کد خبر: ۱۴۷۹۱۰
تاریخ انتشار:

چه کسانی از رهبری هزینه می کنند؟

با گذشت بیش از ۳ دهه از عمر انقلاب اسلامی، منازعه‌ی غرب با انقلاب اسلامی وارد مرحله‌ای جدید شده است. همچنین این مطلب روز به روز برای دشمن مسجل‌تر شده است که رکن ولایت فقیه و نیز شخص رهبری مهم‌ترین مانع در برابر سناریوهای غربی برای مهار، تغییر رفتار و تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران بوده است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از فرهنگ نیوز؛ مروری بر ابعاد تقابل راهبردی نظام سلطه با نظام اسلامی روشن می سازد که بخش قابل توجهی از منازعه ی موجود مبتنی بر اهداف، آرمان ها و رویکردهای عالی است که خط  ممیز نظام اسلامی از استکبار جهانی است. در این میان وجود بی نظیر ولایت مطلقه ی فقیه در ساختار جمهوری اسلامی ایران، به اذعان طرف غربی به عنوان مهمترین مانع در برابر سرخم کردن کشورمان در مقابل نظام سلطه بوده است. همین مسئله موجبات کینه عمیق دشمن و امتداد داخلی آن - جریانات برانداز - از این جایگاه را فراهم اورده است.

در عین حال، با گذشت بیش از ۳ دهه از عمر انقلاب اسلامی و خصوصاً پس از ارتحال امام خمینی (رحمت الله علیه) که منازعه‌ی غرب با انقلاب اسلامی وارد مرحله‌ای جدید شده است، این مطلب روز به روز برای دشمن مسجل‌تر شده است که رکن ولایت فقیه و نیز شخص رهبری مهم‌ترین مانع در برابر سناریوهای غربی برای مهار، تغییر رفتار و تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران بوده است.

* نمونه‌ی بارز این رویکرد را در مستنداتی که مراکز راهبردی غرب تولید و منتشر نموده‌اند می‌توان مشاهده کرد. در ۲۰ دسامبر ۲۰۰۴م. (۳۰ آذر ۱۳۸۳هـ.ش)، گزارشی توسط مارک پالمر تهیه و توسط کمیته‌ی خطر جاری منتشر شد که حاوی نکاتی مهم بود. شایان ذکر است در این کمیته، عناصر مهمی از جمهوری‌خواهان آمریکا، مثل جورج شولتز (وزیر خارجه‌ی ریگان) و نبوت کینگریج (برجسته‌ترین چهره‌ی نومحافظه‌کاران و سخنگوی کنگره در دوره‌ی بوش پدر) عضویت دارند. مارک پالمر نیز نایب رئیس قدیمی‌ترین سازمان حقوق بشر آمریکا با نام  Freedom House، مشاور ۶ وزیر خارجه‌ی آمریکا، متن‌نویس سخنرانی‌های هنری کیسینجر و ۳ رئیس‌جمهور آمریکا، از نخستین سرمایه‌گذاران غربی در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی پس از فروپاشی کمونیسم، بنیان‌گذار چندین شبکه‌ی تلویزیونی در این کشورها و مؤلف کتاب «طرحی برای در هم شکستن آخرین دیکتاتورهای جهان در آستانه‌ی قرن بیست‌ویکم» است.

این گزارش، که سومین گزارش دوران فعالیت کمیته‌ی خطر جاری آمریکا بود، با عنوان «ایران رویکرد جدید» (Iran- A New Approach)، به طور تخصصی تهدیدها، آسیب‌ها و فرصت‌های موجود در جامعه‌ی ایران را تبیین می‌کرد، راهبردها و سیاست‌های مقابله‌ای با جمهوری اسلامی ایران را ارائه می‌نمود و در نهایت خواستار تقویت جریان ایرانی همسو با آمریکا می‌شد(۱).

با مطالعه‌ی این گزارش ۶ صفحه‌ای، روشن می‌گردد که این سند راهبردی، با تهاجم علیه مقام معظم رهبری آغاز شده است و در متن گزارش، ۳۳ بار شخصیت حقیقی و حقوقی معظم‌له مورد هجوم و تخریب قرار می‌گیرد. اگرچه این تهاجم در نوع و سطح خود بی‌نظیر است، اما نشان‌دهنده‌ی جایگاه رهبری و ولایت فقیه در مقابله‌ و ناکام‌سازی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمنان انقلاب اسلامی است.

همچنین در بخش دیگری از این گزارش، با عنوان «چه کسانی منافع آمریکا را تهدید می‌کنند؟» مقام معظم رهبری به عنوان پیشاهنگ تهدیدآفرین علیه آمریکا قلمداد شده‌اند و در بخش سوم راهکارهایی برای تخریب و تضعیف معظم‌له پیشنهاد شده است. همچنین بخشی دیگر از این گزارش برای هر تهدید یا آسیبی که از سوی جمهوری اسلامی ایران متوجه آمریکا می‌شود راهبرد و سیاست کاری خاصی ارائه می‌دهد. در اولین راهبرد ارائه‌شده، صراحتاً پیشنهاد می‌شود: «متحدان آمریکا حول استراتژی تهاجمی علیه [مقام معظم] رهبری ایران منسجم گردند.»

صراحت باورناپذیری که نویسندگان این اندیشکده‌ی راهبردی در توطئه‌پردازی علیه رهبر انقلاب به خرج می‌دهند ممکن است قدری شگفت‌آور به نظر آید؛ اما دقت در این نکته که کمتر از ۵ سال بعد، یعنی در روزهای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، کل امپراتوری رسانه‌ای غرب و حتی محافل رسمی دیپلماتیک آن‌ها با ولع هر چه تمام‌تر عزم خود را در اجرای راهبرد پیشنهادی کمیته‌ی خطر جاری جزم کرده بودند، تا حدودی ابعاد چرایی این موضوع را روشن می‌نماید.

فتنه‌ی ۸۸ را به نوعی می‌توان نقطه‌ی عطفی در رویکرد عملیات روانی دشمن علیه رهبر معظم انقلاب دانست. با گذشت دو دهه از ولایت معظم‌له (سال ۶۸ تا ۸۸) راهبرد اساسی غرب در خصوص بازنمایی رسانه‌ای معظم‌له در سطح جهانی، بر سانسور و جلوگیری از مطرح شدن حتی نام ایشان تأکید می‌نمود و این نیز ناشی از تجربه‌ی ناگواری بود که غرب از تخریب چهره‌ی امام راحل (رحمت الله علیه) داشت. با این ناکامی، سناریوهای براندازی نرم به‌ کار گرفته‌شده در دهه‌ی دوم و سوم انقلاب، غرب را بر آن داشت تا به تغییر راهبرد رضایت دهد و با هدف تضعیف جایگاه معظم‌له، به تخریب و به‌کارگیری انواع سناریوهای عملیات روانی علیه ایشان روی آورد. نکته‌ی جالب آنکه اینجا نیز تجربه‌ی پیشین غرب دوباره تکرار شد و رسانه‌های نظام سلطه به دست خود، جهان را بیش از پیش با نام ایشان آشنا نمودند و این موجب ارتقای جایگاه معظم‌له در جهان اسلام و مستضعفین گردید.

امروز نیز در آستانه برگزاری انتخابات یازدهم ریاست جمهوری باز این پرسش مطرح است که رویکرد دشمن و امتداد داخلی آن در خصوص نظام سلطه چگونه خواهد بود. البته در این باب سخن بسیار است اما آنچه در این سطور بدان پرداخته خواهد شد بررسی و واکاوی رویکرد جریانات برانداز داخلی - به عنوان امتداد دشمن- در خصوص رهبری، به ویژه پس از اعلام نتایج بررسی احراز صلاحیت ها توسط شورای نگهبان است.

۱- هماهنگ نشان دادن خود با رهبری

آنچه در روزهای قبل از ثبت نام کاندیداها، خصوصا برخی کاندیداهای جنجالی به خوبی دیده می شد تلاش برای منتسب کردن حضور خود به موافقت رهبری و یا طرح شعارهای کذایی با هدف متعهد نشان دادن خود به ولایت فقیه بود. حال آن که به خوبی سابقه برخی کاندیداها، خصوصا در فتنه ۸۸ و نیز تفکرات انحرافی مطرح شده روشن بود و ادعای ولایی بودن و هماهنگ بودن با ولایت فقیه تنها شعاری بود که به جهت هماهنگ جلوه دادن خود با رهبری و نیز هزینه کردن از رهبری برای جلوگیری از رد صلاحیت احتمالی به شمار می آمد. نکته دیگر آن که این جریانات با طرح عنوان «حماسه سیاسی» ادعا می کردند که تحقق این حماسه تنها از مسیر حضور آنان در انتخابات می گذرد.

۲- عبور پیشاپیش از قانون

جالب آن است که برخی کاندیداهای جنجالی که پیشاپیش عدم احراز صلاحیت خود را محتمل می دانستند، با فرار به جلو سعی کردند از ساختارهای قانونی کشور عبور کرده و ضمن فصل الخطاب ندانستن قانون و مجاری آن مدعی شوند که فصل الخطاب رهبری است. نکته ظریفی که در این جا وجود دارد آن است که روشن است رهبر فرزانه انقلاب و امام راحل همواره بر نافذ بودن رأی مجاری قانونی و فصل الخطاب بودن آن تأکید داشته اند. بنا بر این، طرح این موضوع توسط این جریانات بیشتر با هدف ایجاد هزینه برای رهبری و فشار به این جایگاه برای جلوگیری از اقدامات قانونی مرجع قانونی -شورای نگهبان- بود.

۳- مطالبه از رهبری

پس از اعلام نتایج احراز صلاحیت ها توسط شورای نگهبان، فاز دیگر سناریوی جریان برانداز اینگونه پیگیری گردید که تلاش شد موج مطالبه از رهبری برای عبور از ساختارهای قانونی ایجاد گردد. بر این اساس طراحان این سناریو به دنبال آن بودن با تشدید فشار نظام و رهبری را وادار به عقب نشینی و پذیرش خواسته های غیرقانونی جریان برانداز کنند. این موج سازی از چند جهت دنبال گردید:

الف) موج مطالبه نخبگان: جریان برانداز تلاش نمود با رایزنی با برخی چهره های موجه و ظاهرالصلاح آنان را به وادی نامه نگاری به رهبر معظم انقلاب بکشاند تا از این رهگذر اینگونه وانمود گردد که اکثریت نخبگان جناج های مختلف مخالف تصمیم شورای نگهبان بوده اند.

ب) اقدامات چهره های حاکمیتی: برخی مسئولان اجرایی و نامزدهای احراز صلاحیت نشده ی خاص نیز با طرح این موضوع که «هنوز امیداوریم» و یا «در حال پیگیری امر از طریق رهبری هستیم» و ... اینگونه وانمود کردند که در حال رایزنی با رهبری هستند تا تصمیم شورای نگهبان را غیرقطعی و قابل تغییر جلوه دهند. حال روشن بوده و هست که اساسا نه تنها رایزنی ای در کار نبوده و نیست – چراکه بی اثر بودن آن محرز است- بلکه هدف این جریانات و اشخاص از طرح این جملات تنها القای بار روانی آن بر مخاطب است.

ج) فشارهای خارجی

در عین فشارهای سازماندهی شده از جناح فتنه و انحراف، رأس نظام سلطه نیز بی کار ننشسته و با موضع گیری ها و واکنش های صریح تلاش نمود تا فشارهای بین المللی به نظام اسلامی ایجاد نماید. از جمله جان کري وزيرخارجه آمريکا ضمن يک کنفرانس خبري در تل‌آويو از رد صلاحيت برخي نامزدها در ايران انتقاد کرد و گفت: شوراي نگهبان غيرانتخابي صدها نامزد احتمالي را براساس يک سري معيار مبهم، رد صلاحيت کرده است. شوراي نگهبان، تنها براساس منافع جمهوري اسلامي صلاحيت‌ها را بررسي کرده و به نظرات متفاوت ايرانيان، بي‌اعتنا بوده است. در نبود شفافيت، بسيار بعيد است که نامزدي از ميان هشت نامزد تاييد شده، خواسته گروه بزرگي از ايرانيان را نمايندگي کند يا اينکه به سرمنشا تغييري تبديل شود.»

* پيش از او نیز دو تن از معاونين و سخنگويان وزارت خارجه آمريکا - از جمله وندي شرمن- نيز با اسم بردن علني از هاشمي رفسنجاني و رحيم مشايي تصريح کرده بودند به خاطر رد صلاحيت اين دو نفر، انتخابات ايران را غير‌آزاد مي‌دانند و به رسميت نمي‌شناسند.

جریان برانداز به دنبال چیست؟

پاسخ به این سوال را بایستی در گزارش کمیته خطر جاری جستجو نمود که تأکید می نمود «متحدان آمریکا حول استراتژی تهاجمی علیه رهبری ایران منسجم گردند.» به نظر می رسد کلیت سناریوی این جریان به دنبال تضعیف رهبری – به عنوان رکن اساسی نظام- است.

تشدید فشارها بر روی معظم له، ایجاد فضای ابهام در خصوص احتمال استفاده رهبری از اختیارات فراقانونی و نیز ایجاد تشکیک در جامعه نسبت به این جایگاه، همه از مولفه های موجود در سناریوی دشمن است. علاوه بر اینها تلاش برای تخریب چهره‌ی معظم‌له و اطرافیانشان، اعتبارزدایی از جایگاه ولایت فقیه، تلاش برای جلوگیری از اثربخشی رهبری در هدایت بیداری اسلامی، ایجاد هزینه برای نظام و رهبری از طریق تشدید اختلافات میان مسئولان و پافشاری برخی از کارگزاران بر امور کم‌اهمیت، هزینه کردن برخی سیاسیون و کارگزاران از عنوان رهبری برای پیشبرد اهداف جناحی و شخصی، همه آسیب‌ها و تهدیداتی است که می‌تواند به تکمیل سناریوی دشمن کمک کند و هوشیاری بیشتر دلسوزان نظام و انقلاب را می‌طلبد.

 

۱-      Mark palmer, Iran- A new Approach, Committee on the Present Danger, December ۲۰, ۲۰۰۴

۲-     همان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین