عراق است و در عمق حدود پنج شش
كیلومتری خاك عراق قرار دارد. قرار بود نیروهای سپاه برای حفظ منطقه
قرارگاهی در این ارتفاع تأسیس كنند. كارها بهسرعت آغاز شده بود. من در آن
زمان مسئول عملیات لشكر ۱۱ امیرالمؤمنین علیهالسّلام بودم. ما سوار بر
خودرو از پایین به سمت ارتفاعات حركت كرده بودیم. عراقیها اگرچه منطقه را
در زمین از دست داده بودند، اما آسمان در اختیار آنها بود. منطقه هنوز
پاكسازی نشده بود و به هیچ وجه امنیت در آن وجود نداشت. هواپیماهای عراقی
مدام بر فراز آسمان پرواز میكردند و بمب میریختند. توپخانهی دشمن هم
بیكار نبود و روی منطقه آتش میریخت.
به ارتفاعات رسیدیم، همینكه
از ماشین آمدیم پایین، یك هلیكوپتر بل ۲۰۶ كه میخواست در آن منطقه به
زمین بنشیند توجهمان را جلب كرد. با خودمان گفتیم در این شرایط ناامن
آسمان، چه كسی با هلیكوپتر به اینجا آمده؟ منتظر بودیم تا سرنشینان آن
بیرون بیایند تا بهسرعت آنها را منتقل كنیم مبادا هلیكوپتر توسط
هواپیماها هدف قرار نگیرد. دیدیم یك برادر جانباز با دو عصا در زیر بغل و
یك پای قطعشده از هلیكوپتر پیاده شد و پس از او یك نفر با لباس سپاه آمد
كه متوجه شدیم آیتالله خامنهای است كه آن زمان رئیسجمهور و رئیس شورای
عالی دفاع هم بودند. فكر میكنم ایشان برای استفادهی بیشتر از وقت با
هلیكوپتر به اینجا آمده بودند. همگی سریع سوار ماشین شدیم و به سمت محل
تأسیس قرارگاه -كه «قرارگاه نجف» نام گرفته بود- حركت كردیم.
جدا
از مسیر حركت ما، منطقهی حلبچه و ارتفاعات شندروین و بالامبو هم بهشدت
زیر آتش توپخانه و هواپیماهای دشمن قرار داشت. كل منطقه را با بمبهای
معمولی و شیمیایی هدف قرار میدادند. به محل ساخت قرارگاه رسیدیم. قرار بود
سولهای در محل یك شیاری -كه از امنیت بیشتری برخوردار بود- ساخته شود.
فكر میكردیم این كار انجام گرفته، اما وقتی به آن محل رسیدیم، متوجه شدیم
هنوز این اتفاق نیفتاده و فقط توانسته بودند چند چادر برپا كنند.
حضرت
آقا از ماشین پیاده شدند. نیروهای سپاه مشغول حفر سنگر برای نصب سوله
بودند. از زیر یكی از چادرها، پتویی آوردند و روی یكی از سنگرهای نیمهكاره
انداختند تا آیتالله خامنهای روی آن بنشینند. همین كه ایشان مستقر شدند
در آنجا، هواپیماها مدام بمباران میكردند. نگران بودیم كه نكند یكی از
این بمبها به اینجا بخورد.
همهجای منطقهی عمومی حلبچه داشت
بمباران میشد. حتی مشخص بود كه خود شهر حلبچه هم بمباران شیمیایی میشود.
حضرت آقا از مشاهدهی این وضع ناراحت بودند، چون علاوه بر نیروهای ما، مردم
بیگناه حلبچه هم قربانی میشدند. به همین خاطر دستور اكید صادر كردند كه
سپاه هرچه سریعتر مردم حلبچه را تخلیه كند و آنها را به سرعت برای مداوا
به اردوگاهها، درمانگاهها و بیمارستانهای پشت جبهه منتقل كند. در واقع
ایشان در آن موقعیت، اولویت كار سپاه را بر انتقال مجروحان و مصدومان مردم
حلبچه قرار دادند.
عكس فوق زمانی گرفته شد كه حضرت آقا و
همراهانشان از ماشین پیاده شده بودند و از ارتفاع به سمت محل قرارگاه نجف
در یك سرازیری حركت میكردند. من در این تصویر، اولین نفر در جانب راست
آیتالله خامنهای قرار دارم. در این تصویر دو نفری كه لباس كردی به تن
دارند، از نیروهای مهندسی-رزمی هستند و سه نفر از برادران كه از همراهان
ایشان بودند نیز در تصویر حضور دارند. ایشان حدود هشت یا نُه ساعت در آن
ارتفاعات حضور داشتند و بعد سوار هلیكوپتر شدند و رفتند.