اصلاحطلبان اما در این میانه روشهای پر زرق و برقی را در تبلیغات انتخاباتیشان به کار میگیرند که ریشه در رویهها، عقاید و افکار طیفی از جامعه روشنفکری ایرانی–به مفهوم غربزده و خیانتپیشهاش- دارد. با پیروزی انقلاب اسلامی جماعتی با گرایش به اندیشههای چپ شکل گرفت که در اوایل انقلاب با تندرویها و انقلابیگریهای خالی از تقوا و تدبیر، هزینه بسیاری بر دست امام و انقلاب گذاشت و هر کس در هر گوشهای که لب به انتقاد گشود با برچسب فئودال و لیبرال و آمریکایی و متحجّر و ضد انقلاب و غیره، خانه نشین و بیآبرو شد! حالا که سالها از ان روزها میگذرد همان جماعت با یک تغییر رویه صد و هشتاد درجهای در عرصه مباحث تئوریک به دامن آمریکا لغزیده و روی هرچه لیبرال را سفید کردهاند!
***
در این میانه اما اتفاقات بسیاری افتاد که از جمله آن، تخته شدن دکان دونبش تشکلها و احزاب انحرافی و التقاطی -که بسیاری از جوانان مؤمن و معتقد ایرانی را از دستهای رنجور پدر و مادر جدا کرده، به بیراهه برده اند- بود. گرچه گروههای التقاطی با روشهای پر زرق و برق جذب تشکیلاتی تقریبا از میان رفتند اما نه راه و رویه آنها در جذب و اثرگذاری اجتماعی بهطور کلی از میان رفت و نه افکار و عقاید انحرافیشان! و جماعت بیمبنا و دو آتشه دیروز که بدون آنکه حتی یک سیلی در راه پیروزی انقلاب خورده باشد، یکباره خود را بر گرده انقلاب نشاند و وارث همه غنائم خواند! غنائمی که در حقیقت باید به مردم مستضعف–که به فرموده امام عزیز ولی نعمت بودند- میرسید! آنها روشهای و افکار گروههای چپ و راست را با ساماندهی منظمتر و صد البته در لفافهای از اسلام و شعارهای انقلابی به کار گرفتند و کبّاده اصلاح بر کشیدند و عربده «هل من مبارز» سر دادند و با شعار زنده باد مخالف من، خفه کردند همه آنها را که میخواستند مردم را با اصول بنیادین و مترقی انقلاب اسلامی آشنا کنند.
در آستانه انتخاب بزرگ آینده، بازخوانی برخی از روشهای ناجوانمردانه اصلاحطلبان خالی از لطف نیست؛ گرچه فردا همین حضرات معتقد به آزادی بیان و مخالف با تیغ حذف، اگر دستشان نرسد به حلقوم مبارک نگارنده که خفهاش کنند حتما با فریاد پر طنین وامظلوما ... وا تخریبا... و هزار تا وای و وای دیگر به جنگ بنده و امثال من میآیند و به جرم حقگویی هزار سکوت ناخواسته فراهم میآورند، چه اینکه در روند مناظره سوم گوشهای از وسعت مشرب آقایان در تحمل سخن مخالف مشاهده شد! همه دیدند که با صدای رسا و بلیغ سکوت میآفرینند، آبرو میبرند و مخالف را سر جای خویش مینشانند!محض خاطر حضرات باید بگویم که این نوشته بوی نان نمیدهد، بوی حرف دیگران هم نه، این نوشته درد دل نویسندهای است که کمی به تاریخ معاصر مسلط است و کمی به جریانات سیاسی آشنا و کمی به دردهای نگفته و بغضهای خاموش مردم انس گرفته و قبل از آنکه غصه رأیآوری عزیزی از جمع حاضر را داشته باشد، درد دیانت مردم دارد و درد قدر ناشناسی دنبالهداری که در آستانه انتخابات بزرگ ریاست جمهوری شامل نظام اسلامی و مردم نجیب و قدرشناس شده است.
***
اصلاحطلبان و روشهای رأیآوریشان برای مردم سرزمین من دارند به یک کلیشه بیریشه و به یک اپیدمی پرملال تبدیل میشوند! و در این هنگامه حسّاس، بازخوانی برخی از این روشها خالی از لطف نیست. صدالبته این سخنان تنها رویه عمومی اصلاحطلبان را رو میکند و هیچگاه داعیه ان ندارد که همه آنها که در ادوار مختلفی با این جریان سیاسی همگرا یا همکار بودهاند، آدمهای بد و یا معتقد به این اصول بوده اند.
وقتی اصلاحطلب باشی همیشه حق با توست، تو میتوانی حرف بزنی و دیگران نه، تو میتوانی با دستاویز قرار دادن جلسات خصوصی با بزرگان–از رهبری گرفته تا بقیه- برای خودت آبروی سیاسی بخری، اما دیگران نه، تو میتوانی گاهی حتی از اسرار نظام چیزی برملا کنی–راست و دروغ را هم به هم آمیختی اشکال ندارد- و به قول لاریجانی «بگم بگم» توی این کشور راه بیاندازی و هرچه بادا باد... ولی دریغ از انکه تحمل یک رفتار–البته ناصحیح- اینچنینی را داشته باشی!!
وقتی اصلاحطلب باشی میتوانی از یک جلسه تودیع و معارفه که بزرگان زیادی–که میدانی حتی قبولت ندارند- در آن نشستهاند، سوء استفاده کنی و زبان تمجید دیگرانی که شاید به احترام و به قصد دلداریات تعریفی کردهاند را امروز برای خودت غصب کنی!
وقتی اصلاحطلب باشی همیشه حق با توست؛ تو میتوانی به اسم دفاع از زنان ایران اسلامی، همان فکرهای جویده و بریده فیمینیستها را در لعابی از تدین مطرح کنی ولی از ادوار چهارگانهای که بر جریان حقوق زن در جهان گذشته و از تباین اصولی خواستگان این جنبش دفاع از حقوق زن با اصول اسلامی چیزی نگویی، تو را چه کار با این کارها، فقط کافی است به آنها که به جریان روشنفکر زده و غربگرای فیمینیسمایرانی گرایش دارند، کُد بدهی و بگذری....
وقتی اصلاحطلب باشی میتوانی لباس جهاد به تن کنی، لباس روشنفکری بپوشی، جامه پیامبر(ص) را میتوانی وام بگیری حتا، اصلاً تو در هر لباسی میتوانی زیست کنی، تو را چکار با اقتضائات و احترامات لباسها، تو باید از همه ظرفیتهایی که میتواند توجه مردم را جلب کند استفاده کنی، گاهی لباس سیادت بپوشی و عکست را بچسبانی به عکس رهبری، گاهی لباس روحانیت بپوشی و خود را متعلق و مدافع دین بنمایانی، گاهی لباس بسیجیها را بپوشی و خود را اهل جهاد بخوانی، اما لازم نیست هیچکدام از اینها باقی بمانی، تو باید در روز مبادا به آن تفکری که در آن تربیت شدهای وفادار بمانی، فقط همین!
وقتی اصلاحطلب باشی میتوانی در رسانه ملّی چنان ژست پایمردی بگیری که همه مجاهدها به پایمردی خود شک کنند و یا چنان ژست دوری از پایکوبی بگیری که همه آنها که در محافل مربوط به تو رقصیدهاند به خود شک کنند اما تو میتوانی چند روز مانده به سالگرد ارتحال امام عزیز، آنهم در حسینیه پرخاطره جماران، در مجلس پایکوبی هوادارانت حاضر شوی و بعدش هم به جای عذخواهی از ملت مسلمان، اصلاً دم بر نیاوری! آری تو باید عذر بخواهی که در قدمگاه پیر جماران که دیوارهای حسینیهاش هنوز طنین صدای الهی امام را به یادگار دارد، مجلس پایکوبی هوادارنت را مشاهده کردی و هیچ نگفتی، باید توبه کنی از آنکه قداست قدمگاه شهیدان و رزمندگان را شکستی و یادت رفت اشکهای شوق شهدا و زرمندهها در دیدار با امام را و نشستی در مجلسی که نشاید و نباید و سر آخر هم طلبکار شدی از همه که چرا مأمورها گفتهاند نرقصید....!
وقتی اصلاح طلب باشی میتوانی با همه کنار بیایی، با آیتالله و حجةالاسلام، با کسانی که خود و طرفدارانشان روزی به خون هم تشنه بودهاند و افکار سیاسیشان فرسنگها با هم فاصله دارد و یادت برود که آنکه با همه کنار میآید منافقپیشه است! آری! تو میتوانی این نقیصه را در حضور چشم باریکبین مردم یک نقطه قوّت بدانی و یادت برود که همین حضراتی که مردم سالها چوب دعواهای کودکانهشان را خوردهاند واقعاً بر سر یک میز جمع میشوند و برای رضای خدا به خدمت مردم مشغول میگردند!
وقتی اصلاحطلب باشی میتوانی وعدههای پر زرق و برق بدهی که عقل هیچ جنّی هم به آن نمیرسد و سرآخر اگر رأی آوردی و نتوانستی تقصیر را بیاندازی گردن این و آن که ما مخالف بودیم و نگذاشتند کار کنیم! و اگر رأی نیاوردی با مطرح کردن مطالبات بیقاعده، توقعات مردم را آنچنان بالا ببری که کمر رقیب امروز و رئیس فردا بشکند و این سرمایهگذاری بلند مدت توست!
وقتی اصلاحطلب باشی میتوانی در برنامه تبلیغیات همزمان که مجری مظلوم تلویزیون را با جد و آبائش جلوی چشم ملت خوار و خفیف میکنی با آنکه او اجازه دفاع و حرف زدن ندارد تو یکهتازی میکنی، در فیلم تبلیغاتیات از آزادی بیان دم بزنی و از اینکه بی لکنت حق مردم را می دهی و چند دقیقه بعد در همان فیلم جمله ناروای جوانکی را بیاوری که خطاب به تو میگوید «خوب شستیش گذاشتی کنار....» و تو لبخند زنان و رضایتمندانه از اینکه مخالفت را در مناظره له کردهای، دست پیش را میگیری که حرفهای بسیار داشتهای برای گفتن و نگفتهای و منت داری بر سر نظام و مردم و احیاناً کاندیداهای رقیب!
وقتی اصلاحطلب باشی میتوانی وضع موجود را در سیاهترین شکل ممکن تصویر کنی و سرمای فراگیر تراویده از سخنانت، قلبهای پر درد مردم را رنجور و خسته و حتی نا امید کند و بعد تو به عنوان ابرمرد و ناجی و منجی ظهور کنی و امید بیاوری و بهار بیافرینی و چنان و چنین کنی....حتماً می خواهی مردم را شرطی کنی؛ اگر تو و یا همقبیلهای هایت نباشید، زمستان فراگیر میشود و همهچیز رنگ سیاهی به خود میگیرد و اگر شما باشید همه مشکلات میمش برداشته میشود و شلات میشود.
وقتی که اصلاحطلب باشی همیشه حق با توست. تو باید از همه ظرفیتها برای محبوبیت استفاده کنی؛ گاهی نام خوانندهای را بیاوری که مردم به صداییش علاقه داشته یا دارند و به هر دلیل امروز از مردمش بریده است و در کنار گوگوش و موموش و... عکس یادگاری میگیرد و به اتفاق دخترش کنسرت اجرا میکند و در مصاحبه با بیبیسی به حکام دین بیحرمتی و دهنکجی میکند و... تو حتی میتوانی در فیلم تبلیغاتیات ترانه شاعر آئینیسرایی را بدون اجازه او استفاده کنی، آخر همیشه حق با توست!
***
گرچه روشهای سخیف اصلاحطلبان در جمع کردن آراء مردم، پر زرق و برق و پر رنگ و لعاب است اما مردم ایران هر روز که از گذرگاه پرعبرت عمر میگذرند، بیشتر از پیش بر تجربه و تبهّر و بلوغ سیاسی و اجتماعیشان افزوده میشود؛ آنها با دیدن درد و داغهای پرشماره، با تحمل جنگ و محرومیّتها و گرانی و فقر، با مشاهده وطنفروشیهای پر تعداد و خیانتهای ناجوانمردانه که مخصوصاً در دویست ساله اخیر دامنگیرشان شده، حالا پس از سالها دیگر از دوره قیّممأبی و طفولیت سیاسی درآمدهاند و به حق باید انها را جزو سیاسیترین مردم دنیا دانست. ملتی که آدمها را خوب میفهمد، حرفها را به دقت تحلیل میکند، رویکردها را مدبّرانه میشناسد و در یک کلام، مردمی که حالا دیگر به این آسانیها کلاه سرش نمیرود و همین یک عنصر اجتماعی تعالیبخش کافی است که دوست و دشمن هنر امام(ره) و انقلاب را دریابند؛ دوستان شادان و سرخوش به بار نشستن شجره انسانساز خمینی کبیر را به نظاره بنشینند و دشمنان عصبانی و عربدهزنان، هر روز توطئهای تازه دراندازند و هر لحظه و هر روز به خط پایان بیشتر نزدیک شوند!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
چی دارید میگید شماها
این شماهااین که فکر میکنید همه اخن فقط شماها خوبین فرشته اید
اصلاح طلبانم جزو این جامع هستند و شما حق ندارید اینجور صحبت کنید در موردشون
خجالت بکشید از خودتون
مردم آزادن هرجوری فک کنن
بعضیها اصلاح طلبند بعضیام اصولگرا ولی همشون ایرانین شماها اینو فراموش کردین
یعنی اصلاح طلبان همه جاسوسا؟همه بدن؟همه اینجوری که شما میگیدن؟واقعت کوتاه فکرین که اینجوری فکر میکنید
هرکی یجور دیگه فک کنه یه راه کارایه بهتر بده میشه اخ
واقعا دیگه نمیدونم چی بهتون بگم
فقط شما خدارو میشناسید دیگه ما خدا نشناسیم که اینکارارو میکنیم
میسپارمتون به همون خدا
بعد یکم کار اصلاح طلب ها پیشین رو بررسی کن خودت جوابتو میگیری
مشکل شما اینجاس که چشماتونو رو حقایق میبندید
بعدم ما هیچ وقت براساس احساس یا تخیل قضاوت نمیکنیم
دیده ها، مدرک های معتبری برای قضاوتَن البته اگه با چشم باز دیده شده باشند ....
بولتن عزیز شما می توانید این پیام را هرگز تائید نکنید. 4 سال دیگر دوباره خواهیم آمد.
ماآ همیشهــ در صحنه حاضریم ... :)
تاملی بر روشهای رای نیاوردن اصول گراها!
هر کس که بخواهد جلوی رهبری و ولایت فقیه بایستد او را زیر پای خود له خواهیم کرد.
جریان اصولگرایی باید درک کند که باید مسئولیت پذیر باشد و پاسخگو. نمیتواند تمام قد به حمایت از یک کاندیدای ریاست جمهوری برخاسته و در نیمه کار از او اعلام برائت کرد.
جریان اصولگرایی باید بداند که نمایندگان مجلس اصولگرایی در انتخابات اخیر، صد و چهل تن از آنان از قالیباف حمایت کرده بود و صد و شصت تن از آنان از ولایتی و نزدیک همین تعداد هم از جلیلی در حالی که تعداد نمایندگان مجلس فعلی کمتر از 290 نفر است، اما حدود پانصد امضا از این مجلس برای حمایت از کاندیداهای ریاست جمهوری جمع میشود!
جریان اصولگرایی باید درک کند که فقط در مونولوگ است که میتواند فرمایشهای خود را برای مردم بخواند و دیکته کند و در یک دیالوگ و گفتوگوی دو نفره همیشه کم میآورد و قافیه بازی را میبازد و مردم هم خوب میبینند که عیار هر کس به چه میزان است!
رسانههای اصولگرایی و در رأسشان صدا و سیما، باید بدانند دوران انحصار رسانه ای پایان یافته و نمیتوان با نادیده گرفتن بخشی از مردم یا کاندیدای آنان، آنان را به شکست رساند.
جریان اصولگرایی باید شکست میخورد تا نسیم تغییر در این کشور به وزیدن بگیرد که تداوم اصولگرایی و آن همه ناکامی و مسئولیت ناپذیری روح و روان مردم را آزرده کرده بود؛ مردمی که بخشی از آنان کاملا از جریان اداره کشور خارج شده بودند!
مردم ایران به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که از روند اداره کشور ناراحت بوده و از آن نحوه اداره کشور آسیبها دیده بودند. مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، نه به آنان بفهمانند اصلح بودن یک کاندیدا را مردمند که تعیین میکنند و این مردم از یک رئیس جمهور اداره کشور را میخواهند؛ ادارهای خوب که تأثیر آن را در زندگیشان ببینند و لمس کنند.مردم نه به دنبال اصلحی هستند که در داخل و خارج شعار دهند و نه دنبال اصلحی هستند که هر روز زندگی آنان را دچار تغییرات منفی بنیادین کند.
مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که به دنبال زندگی و سلامی دوباره به زندگی بودند. جریان اصولگرایی باید بداند که مردم بیش از هر چیز دیگری طالب زندگی خوبند!اینکه کاندیدای پیروز انتخابات تا چه اندازه به فکر زندگی مردم خواهد بود، قابل پیش بینی نیست.
اما او هم احتمالا میداند که مردم زندگی میخواهند و آرامش و اعتبار. با هیاهو و داد و قال و نوسان و شعار زندگیها سخت میشود.
او باید بداند شکست اصولگرایی ناشی از این بود که برای زندگی و آرامش مردم و همه مردم اهمیتی قائل نبود. کاندیدای پیروز باید به زندگی مردم عزت و آرماش دهد. کار سختی است؛ اما شدنی است!/تابناک
از بولتن عزيز ميخواهم با تموم قدرت از حق ايران اسلامي عزيز دفاع كن و در جهت هوشيارتر شدن افراد بيشتر از گذشته تلاش كن
خدا هميشه يار و ياورت
خدا همه رو هدایت کنه.
ولی ما بی شماریم
به قول سردار علایی بزرگوار فاعتبروا یا اولی الابصار
برگزاری انتخابات در روز جمعه 24 خرداد ماه 1392 مشخص ساخت که اکثر مردم ایران با انگیزه های گوناگون در این انتخابات شرکت کرده اند و به پیروزی خود ایمان داشته اند. اعلام نتیجه اولیه انتخابات نشان می دهد که برخلاف تصورات ایجاد شده، آراء مردم خوانده شده است و آحاد مختلف مردم از اعلام این نتایج تا حد زیادی راضی هستند. اما تحلیل ترکیب آراء بیانگر چند نکته به شرح ذیل است:
1- کسانی که در تبلیغات انتخاباتی خود به "پایان دادن به وضع موجود" تأکید کرده اند از اقبال بیشتری از سوی مردم برخوردار بوده اند. در واقع مردم می خواهند با انتخاب "رئیس جمهوری متفاوت" از 8 سال گذشته به سیاست های بسته و فشارآور این دوران پایان دهند و روزهای بهتری را برای خود رقم زنند.
2- مردم در انتخاب خود نشان داده اند که سیاست خارجی کشور در 8 سال گذشته را نپسندیده اند. سیاستی که منجر به تصویب 4 قطعنامه تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران شد که در دوران جنگ تحمیلی هم سابقه نداشت. بنابراین مردم می خواهند با روی کار آوردن دولت جدید، موقعیت بین المللی ایران را بهبود بخشند و اعتبار ایرانیان را در سطح جهان افزایش دهند.
3- نتیجه انتخابات بیانگر این مفهوم است که ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان به معنای بازی کردن در چارچوب سیاست های آنها که مهم ترین آن، تضعیف ایران است نیست، بلکه سیاست درست افزایش میدان بازی برای جمهوری اسلامی با ابتکاراتی است که بر قدرت بین المللی و منطقه ای ایران بیفزاید و احترام ایرانیان را در بین ملت های منطقه و جهان افزایش دهد.
4- انتخابات نشان داد که ناراحتی مردم از عدم احراز صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی موجب اقبال بیشتر به کاندیدای مورد حمایت ایشان و سایر آسیب دیدگان پس از رخدادهای انتخابات پیشین شد.
5- حضور گستره مردم در این انتخابات نشان داد که روی آوردن به اندیشه امام خمینی که "میزان رأی ملت است"، از بهترین ساز و کارها و شیوه های عملی کم هزینه برای ایجاد تغییر در کشور است.
با امید به آن که رئیس جمهور منتخب با درک خواسته های عمیق مردم، گام های بلندی را در اصلاح سیاست های اقتصادی و بین المللی و نیز سیاست های غلط داخلی که مبتنی بر "عدم اعتماد به مردم" بود به وجود آورد و چهار سال آینده، ایام آزادی، نشاط ، شادی و دین گرایی مردم ایران باشد. فاعتبروا یا اولی الابصار